صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۱۰ - ۱۲ خرداد ۱۳۹۸

خون... والقلم

خبر كوتاه بود و دردناک: امام‌جمعه كازرون بعد از مراسم شب قدر دم در منزل به ضرب چاقو به شهادت رسید‌.
کد خبر : 385528

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، سال‌ها پیش یك رجز فوق‌العاده فكر می‌كنم از حاج‌ محمود كریمی آمده بود كه می‌خواند: راه تو خون می‌طلبد، مرد كیست؟ این رجز همیشه لرزه بر اندامم می‌انداخت‌. بعدها یك دوستی داشتم كه روحانی بود و ویرش این بود كه در نواحی مرزی مختلف در اوج ناامنی محرم و صفر و رمضان را برود تبلیغ. می‌گفتم نمی‌ترسی؟ می‌خندید و می‌گفت: این عمامه نیست روی سر من. این پارچه سفید كفنم است، كه خیلی زحمتی برای اطرافیانم نداشته باشم و تمام.


خبر می‌رسد، پخش می‌شود. عین یك قطره جوهر كه در لیوان آب افتاده باشد كانال به كانال و سایت به سایت چرخید. خبر كوتاه بود و دردناك: امام‌جمعه كازرون بعد از مراسم شب قدر دم در منزل به ضرب چاقو به شهادت رسید‌. اولین حبابی كه بالای سرم باز شد و به جواب نرسیدم و تركید این بود: چرا؟ این چرا و هزار سؤال دیگر توی سرم چرخ می‌خورد تا خبرهای تكمیلی رسید‌. وسط همه این تكمیلی‌ها یك چیزی میخكوبم كرد‌. یك فایل صوتی كه ناله‌های جانسوز مناجات همان شب جنایت را در خود داشت‌. صدا می‌سوزاند از گرما و حرارت‌سوز‌. صدایی كه استغفار می‌كرد و خدا را به نام پاك معصومین قسم می‌داد‌. خودش می‌دانسته انگار می‌دانسته؟ نمی‌دانم.


دقایقی بعد از همین مناجات جانسوز دم در منزلش كسی تقاضای عكس سلفی با او می‌كند و نزدیك كه می‌شود چاقو را تا دسته توی ماهیچه قلب شیخ ما فرو می‌كند‌... حیرت در برم گرفته است‌. همین چندوقت پیش توی همدان یك طلبه بی‌پست و مقام و منصب را جلوی مدرسه تحصیلش تیر و تفنگ كردند و خونش به خاك ریخت و الان دوباره یك امام جمعه... عكس آخر می‌رسد‌. عكسی كه بالاترین نقاشان رئالیست را هم بیاوری نمی‌توانند بهجت شرقی و نجیب توی ماهیچه‌های صورتش را باز آفرینی كنند‌. حالا شیخ قصه ما با یك لبخند نمكی آماده عزیمت به خانه آخرت است و لبخند شیرینی توی صورتش نقش بسته‌. توی خبرها می‌خوانم سر غائله شلوغی‌های كازرون خیلی زحمت كشید‌. خیلی‌ها دعایش كردند و كارهایش شد خارچشم بعضی‌ها‌! شیخ قصه ما پای ایمان و اعتقادش شهید شد و خونش روی خاك ریخت پیش از این‌كه بمیرد... خوشا آن‌كه سرنوشتش به خون رقم بخورد....


منبع:جام‌جم


انتهای پیام/4112/


انتهای پیام/

ارسال نظر