صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۹:۰۰ - ۲۶ فروردين ۱۳۹۸
اسماعیلی در گفتگو با آنا:

برخی شاعران پیشرو به خاطر علاقه به انقلاب اسلامی بایکوت شده‌اند

شاعر و منتقد ادبی گفت: برخی شاعران پیشرو به خاطر علاقه به انقلاب اسلامی بایکوت شده‌اند، نسبت به آنها بی‌اعتنا هستند و حتی آنها را در دایره شاعران قرار نمی‌دهند.
کد خبر : 373459

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، بیستم فروردین‌ماه هر سال همزمان با سالگرد شهادت شهید سیدمرتضی آوینی روز هنر انقلاب و هفته پیش‌روی آن تا بیست و هفتم فروردین‌ماه نیز هفته هنر انقلاب نامیده شده است. این هفته فرهنگی بهانه‌ای است تا مروری بر تأثیر هنر و ادبیات بر پیروزی انقلاب اسلامی و تداوم آن داشته باشیم. در این بین شعر انقلاب اسلامی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. 


رضا اسماعیلی متولد ۱۳۳۹ در تهران است و سرودن شعر را از دوران نوجوانی آغاز کرده است. از وی بیش از ۲۰ عنوان کتاب منتشر شده است. «بانوی آيينه و آب»، «حنجره سرخ عشق»، «آب، بابا، آزادی (مجموعه شعر انقلاب، دفاع مقدس و پایداری)»، «این مریم همیشه»، «عاشقانه‌های سرخ» و «نی‌نامه» بخشی از مجموعه شعرهای رضا اسماعیلی است. از میان آثار پژوهشی وی در حوزه شعر و ادبیات نیز می‌توان به «از کلاغ تا کبوتر» (نقد شعر معاصر)، «رفتارشناسی ادبی و شعر مفهومی»، «صدای مخملی شعر» و «تصحیح خلوت انس» اشاره کرد.


در ادامه، گفتگوی خبرنگار خبرگزاری آنا با رضا اسماعیلی را از نظر می‌گذرانید:


آنچه تحت عنوان شعر انقلاب اسلامی می‌شناسیم را نباید با شعر انقلاب مخلوط کرده و برای آن‌ها یک رأی صادر ‌کنیم. شعر انقلاب از دوران مشروطیت و سال‌های پیش از آن که به «عصر بیداری» معروف است، آغاز شد. در آن دوره به‌خاطر تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران و تفکر تجددطلبی حاکم بر جامعه و نخبگان، بسیاری از شاعرانی که خود را انقلابی و تجددخواه می‌دانستند به این حوزه ورود پیدا کردند تا با خواسته‌ها و مطالبات مردمی، همراهی و هم‌دلی نشان بدهند.


در واقع نطفه شعر انقلاب آن زمان بسته شد. شاعران نام‌آوری مثل میرزاده عشقی، عارف قزوینی، پروین اعتصامی، ایرج میرزا و به‌ویژه ملک‌الشعرای بهار، نسیم شمال، لاهوتی و... از چهره‌های شاخص و برجسته شعر انقلاب دوران مشروطه هستند. در آن دوران کلیدواژه‌هایی نظیر آزادی‌خواهی، وطن‌دوستی و مردم‌سالاری به‌‌وفور در اشعار دیده می‌شود.


این جریان از آن دوران شروع شد و با فراز و نشیب تا زمان وقوع انقلاب ادامه یافت، اما در آستانه و بعد از انقلاب اسلامی، ما با شعر انقلاب اسلامی مواجه هستیم. تمایز شعر انقلاب اسلامی با شعر انقلاب این است که شعر انقلاب اسلامی به‌ پشتوانه آموزه‌های وحیانی، قرآنی و دینی شکل گرفت. زمینه‌ساز این گونه از شعر فارسی، انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 بود.


