صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۳۴ - ۰۴ خرداد ۱۳۹۸
امیرمحمد زارعی*

دشمنی که دشمن است چه سیاه باشد چه طلایی!

بسیاری از ایرانیان از جمله اقشار تحصیلکرده فکر می‌کنند که شرایط حاد سیاست خارجی و اوضاع حادتر اقتصادی از جایی شروع شد که فردی به نام ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا شد.
کد خبر : 383726

گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، آیا اوباما و ترامپ ماهیتاً با یکدیگر تفاوت دارند؟ این روزها بسیاری از ایرانیان از جمله اقشار تحصیلکرده فکر می‌کنند که شرایط حاد سیاست خارجی و اوضاع حادتر اقتصادی از جایی شروع شد که فردی به نام «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا شد. شاید حجت‌الاسلام روحانی بیش از هر فرد دیگری طرفدار و مروج این فرضیه باشد اما حقیقت مسئله این است که با وجود تیم افراطی رئیس‌جمهور آمریکا، نمی‌توان چندان این تصور را پذیرفت چرا که تعیین پیش‌شرط‌های دوازده‌گانه از سوی «پمپئو» برای آغاز مذاکره با ایران! اصل و بنایی دارد که پیِ آن اولین بار در دولت «اوباما» و توسط معاون او «جو بایدنِ» اعتدال‌گرا ریخته شده بود و البته طبیعی هم بود که آمریکا در قامت دشمن ایرانیان به دشمنی خود در اشکال تازه‌ای ادامه دهد. اما مسئله این است که از سال 2013 که رئیس‌جمهور روحانی هم‌زمان با اوباما در ایران روی کار آمد و سیاست تنش‌زدایی و مذاکره با کدخدا را در پیش گرفت تاکنون به حدی سیاست خارجه ایران در برابر غرب، مرعوب و ترسو و البته بی‌برنامه بوده که می‌توان این ترس مهلک را با خلع سلاح یاران مشروطه مقایسه کرد.


ترساندن مردم از خطر جنگ‌های موهوم برای منجی نشان دادن رئیس‌جمهور، بزرگنمایی قدرت نظامی غرب، تحقیر قدرت نظامی کشور، بزرگنمایی و اعلام رسمی تأثیرات ویران‌کننده تحریم‌های زمان اوباما بر زندگی مردم ایران، پذیرفتن بی‌سابقه‌ترین سیستم بازرسی از تأسیسات حساس هسته‌ای کشور توسط تیم جاسوسی آژانس هسته‌ای، زمینه‌چینی برای مذاکره بر سر برنامه موشکی کشور، زمینه‌چینی برای مذاکره بر سر مسائل موسوم به نقض حقوق بشر در ایران (مجموعۀ دولت)، ناکامی در جذب سرمایه‌های ایرانی و ایجاد کارشکنی‌های تعمدی در تحقق اقتصاد مقاومتی  و سرانجام سیاهه فوق بود که وضعیت سیاست خارجی و اقتصاد داخلی کشور را به شرایط فعلی کشاند نه تفاوت ماهوی میان اوباما و ترامپ چه اینکه در نظم آمریکایی اصولاً تفاوت ماهوی میان رؤسای جمهوری و به‌تبع آن حزب دموکرات و جمهوری‌خواه وجود خارجی ندارد و اینها همگی جنگ زرگری برای سیاستمداران سایر کشورها علی‌الخصوص سیاستمداران غالباً ساده‌بینِ غرب آسیا است.


در ادامه این ساده‌بینی برخی از سیاستمداران ما، روزی که سلاح خود را زمین گذاشتیم، ترسیدیم و آشکارا نیز از این ترس سخن گفتیم آن روز همان روزی است که غرب را به حال خود واگذاشته‌ایم و دراین‌بین با شناختی که طمعِ سیری‌ناپذیر غربی‌ها داریم، قطعاً روزی خواهد آمد که آن‌ها خواهان مذاکره با ایران بر سر جزایر سه‌گانه، خاک کردستان و یا خوزستان و بلوچستان خواهند شد.


آیا افزایشِ اختیارات رئیس‌جمهور روحانی حلال مشکلات خواهد بود؟


گل‌آلود کردن آب به‌جای عبرت گرفتن از تاریخ، کمی مشکوک است! اما باید گفت که بحث افزایش اختیارات رئیس‌جمهور نه‌تنها به حل بحران سیاست خارجی و اقتصادی داخلی کمکی نمی‌کند بلکه بر ابعاد مشکلات دستگاه‌های اجرایی و کابینه نیز دامن می‌زند.


تصور کنید با اختیارات کنونی آقای روحانی علی‌رغم ضعف تعمدی «عباس آخوندی» تا مدت‌ها احدالناسی قادر به برخورد با وی نبود، استاندار اخراجی گلستان جایی دیگر دوباره وارد بدنه وزارت کشور شد و هرروز تشت رسوایی یکی از شاه‌دامادهای وزرای کابینه از بام می‌افتد.


آیا نامحدودسازی اختیارات آقای روحانی برای دست برتر داشتن وی در این موقعیت‌هاست و یا اینکه قرار است در سیاست خارجی و اقتصاد تحولاتی روی دهد؟


اگر گزینه دوم مراد است، اختیارات ویژه ریاست محترم جمهوری را در برجام شاهد بودیم. از طرفی بحث تعیین حدود اختیارات رئیس‌جمهور به قانون اساسی کشور مربوط می‌شود و محدودسازی و نامحدودسازی آن مربوط به اشخاص و نهادها نیست؛ اما جنگ زرگری و خودتطهیری بحث دیگری است که باید در مجال دیگری به آن پرداخت.


*قائم مقام واحد بین‌الملل اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان


انتهای پیام/4107/4126/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر