رحیمی کودک همسری
در خصوص کودکهمسری میخواهیم صحبت کنیم و کلاً شاکله تشکیل خانواده در چه سنی بهتر است و اینکه میگویند کودکهمسری آیا واقعاً وجود خارجی دارد، با توجه به این هیاهوی اخیری که به وجود آمده.
(رحیمی)- بله، یک نظر مخالفی بود که آنها استدلالهایشان را میکردند و پاسخهایشان را هم میشنیدند. اینطور بهتر است. یک زمانی یک نفر میرود یک جا یک هیاهویی میکند و هر چقدر به او میگویی بیا بنشین پای میز منطق. اگر برای بهبود کیفیت جامعه و زندگی خانواده دارید تلاش میکنی، ما و شما هر دو همین نگاه را داریم، بیاییم ببینیم واقعاً در چه راستایی این بهبود حاصل میشود.
- یک نکتهای بگویم، اینها دقیقاً مثل ماهی هستند و هیچجوره نمیآیند پای یک میز که بخواهند چیزی را بهبود بدهند.
- ما هم حرفمان این است که اگر واقعاً دنبال بهبود کیفیت هستید بیایید پای میز منطق و عقل اما اگر دنبال چیز دیگری هستید، از لغت بهبود و کیفیت سوءاستفاده نکنید. بحث ازدواج را برای دختران و حتی پسران در هر سنی باید از دو مقوله نگاه کرد، یکی بحث پدیده اجتماعی و یکی هم بحث قانونیاش. بیاییم پدیده اجتماعیاش را نگاه کنیم و ببینیم که بحث خانواده در موضوع پدیده اجتماعی چه مواردی را دارد. ما همینطور که ایشان گفتند بحث ازدواج را به جهت کنوانسیون حقوق کودک که پذیرفتهاند، طی این قرارداد بینالمللی میگویند ازدواج در زیر سن 18 سال باید منع شود. ما قبل از اینکه اصلاً بخواهیم این کنوانسیون را مورد ارزیابی قرار دهیم یک مطلبی داریم و آن این است که چه ما به جامعه مذهبی و جامعه مسلمان، من جامعه سنتی نمیگویم، جامعهای که گرایش و اعتقاد مذهبی دارد چون ما با یکسری از اعتقادات سنتی مشکل داریم و اتفاقاً مذهب در تعارض با آنهاست چون یکسری باورهای غلط سنتی است. اما یک جامعه مذهبی میگوید که بعد از سن بلوغ جنسی، فرد نیازمند برقراری رابطه با جنس مخالف است برای پاسخ به انواع و اقسام نیازهایش، نیاز جنسی، عاطفی، اجتماعی و ... فقط جنسی نه؛ همه نیازهایی که در گرو خانواده پاسخ داده میشود.
جالب است بدانیم اتفاقاً غرب هم که اعتقاد دارد که ازدواج زیر 18 باید منع شود، او هم اعتقاد دارد که رابطه جنسی قبل از 18 سال اجتنابناپذیر است. یعنی دو گروه در جامعه جهانی الان مدعی این موضوع هستند، هم ما با اعتقادات اسلامی هم اعتقادات کاملاً غیرخداپرستانه میگوید رابطه جنسی زیر 18 سال اجتنابناپذیر است. الان گروه سومی در جامعه ما پیدا شده و نظری دارد که باید بیاید و آن را ثابت کند و آن این است که میگوید زیر 18 سال کسی که نیاز جنسی، عاطفی و ... به جنس مخالفش دارد، ازدواج نکند و خودش را کنترل کند! این یک نظر جدید است، غرب هم این نظر را ندارد. شما اگر میخواهید کنوانسیون را بپذیرید، خود آنها میگوید اجتنابناپذیر است، شما چطور میگویید اجتنابپذیر است؟! اصلاً مسئله اول من این است. منتهی ما در راهحل اختلاف داریم و ما میگوییم اجتنابناپذیر است، پس آن کسانی که به بلوغ جنسی و بلوغ عاطفی، اجتماعی و ... رسیدهاند هیچ قانونی نباید مانع ازدواجشان شود، همانطور که هیچ قانونی نباید آنها را مجبور به ازدواج کند. جزء شروط ضمن عقد، اصلاً جزء قواعد اصلی در اسلام است، میگوید اگر اجبار در ازدواج باشد، آن عقد باطل است! والسلام! پس نظر اسلام مشخص است.
اما غرب میگوید به جای اینکه ازدواج باشد، اجازه بدهیم رابطه جنسی داشته باشند، به آنها هم آموزش بدهیم. الان نگاه کنیم نتیجه غرب را! خودش الان دارد برمیگردد. من نمیدانم ما چرا اصرار داریم تفالههای مصرف شده را دوباره بجویم؟! خودش دارد برمیگردد! وزیر تنهایی در انگلستان گذاشتهاند! واقعاً جای بررسی دارد.
میآید آموزش روابط جنسی به کودکان میدهد بعد خودش متوجه این میشود که در اثر این آموزشها، افراد به روابط جنسی «نامعقول» روی آوردهاند، آنقدر پیش میرود که میگوید آن روابط جنسی نامعقول را هم بپذیریم. دیگر قطعاً همه میدانند منظور من چیست دیگر. به جهت قانونی میپذیرند، حالا من بحث فقهیاش را الان نمیخواهم بکنم اما اصلاً به جهت انسانی این دو رابطه جنسی به جهت اورولوژی رد شده است! خب ما میخواهیم همین مسیر را پیش برویم؟!
این به جهت اجتماعیاش که من دارم میگویم آیا اصلاً زیر 18 سال اجتنابناپذیر است و میگویم که چه ما و چه آنها داریم میگوییم که نه، اجتنابناپذیر است اما این گروه جدید سومی که میگوید اجتنابپذیر است، لطفاً بیاید ثابت کند!
الان در جامعه ما اگر هم بخواهد بگوید، تمام مصادیق خلافش را دارد نشان میدهد، روابط با جنس مخالف حداکثری! دارد کامل این را نشان میدهد، چرا نسبت به آنها موضع نمیگیرید؟! متعهد بودن بد است؟! یعنی طرف با جنس مخالف خودش رابطه داشته باشد اما متعهد نباشد. یعنی الان شما دارید میگویید «انسانها نسبت به هم متعهد باشند، بد است!» فقط این را دارید با بیان زیبای بهبود کیفیت میگویید که در واقع این نیست. بهبود کیفیت این است؟!
