راز مقبره ۵ چهره عجیب در حرم حضرت رضا (ع) چیست؟
به گزارش گروه رسانههایدیگر خبرگزاری آنا، اهل ادب، برای اجازه ورود گرفتن به بارگاه بزرگان، واسطه دیدار میطلبند. اجازه میگیرند و رُخصت میخواهند. دوست و رفیقی را واسطه میکنند برای وقت ملاقات.
برخی که اهل عنایت اند، وقت ورود، از در «سقاخانه» میروند، زیرا «نشان از بی نشانها» دیده اند. او گفته بود: مرا پایِ درِ صحن، دفن کنید؛
عدهای دیگر که صوفی مَسلک اند، از ضلع شرقی «حرم» میآیند. مُرشدها و مریدان، وقت ورود، از آن «پیرپالاندوز» رُخصت میطلبند
هستند برخی از آشنایان رازهای مزارهای پنهان - از دورهگردان اهل دل و برخی اهالی هنر - نیز، میروند از ایوان عباسی (صحن انقلاب) وارد میشوند تا پای مزار آن «آوازخوان نوغان»، ادای احترام کنند.
اینها البته هیچ کدام، بین زائران آشکار نیست و باید با قبرهای قدیمی، سَر کرده باشی تا رازدار روایت هایشان شده باشی.
۲۷ هزار مزار و ۹۱۲ قبر مشهور:
از بین ۲۷ هزار تن ار مشاهیر اهل قبور در «حَرم»، ۹۱۲ تن، نام و نشان و کِسوتشان در میان مشاهیر شناخته شده است؛ در پنج گروه:
اول: صاحبمنصبان آستان قدس، دوم: رجال سیاسی و نظامی، سوم: عالمان دینی و شهداء، چهارم: دانشوران، پنجم: ادیبان وهنرمندان.
در میان آن هزاران تن و این ۹۱۲ تن، برخی هستند که انگار حال آدمی را در هنگامهی زیارتِ حَرم میزبانی میکنند؛ برخی شان دعوتتان میکنند. با برخی شان که دوست شوید، دستتان را میگیرند، توی حرم میچرخانند و میبرند.
روایتی از این پنج تن
فهرست کردن همه آن ۹۱۲ تن، قصد این نوشته نیست. در این روز شهادت، دل پر میکشَد به مشهد کویش و میخواهد که حال پنج تنی از آن اهل دلها را بپرسد و بخواهد تا واسطه زیارتی شوند:
نُخودکی
آقا علی اکبر اصفهانی است. معروف به نخودکی، از آن آدمهایی که روز و شب نمیشناخت برای بیتوته کردن در حرم و دل نمیکند از این حریم. خلاصه رفیق «آقاعلی بن موسی الرضا» بود. حالا هم پای درِ ورودی صحن سقاخانه دفن است. گفته بود میخواهم، مزارم زیر پای زائران باشد.
روزی که مُرد، خراسان را نیروهای شوروی اشغال کرده بودند، اما شهر، دیگرگون شد و تمام شهر تعطیل بود و حالت فوقالعاده اعلام شد و سربازان روسی سراسر مسیر تشییع جنازه او از سمرقند تا خود حرم زیر نظر داشتند.
تُربتی
آقاعباس راشد تربتی است که به «حاج آخوند» معروف بود. کشاورزی بود اهل دل و فقط روزهای آخر هفته وقت داشت درس دیانت بخواند.
شب و روزش رسیدگی به کار و مشکلات مردم بود. وقتی سال ۱۳۰۱، در تربت حیدریه زلزله آمد، تمام شهر، دور مدیریت او میگشت. چنانکه آمریکاییها کمکهای نقدیشان را برای «راشد» فرستادند و او کمکها را پس فرستاد و نپذیرفت.
رئیس الوزای وقت احمدشاه، پس از حل مشکلات مردم در زلزله برای او ابلاغ تلگراف تشکر فرستاد. سال ۱۳۲۶ قمری، هفت ماه طول کشید تا پیاده رفت کربلا و برگشت. عاشق «آقا علی ابن موسی الرضا» بود و مزارش هم شد، گوشهای از صحن آزادی.
پالاندوز
آقا محمدعارف عباسی است؛ مشهور به «پیر پالاندوز». معاصر شیخ بهایی بود. شغلش کفشدوزی بود و خط ثلث را به زیبایی مینوشت. درس نخوانده بود، اما جانش، مساله آموز صد مُدرس شده بود. آنچنانکه بعدها، از پیران سلسله ذَهبیه شد. آقا محمد، علم کیمیاگری میدانست و آنچه میدید و میشنید را کسی نمیدید. چنان با عشق «آقا علی ابن موسی الرضا» میزیست که گفته بود «آقا» را میبیند و با وی گفتگو میکند.
وقتی مُرد، مردم و مریدان، بیداد میکردند. سلطان محمد خدابنده دستور داد آرامگاهی در ضلع شرقی حرم برایش بنا کردند.
