صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۲۰ - ۰۵ شهريور ۱۳۹۸

تأملی در تأثیرگذاری میانجی‌ها بین تهران و واشنگتن/ 5 راهبردی که ایران باید در پیش گیرد

رفتار سیاسی آمریکا طی چهار دهه گذشته نشان می‌دهد که میانجیگری بین ایران و آمریکا فاقد شروط لازم برای تأثیرگذاری بوده و کشورمان در مقابل، باید راهبردهای آفندی و پدافندی را بکار گیرد.
کد خبر : 412512

گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا - امیر رضا مقوّمی؛ بعد از خروج امریکا از برجام در اردیبهشت‌ماه سال گذشته و اعمال فشار حداکثری بر ایران، نظام بین‌الملل شاهد تنش‌های بسیاری در منطقه غرب آسیا شد. تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سوی واشنگتن، اعزام ناو یو اس اس ابراهام لینکلن ۱ به‌سوی خلیج‌فارس، تلاش برای به صفر رساندن فروش نفت ایران و تشکیل ائتلاف دریایی در تنگه هرمز و... ازجمله اقدامات آمریکا علیه ایران بود. در مقابل این اقدامات، تهران، سنتکام ۲ را جز لیست تروریستی خود قرار داد، پهپاد قدرتمند آمریکایی، گلوبال هاوک، را بر فراز آب‌های خلیج‌فارس موردحمله موشکی قرار داد و آن را ساقط کرد.


این نمایش قدرت، موجب به اوج رسیدن تنش‌ها بین ایران و آمریکا شد و رسانه‌های بین‌المللی از احتمال بروز جنگی دیگر در غرب آسیا سخن به زبان آوردند. در این بین کشورهایی ازجمله عمان، عراق، ژاپن، فرانسه و دیگر کشورها سعی کردند بین ایران و آمریکا میانجیگری‌هایی ۳ را صورت دهند تا از تنش‌های پیش‌آمده در منطقه غرب آسیا فرو بکاهند. با وجود تمامی سفرها و مذاکراتی که صورت گرفته اما سطح تنش‌ها پایین نیامده و جنگ رسانه‌ای و لفظی بین طرفین ادامه پیدا کرده و در مواقعی حتی به مقابله سخت نیز رسیده است.


اصلی‌ترین اختلاف آمریکا و ایران کدام است؟


اما اصلی‌ترین اختلاف و به تعبیر دیگر بزرگ‌ترین اختلافی که آمریکا و ایران با یکدیگر دارند، مربوط به ماهیت سیاسی این دو کشور است. جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب ۱۹۷۹، خود را یک نظام انقلابی معرفی کرد که نظم موجود جهانی را برنمی‌تابد، این نابرابری بین شمال-جنوب را موردانتقاد قرار می‌دهد و برای ایجاد یک نظم نوین جهانی بر پایه مردم‌سالاری و عدالت تلاش می‌کند. در مقابل، ایالات‌متحده یک رژیم محافظه‌کار و خواهان وضع موجود است و نه‌تنها علاقه‌ای به تغییر ندارد بلکه خواهان بستن هر روزنه تغییر و تحول به‌خصوص در منطقه غرب آسیا است. آمریکا منافع خود را در یک کلام، هماهنگ کردن کشورها با نظم نوین جهانی آمریکایی می‌داند، چه آن کشورهایی که به اصول لیبرالیسم و دموکراسی مورد ادعای آمریکا پایبند باشند و چه کشورهایی که هیچ نشانه‌ای از حقوق بشر و دموکراسی در آن‌ها وجود نداشته باشد، همچون کشورهای پادشاهی حوزه خلیج‌فارس.


بااین‌وجود، ایران و آمریکا در برهه‌هایی از تاریخ ۴۰ سال گذشته، با یکدیگر کانال‌های ارتباطی مختلفی ایجاد کردند. اما در همه آن‌ها، آمریکا بعد از رسیدن به اهداف خود، میز مذاکره را رها کرده است؛ در زمان هاشمی رفسنجانی و بوش پدر، ایران تلاش فراوانی برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان انجام داد وسعی کرد حسن نیت خود را به ایالات‌متحده نشان دهد، اما تغییری در رفتار واشنگتن ایجاد نشد. در زمان دولت‌های هفتم و هشتم ایران با بوش پسر سر موضوع طالبان همکاری کرد اما در محور شرارت قرار گرفت و در زمان حال که ایران بسیاری از تعهدات خود را تحت عنوان برجام انجام داده، نه‌تنها مشکلی حل نشده بلکه تهدیدات اقتصادی و نظامی آمریکا به اوج خود رسیده است. همهٔ این بدعهدی‌ها و به‌خصوص شکست برجام که ایران سال‌ها به‌صورت مستقیم و آشکارا با طرف آمریکایی پشت میز مذاکره قرار گرفته بود، موجب به وجود آمدن دیوار بلند بی‌اعتمادی بین دو کشور شد. تاریخ ۴۰ ساله به این نکته اشاره دارد که مشکل آمریکا نه انرژی هسته‌ای و نه موشک و نه مسائل منطقه‌ای ایران است، بلکه مشکل سر ماهیت سیاسی کشورمان است.



