صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۶:۴۶ - ۳۰ تير ۱۳۹۸

استادِ روحانی: از رأی به «حسن روحانی» پشیمانم

استاد راهنمای حسن روحانی در دانشگاه گلاسکو و دبیرکل حزب ایران در گفت‌وگویی به تشریح نظرات خود درباره دخالت‌های استعمار در ایران، برجام و عملکرد دولت روحانی پرداخت.
کد خبر : 405995

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، غالب افراد او را با عنوان استاد راهنمای پایان‌نامه حجت‌الاسلام حسن روحانی رئیس‌جمهور در دانشگاه گلاسکوی کلدونیان می‌شناسند بااین‌حال سوابق فرهنگی و سیاسی فراوانی را در کارنامه دارد.


سید حسن امین متولد سال 1327 در سبزوار است. پدر وی آیت‌الله سید علی‌نقی امین، نویسنده دینی و مدرس علوم منقول و معقول در مدرسه عالی سپهسالار تهران (شهید مطهری) و پدربزرگ وی علامه امین‌الشریعه سبزواری از عالمان مشروطه‌خواه عصر قاجار بودند.


وی در سال 1353 در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و سال 54 برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و در رشته حقوق بین‌الملل در دانشکده حقوق دانشگاه گلاسکو به تحصیل می‌پردازد و بعد از گذراندن دوره‌های استادیاری و دانشیاری، در سال‌ 1992 صاحب کرسی استادتمام (پروفسور) در دانشگاه گلاسکوی کالدونیان می‌‌شود.


در سال 1992 به‌عنوان دادستان موقت شهر گلاسکو برگزیده شد و در حال حاضر اجازه وکالت در دادگاه عالی اتحادیه اروپا و دادگاه حقوق بشر اروپایی را کسب کرده است.


پروفسور امین فعالیت‌های سیاسی را از پیش از انقلاب با جبهه ملی و حزب ایران آغاز کرد و هم‌اکنون دبیرکل حزب ایران است. وی هم‌اکنون استاد مدعو حقوق دانشگاه مطالعات خارجی پکن، سرپرست علمی دایرةالمعارف ایران‌شناسی، مدیر مجله حافظ و رئیس هیئت مدیره انجمن هم‌اندیشان ایران فرهنگی نیز می‌‌باشد.


متن زیر مشروح گفت‌وگوی تسنیم با پروفسور امین است که در ادامه می‌خوانید:


جناب آقای پروفسور امین، خوشحالیم این فرصت فراهم شد تا در خدمت شما باشیم، قبل از شروع مصاحبه این سوال را بپرسم که با توجه به گستردگی فعالیت‌های علمی و فرهنگی شما، در آستانه 70 سالگی بیشتر به چه کارهایی مشغول هستید.


امین: من تاکنون هفتاد و چند عنوان کتاب در زمینه‌های حقوق که رشته تحصیلی و  تدریسی‌ام بوده، در فلسفه که نزد استادان بزرگ خوانده‌ام و هم در زمینه تاریخ و ادبیات نوشته‌ام. در حقوق به فارسی تاریخ حقوق ایران از کتاب‌هایی بوده که نوشتم و در تاریخ و ادبیات هم شاهنامه امین را در 7 مجلد تصنیف کردم و الان علاوه بر بازنگری بر آن کتاب‌ها وظیفه خود را دو چیز می‌دانم: یکی فرهنگ‌سازی که تداوم همان خدمات پیشین از راه مقاله‌نویسی، سخنرانی و تجدید چاپ کتب مختلف است و دیگری نهادسازی می‌باشد که وظیفه تمام روشنگران و روشن‌فکران متعهد در جوامع جهان است. علاوه بر اینکه با نوشتن، سخن، بیان و کارهای علمی و فرهنگی، فرهنگ‌سازی می‌کنند، باید به اصطلاحِ سیاسیون کادرسازی و نهادسازی هم انجام داد و از طریق مشارکت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بتوانند نسل تازه‌ای را برای حرکت‌هایی که قائم به شخص نباشد تربیت کنند که اگر این افراد از جهان رفتند -که دیر یا زود خواهند رفت-، آن افکار و آرمان‌ها به وسیله کادرسازی ادامه پیدا کند.


در این مقوله هم من موفق به ثبت یک نهاد فرهنگی با نام انجمن هم‌اندیشان ایران فرهنگی شدم که مجوز آن در تاریخ 10 آبان 97 از وزارت کشور صادر شده و شخصیت‌های فرهنگی و فرهیخته زیادی در آن مشارکت دارند. در دو ماه اخیر نیز دو همایش بزرگ در خانه اندیشمندان علوم انسانی به مناسبت روز فردوسی و به مناسبت جشن تیرگان و بزرگداشت آرش کمانگیر داشتیم.