شیخ جعفر
آقاجعفر مجتهدی است. هرچه دار و ندار و املاک داشت را برای مردم محروم خرج کرد و بخشید. آنچنانکه «پینه دوز» شد. زندگی اش را پای فراگیری عرفان گذاشت. در اشتیاق زیارت عتبات به عراق مهاجرت کرد که به علت نداشتن جواز ورود، دستگیر و در عراق زندانی شد. خودش میگفت: زندان، توفیق اجباری شد تا به خلوت و شناخت خود بپردازد. بعداز آزادی از زندان، یک سال در نجف و هشت سال تمام شبها را تا سحر در حرم امام حسین (ع) میگذراند. زندگی اش از راه دوختن کفشهای کهنه میگذشت.
بعدها در بحبوحه ناامنی کودتای عبدالکریم قاسم بر ضد ملک فیصل (پادشاه عراق) به ایران برگشت و شهر به شهر، گمنام میچرخید تا به مشهد رسید و ماند. عاشق اهل بیت بود. استاد کشمیری می گفت: «آقا جعفر، خودش حرمِ اهل بیت است.»؛ چنان با جانش در حریم «آقا علی ابن موسی الرضا» انس گرفته بود که آخرش در حجرهی ۲۴ صحن آزادی آرام گرفت؛ و این آخری: روایت یکی از مزارهای متفاوت و شگفت انگیز است:
جیگی جیگی
معروف است به «جیگی جیگی»؛ اسم واقعی اش را هیچ کس ندانست. خانوادهای هم نداشت. دوره گرد بود و دف میزد و به آوازخوانی شهره بود.
اما آوازخوانی که چنان عشق اهل بیت را در دل داشت که در ایام شهادت و خصوصا کل دو ماه محرم و صفر را دست به دف و دایره نمیبرد و کسی او را در شهر نمیدید.
«جیگی جیگی، ننه خانم»، هر روز صبح میآمد مقابل حرم میایستاد و به امام رضا (ع) سلام میداد و بلند آواز میخواند:
جیگی جیگی، ننه خانوم
بیا بشین روی زانوم
روی زانوم، سنجد داره
یه کمی بخور، قوت داره
همه گفته اند درباره او که: هر باری که گنبد و بارگاه حرم «آقا علی ابن موسی الرضا» را میدید، تنبکش را به نشانه احترام و ادب، پشت سر یا زیر لباس مُندرسش پنهان میکرد و پس از سلام به حضرت، آوازه خوانی و تنبک زنی میکرد.
خانه او درسطح شهر، مشهور بود به «غار». اتاقکی غار مانند در داخل کال (کانال) انتهای کوچه نوغان جایی نزدیک دبیرستان حاج تقی آقا بزرگ.
«جیگی جیگی» چگونه در حرم دفن شد؟
چون هیچ خانوادهای نداشت، جنازهاش را به غسالخانه شهر در میدان طبرسی بردند. یک شب در غسالخانه ماند و قرار شد توسط ماموران شهرداری در قبرستان «گلشور» - قبرستان عمومی شهر- دفن شود. همزمان با انتقال جسد «جیگی جیگی» به سردخانه، جنازه یکی از تجار معروف مشهد را شبانه به غسالخانه آوردند.
صبحگاه خانواده مرد تاجر، جنازه را تحویل گرفتند و پس از انجام مراسمی خاص، راهی حرم حضرت رضا (ع) شدند. کارگران شهرداری هم جنازه موجود را برای دفن به قبرستان عمومی شهر بردند و بی کس و تنها، کفن و دفنش را به سرعت انجام دادند.
هنگام وداع و دفن تاجر، وقتی کفن را کنار زدند، متعجبانه متوجه شدند که این جنازه او نیست. وقتی به غسالخانه برگشتند، فهمیدند این جنازه «جیگی جیگی» بوده است. خانواده مرد تاجر وقتی به قبرستان «گلشور» مراجعه کردند، دیدند که جنازه پدرشان دفن شده و هرچه تلاش کردند، مراجع تقلید مشهد مجوز نبش قبر ندادند. از سوی دیگر هم به دستور مراجع، جنازه «جیگی جیگی» در همان قبر مرد تاجر در حرم دفن شد.
به این ترتیب آن نوازندهی دوره گرد و گمنام، در ایوان شمالی صحن عباسی (انقلاب) آرام گرفت. همان بارگاهی که «جیگی جیگی»، هر روز صبح، طنین آوازش را با سلام به امامش آغاز میکرد.
آمدمای شاه پناهم بده / خط امانی زِ گناهم بدهای حرمت ملجا درماندگان / دور مران، از درو راهم بده
لایق وصل تو که من نیستم / اذن به یک لحظه نگاهم بده
منبع: خبرآنلاین
انتهای پیام/
انتهای پیام/