نکته اصلی این است که آیا واقعاً اولویت جامعه این است؟ این را به جهت قانونی بیاییم بررسی کنیم که چند درصد از ازدواج دختران ما در حالت غیرمعقول است؟ چند درصد از اینها ازدواجهای ناموفق هستند؟ به قول ایشان میآیند میگویند که 100 درصد ناموفق هستند. این آمار را از کجا میآورید؟! مرکز پژوهشهای مجلس میگوید که 28 درصد ازدواجهای جامعه ما دختران 13 تا 18 سال هستند که بیشترین ازدواج است و اتفاقاً کمترین طلاقها، یعنی اینها در هر سنی طلاق بگیرند به این سن اطلاق داده میشود، کمترین طلاقها متعلق به اینهاست. آمار رسمی دارد این را میگوید! شما آمار از کجا میآورید؟! جز این است که دارید حتی دختران ازدواج کرده ما را مورد هجمه فکری قرار میدهید که اشتباه کردی ازدواج کردی. دارید این را به آنها تلقین میکنید. همانطور که یک بازه نسلی دختران دهه 60 را به تلقین گفتند ازدواج نکنید، بعد الان میگویند اشتباه کردیم! به همین راحتی؟! الان مابهازای رنجهایی که آنها دارند میبرند را شما میدهید؟ اشتباه کردیم؛ تمام شد؟! آسیبهایی که جامعه میخورد، ببینید خانواده مهمترین نهاد اجتماعی هر جامعه است که میتواند آسیبهای اجتماعی را به شدت کاهش دهد، آسیبهای اجتماعی مثل اعتیاد. جمعیت جوان هر جامعهای سرمایه اجتماعیاش محسوب میشود. یعنی اصلاً یک نیرلویی دارد برای اینکه رشد صنعتی و اقتصادی داشته باشد. حالا شما فرض کنید که این نیروی جوان بهجای اینکه سرمایه اجتماعی شود که به جامعه کمک کند، میشود سربار جامعه! چون فردی که دچار اعتیاد میشود، شما باید برایش هزینه کنید، او که کمکی برای جامعه نیست که یکی از نهادهای مهمی که میتواند مانع این شود، اتفاقاً خانواده است و اهمیت خانواده فوقالعاده است. اصلاً الان من به جهت فقهی صحبت نمیکنیم، دارم کاملاً از منظر عقلی و اجتماعی نگاه میکنم. این مسئله در همه جای دنیا ثابت شده است.
در غرب میآید میگوید چون غریزه جنسی اجتنابناپذیر است، پس ما اجازه بدهیم که اینها داشته باشند تا آرام باشند و بتوانند فعالیتهای اجتماعی خوبی انجام دهند. بعد نتیجهاش این میشود که آن فرد دچار تنوعطلبی و یک سری مشکلات اصلاً خانواده تشکیل نمیشود و از یک جای دیگر بام میافتد، بعد میآید وزیر تنهایی میگذارد که آن مشکل را حل کند، من فقط میخواهم قوانین آنجا را بگذارم برای تسهیل ازدواج و فرزندآوری؛ طبق آمار نظرسنجی IFOP، نظرسنجی ایرانی نیست، اسلامی نیست که دوستان خوب بپذیرند. در آلمان، فرانسه، انگلیس، ایتالیا و اسپانیا، این نظرسنجی با جامعه آماری زنان بالای 18 سال، گفته 37 درصدشان آشکارا خیانت میکنند. حالا آنها برای جبران این چه کار میکنند؟ میآیند سیاستهایی را قرار میدهند برای حمایت از خانواده. این در مرکز پژوهشهای مجلس هست، آلمان کمکهزینه 300 الی یک هزار و 800 یورو در ماه به پدر یا مادر فرزند تازه متولد شده حداکثر تا 14 ماه میدهد. ما اینجا میزنیم پدر آن کسی که بچهدار شده را درمیآوریم، بعد هم میگوییم خانواده تشکیل نده، آنجا ببینید چهکار میکند. سوئد یکی از کشورهای پر زاد و ولد در حوزه اروپا است. بعد معلوم میشود که این کشور حمایتهای قانونیاش را از سال 1974 میلادی شروع کرده. مرخصی زایمان برای پدران! یعنی خانمت فارغ شده، برای اینکه بتوانی کمکش کنی، شما هم مرخصی میگیری.
الان در همه جای دنیا نگاه به این است که از خانواده حمایت شود. حالا ما هم باید نگاهمان این باشد که کمک کنیم برای بهبود خانواده. هر خانوادهای که آسیب میزند، بله، ما هم با آن مخالف هستیم. اما واقعاً بیاییم به جهت قانونی نگاه کنیم که جامعه ما چقدر و از چه قشر ازدواجی آسیب میبیند؟
همانطور که گفتم به جهت آماری دقیقاً نشاندهنده این است که از این ازدواجها آسیب نمیبیند، وقتی از این ازدواجها آسیب نمیبیند، پس این اولویت ما نیست. طلاق یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی است، پس اتفاقاً باید اولویت فراکسیون زنان و خانواده مجلس و اتفاقاً بحث زنان در ریاست جمهوری این باشد. الان میبینیم که همه اولویتها را رها کردهایم به دلیل چیزی که اولویت نیست و واقعاً جامعه ما دارد از آن آسیب میخورد یا نه. سال گذشته مشخص شد سه ازدواج از دختران زیر 13 سال با آقایانی بوده است که فاصله سنی بالای 40 سال داشتند که اینها جزء همان مقولهای است که ما هم بهشدت محکوم میکنیم چون میگوییم اگر بحث اجبار در ازدواج باشد، عقد باطل است و اتفاقاً این مسئله مشکل ایجاد میکند ولی سه ازدواج از کل ازدواجهای کشور! شما باید بیاید با مجرم و مخاطی برخورد کنید و اتفاقاً ریشهیابی کنید مشکلش کجاست. قطعاً بررسی شود به ریشههای اقتصادی میرسد و شما باید آن مشکلات اقتصادی را حل کنید وگرنه او از طریق دیگری دخترش را میفروشد!