 دلایل استعمار کهن هنوز هم در استعمارنو دنبال می‌شود


شما پیش از انقلاب از اولین اعضای حزب ایران بودید و به نوعی از اعضای جبهه ملی محسوب می‌شدید؛ در این مصاحبه می‌خواهم به حال و هوای آن روزها و فعالیت‌های بعد از 28 مرداد سال 1332 برگردیم. دکتر مصدق در جایی می‌گوید علت شکست نهضت ما این بود که دولت‌های استعمارگر نتوانستند از نفت ایران چشم‌پوشی کنند و از علل اصلی شکست، دسیسه استعماگران بود. مواجهه ملت ایران با استعمار چه نوع مواجهه‌ای است؟ آیا این مواجهه به همان شدتی که آن روزها بود هنوز ادامه دارد؟ و چرا درک مردم ما از استعمار و استعمارگر آن مقداری که باید باشد نیست؟


امین: استعمار به صورت کهنه خود دیگر جاذبه‌ای حتی برای دولت‌های قدرتمند جهان ندارد و اساسا در دانش حقوق بین الملل و سازمان‌های بین المللی یکی از دلایل تأسیس و تشکیل سازمان ملل متحد این بود که استعمارزدایی کند و این از آرمان‌های سازمان ملل متحد بود. برای همین برخی کشورهای تحت‌الحمایه یا مستعمره، تحت قیمومیت کشورهای دیگر قرار گرفتند تا بتوانند از نام مستعمره به کشورهای مستقل تبدیل شوند.


دلایلی که برای استعمار کهن وجود داشت همچنان در استعمارنو به شکل‌های دیگر در دنیای موجود و نظام بین المللی حاضر ادامه دارد و باید کشورهای جهان را در سطح بین المللی به 2 بخش باید تقسیم کرد. یکی کشورهای دارای قدرت، ثروت و فناوری بیش از حد که کشورهای محور بوده و بر سایر کشورها تاثیرگذار هستند؛ از طرف دیگر در مقابلِ کشورهای بزرگ، کشورهایی هستند که خواه‌ناخواه دارای آن درجه از قدرت نیستند که بتواند تاثیرگذار مستقیم یا غیرمستقیم در سیاست جهانی و سیاست داخلی تمام کشورهای دیگر باشند.


در نظم کنونی جهان، کشورهای قوی با همان اهداف دوران استعمار ولی با پوشش‌های دیگر منافع ملی، منافع سرمایه‌داران، کارگران و شهروندان کشور خود را تعقیب می‌کنند. بنابراین استعمار به‌شکلی که گاندی علیه استعمار انگلیس مبارزه می‌کرد و یا دکتر محمد مصدق در ایران علیه استعمار انگلیس تلاش و فعالیت می‌کرد، وجود ندارد و به این دلیل شاید مردم کشورهای جهان از آن آگاهی کافی ندارند.


هرچند در همان کشورهای پیشرفته نیروهای فراوانی ولو به‌صورت اقلیت غیرِ قابلِ دید وجود دارند که به‌صورت گروه‌های ناراضی در فرانسه و آمریکا تظاهرات می‌کنند ولی مبارزه سیاسی محتاج اقتصاد و تأمین بودجه است، مثلا من خودم در انگلیس بودم و دیدم تعداد زیادی از شهروندان انگلیس از حضور دونالد ترامپ در بریتانیا ناراضی بودند و از اینکه ملکه و دولت انگلیس از او تجلیل کردند و برای او تشریفات قائل شدند ناراحت بودند ولی این افراد نمی‌توانستند زندگی و منافع خانوادگی خود را زیاد به خطر بیاندازند، در همین حد بود که تظاهرات شد.



پروفسور امین کنار حسین آهی و مشفق کاشانی


شوهرخاله‌ام را در کودتای 28 مرداد به‌آتش کشیدند


شما از خانواده‌ای با ریشه‌های مذهبی و سنتی بودید اما چه طور شد به حزبی مانند حزب ایران و مجموعه‌های ملی‌گرا روی آوردید؟


امین: این از عجایب است که من روزی که 28 مرداد، کودتا شد شاهد جنایات آن روز بودم؛ برای اینکه من بچه‌ای 5 سال و نیمه بودم که بعد از ظهر متوجه شدم که پدرم به خانه نیامد و مادرم بسیار دغدغه داشت چون که شوهر خاله‌ام را به‌نام "سید یحیی نظام‌زاده" رئیس «مصدقی‌»های شهر سبزوار بود به آتش کشیده بودند و پدرم رفته بود تا از او حمایت کند. خبر آوردند که نکند این دو نفر کشته شدند چون یک نفر هم در آن تاریخ کشته شده بود. بعدا هم فهمیدم مادرم نوزادی که داشت را سقط کرد. 28 مرداد سال 32 من از باغی که متعلق به پدربزرگم بود به طرف خانه خودمان، به این بهانه رفتم تا پدرم را نجات دهم! وقتی وارد خیابان شدم دیدم افراد با چوب و چماق به مغازه‌داران می‌زنند و «زنده باد شاه» می‌گفتند و دخل آنها را خالی می‌کردند. من غشّ کرده بودم و فکر کردم همین احوال برای پدرم اتفاق افتاده باشد.


