صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۴:۰۷ - ۰۹ مرداد ۱۳۹۸

پلیس مظهر اقتدار حكومت است

پليس بايد مظهر اقتدار حكومت باشد. به همان اندازه كه مردم عادی با ديدن پليس احساس آرامش و امنيت می‌كنند، افراد مجرم بايد از ديدن پليس احساس ترس و نگرانی كنند.
کد خبر : 408078

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، اخیرا در یكی از كانال‌های تلگرامی اصولگرا فیلم كوتاهی را دیدم از یك فرد چاقو یا قمه به دست كه علیه پلیس عربده‌ می‌كشید و سعی داشت كه پلیس را بترساند و به عقب براند. در زیر فیلم هم این پرسش را با تعریض به منتقدین سیاسی كشور طرح كرده بود كه چه كسانی پلیس را به این روز انداختند كه اوباش نیز برای آنان شاخ و شانه می‌كشند؟ پیش‌تر نیز چند ویدیو دیده بودم كه مردم عادی با پلیس درگیر شده و كتك‌كاری می‌كنند كه بدترین آنها در جاده شیراز و كازرون بود كه خوشبختانه فرد یا راننده مهاجم محاكمه و محكومیت مناسبی پیدا كرد. واقعیت این است كه پلیس باید مظهر اقتدار حكومت باشد. به همان اندازه كه مردم عادی با دیدن پلیس احساس آرامش و امنیت می‌كنند، افراد مجرم باید از دیدن پلیس احساس ترس و نگرانی‌كنند. از این نظر و با قاطعیت می‌توان گفت كه هیچ نیروی حكومتی از پلیس به مردم نزدیك‌تر نیست. اگر چنین نگاه كنیم، هیچ مردمی رضایت نمی‌دهند كه به پلیس تعرضی شود، نه به لحاظ عینی اجازه می‌دهند و نه به لحاظ ذهنی از این تعرض استقبال می‌كنند.


بنابراین پلیس باید مردمی‌ترین نیروی هر حكومتی باشد كه وظیفه اصلی آن تامین امنیت و مبارزه با جرم و مجرم است. اگر این وظیفه را برای پلیس مفروض بگیریم به یك نتیجه مهم خواهیم رسید؛ بار كردن وظایفی خارج از این حوزه بر دوش پلیس و نیز تعریف جرم به نحوی كه جامعه آن را نپذیرد، موجب استهلاك پلیس می‌شود. آنان كه گمان می‌كنند نیروهای منتقد جایگاه پلیس را تضعیف كرده‌اند، قطعا اشتباه می‌كنند. پلیس باید اقتدار داشته باشد. در مقابل همین شخصی كه با قمه آنان را تهدید می‌كند، باید حق شلیك داشته باشد. حمله به پلیس با قمه به معنای حمله به جامعه و امنیت آن است. یا آن كسی كه جلوی چشم مردم به پلیس راهنمایی حمله كرده و او را مضروب می‌كند باید با اشد مجازات قانونی روبه‌رو شود حتی اگر پلیس از حدود قانونی خود هم تجاوز كرده باشد باید به گونه دیگری به آن رسیدگی و نباید اقتدار پلیس را این‌چنین مخدوش و لكه‌دار كرد. اصولا صرف اینكه كسی به خود جرأت چنین جسارتی را دهد باید مجازات ویژه‌ای متحمل شود. بنده معتقدم كه دو نهاد پلیس و دادگستری باید از بهترین نیروها و در نتیجه بهترین امكانات و حقوق برخوردار باشند.