الان من یک سؤال دارم. در جامعه ما چند نوزاد فروخته میشود؟ آیا ریشه این مسئله بحث ازدواج است؟ نوزاد دختر یا پسر فروخته میشود، ریشهاش ازدواج است؟ این قشنگ نشان میدهد که ریشهاش فقر اقتصادی است. خب شما تا فقر اقتصادی را از بین نبرید او نوزادش را وقتی که به دنیا آمد میفروشد، دخترش 10 ساله شد میفروشد. پسرش! الان چرا در مورد پیشفروش پسران کسی حرف نمیزند؟! مگر پسران جزء این جامعه نیستند؟
نکته اولش این است که این اصلاً چقدر در اولویت است و بعد در بررسیها نگاه میکنیم میبینیم طلاق چقدر در اولویت است؟ این را هم باز به جهت آماری میگوییم که مشخص شود چقدر اهمیت دارد. اولاً افزایش طلاق داشتیم. ما سال 95 به ازای هر 2.7 ازدواج یک طلاق ثبت میشده است، نه از آن سهتا ازدواجها 2.7، کلاً 2.7 ازدواج در سال داریم یک طلاق، اینجوری فرض کنید. سال 96 این افزایش پیدا کرده است، به ازای هر 2.5 ازدواج یک طلاق، یعنی ما روند صعودی برای طلاق داریم، 2.5 ازدواج یک طلاق! این یعنی فاجعه! ازدواج از سال 87 تا سال 97 بیش از 37 درصد کاهش داشته. ما کاهش ازدواج داشتیم، در میان همان چند ازدواجی هم که صورت میگیرد، طلاقها افزایش پیدا کرده. اینها را آمار مرکز پژوهشهای مجلس دارد میگوید، یعنی کاملاً بر اساس مستندات ثبت شده است. میانگین سن ازدواج یک سال افزایش داشته است. اگر واقعاً سن پایین ازدواج در جامعه ما دارد کولاک میکند پس چرا میانگین سن ازدواج یک سال افزایش پیدا کرده است؟ و این نشان میدهد که واقعاً به جهت خانواده واقعاً در سختی هستیم. بعد توقع ما از فراکسیون زنان مجلس و همینطور از ریاست جمهوری این است که اولویت را همین بحث قرار بدهد: «دختران یا پسرانی که به دلایل فرهنگی و اقتصادی نمیتوانند ازدواج کنند!»
من چند نکته نوشتم که این بحث پدیده اجتماعیاش بود. حالا ما بیاییم و از رویه قانونی نگاه کنیم. ما در جمهوری اسلامی هستیم دیگر، اصل 10 قانون اساسی میگوید همه قوانین و مقررات باید در جهت آسان کردن و تشکیل خانواده و استواری روابط میان آنها باشد. من خیلی خلاصه کردم. از آن طرف دارد میگوید شما دارید اصلاً خلاف قانون کار میکنید. بر اساس این قوانین و فرامین رهبری در رابطه با اینکه اوضاع خانواده خراب است و آنچه که داریم در پدیدههای اجتماعی میبینیم، نگاه میکنیم مثلاً مجلس آمده قانون تسهیل ازدواج تصویب کرده است. چه زمانی؟ 27/9/84! قرار بوده آییننامه اجراییاش را دولت تصویب کند. یکی به من بگوید از سال 84 تا 98 چند سال گذشته است و هنوز آییننامه اجرایی این تصویب نشده است! بروید قانون تسهیل ازدواج را بخوانید و ببینید چه میگوید. اتفاقاً یکسری تصاویر هم پخش شده که آن قوانین را نشان جوانان جامعه میدهند و میگویند این مالِ سوئد است! در این قوانین بحث اقتصادی در نظر گرفته شده است؛ باید 2 سال خانه رایگان بدهند، خب واقعاً اگر به کسی بدهند، ازدواج نمیکند؟!
باز دوباره شهریور سال 95 سند جامع در رابطه با سیاستهای کلی خانواده از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته شده که منتظر تصویب قانون است. در بند 13 این سند میگوید پیشگیری از آسیبهای اجتماعی تزلزل خانواده، به ویژه طلاق، با شناسایی مستمر عوامل طلاق و فرهنگسازی و کراهت آن. باید اینها در دستور کار باشد. ببینید دستور کار این است. من یک سؤال دارم، واقعاً فراکسیون مجلس روی قانون اساسی کار میکند یا روی شواهد غیر رسمی؟ اولاً که تمام آمارها دارد خلاف حرف اینها را نشان میدهد. بعد به جای اینکه با مجرم برخورد شود، میآیند و وارد هیاهوی سیاسی میشود. این نشاندهنده این است که آیا ما واقعاً دنبال بهبود کیفیت خانواده هستیم یا نیستیم.
ما انواع و اقسام قوانین را داریم. الان من قانون تسهیل ازدواج را گفتم، قانون سند جامع را هم گفتم، طرح دیگری به نام طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده داریم که در مهر ماه سال 91 برای بهبود فرهنگ خانواده به جهت افزایش ازدواج و فرزندآوری، جوان بانشاط و تحصیلکرده، یعنی فقط نگفته ازدواج کنید، گفته ازدواجی که در آن راستا جوان بانشاط و تحصیلکرده باشد. بعد تمام اینها بحثهای اقتصادی ذیلشان هست، یعنی برمیگردد در این راستا باید فلان وزارتخانه، باید اصلاً یک چیز را بهخوبی بدانیم، تمام نهادها، مثلاً وزارت ارشاد، وزارت آموزش و پرورش و ... سالنهای عقد و عروسی که در اختیار دارند را باید رایگان به مردم بدهند. این موضوع در قانون ما است! به همان جهت قانون تسهیل ازدواج. چرا کسی اینها را پیگیری نمیکند؟!
جامعه یا باید به سمت ازدواج کردن آسان برود یا به سمت اینکه همین چهارتا ازدواجی هم که انجام میشود، همه با ازدواج بد مخالف هستند، همه با ازدواج اجباری مخالف هستند و گفتم از نظر شرعی، عقد باطل است اما با توجه به همان بحث پدیده اجتماعی که گفتیم، اگر فرد واقعاً نیازمند شد ما باید به او بگوییم نه! تو نیاز داری ولی نمیشود.
هنوز به بلوغ فکری نرسیدی!
