دلایل فرار زوجهای جوان از بچهدار شدن چیست؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، داشتن بچه زمانی برای خانوادهها یک ضرورت بود، اما به مرور روند و نگرشی در جوامع مختلف شکل گرفت که این ضرورت را تحتالشعاع قرار داده و در خود حل کرد. در فامیل ما زوجهای جوانی هستند که بهرغم گذشت حتی ۱۰ سال از شروع زندگی مشترک نه تنها فرزندی ندارند بلکه اصولاً به فکر داشتن بچه هم نیستند. با کمی مطالعه و بررسی میتوان فهمید شیوع این تفکر- حداقل در جامعه ایرانی- ریشه در عواملی دارد که مهمترین آنها بهصورت موجز عبارتند از: بیاهمیت شدن ازدواج و یا فرزندآوری بین جوانان، اشتغال همزمان زن و شوهر، ازدواج دیرهنگام در سنین بالاتر، تغییر اولویتها مانند توجه بیشتر زوجین جوان مرفه به راحتی و تفریحات خود، تحولات اقتصادی مانند بیکاری و تورم و گرانی افسارگسیخته مسکن، عدم احساس امنیت اقتصادی و شغلی و شاید هم گلایه خانوادهها از اوضاع زندگی در حضور فرزندان و در بلندمدت کاهش رغبت جوانان به ازدواج و فرزندآوری.
با مشاهده این روند و به عنوان سرپرست یک خانواده که فرزندش با چشم برهمزدنی وارد دوره جوانی و بزرگسالی میشود و بابت احساس نوعی مسئولیت اجتماعی بر آن شدم تا با ترجمه مقالهای پیرامون «تلقی نادرست برخی زوجین جوان در باب فرزندآوری و جایگزین کردن تلقی درست» مطالبی در اختیار شما قرار دهم تا چنانچه در دوراهی تصمیم به فرزندآوری هستید، به دلایل فرزندآوری ذکر شده در این مقاله هم توجه کنید.
«لی وین گاس» در مقاله خود چنین مینویسد: «در جوامع امروزی و از چند سال گذشته، اعتقاد بسیاری از زوجهای جوان به ضرورت داشتن فرزند به طور فزایندهای کمرنگ و کمرنگتر شده و نرخ زاد و ولد نیز بهرغم سیاستهای تشویقی برخی دولتها روند کاهشی خود را همچنان ادامه میدهد. بر اساس گزارش مرکز PEW از هر پنج نفر یک نفر بدون فرزند زندگی میکند. عدم اطمینان به فرزندآوری در میان زنان نسبت به مردان درصد بالاتری دارد. زنان جوان نه تنها بارداری خود را به تعویق میاندازند بلکه در مجموع و از اساس حرفها و مخالفتهایی با این مقوله دارند. زمانی بود که داشتن بچه به عنوان یک ضرورت برای هر خانمی مورد توجه قرار میگرفت، اما در چند سال اخیر روند تغییرات، دور شدن از این ضرورت را نشان میدهد. گاهی آقایان بچه دوست دارند لیکن خانمها چندان مطمئن نیستند.
در یک نظرسنجی در سطح ملی در سال ۲۰۱۱ در بین افراد مجرد و متأهل بدون فرزند، مردان بیشتر نسبت به زنان به داشتن بچه تمایل داشتند. در نظرسنجی دیگری در سال ۲۰۱۳ این یافتهها تکرار شد؛ بیش از ۸۰ درصد مردان گفتند همیشه دوست داشتند روزی پدر شوند یا حداقل فکر میکردند روزی پدر خواهند شد. از میان جمعیت آماری زنان، ۷۰ درصد از خانمها چنین احساسی داشتند.
مذهبیها دوستدار فرزندآوری هستند
پیشنهاد میشود در صورت طرح موضوع از طرف یکی از زوجین یا خانوادههای آنها یکباره موضوع را نفی نکنید. یک قلم و کاغذ بردارید. کلاه خود را قاضی کرده و با شریک زندگیتان دلایل فرزندآوری را روی کاغذ بنویسید. از بین هر نوع دلیل نوشته شده- برخی از دلایل در ادامه مقاله نوشته شده- دلایل منطقی و معقول را انتخاب کنید. حتی میتوانید برای کمک گرفتن به یک درمانگر یا مشاور خانواده مراجعه کنید. قبل از پرداختن به ادامه مقاله، باید سؤال کنم آیا اعتقادات مذهبی برای شما اهمیت دارد؟ وقتی درباره دلیل اصلی و ریشهای ازدواج از زوجهای جوان سؤال کردم، بزرگترین بازخورد و انگیزهای که مطرح شد، مسائل دینی بود. در اینجا باید مطلبی را شفاف بگویم؛ وقتی صحبت از دین و اعتقادات مطرح میشود، بدیهی است مخاطب باید به مذهبی اعتقاد داشته باشد. طبق مشاهدات من، افرادی که اعتقادات مذهبی داشتند، در مورد بچه داشتن و فرزندپروری مردد نبودند، لذا در وهله اول رجوع به آموزههای دینی به زوجهای جوان توصیه میشود. اما کسانی که اعتقادات مذهبی کمرنگتری دارند یا چندان در امور زندگی خود از تعلیمات مذهبی استفاده نمیکنند، نیاز به استدلالی خارج از تعلیمات مذهبی هم دارند.
نقش هنجارهای اجتماعی
اگر برای هنجارهای اجتماعی ارزش قائلید، احتمالاً به فرزندآوری هم فکر خواهید کرد. امروزه هرچند پدیده بیفرزندی عادی شده، با این وجود هنوز از منظر کلی جامعه، چندان پذیرفته شده نیست. استاد روانشناسی «لِسلی اَشبورن ناردو» پژوهشی انجام داد که در آن از شرکتکنندگان خواسته شد در مورد یک فرد خیالی (چه مرد یا زنِ بدون فرزند و یا با دو فرزند) مطالبی را بخوانند و سپس احساساتشان را در مورد او به اشتراک بگذارند. وی در این تحقیق به نتیجه متعجبکنندهای رسید. از منظر خوانندگان افراد خیالی فاقد فرزند از نظر روانشناسی تا حد قابل توجهی افراد وفاداری توصیف نشدند و شرکتکنندگان واکنشهای احساسی مانند تنفر، عدم تأیید، دلخوری و خشم نسبت به آنها ابراز داشتند. «اَشبورن ناردو» مینویسد: «عرف پذیرفته شده به این معنی است که عملی که از فرد انتظار میرود را انجام دهد، زیرا آن عمل و کنش صحیح تلقی میشود. وقتی مشاهده میشود شخصی به نحوی رفتار میکند که خارج از عرف پذیرفته شده رفتاری است، حریمشکنی یا بروز خطا از جانب او بعید دانسته نمیشود». همسر یکی از دوستانم پس از آن که متوجه شد دوستانش قصد بچهدار شدن دارند، بلافاصله و با اصرار از همسرش خواست آنها هم اقدام کنند. وقتی در مورد دلیل تغییر ناگهانی نظرش از او پرسیدم، اعتراف کرد، چون بقیه هم این کار را کردند! ممکن است این استدلال برای ما خندهدار باشد، ولی حداقل این خانم صادقانه دلیل خود را گفت. همانند اعتقادات مذهبی، این نوع استدلال زمانی کار میکند که برای هنجارهای اجتماعی ارزش قائل باشیم، ولی همه این طرز تفکر را ندارند. به افرادی برخوردم که گفتند: «من چیزی به این دنیا بدهکار نیستم. میخواهم در مدت عمرم از زندگیام لذت ببرم. من به این دنیا فرزندی بدهکار نیستم!»
عاشقانه بچهدار شوید نه از روی ترس
بسیاری از مردم قصد فرزندآوری دارند، چون نمیخواهند بعدها از نداشتن بچه پشیمان شوندیا به این دلیل که دیگران افسوس آینده را به آنها تلقین میکنند، اما آیا در خصوص اختلال «ترسِ از دست دادن» یا «FOMO» چیزی شنیدهاید؟ زوجینی که به این دلیل دارای فرزند میشوند، بیپرده دچار «فومو» هستند. «لیندا» و «چارلی بُلوم» میگویند: «اختلال ترسِ از دست دادن دائماً باعث بروز احساس اضطراب و بیحوصلگی در فرد میشود، اغلب افکار منفی و بهنوعی حسادت رقابتی او را دوره میکنند و با خود فکر میکند چرا دیگران باید در زندگی خود لذت، موفقیت یا وفاداری بیشتری را از آنها تجربه میکنند؟ این نوع اختلال همچنان ادامه مییابد تا جایی که بر کیفیت کلی زندگی و وفاداری در روابط با دیگران در کل زندگی فرد اثر سوء میگذارد». «گابریلا ماس» مینویسد: «چنانچه شما صرفاً بهخاطر ترسِ از دست دادن فرصت یا حرفِ مردم که اگر بچهدار نشوید پشیمان میشوید، اقدام به فرزندآوری میکنید، بدانید که مسیر را اشتباه میروید». اما اصولاً چرا برخی دچار عارضه «فومو» میشوند؟ چون بسیاری از ما از کارهایی که انجام ندادیم بیشتر تأسف میخوریم بهجای آن که بابت کارهایی که در انجامشان موفق بودیم، شاد و خرسند باشیم. ترس از پشیمانی، انگیزه سالمی برای فرزندآوری نیست، زیرا تصمیمات خوب ما از عشق و علاقه نشئت میگیرد و نه از روی ترس و نگرانی. به سمت چیزهایی که دلتان میخواهد بروید و از چیزهایی که شما را میترساند، دوری نکنید. بچهدار شوید، چون آماده عشق ورزیدن هستید و نه به این دلیل که از پشیمانی یا مخاطرات دیگر میهراسید.