تاریخ تولد شعر انقلاب اسلامی


من پیش از این هم گفته‌ام که اگر بخواهیم به تاریخ تولد شعر انقلاب اسلامی اشاره کنیم باید مقطع 15 خرداد 1342 را مبنا قرار دهیم. از این مقطع شعر انقلاب اسلامی به‌عنوان یک جریان قدرتمند و تأثیرگذار شکل گرفت و قوام یافت.


پیش از انقلاب مجله‌ای به ‌نام «مکتب اسلام» در قم منتشر می‌شد. این نشریه، تنها تریبونی بود که شاعران مسلمان و شیعی می‌توانستند شعر و صدای خودشان را به گوش دیگران برسانند.


در آن سال‌ها اشعار چهره‌هایی مثل آقای محمدحسن زورق و آقای جواد محدثی در مکتب اسلام منتشر می‌شد. انتشار این اشعار باعث شد تا شاعرانی همچون آقای سیدعلی موسوی گرمارودی و زنده‌یاد طاهره صفارزاده نیز به این کاروان بپیوندند و بستر را برای گسترش شعر انقلاب اسلامی فراهم آورند.



بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با تشکیل حوزه اندیشه و هنر اسلامی که امروز به‌نام حوزه هنری معروف است، این جریان به‌صورت جدی‌تر تثبیت شد. گروهی از شاعران نسل اول انقلاب اسلامی که می‌توانیم آن‌ها را معلمان شعر انقلاب بنامیم نظیر حمید سبزواری، مهرداد اوستا، موسوی گرمارودی، نصرالله مردانی، طاهره صفارزاده و سپیده کاشانی بودند که در کنار جوانترهایی مثل سلمان هراتی، زنده‌یاد قیصر امین‌پور و سیدحسن حسینی، پایه‌های شعر انقلاب را استحکام بخشیدند.


شعر انقلاب اسلامی و شعارهای انقلاب اسلامی


شعر انقلاب متأثر از شعارهای انقلاب اسلامی است. یعنی وقتی ما می‌گوییم شعر انقلاب اسلامی یا شاعران نسل اول انقلاب، با الهام از همان شعارهایی که مردم در کوچه و خیابان و در تظاهرات مردمی و راهپیمایی‌ها می‌دادند جلوه پیدا کرد. «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، «می‌جنگیم، می‌میریم، سازش نمی‌پذیریم»، «تنها ره سعادت، ایمان، جهاد، شهادت» یعنی اینها در واقع آن خمیرمایه اولیه شعر انقلاب اسلامی بود که شاعران انقلاب اسلامی آمدند و این شعارها را به‌صورت هنرمندانه در شعرهای خودشان به‌ تصویر کشیدند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم بلافاصله ما با دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی در سال 1359 مواجه شدیم. از این مقطع شعر انقلاب اسلامی با ادبیات دفاع مقدس پیوند خورد.


وقتی شعر انقلاب از دامن چپ‌گرایی به آغوش اسلام انقلابی پناه برد


در آستانه انقلاب اسلامی جریان غالب چه از لحاظ سیاسی و چه از نظر فرهنگی، جریان چپ بود. البته شاعران چپ، بعضی‌ها خیلی صریحاً می‌گفتند ما چپ هستیم و اصلاً جزء کانون نویسندگان بودند و حتی در حزب توده فعالیت می‌کردند، ولی بعضی‌ها صریحاً نمی‌گفتند ما شاعر چپ هستیم و به این نحله وابسته ایم ولی در اشعار خودشان به‌نوعی این تعلق خاطر و تعصب را داشتند و نشان می‌دادند.



شعر انقلاب اسلامی به‌ پشتوانه آموزه‌های قرآنی و دینی شکل گرفت



خود نیما یوشیج در نامه‌هایی که از او به‌یادگار مانده یا در بعضی گفتگوهایی که وجود دارد، وقتی از او سؤال می‌کنند که آیا شما به حزب توده وابستگی دارید یا نه؟ خیلی عصبانی می‌شود و با صراحت اعلام برائت می‌کند و می‌گوید نه، من اصلاً با حزب توده نسبتی ندارم و این تهمتی است که به من می‌زنید.با این حال آن سال‌ها به‌خاطر اینکه جریان چپ، جریان غالب سیاسی و فرهنگی کشور بود بسیاری از شاعران تمایل داشتند که به‌نوعی در این فضا قرار بگیرند.