- بله. خب چرا به بلوغ فکری نمیرسانی؟! چرا سبک سیستم آموزشی و پرورشی ما اینجور نیست که یک جوان بتواند در سنین مناسب خودش، یکسری درک و شعورهایی برای تشکیل خانواده داشته باشد؟ کما اینکه الان بهوضوح مشخص است که دختر خانم میآید در سن 25 سالگی با آقایی 50 سال بزرگتر از خودش ازدواج میکند! دوستان کجایید؟! این آیا خانواده سالم است؟ اگر فاصله سنی زیاد خانواده ناسالم است، در هر سنی رخ دهد ناسالم است. چون نشان میدهد، ریشه این صرفاً ریشه فکری نیست. من نمیگویم قطعاً اینجوری است و فاصله سنی زیاد قطعاً یک خانواده ناسالم است. باید بررسی و ارزیابی شود، کیس به کیس باید بررسی و ارزیابی شود اما اگر شما دوستان مدعی این موضوع هستید، باید اینجا هم حرفتان را بزنید.
اینها صرفاً کودکهمسری را به عنوان یک کودکآزاری میدانند. آیا کودکآزاری منحصر به همین ازدواج در سن پایین است؟ جای دیگری خلاف نمیرویم؟ فقط این مورد است؟
- نکتهای که هست در خیلی از موارد دختران و پسران خیلیها هستند که ازدواج نکردند و مورد آزار قرار میگیرند. ریشه اینها را بیاید ارزیابی کنید. اولاً چند درصد در جامعه ما دارد اتفاق میافتد؟ برخی از دوستان اشاره دارند که مثلاً در رابطهای که با دخترخانم در سن پایین گرفته میشود، این شخص دچار آسیبهای جسمی میشود. بزرگواران ما الان در جامعه شاهد این هستیم که دختران بدون تشکیل خانواده دارند وارد این ماجرا میشوند. همسر او متعهد است نسبت به این کار اما در این مورد هیچکس هم تعهد ندارد.
خودش خواسته!
- خب اینهم خودش خواسته ازدواج کند. ما داریم به سمتی میرویم که متعهد بودن بد است.
در بحث قانون کودکهمسر، الان ازدواج زیر 13 سال ممنوع است، فیلمی هم که اخیراً منتشر شد ازدواج رسمی نبود، این افزایش سن به 15، 16 و حتی 18 سال منجر نمیشود همین ازدواجهای غیررسمی و موقت که در آنها هیچ حمایتی از خانمها نمیشود، سال گذشته هم همین موقعها چند فیلم منتشر شد در حالی که قانون در مجلس بود، اسفند ماه فیلم منتشر شد، باز قانون در مجلس بود، انتشار این فیلمها را یکمقدار با حاشیه نمیبینید؟
آیا تصویب این قوانین کارآمد هست؟ مگر نه اینکه قانون باید بر اساس فرهنگ جامعه به تصویب برسد، به فرض اینکه قانونی مبنی بر ممنوعیت ازدواج زیر 13 یا 16 را به تصویب رساندید، در حالی که 28 درصد یا یکسوم ازدواجهای کشور در این محدوده سنی انجام میشود، آیا واقعاً این قانون در کشور اجرایی خواهد شد؟
تمام این ضربهها به حوزه زنان نمیخورد؟ آیا تصویب این قانون در راستای بهبود است یا در راستای نابود کردن آن یک مقدار حقی که زنان دارند؟
- این یک نوع جرم است و باید با مجرم برخورد شود! برای مجرم قانون جدید نمیگذارند.
- (رحیمی) یک مقدار آییننامهها را جدیتر کنند و واقعاً دنبال حل مسئله و مشکل باشند که مشکلات این حوزه واقعاً زیاد است. تمرکز به این شکل روی یک چنین موضوعی واقعاً وقت تلف کردن است.
با یک مصداق میخواهند نسخه کل کشور را بپیچند! یکی از موضوعاتی که خیلی مطرح میکنند در مورد ازدواج خانمها در سن پایین، مسئله ترک تحصیل است ولی واقعاً آموزش و پرورش ما چنین ظرفیتی را دارد که بعد از ازدواج حالا فکر کنید یک دختر راهنمایی یا دبیرستانی اگر ازدواج کند، واقعاً مدرسه او را میپذیرد؟
- (رحیمی) خب اشتباه همینجاست! ما به جای اینکه بیاییم قانون آن طرف را درست کنیم، روی قانون غلط پافشاری میکنیم و قوانین درست را خراب میکنیم. الان در جامعه ما اینگونه است که اگر دخترخانمی ازدواج کرد باید در مدارس نباشد. سؤال این است که گیریم که به جهت اینکه در مدرسه با صحبتها و ... روی همدیگر تأثیر خواهند گذاشت، خیلی خوب، یک، آیا ظرفیت این را نداریم که برای دختران متأهل مدارس روزانه جداگانه تشکیل دهیم؟ دو، الان در جامعه به کرات دیده میشود که مدارس از ارتباط نامشروع دختران دانشآموزشان با جنس مخالف مطلع هستند ولی آن بچه دارد درسش را هم میخواند؛ چطور اگر ارتباط نامشروع باشد، میتواند سر کلاس همراه بقیه همکلاسیهایش بنشیند اما اگر آن دخترخانم متأهل باشد نمیتواند در آن کلاس بنشیند؟! این قانون اصلاً قانون درستی است؟! صرف اینکه او رفته در چارچوب خانواده نمیتواند در کنار بقیه باشد اما اگر تحت چارچوب خانواده نباشد میتواند کنار بقیه باشد؟! این خودش نکته مهمی است.
اصلاً آیا دانشآموز تافته جدابافته است؟ مگر در خانواده نیست؟ مگر ندیده؟ دوستی که ازدواج کرده باشد ندارد؟!
- (رحیمی) گاهی اوقات وقتی با مسئلهای مواجه میشویم، مجبوریم در مورد آن یکسری بررسیهایی انجام داده و یکسری کمکهزینههایی به آن اطلاق کنیم، از ترس اینکه مبادا مجبور به اطلاق آن کمکهزینهها شویم، کلاً مسئله را حذف میکنیم! بنابراین واقعاً مشکل از مسئله نیست، مشکل از جای دیگری است. مشکل از همان سیاستزدگی یا اتفاقاً کمکاری مسئولان در آن رابطه است و این موضوع را نباید به جامعه تعمیم داده و گفت که این خاستگاه جامعه است! خیر! این خاستگاه چند نفر است که سعی دارند با ایجاد هیاهو اذهان را تغییر داده و جامعه را به سمت و سویی که خود میپسندند، هدایت کنند.