شروطی که میانجی‌ها ندارند!


با این مقدمه، باید به این سؤال پاسخ گفت که آیا میانجیگری بین ایران و آمریکا مؤثر است؟ و در کوتاه‌مدت می‌توان شاهد کاهش تنش‌ها بود؟ و یا در بلندمدت شاهد ایجاد روابط بین واشنگتن و تهران خواهیم بود؟ با توجه به چهار دهه پیشین و با نگاه به تحولات منطقه، این میانجیگری‌ها راه به‌جایی نخواهند برد. میانجی زمانی می‌تواند سطح تنش‌ها را پایین بیاورد که اولاً اختلافات محدودی بین طرفین وجود داشته باشد و ثانیاً هر دو طرف خواهان رفع مشکل شوند و ثالثاً، میانجی از قدرت لازم برخوردار باشد و سر سپردهٔ کشوری نباشد.


اما این اصول در روابط بین تهران و واشنگتن دیده نمی‌شود؛ اولاً اختلافات طرفین، عمیق و بنیادی است و در همهٔ زمینه‌ها بین این دو کشور کشمکش‌های زیادی وجود دارد که می‌شود دلیلش را همان تفاوت بین دو نظام انقلابی و محافظه‌کار ذکر کرد. ایران به‌عنوان قدرت منطقه، منافع متضادی با آمریکا دارد؛ در زمینه سوریه و یمن هیچ نقطهٔ مشترکی بین طرفین دیده نمی‌شود، در موضوع فلسطین اختلافات بنیادی وجود دارد که تا به حال هیچ راه‌حلی برای آن پیدا نشده است و حتی در مسائل فرا منطقه‌ای نیز آمریکا، اقدامات تهران را تهدید علیه منافع ملی خود قلمداد می‌کند؛ مانند حمایت ایران از نیکولاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا.



دیکته کردن اصول و منافع خود به دیگران؛ راهبرد بین‌المللی آمریکا


ثانیاً آمریکا با آن غرور و تکبر خاص خود و به‌ویژه یک‌جانبه‌گرایی‌های ترامپ، راه را بر میانجیگری بسته است. واشنگتن بعد از جنگ جهانی دوم نشان داده است که دنبال حل مشکل نیست، بلکه خواهان دیکته کردن اصول و منافع خود به دیگران است. حال در مواردی، مذاکره را برای این امر به کار می‌بندد و در مواردی به‌سوی جنگ نظر می‌کند. در موضوع ایران نیز، واشنگتن نه‌تنها در این ۴۰ سال بر تعهدات خود با تهران پایبند نبوده بلکه به بسیاری از تعهدات بین‌المللی و سازمان‌های بین‌المللی که خود، آن‌ها را بنیان نهاده نیز پشت کرده است. از یونسکو خارج‌شده، قوانین تجارت آزاد را زیر پا گذاشته و درنهایت از برجامی که موردتوافق شورای امنیت سازمان ملل نیز بود خارج‌شده است. ثالثاً کشورهایی که به‌منظور میانجیگر حضور پیدا کرده‌اند، شرایط لازم را جهت میانجیگری ندارند. ژاپن و فرانسه را نمی‌توان کشور بی‌طرف شمار آورد. این دو کشور عمدتاً در راستای تحقق منافع آمریکا حرکت می‌کنند.