بخشی از این تمایل هم متأسفانه به‌خاطر قرائت‌ها و تعاریف بدی بود که از اسلام ارائه شده بود و نسل جوان جامعه را از مذهب دلزده کرده بود.در واقع با جاذبه‌ای که برخی تفکرات چپ‌گرا ایجاد کرده بودند، اسلام مهجور و مظلوم واقع شده بود. در عرصه فرهنگی چهره‌هایی مثل شهید مطهری، علی شریعتی و جلال آل‌احمد با هوشمندی متوجه این آسیب شدند و به بازتعریف اسلام در جامعه آن روز پرداختند. این بزرگان قرائت‌های انقلابی و حماسی از اسلام را در قالب متون مذهبی، تاریخی و ادبی ارائه دادند. برای مثال علی شریعتی در آثار خود بارها به این آسیب اشاره کرده بود؛ دغدغه چهره‌هایی مثل جلال آل‌احمد و استاد مطهری هم همین بود و باعث شد که یک تعریف خیلی جوان‌پسندانه و مطابق واقع از اسلام صورت بگیرد و نسل جوان جذب اسلام و آموزه‌های دینی بشوند.



این روند غلبه گفتمان اسلام‌گرایی با جدی شدن نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) وارد مرحله جدی‌تر و عمیق‌تری شد؛ بنابراین در سال‌های پایانی حکومت پهلوی بسیاری از شاعرانی که مدعی چپ‌گرایی بودند و در اشعارشان این چپ‌گرایی هویدا و آشکار بود، در آثار خودشان به‌صورت غیرمستقیم به مطالبات و خواسته‌های مردمی اشاره می‌کردند و سعی می‌کردند به‌نوعی با انقلاب مردم همراهی نشان بدهند. به این ترتیب، شعر انقلاب از دامن چپ‌گرایی به آغوش اسلام انقلابی پناه برد؛ مثلاً حمید مصدق یا حتی سیمین بهبهانی در آن سال‌ها اشعاری را سروده بودند که به‌صورت غیرمستقیم مهر تأیید بر انقلاب بود.


حتی هوشنگ ابتهاج برای شهید بهشتی شعر سروده بود، شاید اغلب این شاعران تصور می‌کردند ماهیت اسلامی انقلاب پررنگ نخواهد شد و نهایتاً نظامی سیاسی با اتکا و به پشتوانه آموزه‌های لیبرالی شکل می‌گیرد. بر همین اساس در اشعاری هم که سروده بودند بیشتر بر وجه استبدادستیزانه و آزادی‌خواهانه انقلاب تأکید داشتند، یعنی مخالفت با نظام ستم‌شاهی در کنار آزادی‌خواهی و استقلال‌خواهی کلیدواژه‌های اشعار آنها بود.


تفاوت شاعران انقلابی و شاعران انقلاب اسلامی


پس می‌توانیم شاعرانی مثل هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و افراد دیگری را که در عصر انقلاب اسلامی شعر سرودند، در باروری و بالندگی شعر انقلاب سهیم بدانیم، چرا که به هر حال اینها اشعاری را در همراهی و هم‌دلی با مردم انقلابی سرودند، اما کلیدواژه‌های آنها متفاوت بوده و رنگ و بوی مفاهیم اسلامی در آثارشان کم‌رنگ بود. در مقابل، شاعران انقلاب اسلامی از آموزه‌های دینی در مسیر انقلاب به وفور در اشعار خود بهره می‌بردند.


مثلاً شما وقتی اشعار سلمان هراتی را می‌خوانید دقیقاً می‌توانید از وی به‌عنوان یک شاعر شیعی نام ببرید. شما در سطر‌ سطر و در واژه واژه‌های شعر سلمان هراتی این تعلق خاطر و این شیعه بودن را می‌توانید لمس کنید.