طی صحبتهایی که شد الان پاسخ این سؤال واقعاً برای ما مهم است که اولویت مسائل زنان و خانواده در کشور ما چیست؟ باید بحث کنیم که آیا واقعاً اولویت با موضوع کودکهمسری است؟ که باید بحث کنیم که آیا واقعاً این مسئله خودش موضوعیت دارد یا نه؟ که همانطور که گفتیم توی بحثها نگاه میکنیم و میبینیم که اصلاً دارند مسیر را اشتباه میروند. اتفاقاً این یک مشکل نیست، این خودش یک خوبی است اگر ازدواج در سنین مناسب خودش، با فکر و فرهنگ مناسب انجام گیرد اتفاقاً نکته خوبی است اما الان معضل ما اتفاقاً افزایش سن ازدواج است، افزایش آمار طلاق است.
خیلی جالب است که برخی از دوستانی که این نظر را میدهند، عنوان میکنند که طلاق در این سن بیشتر است، اما آمار نشان میدهد که واقعیت اتفاقاً عکس این موضوع است. از سوی دیگر پاسخی به ما میدهند که اصلاً متعجب میشوی. میگویند طلاق در سنین پایین برای زن آسیبپذیرتر است تا در سنین بالا! اولاً که از کجا به این نتیجه رسیدهاید؟ چه معیاری برای سنجش آن استفاده کردهاید؟ چون اتفاقاً خیلیها معتقدند اگر در سنین پایین دچار طلاق شوم، وقت دارم و خودم میتوانم زندگیام را بازسازی کنم ولی در سنین بالا میگویند دیگر همه چیزم و عمرم از دست رفت، زندگیام سوخت و تمام شد و رفت!
اما حرف من این است که اصلاً حرف شما درست که طلاق در سنین پایین آسیبزاتر است اما آیا اصلاً مگر اصل بر طلاق است؟! ما انگار پذیرفتهایم که طلاق امری بدیهی است، حالا باید تلاش کنیم تا سنش را ببریم بالاتر! همه حرف ما این است که طلاق معضل است! سیاستهای کلی خانواده همین را میگوید که باید بررسی دقیق و سالانه، یعنی نه یک بار بررسی کنید و بگویید ریشههای طلاق همین است و تمام شد و رفت! ریشه طلاق امسال میتواند سال بعد افزایشش به جهت کمّی، یک زمانی اعتیاد به مواد مخدر بود، اما الان با ظهور فضای مجازی، اعتیاد به فضای مجازی یکی از دلایل طلاق است؛ برای همین میگوید سالانه. بیایید بررسی کنید و مشکلش را حل کنید. یعنی این دوستان طلاق را پذیرفتهاند و میگویند که بپذیرید که طلاق هم هست! یعنی چه؟! بپذیریم که طلاق هم هست؟! باید طلاق کم شود! ریشهیابی شود که مشکل از کجاست و اتفاقاً قوانینی برایش صادر شود که چه به جهت فرهنگی و چه به جهت حقوقی تا آن را کم کند. چه به جهت رسانهای، فیلمهایی که میآید، چه از ابعاد دیگری که قابل بررسی است، این یعنی کار برای مردم کردن، این یعنی کار برای بهبود کیفیت زندگی کردن. بعید میدانم کسی بتواند منکر این شود که طلاق بهشدت به خانمها و همچنین آقایان و فرزندانشان آسیب میزند. این معضل اصلی جامعه ما است. این معضل اصلی است که خانمها دچار آن هستند. به جای اینکه برای این مشکل فکر کنیم، بهجای اینکه بیاییم کمک کنیم خانمی که در عین اینکه نقش مادری و همسریاش را دارد، بتواند فعالیتهای اجتماعی مثبت داشته باشد و در این زمینه کمکش کنیم، میآییم میگوییم مرخصی بارداری را افزایش دهیم، میگویند نه، نمیشود! چون کارفرماها دیگر خانمها را به اشتغال نمیگیرند. خب قانون را بهگونهای بنویسید که کارفرماها به اشتغال گرفتن خانمها مجاب شوند. بهجای اینکه اقداماتی از این دست انجام دهیم، همان چهارتا ازدواجی را هم که دارد صورت میگیرد قطع و قمع کنیم؟! ازدواج ناآگاهانه در هر سنی که رخ دهد، چه در سن پایین و چه در سن بالا، مسلماً آسیب بسیار دارد. این دوستان میگویند در سنین پایین چون این دختران ناآگاه هستند، آسیب بیشتر است اما آمار نشان میدهد لزوماً این ازدواجها ناآگاهانه نیست و بخش زیادی از آنها آگاهانه است. اگر واقعاً هجمههای این دوستان اجازه دهد! من واقعاً نگران این موضوع هستم که وارد پروژه تلقین شدهایم، به این معنا که فرد ازدواج کرده، به او تلقین میکنیم تو بدبختی که ازدواج کردی!
طرف بچهدار میشود، همه با تعجب هجمه میکنند که وای! بچهدار شدی؟!
- تلقین!
قشنگ این مورد را دیدهام! در مورد بچه دوم نه یک مورد، نه دو مورد، مثلاً طرف باردار است، خب الان چهکار کند؟ برود بچهاش را بیندازد؟ برود خودش را نابود کند؟ واقعاً به او میگویند اولی را داری هیچی! رفتی سراغ دومی؟!
- (رحیمی) ما سر ماجرای ازدواج این دخترخانم کهگیلویهای به این جهت ناراحت هستیم که این دوستان وارد پروژه هیاهو و تلقین شدهاند!
نباید خواستار رسیدگی باشیم و افرادی که بولدترند، بهحساب سلبریتیها که این موضوع را بازنشر کردند.
(رحیمی) یک نکتهای هست، ما در جامعه دچار یک بیماری به اسم بیماری «اظهارنظر» هستیم! فرض کنید من الان دررابطه با قرنیه چشم اظهارنظر کنم، قطعاً پزشکان به من اعتراض میکنند که شما که تخصص نداشتی چرا اظهارنظر کردی؟! ما این موضوع را چرا در پدیده اجتماعی بررسی نمیکنیم که افرادی که در مسائل اجتماعی کمترین تخصصی را ندارند و زندگی خودشان را میبینند و به عموم جامعه تعمیم میدهند، چرا اجازه اظهارنظر دارند؟! حالا فرض کنیم که خودش زندگی خوبی دارد. چرا اجازه اظهارنظر دارد؟ ما باید بیاییم بررسی کنیم که اولویت مشکلات برای جامعه چیست و اصلاً مشکل هست یا نه، بعد بیاییم برایش راهکارهای منطقی و علمی بدهیم. به جهت قانونی این حجم از قوانین را داریم که میتواند کمک کند طلاق بیاید پایین.