نفر دیگر در فامیل من علاوه بر سید یحیی نظام‌زاده، مرحوم حسن روحانی محلاتی فرزند مرحوم آیت‌الله شیخ اسماعیل محلاتی مولف کتاب "الدرر المربوطه فی وجوب المشروطه" بود که مانند پدربزرگم امین الشریعه، از علمای مشروطه‌خواه بود و از طرف جبهه ملی در سبزوار کاندیدای مجلس شورای ملی شده بود. من از ناحیه این بزرگان فامیل خود با جبهه ملی آشنا شدم و وقتی به عضویت انجمن ادبی ایران درآمدم، در سال 1343 که اولین کتاب خود را به عنوان شاعر دانش‌آموز چاپ کرده بودم به آنجا رفتم و ادیب برومند که عضو جدی حزب ایران و از یاران الله‌یار صالح دبیر کل حزب بود را دیدم.


در سال 1345 که وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شدم، علاوه بر اینکه درس حقوق می‌خواندم به کلاس‌های فلسفه هم می‌رفتم و همچنین به کلاس‌های استادم آقامحمد سنگلجی استاد فقه که دارای ید طولا در معارف اسلامی و عرفان بود، می‌رفتم. مرحوم علی‌قلی بیانی رهبر حزب ایران را دیدم و از طریق این دو نفر وارد حزب ایران شدم. هرچند در آن سال‌ها حزب ایران تشکیلات منظمی نداشت ولی این بزرگواران به‌هرحال به جوانانی که علاقه‌مند و شناخته‌شده بودند بها می‌دادند، از جمله مرحوم مهندس علی‌قلی بیانی که از دانش‌آموزان دبیرستان ثروت بود و با همان شوهر خاله من سید یحیی نظام‌زاده که وکیل دادگستری بود در یک دبیرستان درس خوانده بود و یکدیگر را می‌شناختند و من از این طریق وارد حزب ایران شدم. علاقه‌ام نسبت به مصدق از همان زمان بود و بعد از ایران رفتم و موفق شدم کتاب خاطرات و تألمات دکتر مصدق را از فارسی به انگلیسی با همکاری دکتر همایون کاتوزیان ترجمه کنم.



پروفسور حسن امین کنار سرلشکر ناصر فربد (دومین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی) و محمد بسته‌نگار داماد آیت‌الله طالقانی


 آمریکا کنار انگلیس دنبال سهمی از نفت ایران بود


با توجه به اینکه شما بعد از کودتای 28 مرداد به جبهه ملی پیوستید و پژوهش گسترده‌ای در تاریخ داشته‌اید، علت شکست نهضت ملی شدن نفت چه بود، چه عوامل داخلی و خارجی در آن دخیل بود؟ چرا مصدق تصور ایجاد کودتا از سمت دولت آمریکا را نداشت؟


امین: من نمی‌توانم بگویم دکتر مصدق تصور کودتا را از جانب دولت‌های خارجی نداشت، چون انگلستان پیوسته در مقام کودتا و یا ساقط کردن دولت ملی مصدق به هر شکلی بود و آمریکا نیز، نه از باب اینکه منافع ملت‌های ضعیف را منظور داشت ولی از باب اینکه می‌گفت به چه دلیل باید انگلیس تمام منابع نفتی خاورمیانه را یک‌تنه غارت کند، می‌خواست از این نمد کلاهی ببرد و سهیم باشد. بنابراین وقتی در فضای ایران بین دو دسته از کسانی که در ملی شدن نفت یک‌دل و یک‌زبان بودند و با هم همکاری داشتند یعنی از طرفی ملیّون و از طرف دیگر مذهبیون انشقاق و شکاف ایجاد شد از موجبات جدی شکست دکتر مصدق بود، یعنی کناره‌گیری آیت‌الله کاشانی از نهضت ملی و اینکه ایشان بعد از مدتی از دکتر مصدق انتقاد کرد و از او جدا شد و از او حمایت نکرد، یکی از دلایلی بود که موجب تضعیف دولت مصدق شد ولی بدتر از آن، خودنمایی‌ها و حرکات حزب توده بود که این حزب در واقع دستور خود را از بیرون از مرزهای ایران می‌گرفت چنان که تاریخچه خیانت حزب توده نیز کاملا مسجّل است.


در واقعه آذربایجان این حزب با حزب دموکرات همکاری می‌کرد و بعد هم خواستار دادن امتیاز نفت شمال به روسیه شوروی بود و  می‌گفتند باید برای حفظ تساوی حقوق و تعادل و توازن بین قدرت‌های جهان، همچنان که نفت جنوب در اختیار انگلیس است نفت شمال هم به شوروی داده شود. مصدق در پاسخ توده‌ای‌ها گفت این حرف یعنی اگر یک دست کسی را قطع کرده باشند آن فرد بگوید خواهش می‌کنم دست دیگر من را قطع کنید تا من مقطوع الیدین باشم و در بدنم توازن وجود داشته باشد.


ما باید از کسی که امتیاز نفت جنوب را دارند خلع ید کنیم تا تساوی حقوق برقرار شود نه اینکه به ادعای حزب توده چون جنوب در اختیار انگلیس است نفت شمال هم به شوروی داده شود.