بچه سوژه آزمایش و تجربیات شخصی ما نیست
برخی زوجین میپرسند: «کنجکاوم بدانم اگر بچهدار شویم، زندگیمان چگونه خواهد شد؟ چه حسی دارد؟ شبیه کی خواهد شد، پدرش؟ چگونه بچههایی خواهیم داشت؟» «ایزابل کوهِن» مینویسد: «بچهها سوژه آزمایش و تجربیات شخصی ما نیستند. آنها آینهای نیستند که بتوانیم با نگاه در آن، خودمان را تحسین کنیم. آنها موجود زنده دیگری هستند؛ انسانهایی که نفس میکشند؛ همانی هستند که ظاهرشان هست؛ جدا از ما یاد میگیرند و صرف نظر از شخصیت والدینشان، خود موجودیت و شخصیت مستقلی دارند. ما اغلب در مورد بچهها با یک تصور و ذهنیت تئوریوار فکر میکنیم؛ بچهها وجود جداگانهای از ما هستند و نه موجودات تکثیر شدهای از والدین.»
بچهها به زندگی معنا میبخشند ولی...
بسیاری از مردم معتقدند وجود بچهها بیشترین معنا و ارزش را به زندگی آنها داده که کاملاً هم درست است، اما این بدان معنا نیست که همه هم باید چنین تصوری داشته باشند. پدر و مادر خوب بودن بدان معنی است که فرزندان خود را به عنوان یک فرد، یک انسان مستقل محترم بشماریم؛ آنها معنا و ارزش کاملاً جدایی از زندگی ما دارند و بالعکس. خانمی که به تازگی مادر شده بود میگفت: «شما ناگزیرید بین درآمد یک میلیون دلاری یا بچهداری یکی را انتخاب کنید». یک درمانگر (که تأییدش جای بحث دارد) تهدید میکرد: «اگر بچه نداشته باشید، هیچ ندارید». بهنظر هر دو نگاه به بچهها به عنوان انسان درست نیست. با فرزندآوری انسانی را به جمع خود و جامعه اضافه میکنیم. انسانی که در سایه تربیت و پروش صحیح منشأ خیرهای فراوانی برای جامعه خواهد بود.
برای بچهدار شدن کلاه خود را قاضی کنید
نقش فرزندان کاهش اضطراب وجودی والدین یا تأمین زندگی بدون اضطراب و مشکل نیست که گمان کنیم با آمدن آنها مشکلات بیشتر یا کمتر میشود. حتی اگر ما تعابیری مانند «معنا و ارزش زندگی» را به آنها اطلاق کنیم باز مسئولیت این زندگی بر عهده والدین است. ثانیاً زندگی و روزهای ما قرار نیست با خواستههای غیرمنطقی ما پر شود. بسیاری از مردم در این مورد نگرانند و خود را عذاب میدهند. آنها باید از خود سؤال کنند «اگر بچه نه، پس چه؟» باید یک جعبه، ماژیک و یک کاغذ یادداشت به این زوجها داد تا دلایل خود را بابت نخواستن فرزند و جایگزین پیشنهادی خود روی آن بنویسند و در جعبه بیندازند. بعد پاسخها را با هم مقایسه کنند. خانمی۶۰ ساله میگفت: «یکی از دلایل زوجها برای فرزند نداشتن این است که فکر میکنند هنوز فرصت هست. مطمئناً وقت هست منتها من مطمئن نیستم آیا زوجها توان، تمرکز و مراقبتی که الان میتوانند داشته باشند، بعدها هم خواهند داشت؟ اکنون من در کنار همسرم خیلی خوشحالم و هرگز چیز بیشتری از او نخواهم خواست البته به استثنای بچه، اگر میشد. فکر میکنم همه ما از نظر ذهنی و احساسی به این نقطه برسیم. برای همین است خیلی از دوستانمان تا زمانی که من و همسرم به این نتیجه برسیم، دارای فرزند شده بودند. اگر بعضی آن را «فراموشش کن، حوصله داری!» مینامند من آن را رضایت و خرسندی مینامم. گاهی برای یک روز از خواب بیدار میشوم و به دنبال کودکی هستم که با هم برای خرید یک دوچرخه یا به سمت جنوب کنار دریا برویم؛ موهایش را شانه کنم، اما در ۳۰ سالگی نیستم که زمانی برای من وجود داشته باشد.»
خیلی از ما دوران کودکی بدی نداشتیم، حداقل از سطح متوسط بدتر نبود که نگران نفر بعد خود باشیم. فقدان پول هم دلیل کاملاً درستی نیست، حداقل دلیل مستقیم نیست. در زندگی خیلیها هزینههای غیرضروری زیادی وجود دارد. در حقیقت، نکتهای که میتوان گفت این است که برخی زوجهای جوان هنوز مطمئن نیستند بچه میخواهند و گمان میکنند بدون بچه آزادند تا هر کاری خواستند در دنیا انجام دهند یا دنیا هر چه در خزانه خود دارد بدون فرزند در اختیار آنها میگذارد. پس یک بار دقیق برای مقوله بچهدار شدن کلاه خود را قاضی کنید.
منبع: جوان
انتهای پیام/4112/
انتهای پیام/