انتشار افسردگی به وقت گرگ و میش!
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، در روزهایی که وضعیت اقتصادی کشور حال خوشی ندارد و از صبح تا شب تورم روی اعصاب ملت رژه میرود انتظار است تا رسانه ملی ساعات آخر یک روز کاری را در شبانگاه، قدری آرامش روان به خانوادهها منتقل کند؛ اما متأسفانه برعکس این موضوع عمل میشود و ساعت استراحت را باید به تکرار تماشای غم و غصههای برگرفته از متنهای نویسندگان و نمایش سریالهایی نشست که وقت استراحت ملت را با گریه و زاری و افسردگی همراه میکند!
«لحظه گرگومیش» عنوان سریالی است که این شبها از شبکه 3 سیما پخش میشود. این سریال داستان خانوادهای را روایت میکند که انگار یک روز شاد در زندگی آنها وجود ندارد و هرروز یک گرفتاری سراغشان میآید! جالب این است که این سریال را حکایت زندگی یک خانواده اصیل ایرانی معرفی میکنند! که با شناختی حتی اندک از خانواده اصیل ایرانی درخواهید یافت این سریال تهی از مشخصههای یک خانواده اصیل است. خانوادهای که اعضای آن هرکدام راه خود را میروند و هیچ احترامی بین آنان بهطور عملی حاکم نیست. فضای ابتدایی سریال به دهه 60 و ایام جنگ پرداخته است که بسیاری از صحنهها و روابط بین شخصیتهای سریال بهویژه روابط محرم و نامحرم با آن ایام و فرهنگ حاکم بهکلی متفاوت است و نشان میدهد که کارگردان ناآگاه به آن فاکتورها بوده است. عشق و عاشقی که تم اصلی سریالهای این روزها شده و یا به قولی نمک کار نویسندگان و کارگردانها است، در این سریال خیلی اغراقآمیزتر به نمایش گذاشته شده است.
ریتمی یکنواخت و سرد تمام داستان سریال را فراگرفته است. سکانسهای این سریال در رقابت تنگاتنگ با همه در انتشار غم و غصه پیش میروند!
نکته مهم این سریال این است که این خانواده یک سمبل از خانوادههای شهدا و جانبازان است اما هیچ شباهت و مشخصهای از جامعه شریف ایثارگر ندارد. بهعنوانمثال، فرزند خانواده با علاقه و رضایت قلبی بهعنوان بسیجی به جبهه میرود و در یک عملیات دستش قطع میشود و این حادثه سبب افسردگی او و تخریب وسایل منزل و تا مدتی دوری از جامعه و منجر به گوشه عزلت نشستن وی میشود، حال سؤال از مسئولان خوشذوق شبکه سوم سیما این است چند درصد جانبازان اینگونه رفتاری داشتند؟! کشور ما جانبازانی داشته که بعد از مجروحیت دوباره عازم جبههها شدهاند و یا در زمان حال جانبازانی داریم که بعد از سالها قطع نخاع و بر روی تخت بودن اما ناامیدی و افسردگی برای آنان معنا ندارد .
توقع این است حال که نمیتوانید زندگیهای واقعی آن دوران را نشان دهید پس لااقل خراب هم نکنید!
«تو که نوشم نیای نیشم چرایی تو که یارم نیای پیشم چرایی
تو که مرهم نیای ریش دلم را نمکپاش دل ریشم چرایی»
نکته قابلذکر این است که روند پخش این سریال حتی در ایام جشن و سرور مردم ، مانند ایام پیروزی انقلاب و یا میلاد حضرت زهرا و یا ولادت حضرت زینب قطع نشد و اتفاقاً در شبهای شادی اوج صحنههای عزاداری و گرفتاریهای این خانواده بود که نشان از اوج بیسلیقگی مسئولان رسانه ملی دارد!
جا دارد که مسئولان رسانه قدری در روند ساخت و پخش سریالها نظارت و دقت بیشتری داشته باشند و به جامعه امید و نشاط دهند و نه یک سریال را به نمایش بگذارند که امید و حس و حال ادامه زندگی را از مردم سلب کند و بعد اتمام سریال بینندگان رسانه قرص سردرد و ضدافسردگی میل کنند!
* دانشجوی علوم سیاسی
انتهای پیام/4107/4115/پ
انتهای پیام/