ترس مردم از کمونیستی‌شدن ایران عامل پیروزی کودتای 28 مرداد بود


توده‌ای‌ها مخصوصا بعد از اینکه در 25 مرداد فرمان نخست وزیری زاهدی به دکتر مصدق ابلاغ شد و آن فرمان در حقیقت یک فرمان سفید امضایی بود که از شاه صادر شده بود بدون اینکه متن آن نوشته شده باشد، در آن زمان توده‌ای‌ها در خیابان‌های تهران و در اتوبوس‌ها شعار دادند که «زقدرت توده‌ای، شاه فراری شده» و مجسمه‌های رضاشاه و محمدرضا شاه را پایین کشیدند و مردم به هراس افتادند که اگر شاه از مملکت رفته کشور به دست توده‌ای‌ها خواهد افتاد و کشور ایران از اقمار جماهیر شوروی خواهد شد. از ترس این، عده زیادی از کسبه و تجار و مردم عادی طرفداری شاه را به قدرت‌یابی توده‌ای‌ها ترجیح دادند و به همین ترتیب این قدرت‌نمایی توده‌ای‌ها را انگلیس‌ها به دولت آمریکا منتقل کردند و گفتند مصدق قادر به اداره کشور نیست و اگر این که ما از زاهدی که منصوب شاه است حمایت نکنیم کشور ایران به دست شوروی خواهد افتاد.


کودتای 28 مرداد از برگ‌های ننگین سیاست خارجه آمریکاست


همچنان که توده‌ای‌ها می‌گفتند ایران مانند «سیب‌گندیده» است که دیر یا زود به چنگ شوروی می‌افتد و به سوسیالیسم ملحق خواهد شد. انگلیسی‌ها از این بابت توانستند به آمریکا بقبولانند که کودتای 28 مرداد برنامه را اجرا کنند و عملا دخالت کردند و آن طرح چکمه را انجام دادند. این مسئله‌ای نیست که قابل انکار باشد، «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه اسبق ایالات متحده آمریکا رسما از ملت ایران بابت دخالت مستقیمی که آمریکا در کودتای 28 مرداد در ایران کرده بود عذرخواهی کرد و اسناد این کودتا بعد از 30 سال در آمریکا منتشر و  به فارسی هم ترجمه شده و امری کاملا شناخته شده در جهان است که آمریکا این کار را انجام داده و از برگ‌های ننگین سیاست خارجی آمریکاست.


اعضای جبهه ملی پیش از انقلاب قائل به اجرای قانون اساسی و مبارزه در چارچوب آن بودند، این تصور در حزب ایران هم وجود داشت؟ از چه زمانی به این رسیدید که دیگر مبارزه در چارچوب قانون اساسی جواب نمی‌دهد؟


امین: حزب ایران همانطور که در پرونده‌های مختلفی که از این حزب در دسترس است، کاملا شفاف حرکت می‌کرد و در چارچوب قانون اساسی مشروطیت مبارزه می‌کرد یعنی کسانی که در حزب ایران حضور داشتند شخصیت‌های شناخته شده‌ای بودند که اکثرشان مقامات دولتی را احراز کرده ولی منتقد استبداد داخلی و استعمار خارجی بودند. بنابراین در چارچوب قانون اساسی مشروطیت معتقد بودند مادامی که قانون اصلاح نشده باشد از آن تمکین می‌کنیم، توأم با اینکه معتقد بودند متمم قانون اساسی مشروطیت 1285 به‌وقت خودش قانون مترقی بود و حقوق شهروندان و آزادی مطبوعات و بیان و تجمع و احزاب و تفکیک قوا را داشت چون براساس قانون اساسی بلژیک و با اقتباس از قانون اساسی فرانسه تدوین شده بود. بنابراین از نگاه حزب ایران انتقادها جنبه قانونی داشت، اینکه چرا قانون اساسی اجرا و چرا حقوق شهروندان ایران ادا نمی‌شود.


تا زمانی که در فضای انقلاب قرار گرفتیم و در آنجا دیگر اکثریت مردم ایران به این اجماع رسیده بودند که سیستم پادشاهی و رژیم محمدرضاشاه قابل اصلاح نیست و حزب ایران و جبهه ملی آن وقت به همین‌طور افکار رسیدند و همین تلقی را داشتند. در جبهه ملی و حزب ایران نگاه‌ها مختلف بود. برخی مانند شاپور بختیار به آن اصول قدیمی حزب ایران که عبارت از اصلاح رژیم بود اعتقاد داشتند و برخی مانند دکتر کریم سنجابی به این نتیجه رسیدند که باید رژیم پادشاهی را فاقد مشروعیت دانست و از آن عبور کرد و به جمهوریت رسید.