بسیاری از شاعران چپ‌گرا در آستانه انقلاب اسلامی سعی می‌کردند با انقلاب و مردم همراهی کنند



در شعر بزرگوارانی مثل زنده‌یاد سیدحسن حسینی هم همینطور. من به یاد دارم که ایشان در دوران دفاع مقدس غزلی سروده بود. شاید آن غزل، از لحاظ فخیم بودن به پای آثار بعدی سیدحسن حسینی نمی‌رسد و به اصطلاح یک غزل مردمی است. با این حال در آن سال‌ها رزمندگان این غزل را در جبهه‌ها می‌خواندند. مطلعش این بود: «می‌روم مادر که اینک کربلا می‌خواندم/ از دیار دوست، یار آشنا می‌خواندم» من یادم هست که در تابلو نوشته‌های جبهه‌ها این را می‌نوشتند و رزمندگان می‌خواندند یا دم می‌گرفتند که نشان‌دهنده این بود که این شاعران با سرمایه آموزه‌های دینی و با باورمندی به اسلام انقلابی و پیروی از امام خمینی (ره) در این راه گام برمی‌داشتند.


بایکوت شاعران پیشرو به خاطر علاقه به انقلاب اسلامی


استاد موسوی گرمارودی با دو شعر معروف خودش «در سایه‌سار نخل ولایت» که پیش از انقلاب سروده بود و شعر عاشورایی «خط خون»‌ که بعد از انقلاب سروده شد توانست مضامین دینی را با قدرت بیان کند، در واقع این مسئله را اثبات کرد که شاعران مسلمان هم می‌توانند از قالب‌های نو و نیمایی و قالب‌های سپید برای بیان مضامین دینی استفاده کنند.


این موضوع به‌ویژه در اشعار زنده‌یاد طاهره صفارزاده بیشتر خود را نشان می‌دهد. ما وقتی آثار خانم صفارزاده در پیش از انقلاب را مرور می‌کنیم، می‌بینیم یکی از آوانگاردترین و مدرن‌ترین دوره خودش است، یعنی حتی می‌توانیم در کنار شاعرانی مثل احمد شاملو از خانم صفارزاده نام ببریم. یعنی از لحاظ توانمندی و قدرت ادبی، شاملو و صفارزاده در کنار هم قرار می‌گیرند.


دلیل این که به خانم صفارزاده به اندازه‌ای که شایستگی ادبی داشتند پرداخته نشده است، این است که بالاخره ایشان در جبهه شعر انقلاب اسلامی قرار داشت و مغضوب برخی محافل ادبی و شاعران قرار گرفت. شاعرانی همچون صفارزاده در عرصه شعر مدرن دینی و مرحوم شهریار در عرصه غزل با انقلاب اسلامی همراهی و همنوایی کردند. همین باعث شد تا برخی منتقدان ادبی و شاعران قبل از انقلاب (اگر چه به‌صراحت به این موضوع اعتراف نمی‌کنند) نسبت به آنها بی‌اعتنا باشند و حتی آنها را در دایره شاعران قرار ندهند.


یعنی گفتند چون شما رفتید و در جبهه انقلاب اسلامی قرار گرفتید، دیگر امروز شاعر نیستید! به نوعی بر افتخارات و ابتکاراتی که چهره‌هایی مثل خانم صفارزاده و حتی آقای گرمارودی داشتند، خط بطلان کشیدند و در واقع سکوت کردند.


 


به‌خاطر همین هم این بزرگواران، آن‌گونه که شایسته و بایسته است به جامعه ادبی معرفی نشدند. واقعاً لازم است این فضاسازی شکسته شود و چهره‌هایی مثل خانم صفارزاده و آقای گرمارودی را به عنوان شاعران جریان‌ساز که شعر آوانگارد و مدرن دینی را پایه‌گذاری کردند معرفی کنیم. با اقتدا به خانم صفارزاده و آقای گرمارودی این جریان و این مسیر هموار شد تا امروز شاعران نسل‌های دوم و سوم انقلاب در شعر سپید و شعر نیمایی به مدارج بالایی برسند.