کدام جوانی است که از ازدواج خوب گریزان باشد؟ ازدواجی که دو طرف بتوانند در کنار هم رشد علمی، شغلی، تحصیلی و معنی داشته باشند! چه کسی ناراضی است؟! مشکلی که هست میگویند اینها منع میشود، خب بسترهایش را فراهم کنید تا منع نشوند. سیستم آموزشیمان را باید درست کنیم. ما میخواهیم روی غلطهایمان پافشاری کنیم، بعد بگوییم آن غلطها بمانند، چرا؟ چون نمیتوانیم تغییرشان دهیم. پس برای چه شما رأی آوردید؟!
حرف من این است که وظیفه فراکسیون زنان مجلس و همینطور زنان در ریاست جمهوری چیست؟ وظیفهتان این است که در حیطه قانون، در جهت بهبود وضعیت معیشتی و زندگی فرهنگی و اخلاقی زنان و خانواده تلاش کنید، بفرمایید که در این راستا چه کردهاید؟! به مشکلی که مشکل نیست، یک جاهایی معضل هست اما مشکل نیست. معضل یعنی یک عده افراد دارند تخطی میکنند، شما باید بروید آنها را مدیریت کنید. یک نفر خطاکار باشد به کل جمع که تعمیم نمیدهند. باید اینها را پاسخگو باشند.
اکنون شاهد ایجاد دوگانهای در جامعه بهعنوان «دختران انقلابی» و «مدافعان حقوق بانوان» هستیم، چرا این دوگانه ایجاد شده است؟ اختصاصاً از دفتر تحکیم هم این سؤال را داریم که دفتر تحکیم در دیدار سالانهشان با حضرت آقا، سخنران خانم انتخاب میکنند، موضوع بانوان را مطرح میکنند؛ آیا این وجود دارد که دختران انقلابی، حقوق بانوان را پیگیری نمیکنند یا مسائل دیگر برایشان مهمتر است؟
لطفاً از معضلات واقعی هم بگویید تا بخشی از آنها هم بیان شود تا بدانیم چه مسائلی در اولویت است و چه مسائلی در اولویت نیست. شاید خیلیها ناآگانه در این مسیر قدم گذاشته باشند.
از این دوگانگی چه کسانی بیشتر استفاده میکنند؟ آیا قضیه همان پر کردن صندوقهای رأی است؟ آیا نباید جلوی این عوامفریبی گرفته شده و واقعیتها به مردم نشان داده شود؟ یک فیلمی آمد و بعد هم اعلام کردند که آن ازدواج سریعاً منتفی شد! چگونه عقدی که طرف انجام داده را باطلش کردید؟ با رضایت پدر دختر، رضایت دختر و پسر بوده، چگونه باطل شد؟ یعنی یک صحتی گذاشتید روی این موضوع که آن ازدواج غیرقانونی بوده.
راهکار شما برای تلطیف این فضا چیست؟
شما برای تلطیف این فضا چه راهکاری پیشنهاد میدهید؟
(رحیمی) اولین مرحله آگاهسازی همه مردم نسبت به تشخیص حق از باطل است که وارد هیاهو نشوند و این موضوع هم این را میطلبد که آنهایی که الان موضوع را میدانند، از فضاهای متفاوت گفتمانسازی استفاده کنند تا سخنشان را به گوش مردم برسانند چون مردم واقعاً در این زمینه بیگناه هستند و آنچه را که میشنوند، میپذیرند، خب به آنها غلط گفته میشود و آنها هم میپذیرند. اگر حقیقت به آنها گفته شود، در پذیرش آن مخالفت نخواهند کرد. باید حقیقت به گوش مردم برسد، مطالبات حقیقی زنان مطرح شود و به قولی اکثر قشر جامعه، زنان مرفه ساکن در یکسری از نقاط شهرها نیستند، زنان همه کشور هستند و واقعاً آنچه که برای زنان مهم است چیست؟ اینها گفته شود. مثلاً یکی از آنها همین بحث شخصیتدهی به زنان است. دختران ما دچار بیهویتی شدهاند و یکی از دلایلی که دنبال همین حرفها میروند، چون در جستجوی هویت از دست رفتهشان هستند منتهی راهحلهای غلط به آنها ارائه میشود. اگر هویت اصلی و آن کرامت واقعی که برای یک دختر باید در یک جامعه، از مدرسه، خانواده و به طبعش خانواده جدیدی که شکل میگیرد به او ارائه شود، بهبود فرهنگی که برای حتی مردان باید داشته باشیم چون دقیقاً این کرامت و حق زنان، وظیفه مردان است و ما متأسفانه در این زمینه داریم کوتاهی میکنیم. اصلاً انگار آقایان نسبت به این وظایفشان مطلع نیستند و اینها مواردی است که باید بررسی و گفته شود، قطعاً این تفکیک که برای جامعه ایجاد شود، جامعه خودش پذیرای آن خواهد شد.
بهنظرتان چرا خانمها این مطالبی که در فضای رسانهای مطرح میشود را به راحتی قبول میکنند؟ آیا یک دلیلش کمکاری خود خانمها نیست؟
- خانمها یک خلأیی دارند. لیوانشان خالی است و میدانند این لیوان خالی است و دنبال پر کردن آن هستند. آن کمبود هویتی. فرض کنید یکسری ظلمها به یک خانم میشود، بعد او این ظلم را به عموم تسری میدهد.
- قطعاً یکسری اتفاقها علیه خانمها روی میدهد، یکسری هم برداشتهای غلط وجود دارد. از یکسو آن خلأ وجود دارد، از سوی دیگر مشکلاتی که بر آنها عارض میشود، اینها دنبال حلش هستند و چون راه حل درست، آن لیوان با آب پر نشده، قطعاً میآید با یک مجموعهای از زباله پر میشود، چون او دنبال پر شدن لیوانش است و این لیوان پر میشود از طرف همان جبههای که دوست دارد با اهداف و اغراض شخصی خودش، کلمات را تغییر میدهد، ظاهرش را شکیل کرده، زنانپسند کرده و تحویلشان میدهد. اگر خود خانمها در این ماجرا پیشرو باشند که إنشاءالله این اتفاق میافتد.