 برخی مخالفان نظام برای پناهندگی‌گرفتن «روزمه‌سازی» می‌کنند


شما هم از اعضای با سابقه جبهه ملی و حزب ایران هستید و فعالیت مبارزاتی داشتید و هم سال‌ها خارج از کشور زندگی کردید، منتقدین و یا مخالفان حکومت در خارج از کشور دسته‌های مختلفی هستند؛ از سلطنت‌طلبان گرفته تا دسته‌جات مختلف که بخشی از آنها شما را هم به خاطر موضع‌گیری علیه رئیس‌جمهور آمریکا اخراج کردند. اپوزیسیون خارج از کشور چقدر به ارزش‌های مبارزاتی پایبند است و به چه میزان آنها هم به مزدوری افتادند که به هوای پول یا امکانات اقداماتی علیه حتی تمامیت راضی ایران انجام دهند؟


امین: سوال مشکلی است چون من از واقعیت‌های درون دسته‌ها و احزاب بیرون کشور آگاهی ندارم اما این مسئله هست که در طول تاریخ هرگاه در داخل کشور فرصت کافی برای ابراز عقیده و اظهار وجود فعالان سیاسی و اجتماعی نبوده، بخشی از تلاش‌ها به خارج از کشور منتقل شده. در مشروطیت می‌بینید علامه دهخدا و سید حسن تقی‌زاده و کاظم‌زاده ایرانشهر و امثال آنها رفتند و مجله کاوه را در آلمان تأسیس و منتشر کردند. آنها از مشروطه‌طلبانی بودند که در استبداد صغیر مجبور به فرار شدند. عده‌ای ممکن است با حسن‌نیت بوده باشند ولی عده دیگری هستند که برای خودشان متأسفانه در داخل کشور رزومه‌سازی می‌کنند و می‌گویند ما مخالف نظام جمهوری اسلامی هستیم تا بتوانند پناهندگی بگیرند؛ افرادی که نه سرمایه دارند که از راه آن بروند و نه تحصیلات بالایی دارند که بورسیه شوند و از این افراد هم شاهدیم که وجود دارند.


برخی کشورهای مخالف جمهوری اسلامی روی اپوزیسیون سرمایه‌گذاری کرده‌اند


از این که این گروه‌ها واقعاً مزدور بیگانه شده باشند من اطلاعی ندارم، در گذشته اسنادی منتشر شده که کشورهایی که با دولت ایران و جمهوری اسلامی ایران مخالف‌اند روی برخی از گروه‌هایی که شما اسمش را اپوزیسیون می‌گذارید سرمایه‌گذاری کردند و ممکن است موقعیت قابل توجهی هم داخل مملکت نداشته باشند چون قطعا یکی از مسائل بسیار مهم برای جنبش و حرکت سیاسی هم موضوع تأمین منابع آن حرکت است و باید پولشان از جایی بیاید و اگر این پول مشروع باشد باید شفاف بگویند پول‌ها از کجاست که آن هم شاید باز توجیه داشته باشند کسانی که به آنها کمک کردند در خطر می‌افتند اما عقیده من به عنوان دبیرکل حزب ایران و مسئول تشکیلات جبهه ملی و عضو هیئت رهبری اجرایی جبهه ملی این است که اگر قرار است حرکتی برای نجات ایران بشود باید در داخل کشور باشد و شعار حزب ایران بوده که "با فکر ایرانی به دست ایرانی" باید در ایران کار کرد و هرگونه توسل به بیگانگان و مساعدت گرفتن از آنها کاری پرخطر و شبهه‌ناک است و در عین حال تاریخ حزب ایران نشان می‌دهد، این حزب در شرایط خاصی توانسته از جو مساعد بین المللی برای تشدید مبارزات و مطالبه‌گری خود استفاده کند.


وقتی بود که جیمی کارتر به ریاست جمهوری آمریکا رسید و اعلام کرد طالب اجرای حقوق بشر در کشورهای جهان سوم است،  دکتر کریم سنجابی و داریوش فروهر و شاپور بختیار، نامه سه امضایی به شاه نوشتند و خواستار اجرای قانون اساسی و متمم قانون اساسی مشروطیت بودند که همان تز مصدق بود که شاه باید سلطنت کند و نه حکومت؛ یعنی شاه باید در امور جاری کشور و مدیریت کلان کشور دخالتی نکند و یک مقام تشریفاتی باشد همچنان که در قانون اساسی مشروطیت ذکر شده و مسئولیت با کابینه و هیئت وزراست که هیئت وزرا هم باید با رأی تمایل مجلسین انتخاب شوند نه اینکه شخص شاه کسی را انتخاب کند.


شاه خلاف قانون اساسی مشروطه اعلام کرد "دولت ایران را شاه ایران تعیین می‌کند"


شاه در مقاطعی با کمال تأسف و شرمندگی گفته بود که دولت ایران را شاه ایران تعیین می‌کند و این در برابر نمایندگان مجلس شورای ملی وقت گفته بود و واقعا رسوایی بزرگی برای کشوری است که دارای قانون اساسی است و نمایندگان مجلس آن باید تاثیرگذار باشند در حالی‌که قبل از اینکه شاه به این اقتدار برسد همیشه انتخاب نخست وزیر با رأی تمایل مجلس بود و خود مصدق هم با گرفتن رأی تمایل نمایندگان مجلس در حالی که خود یکی از نمایندگان بود به نخست وزیری رسید.