جامعه‌ای كه نتواند این دو نهاد را قدرتمند و سالم مدیریت كند حتما دچار مشكلات جدی خواهد شد. ولی باید دید كه چرا با این وضع مواجه هستیم؟ مساله اصلی این است كه پلیس را نباید درگیر امور غیرامنیتی و غیرمجرمانه یا بی‌ارتباط با نظم اجتماعی كرد. منظور از غیرمجرمانه، اموری است كه مردم آن را جرم نمی‌دانند، حتی اگر در قانون جرم تلقی شده باشد. مساله این است كه میان امور خوب و بد یا اخلاقی و غیراخلاقی با جرم تفاوت وجود دارد. پلیس را نمی‌توان متولی امور اخلاقی كرد. نمونه آشكار آن كه موجب تضعیف پلیس شد، مساله ماهواره بود. موضوعی كه در قانون به عنوان جرم شناخته شده بود و طبعا پلیس باید در برابر جرم مشهود اقدام و مقابله می‌كرد. تقریبا بسیاری از مردم این تجربه را دارند كه در جریان مبارزه با ماهواره هنگامی كه پلیس از سوی مردم مواجه با اعتراض و پرسش درباره علت این مقابله می‌شد، جمله المامور معذور را می‌شنیدند. یا حتی به نوعی ابراز تاسف می‌كردند در حالی كه اگر دزد را دستگیر كنند، كسی درباره اصل ماموریت آنان سوال نمی‌كند و آنان نیز المامور معذور نخواهند گفت و به این اقدام خود افتخار می‌كنند. در جریان ماهواره دارنده آن احساس سرشكستگی نمی‌كرد و در مقابل ماموران در موضع ضعف قرار داشتند. در حالی كه اگر سارق را دستگیر كنند او دستانش را روی صورت می‌گذارد تا شناخته نشود.


كاهش سرمایه اجتماعی پلیس در جریان برداشتن ماهواره قابل چشم‌پوشی نیست. اقدامی كه پس از چند سال مبارزه غیرموثر نیز منتفی و به فراموشی سپرده و آن قانون نیز منسوخ و متروك شد. ولی مورد بدتر از آن، ماموریت پلیس در مواجهه با بی‌حجابی است. واقعیت این است كه مطابق قانون موجود پوشش درصد زیادی از زنان ایران در فضای عمومی مصداق عمل مجرمانه است. زیرا طبق تبصره ماده 638 ق.م.ا. زنانی كه بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از 10 روز تا 2 ماه یا از 50 هزار تا 500 هزار ریال جزای نقدی محكوم خواهند شد. از آنجا كه این مورد از مصادیق جرم مشهود است و پلیس نیز ضابط قضایی محسوب می‌شود بنابراین وظیفه دارد كه با جرایم مشهود برخورد كند و متهم یا مجرم را بازداشت و به پاسگاه ببرد و تحویل دادگاه دهد. فرض كنید كه پلیس می‌خواست چنین قانونی را به طور كامل اجرا كند، یعنی ده‌ها و صد‌ها هزار خانم را باید روانه دادگاه كند! در این صورت چه ولوله‌ای رخ می‌داد؟ همان اتفاقی كه بارها رخ داده و مردم با پلیس درگیر شده‌اند. چرا؟ به این علت كه مردم این پوشش مرسوم را جرم نمی‌دانند. نه اینكه آن را خوب می‌دانند، چه بسیار زنان محجبه و مردان متدین كه مخالف این پوشش هستند ولی موافق جرم‌انگاری آن و برخورد پلیسی و قضایی با آن نیستند. به عبارت دیگر باید میان گناه و جرم، یعنی رفتاری كه قاطبه مردم آن را محكوم می‌كنند و انجامش را مخل نظم و امنیت جامعه می‌دانند، تمایز قایل شد.


بسیاری از رفتارها بد و ناپسند و گناه هستند كه قرار نیست از طریق جرم‌انگاری و قاضی و پلیس حل و فصل شوند. این برای جامعه ایران نقطه منفی است كه پلیس درصدد بازداشت خانمی باشد كه حجاب او مطابق قانون قابل قبول نیست ولی كسانی كه در محل حاضر هستند در مواجهه او با پلیس از او حمایت كنند. جالب اینكه اخیرا فیلمی از یك گفت‌وگوی تلویزیونی(برنامه زاویه) منتشر شد كه مهمان برنامه این واقعیت كه مردم در این چالش طرف پلیس را نمی‌گیرند از قول مقامات عالی نقل می‌كند. بنابراین راه برای حل این مشكل وجود دارد. محدود كردن وظیفه پلیس به تامین نظم و امنیت عمومی است و جرم را باید متمایز از امور دیگر تعریف و محدود به مواردی كرد كه اكثریت قاطع مردم آن عمل را جرم دانسته و خواهان مبارزه نیروی انتظامی و پلیس با آن هستند. حفظ و ارتقای اقتدار پلیس باید یك هدف مهم در سیاستگذاری اجتماعی باشد.


منبع:اعتماد


انتهای پیام/4112/


انتهای پیام/

ارسال نظر