بعدها هم چهره‌هایی مثل سیدحسن حسینی یا قیصر امین‌پور به‌خوبی توانستند از این قالب‌ها برای بیان مضامین دینی استفاده کنند. قیصر امین‌پور از معدود شاعران انقلاب است که قالب نیمایی را بعد از انقلاب به شایستگی احیا کرد. فراموش نکنیم که سرودن شعر نیمایی بسیار دشوارتر از شعر غزل هست. برخی فکر می‌کنند خیلی راحت‌تر است چون وزن و قافیه نمی‌خواهد؛ یعنی هیچ آداب و ترتیبی نمی‌خواهد و هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو. اتفاقاً این‌طور نیست. سرودن شعر نیمایی یا شعر سپید به‌معنای درست کلمه، بسیار دشوارتر و سخت‌تر از سرودن شعر کلاسیک سنتی است، اما چهره‌‌ای مثل قیصر امین‌پور با رعایت تمام آن ظرایف و دقایق نیمایی این کار را کرد و جزء‌ افتخارات جامعه ادبی ما محسوب می‌شود.



شاعرانی همچون زنده‌یاد صفارزاده در عرصه شعر مدرن دینی و مرحوم شهریار در عرصه غزل با انقلاب اسلامی همنوایی کردند



سیدحسن حسینی با رعایت تمام آن ظرایف و دقایقی که در شعر سپید باید لحاظ شود، مجموعه‌ «گنجشک و جبرئیل» را در قالب شعر سپید سرود که به‌ نظر من یکی از شاهکارهای ادبیات عاشورایی است؛ به‌ویژه آن شعر «راز رشید» که در مورد حضرت ابوالفضل‌العباس (ع) سروده شده، نه‌تنها به گفته علاقه‌مندان و معتقدان به شعر انقلاب اسلامی، که از نگاه کسانی که به شعر انقلاب اسلامی اعتقادی ندارند، اثر قابل تأملی است.


بنابراین من فکر می‌کنم که اگر امروز، شعر انقلاب اسلامی به‌درستی معرفی نشده و شاعران انقلاب اسلامی در دنیا مهجور و گمنام باقی مانده‌اند، به خاطر این است که چوب اعتقاد و باورمندی خودشان را خورده‌اند؛ یعنی چون شاعران شیعی و مسلمان هستند، به‌نوعی مورد غضب قرار گرفته و به نوعی توطئه سکوت در موردشان اتفاق افتاده است.


کم‌کاری مدیران فرهنگی در معرفی شاعران انقلاب اسلامی


نکته مهم، کم‌کاری مسئولان و مدیران فرهنگی در این زمینه است؛ چرا تلاش نکردند این شاعران را به‌نحو شایسته به مردم معرفی کنند؟ بعد از چهل سال هنوز جامعه دانشگاهی ما شاعران انقلاب را نمی‌شناسند. در سال‌های اخیر مرحوم قیصر امین‌پور تنها شاعری بود که یک مقدار در دانشگاه‌های ما شناخته شد، اما متأسفانه بقیه شاعران انقلاب اسلامی حتی در خود ایران هم شناخته شده نیستند و غیر از اهل فن و جامعه ادبی کمتر کسی از مردم کوچه و بازار اسم سید حسن حسینی، نصرالله مردانی یا طاهره صفارزاده را شنیده است.


اگر حمید سبزواری هم که شهرت پیدا کرده، نه به‌خاطر آن کارهای ارزشمندی است که در قالب قصیده و مثنوی و غزل سرود، بلکه بیشتر به‌خاطر سرودهای مردمی است. به هر حال موسیقی با مردم پیوند دارد، اما حمید سبزواری که به‌عنوان یک شاعر انقلابی می‌شناسیم با آن قصاید فاخر و باصلابت یا مثنوی‌ها و غزل‌ها، هنوز ناشناخته است.


انتهای پیام/4072/4104/ن


انتهای پیام/

ارسال نظر