چون "ملّی" هستیم باید تروریست‌خواندن سپاه را محکوم کنیم


من خودم به اتفاق تیمسار سرلشکر ناصر فربد در اطلاعیه‌ای دو نفری دونالد ترامپ را محکوم کردیم که چرا بخشی از نیروی دفاعی ایران را تروریست خوانده، همین بود که عده‌ای گفتند شما ملی هستید و چرا این کار را می‌کنید؟ ما هم گفتیم ما که "ملّی" هستیم و برای چه این ملیت را دوست داریم؟ چون وقتی در بزنگاه یک دولت خارجی به ملت و کشور ایران به عنوان عضو قدیمی سازمان ملل به ما زور می‌گوید و ملت ما را تروریست می‌خواند، ما باید از ملت خودمان دفاع کنیم. مفهوم سخن ترامپ این است که اگر ترویست خوانده‌شدن سپاه پاسدران را بپذیریم یعنی تمام تسلیحات و امکانات و ساختمان‌ها و بودجه و سرمایه فاقد مشروعیت است و باید نابود و سلب شود و از همه مهمتر اینکه چرا بخشی از سربازان این کشور و فرزندان این سرزمین و جوانان ما به عنوان درجه‌دار و سرباز و افسر برای خدمت سربازی به سپاه می‌روند و برخی اعضای خانواده ما هم در آن هستند، ترویست خوانده شوند؟


این حرف احمقانه است و در تاریخ سابقه ندارد و ما توانستیم با رشادت و شجاعت این حرف را به نفع ملت ایران بزنیم و متأسفانه عده‌ای با همین حرکت‌ها هم مخالف‌اند و با تبیین مواضع و موضع‌گیری‌های جدی واقعا ملی‌گرا مخالف هستند.


من و حزب ایران بر این عقیده هستیم که اگر انتقاداتی از دولت حاضر و مستقر داریم چه در سطح وسیع و در سطح جزئیات این را در داخل کشور  مطرح کنیم و شجاعت داشته باشیم. نه اینکه منتظر باشیم دولت‌های بیگانه بیایند به دولت و ملت ما فشار وارد کنند و ما هم از این طریق بخواهیم به اهداف خود برسیم و من یقین دارم که هیچ دولت خارجی دلش برای آزادی و حقوق بشر و حقوق شهروندی ما و شما نمی‌سوزد و آنها برنامه خود را دارند و منافع ملی خود را دنبال می‌کنند و ترامپ دنبال این است که اسلحه هر چه بیشتری به عربستان و به کشورهای ناحیه بفروشد و آخرین چیزی که برای او مطرح است، حقوق ملت ایران است.


شما به عنوان استاد برجسته حقوق، قرارداد برجام را چه‌طور ارزیابی می‌کنید؟ برجام چقدر توانست منافع کشور را تأمین کند و به نظرتان چه خلاءهایی داشت که الان جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده که تعهدات خود را کاهش بدهد و دولت‌های اروپایی هم نتوانستند خواسته‌های ایران را برای تأمین منافعش انجام بدهند.


امین: دنیای سیاست دنیای آرمان‌گرایی و کمال‌طلبی نیست بلکه دنیای انتخاب بین گزینه‌های موجود است. از نگاه من به عنوان یک فرد علاقه‌مند به ایران و ملی، ما باید راهکارها و طُرق مختلف مذاکره برای حفظ حداکثر منافع ملی خودمان انتخاب کنیم و بینیم می‌توانیم به چه حدی از منافع خودمان دست پیدا کنیم. ممکن است گاهی به حداکثری که مطلوب حداکثر ایرانیان است نتوانیم دست‌یابیم اما باید نگاه کنیم منافع و مضار را با هم بسنجیم و آنچه که خیرالموجودین است با آن کنار بیاییم. در مجموع اگر آقای دونالد ترامپ یک‌طرفه و یک‌جانبه این معاهده چند جانبه بین المللی موفق و قابل قبول را ترک نکرده بود، منافع درازمدت ایران و منطقه و جهان در این بود که از این راه کار به سود صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز استفاده شود.


کار ننگینی که دولت دونالد ترامپ انجام داد این بود که با قانون‌شکنی یک معاهده چندجانبه که مهم‌تر از همه، دولت سابق خود ایالات متحده آن را امضا کرده بود زیر پا بگذارد و نقض کند. معاهده‌ای که مصوب سازمان ملل متحد بود، مصوبه‌ای که چندین کشور دیگر در آن شرکت کرده بودند و با مذاکرات آبرومندانه‌ای منافع همه کشورها در حدی که قابل قبول دیگران بود منظور شده بود. در یک صلح و در یک رأی داوری و رأی مصلحتی که اختلاف بین دو طرف را می‌خواهد به نوعی حل و فصل کند، هیچ‌گاه منافع یک طرف به طور مطلق قابل قبول طرف مخالف نیست چون هر دو طرف حق و حقوقی دارند و به این معنا نیست که کسی که قرار است صلحی را انجام دهد، دارد سازشکاری می‌کند بلکه در درازمدت منفعت بیشتری را برای خودش حفظ می‌کند و از یک چیزهایی که گاهی هم ممکن است با غرور ملی سازگار نباشد از آنها صرف نظر می‌کند. 