سیاست آمریکایی زیر نفوذ سنگین لابی صهیونیستی


 علاوه بر این موارد، سیاست داخلی و خارجی آمریکا به‌صورت کاملاً مستقل و عاقلانه طرح‌ریزی نمی‌شود. سیاست‌های واشنگتن کاملاً تحت تأثیر لابی صهیونیست‌هاست و اسراییل توانسته سیاست‌های ایالات‌متحده را رهبری کند. همین علت (نفوذ لابی صهیونیست‌ها در سیاست آمریکا) یکی از مهم‌ترین دلایل عدم به ثمر رسیدن توافقات بین آمریکا با ایران است. به‌طور مثال، در جریان همکاری ایران با آمریکا در موضوع طالبان، نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل نسبت به این همکاری واکنش نشان داد و بیان کرد: اگر اتحادی بین ایران و آمریکا صورت بگیرد، واشنگتن را به آتش خواهد کشید. و یا در موضوع برجام نیز دیدیم که لابی صهیونیست‌ها تمام تلاش خود را برای خروج آمریکا از برجام کردند و درنهایت به هدف خود رسیدند.



راهکارهای مقابله با خصومت آمریکا


بااین‌وجود جمهوری اسلامی باید راهکارهای متعددی را برای مقابله با دشمنی آمریکا در پیش بگیرد: ۱-ایران باید قدرت بازدارندگی ۴ خود را افزایش دهد. یکی از نشانه‌های قدرت بازدارندگی ایران در شرایط فعلی، موشک‌های دور برد کشورمان است. عمدهٔ صاحب‌نظران و سیاستمداران اذعان دارند که این قدرت موشکی ایران است که سایه جنگ را از جمهوری اسلامی دور کرده و توانایی چانه‌زنی بسیاری را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی به تهران داده است. ۲- ایران باید در کنار افزایش قدرت بازدارندگی خود، دیپلماسی فعالی را نیز به کار گیرد تا این قدرت نظامی و بازدارندگی خود را در چارچوب دفاع از تمامیت ارضی معرفی کند، تا هم در منطقه و هم در سطح بین‌المللی به‌عنوان تهدید شناخته نشود و هم به‌عنوان نیاز مشروع قلمداد شود. علاوه بر این، باید با دیپلماسی فعال خود به سمت جذب کشورهای هم سو حرکت کند و آن‌ها را در کنار خود نگه دارد و شروع به ائتلاف‌سازی کند تا منافع ایران و جبهه مقاومت را تأمین نماید ۳- جمهوری اسلامی برای موفقیت در این نظام نابرابر آمریکایی باید لاجرم به نقطه‌ضعف خود، یعنی اقتصاد، بیش از هر چیز دیگری بیندیشد و در پی حل مشکلات اقتصادی خود از طریق اتکا به توان داخلی و پیدا کردن شرکای بین‌المللی باشد. ۴- ایران اسلامی باید عمق استراتژیک خود را در عراق، سوریه و لبنان گسترش دهد و حتی در مناطق دیگر نیز بتواند نفوذ داشته باشد تا قدرت بیشتری هم در سطح منطقه‌ای و هم در سطح بین‌المللی کسب کند (البته این مورد را می‌تواند در چارچوب بازدارندگی نیز تعریف کرد، اما به دلیل اهمیتش جدا ذکر شد). و درنهایت تهران باید سیاستی در پیش بگیرد که بتواند ملت را نسبت به این شرایط (فشار حداکثری آمریکا) تفهیم کند و حمایت مردم را تماماً به دست آورد تا پیام جدا شدن ملت از دولت به خارج فرستاده نشود.


پی‌نوشت:


۱-این ناو در جریان حمله آمریکا به عراق در سال ۱۹۹۰ و ۲۰۰۳ به خلیج‌فارس اعزام‌شده بود


۲- (United States Central Command) سنتکام: ستاد فرماندهی کل نیروهای ارتش آمریکا در منطقه غرب آسیا شرق آفریقا و آسیای مرکزی است و جزئی از وزارت دفاع ایالات‌متحده آمریکا حساب می‌شود. جنگ خلیج‌فارس در ۱۹۹۰، جنگ افغانستان در ۲۰۰۱ و جنگ عراق در ۲۰۰۳ ازجمله جنگ‌هایی هستند که تحت فرماندهی سنتکام رهبری شده‌اند.


۳-میانجیگری عبارت از اقدام داوطلبانه و فعال یکی از تابعین حقوق بین‌الملل دولت‌ها، سازمان‌های بین‌المللی و افراد، جهت دست‌یابی به زمینه‌های توافق و رفع اختلافات موجود است.


 ۴-بازدارندگی عبارت است از استفاده یک‌طرف از مجموعه‌ای از تهدیدها برای قانع کردن طرف دیگر به عدم انجام یک عمل نامطلوب


انتهای پیام/4106/


 


انتهای پیام/

ارسال نظر