فرهنگ! یکی از بحثها همین است، در جامعه ما همان سیستم آموزشی، در سیستم آموزشی چقدر دخترها و پسرها در طول دوران تحصیل آموزش میگیرند که نسبت به خانوادهای که تشکیل خواهند داد چه تعهداتی باید داشته باشند؟ با همیشه حق را میگوییم؛ خانمها شما حقتان این است، آقایان شما هم حقتان این است. هیچوقت وظایف را نمیگوییم. وظیفه آقا میشود حق خانم دیگر! بعد دیگر این اتفاق نمیافتد، آن خانم دارد به حقوق خودش و آنچه که میخواهد به دست میآورد، دیگر دنبال هیاهو نخواهد رفت، وظایف را چقدر در سیستم آموزشی ما گفته میشود؟ آقا پسر یا دختر خانم که میخواهید وارد زندگی شوید، همان بلوغ فکری که من گفتم متأسفانه اصلاً غافل شدهایم، بعد میگوییم خیلی خوب چون اینها به بلوغ فکری نمیرسند، ازدواج هم نکنند! چقدر در سیستم آموزشی ما مورد ارزیابی قرار داده میشود که اینها آموزش داده شود؟ یا حتی در خانوادهها! مثلاً با مشاوره صرفاً قبل از ازدواج در حالی که این فرد در یک سیستمی رشد کرده و بزرگ شده حالا ما با چند جلسه مشاوره نمیتوانیم او را تغییر داده و مثلاً نسبت به همسر (چه خانم چه آقا) یا فرزندش متعهد کنیم. این نکته وجود دارد که یک، خانمهایی که در این زمینه نظر و ایده دارند، نظرهای درست و مبتنی بر عقل دارند، اگر کوتاهی نمیکردند یا حتی شاید کوتاهی هم نکردند اما از بسترهای رسانهای خوب استفاده نکردند، این اتفاق نمیافتاد. دو، اینکه ما بیاییم زنانمان را با جامعه روز تطبیق بدهیم، بالاخره نیازهای زنان امروز با نیازهای زنان 10 تا 30 سال پیش فرق کرده، قطعاً 10 سال آینده هم با امروز متفاوت است. یکسری شرایطی وجود دارد که در جامعه امروز هست و در جامعه قدیم نبوده است و ما باید بتوانیم همگام با زمان، با حفظ شأن زنانمان مدیریت کنیم. یکی از نکاتی که بهنظرم خیلی از آن غافل ماندهایم، تحصیلات دخترانمان است. آنقدر دختران ما مورد هجمه قرار گرفتند که فکر میکردند در هر رشتهای باید تحصیل کنند ولو آن رشته با روحیات، خلقیات و توانمندیهایشان هماهنگی نداشته است. مثلاً این خانم نمیتواند برود سر سکوی نفتی (بهعنوان مثال میگویم، شاید هم بتواند!) از همه اینها غافل بودهایم. بعد وارد هجمه رسانهای شدهایم، پاسخی بهش ندادهایم. دختران ما رفتهاند اما بعد از فارغالتحصیل شدن احساس ناتوانی میکنند، از زن بودن خودشان بدشان میآید یا از آن بازه زمانی که وقت گذاشتهاند. اینها مواردی است که باید مورد توجه قرار گیرد، اینکه خانمها در چه رشتههایی واقعاً میتوانند، علاقهمند هستند و به آنها کمک میکند.
من خاطرهای بگویم بهنظرم بد نیست. همه شغلها شریف هستند، هر شغلی که روزی حلال بیاورد شریف است و به نظرم ارزشش از هزاران هزار درآمد نامشروع بهتر است و واقعاً قابل قیاس نیست اما یکسری شغلها هست که برای خانمها یکسری سختیها میآورد اما چه میشود که ناگهان در فضای رسانهای، آن شغل ارزشمند میشود؟ این نکته است! اصلاً آن خانم به جهت خلقیاتی تناسب ندارد، آن حس زنانگی و لطافتش، ما میگوییم شما باید وارد شرایطی شوید که هم انسانیتات حفظ شود هم زنانگیات، همانطور که به اقایان میگوییم هم انسانیتات حفظ شود هم آن حفظ اقتدار و مردانگی. خب ناگهان میبینید این مورد هجمه قرار گرفته میشود. به زنهای امروز ما میگویند شبیه مردها شوی خوب است! در حالی که او واقعاً بعد از اینکه آن شکلی هم شود، ناراضی میشود. ماهاچون کوتاهی کردیم، یعنی اینکه «در چه شکلی باشیم خوب است»، خودت چطور راضی هستی؟ قرار نیست که دیگران راضی باشند، قرار است خودت و خدای خودت راضی باشید.
چون این کوتاهیهای شده و بالواقع نباید از این نکته غافل شویم که چطور یک عده میآیند همین دوگانهای را که گفتند، حامی حقوق زنان، آنطرف یک عده آدم مخالف. چه میشود یکهو اینها میتوانند سوءاستفاده کنند؟! یک خلئی وجود داشته که آنها توانستهاند از این خلأ سوءاستفاده کنند. یک خلئی وجود داشته و تا زمانی که این خلأ پر نشود، این داستان و این سوءاستفاده میتواند ادامهدار باشد و اتفاقاً، اتفاقاً زنان بهشدت آسیب میخورند. به شدت آسیب خواهند خورد. آسیبهای فکری، آسیبهای روحی، آسیبهایی که مثلاً این فرد در سنین، من همیشه به بچههایم یک پیشنهاد دارم، کتاب «دختران به عفاف روی میآورند» نویسندهاش هم آمریکایی هستند، وندی شِلیت، نانسی دموس را بخوانند و ببینند. اینها اصلاً در سیستم تربیتی و آموزشی اسلامی نبودهاند. تمامش خاطرات است، خاطراتی که دختران جامعهشان دارند میگویند اینهایی که ما فکر میکردیم به نفعمان است، به ضررمان بود! بدون اینکه شخص خاصی روی آن دست برده باشد، افرادی که نه گرایش اسلامی دارند، نه در جامعه اسلامی تربیت شدهاند دارند میگویند چه سبکی برای ما تبلیغ شده بود و غلط بود! ما باید تبلیغهای غلط را کنار بگذاریم، اما این زنان ما یکسری نیازها دارند و یکسری پاسخها میخواهند، باید پاسخهای درستشان داده شود. مراکز تفریحی مناسب برای زنان کم داریم، تهران را نبینید، در همه جای کشور. ما میخواهیم این دخترخانم در عین اینکه شأنش حفظ میشود بالاخره نیاز به تفریح دارد. اینها مواردی است که باید مورد ارزیابی قرار داده شود. این دختر خانم باید مراتبی داشته باشد که بداند کجا تحصیلش با نقشهای دیگرش در تعارض قرار نگیرد، باید به او کمک شود. تفریحات متناسب با روز و مناسب و سالم که مخالف شأنش نیست برایش فراهم کرده و با شأن او همگامسازی کنیم. اینها را اگر پاسخ دهیم، دیگر به نیاز آن خانم پاسخ گفته میشود.