معاهده نیازمند توازن بین تمام امضاکنندگان است


بنابراین در مصالحه و در معاهده هیچ‌گاه نفع یک طرف نمی‌تواند 100 درصد باشد و بنابراین از نگاه من برجام اگر به وسیله دونالد ترامپ از بین نرفته بود می‌توانست آغازی باشد برای جاافتادن ایران به عنوان یک کشور صلح‌دوست و کشوری تابع قانون بین‌الملل عمومی و عضو موثر در سازمان ملل متحد و با آبرومندی و افتخار می‌توانست بگوید ما با مذاکره و رأی و امضای خود پیشنهادی که بین-بین است انتخاب کردیم، حالا اگر برد-برد جدی نباشد ما هم خسارات خودمان را به حداقل رساندیم.


معنای معاهده این است و در هر قراردادی باید توازنی بین منافع تمام اطراف امضاکنندگان آن باشد و از این نگاه می‌توانست چیز خوبی باشد ولی هنگامی که دونالد ترامپ یک‌جانبه بر خلاف تمام اصول حقوق انسان، حقوق بشر و حقوق معاهدات و بین الملل این را نقض کرده، باز هم دولت ایران باید ببیند منافع ملی ایران چه هست و اگر با اروپایی‌ها بتواند مذاکرات همچنان ادامه پیداکند تا بلکه دولت دونالد ترامپ رای نیاورد چراکه به طور جدی در خطر است که انتخاب دومی برای او نباشد.


من که در انگلیس بودم با آمریکایی‌هایی که آنجا ملاقات کردم آنها هم اکثرا او را رئیس‌جمهور بسیار بدی برای کشورشان تلقی می‌کردند و از او به افتخار نام نمی‌بردند بنابراین به احتمال قوی اگر سازوکاری فراهم شود که ما بتوانیم با یک رئیس‌جمهور جدید آمریکا قرارداد برجام را به نوع دیگری با نوع بهتری که منافع ایران بیش از پیش تأمین شود، دوباره گفت‌وگو و مذاکره کنیم فکر می‌کنم از اینکه خدای ناکرده به مرحله تهدید و مبارزه و رودررویی نظامی گرفتار بشویم بهتر است. هرچند که اگر چنین شرایطی پیش آید من به عنوان فردی با اینکه نیروی بدنی زیادی ندارم اما از جهت فکری و بدنی و جسمی حاضرم تمام قد پشت سر همین جمهوری اسلامی در مقابل تهدیدهای آقای دونالد ترامپ بایستم.



حتی اروپا هم در برجام به تعهدات خود پایبند نیست و یک اشکالی که می‌توان به برجام گرفت این است که متن برجام موجب شده تفسیرهای مختلف از آن شود و دولت‌ها به آن پایبند نباشند. از طرفی راهکاری است تا اروپا هم مانند آمریکا کج‌دار و مریز کار می‌کند، در این شرایط تأمین منافع ملی ایجاب نمی‌کند موضع جمهوری اسلامی ایران از اقتدار باشد تا موضع توافق و کش‌دادن مذاکرات؟


امین: این باید مورد بحث و کنکاش نمایندگان ملت قرار بگیرد و ما دو بلکه سه نهاد کاملا رسمی داریم که منتخب مردم هستند که در راس آنها مجلس شورای اسلامی است و مجلس و نمایندگان آن وظیفه دارند آراء خود را به عنوان نمایندگان مردم با همه اینکه انتقاداتی در نحوه انتخابات هست، به هر حال انتخاب اکثریت بودند و هستند و با اینکه من خیلی امیدی به آقای حسن روحانی به عنوان رئیس‌جمهور ندارم و با اینکه به ایشان رأی دادم از رأی دادن پشیمان هستم اما به هرحال تعداد قابل توجهی از ملت ایران به او رأی دادند و او هم منتخب ملت ایران است.


باید با نیروهای مختلف فعال سیاسی مذاکراتی در جهت حفظ اتحاد ملی وجود داشته باشد و با حفظ اتحاد ملی، باید آنچه مصوب و مقبول اکثریت نمایندگان ملت ایران هست، به عنوان گزینه نهایی ملت ایران مورد اجماع قرار گیرد و تعقیب شود یعنی باید ملت ایران بگوید چه می‌خواهد و این مسئله کوچکی نیست. در این مسائل شاید مصلحت نباشد که رفراندوم انجام شود ولی حداقل باید بین گروه‌های فعال سیاسی ملت ایران اعم از آنهایی که رسمیت دارند و آنهایی که هنوز رسمیت ندارند مذاکره شود و یک پاسخ کوبنده‌ای که ناشی از مقبولیت و مشروعیت این نظر باشد انتخاب شود و آن مسئله به این ترتیب حل شود.


گفتید از رأی به آقای روحانی پشیمانید؛ این به خاطر افزایش مشکلات در دوره ریاست جمهوری ایشان است یا دلیل خاص دیگری دارد؟


امین: این بیست و چند میلیون جمعیتی که به روحانی رأی داده‌اند و من که در دو دوره به او رأی دادم به این‌خاطر بود که به ما امید دادند که مشکلات این کشور با کلیدی که او در دست دارد حل شود و متاسفانه این انتظارات برآورده نشد و ایشان خلف وعده کردند. دلیل عمده‌ای که من از ایشان گله‌مند هستم و از رأی دادن به ایشان پشیمان هستم این است که او می‌گوید مشکلاتی وجود دارد، من از او نمی‌پذیرم که بگوید مشکلاتی در کشور وجود دارد و رئیس‌جمهور تنها مقام مسئول برای حل این مشکلات و موانع نیست چراکه روحانی از داخل نظام آمده است.