برویم سراغ جمعبندی و مطالب ناگفته!
(رحیمی) جمعبندی را از اینجا شروع کنم که یاد بگیریم نظردهی افراد در جامعه اثرگذاری اجتماعی دارد، مخصوصاً در موضوعات اجتماعی. پس اگر میخواهیم موضوعی را مورد ارزیابی قرار دهیم، باید آن را در محافل علمی و تخصصی خودش مورد ارزیابی قرار دهیم و آن را وارد هجمههای رسانهای نکنیم تا از عدم علم مردم استفاده کرده و مصادره به مطلوب کنیم چرا که این کار نشاندهنده این است که ما حرفی برای گفتن نداریم و صرفاً میخواهیم از هیاهو، مصادره به مطلوب کنیم. یکی از این مقولهها که خیلی مهم است، بحث ازدواج است. بحث ازدواج و خانواده از موضوعاتی است که کسی نمیتواند منکر اهمیت آن در جامعه شود چرا که سرمایه اجتماعی یک جامعه در نهاد خانواده شکل میگیرد. حالا بر این اساس وقتی بخواهیم بحث ازدواج و هر موضوعی از بحث ازدواج از جمله سن ازدواج، مسائل مرتبط به ازدواج، مسائل مرتبط به طلاق و ... را مورد ارزیابی قرار دهیم، بیاییم اولویتبندی مسائل کنیم و ببینیم که واقعاً مشکل هست یا نیست، و بر اساس اولویت، تمام آن کسانی که در این زمینه دارند از بیتالمال استفاده میکنند، بهعنوان نماینده مجلس، بهعنوان هیئت دولت، باید در این زمینه در چارچوب قانون اساسی ارائه راهحل بدهند برای حل این مسئله. پیشنهاد من در آخر این است که این دوستان یک بازخوانی قوانین داشته باشند و ببینند باید برای جوانهای این مملکت چه کار کنند؟! آیا باید جلوی ازدواجهای آنها سنگ بیندازند یا باید به آنها هم به جهت بلوغ فکری و اجتماعی، هم به جهت بلوغ اقتصادی کمک کنند تا بتوانند ازدواج کنند و طلاق را کاهش بدهند و در ادامه بستههای حمایتی که خوب است این همه الگو که از غرب میگیرند، از مدلهای بستههای حمایتی غرب از خانوادهها هم الگو بگیرند!
فقط در راستای قلع و قمع!
- چندین نمونه گفتم، از آلمان، سوئد، دانمارک و ... بررسی کنند ببینند در آن کشورها چه بستههای حمایتی از خانواده وجود دارد. مسئله مهمی که اینجا وجود دارد، هم ما با گرایش اسلامی و هم گرایش غربی دارد میگوید رابطه قبل از سن 18 سال اجتنابناپذیر است برای برخی، حالا یکی میتواند کنترل کند، خیلی خوب، دستش درد نکند، تا ازدواجش صبر کند اما در برخی نمیتواند، وقتی این بلوغ حاصل میشود، نمیتوانی سن ازدواجش را عقب بیندازی. غرب یک ابزاری را پیشنهاد میکند که بعدش در نهایت دچار این میشود که «وزیر تنهایی» بگذارد، بخواهد پشتکوارو بزند تا مشکل را حل کند و حل هم نخواهد شد؛ از این طرف ما یک ابزاری داریم به اسم اینکه شما موظف هستی به آن جوان و نوجوان کمک کنی تا همراهیاش کنی برای تشکیل خانواده.
اطلاق واژه «کودکهمسری» غلط است، لطف کنند بیایند تعریف کنند که واقعاً به چه کسی میگویند کودک؟ یعنی واقعاً به دخترخانم 17 ساله ما میگویند کودک؟! به دخترخانم 13 ساله ما میگویند کودک؟! دخترخانم 13 ساله ما که وقتی پای صحبتهایش مینشینی میبینی که واقعاً بسیاری از توانمندیها و اصرارها دارد. شما چرا اصرار دارید جوانهای ما را نابود کنید و آنها را یک مشت بچه ناتوان و ناکارآمد بهدردنخور معرفی کنید؟! به نظرم به جای واژه کودکهمسری، اطلاق «کودکانگاری» واژه بهتری باشد. شما فرض میکنید همه کودک هستند، تا سن 30 سالگی هم با همین واژه کودک ادامه میدهید. باید تعادل داشت، وقتی این تعادل را نداشته باشی، این فرد تا سنین بالا هم با همان مسیر و با همان دستفرمان غلط خودش ادامه خواهد داد و نتایجش را جامعه خواهد دید. من میگویم که اصلاً بحث فقهیاش را ورود نکردم که به جهت فقها شما نمیتوانید مانع ازدواج شوید. من تحقیقاً فقط بحث اجتماعی و ارزشی را نگاه کردم و آن اینکه اگر شما با همین مسیر حرکت کنید، جامعه، زنان و دختران ما آسیبهای جبرانناپذیری خواهند دید. بیایید به مشکلات اصلی زنان و آن هم حمایت از آنها در بستر خانواده، هویتدهی آنها و کمک به تفریح، تحصیل، ازدواج و فرزندآوری آنها فکر کنید؛ اینها مسائل اصلی زنان و دختران جامعه ایران است.
انتهای پیام/