اگر بنده داوطلب ریاست جمهوری شوم و بعد ببینم مشکلات خیلی بیش از آنی است که در ذهن من وجود داشته حرف من پسندیده است، چون من از داخل نظام حرکت نکردم و از بیرون آمده‌ام و گفتم می‌توانم مشکلات جامعه را حل کنم ولی دلیل اینکه من به روحانی رأی دادم این بود که چون می‌دانستم او از همه مشکلات آگاهی دارد و عضو موثر این نظام است و نزدیک 40 سال در مبارزات و فعالیت‌ها بوده و چیزی از نظام بر او مجهول و نامکشوف نیست. اگر ایشان می‌گوید که من می‌خواهم مشکلات را حل کنم لابد با آگاهی این کار را می‌کند، به همین دلیل  من خودم رأی دادم و برای ایشان هم تبلیغ کردم چون نیت من این نبود روحانی بیاید و رئیس‌جمهور بشود مانند کسی که از هیچ‌جا خبر ندارد، بگوید مشکلات زیاد است و شما خبر ندارید.


آقای حسن روحانی! من خبر ندارم، شما که خبر دارید. شما نمی‌دانید چه نهادها و قدرت‌ها و فعالانی در سیاست داخلی ما هستند؟ و شما باید با آگاهی وارد عرصه شده باشید و الّا تکلیف نداشتید که خود را در معرض انتخابات ریاست جمهوری بگذارید. به این دلیل من از ایشان به عنوان یک شهروند و کسی که می‌توانست رأی به فرد دیگری دهد و یا اصلا به کسی رای ندهد، بسیار بسیار گله‌مند هستم. حالا که رأی دادم من از او طلب‌کارم که بگویم چرا به حرف‌های خود اعتنا نکردی؟ مخصوصا که برای او تبلیغ هم کردم.


 ترامپ و اوباما دلشان به حال ما نمی‌‌سوزد


ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، اگر سخنی دارید بفرمایید.


امین: امیدوارم که عرض بنده را هرکسی که می‌شنود اعم از کسانی که دست‌اندرکار هستند و یا کسانی که توانایی دارند و کسانی که مانند من از تأثیرگذاری در سیاست در حال حاضر جز از طریق بیان و صحبت و فعالیت نیمه‌رسمی قدرت دیگری ندارند، بدانند که اولاً، ایران باید به دست ایرانی اصلاح شود و ترقی کند. انتظار اینکه دولت‌های بیگانه دلشان به حال ما بسوزد و به ما کمک کند، انتظار غیر معقول و بلکه با کمال تأسف احمقانه است. هیچ وقت دونالد ترامپ و حتی اوباما دلش به حال ملت ایران نمی‌سوزد و باید در مرحله اول آنها به منافع ملی خودشان بیندیشند. مانند اینکه دولت ما هم دلش باید به دل منافع ملی ما بسوزد و امیدوارم که در مرحله اول، خود دولت بر سر آگاهی و عقل بیشتر با تمام ملت ایران و حتی کسانی که آنها را دوست ندارند و آنهایی که مواضع خلاف حاکمیت فعلی دارند، با آنها هم به عنوان شهروندان خود گفت‌وگو و از آنها نظرخواهی کند.


ما خواستار منافع ملی ایران و  خواستار ترقی و تعالی و پیشرفت توسعه کشور خودمان هستیم. اگر انتقادی داریم به این نیت است که اکثریت جامعه و شهروندان ما به مطالبات خود برسند و بنابراین نباید از حق گفت‌وگو و حق دخالت در سرنوشت خود و همچنین حق مداخله در سیاست و مدیریت کلان جامعه محروم شویم. خوشحالم که با این تفکر به عنوان دبیرکل حزب ایران و همراه با همکاران خودم مرامنامه و اساسنامه این حزب را اصلاح کردیم و تقاضا هم کردیم که این حزب به عنوان یک حزب قانونی شناخته شود و شاید در انتخابات آینده ما هم بتوانیم مانند گروه‌های دیگر و مانند اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان نمایندگانی معرفی کنیم.


نیازمند "دولت در سایه" هستیم


عقلای قوم باید با هم مذاکره کنند اگر چه ما در قد و قامتی فعلا نیستیم که بگوییم می‌توانیم "دولت در سایه" باشیم ولی دولت در سایه در تمام جهان وجود دارد. اگر دولت حاضر در انگلیس حزب محافظه‌کار است، دولت دیگر که در انتخابات بازنده شده به عنوان دولت سایه برای همه امور کشور برنامه دارد و حتی یک سخنگو برای هر وزارتخانه دارد که اگر فردا به حزب کارگر در انتخابات جدید بیشتر رای دادند همان سخنگویان به وزرای آن وزارتخانه تبدیل شوند و شاید در ایران هم باید چنین حرکت‌هایی اجازه فعالیت داشته باشند.


منبع:تسنیم


انتهای پیام/4112/


انتهای پیام/

ارسال نظر