صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۶:۵۷ - ۱۴ اسفند ۱۳۹۷

صالح پور-حمزه دستیار-گام دوم انقلاب /////////

////////
کد خبر : 365801

هدف از این برنامه این بود که بیانیه گام دوم را که حضرت آقا ابلاغ کردند را بررسی کنیم و وظیفه دانشجویان و جنبش دانشجویی در اجرا شدن این بیانیه. دوستان حتماً این بیانیه را خوانده‌اند، یک بحثی که 40 بار از کلمه جوان استفاده شد در این بیانیه و چندین بار مخاطب مستقیم قرار دادند حضرت آقا که از جوان‌ها این انتظار را دارند این حرکت را انجام بدهند، حالا ما می‌خواهیم بیشتر روی دو بحث زوم بکنیم، یکی اینکه جنبش دانشجویی به‌طور کلی برای تحقق این بیانیه چه کارهایی می‌تواند انجام دهد و بخش دوم هم که خود دانشجوها باید چه کارهایی را به‌صورت مصداقی انجام بدهند؟


 - بحث بیانیه گام دوم اینکه چرا 40 سالگی انقلاب این بیانیه راجع بهش صحبت می‌شود، یعنی چرا ما 40 سالگی را برای انتخاب اهداف آینده انقلاب و پیشبرد مسیر و تداوم انقلابی که حرکت عزتمندی داشته در طول این 40 سال و تداومش را می‌خواهیم ببینیم که چه کار کنیم، به‌نظر من خودِ همین 40 سالگی خیلی مهم است. چرا 40 سالگی؟ چون 40 سالگی نقطه عطف و رشد است. نقطه عطفی است برای تغییر نسل از نسل اول انقلاب که قرار است این انقلاب با تمام حرکت‌ها و رشدهایی که داشته، بالاخره نسل اولی‌ها باید این انقلاب را به نسل‌های بعدی تحویل دهند. خب این درس از گذشته و یا برنامه‌ریزی برای آینده دوتا فاکتوری است که باید اینجا لحاظ شود که ما می‌بینیم که حضرت آقا بارها و بارها این تغییر نسل را با عناوینی مثل «جوان» نشان می‌دهند که انقلاب را باید جوان‌ها ببرند جلو، انقلاب را باید با یک برنامه‌ریزی بهتری و درس از گذشته. این است که می‌بینیم حضرت آقا داخل این بیانیه می‌آیند از ظرفیت‌های عظیم کشور چه در حوزه مادی و چه در حوزه معنوی که همان سرمایه‌های اجتماعی و همان ظرفیت نیروی انسانی ما هستند صحبت می‌کنند، یک غفلتی را از جانب مسئولان اینجا حس می‌کنیم که می‌بینیم که با وجود همه این ظرفیت‌ها در بعضی شاخص‌ها هنوز رشد نکردیم. خب این 40 سالگی و این تغییر نسل خودش یک نقطه عطفی برای ما ایجاد می‌کند که ما برای تداوم حرکت‌مان باید یک موتور پیشران و یک قدرت مضاعفی را به این انقلاب وارد کنیم که می‌شود از آن به‌عنوان جوان یاد کرد، جوان شایسته‌سالاری که راجع به آن بعداً صحبت می‌کنیم. اما اینکه آقا از تعابیر مختلفی داخل بیانیه استفاده می‌کنند و اینکه می‌گویند یک جهاد بزرگ برای رسیدن به ایران اسلامی. این جهاد بزرگ بعد جلوتر که می‌رویم بحث مدیریت جهادی را مطرح می‌کنیم. خود حضرت آقا صحبت‌های دیگر که داخل بیانات‌شان هستند بحث مدیریت جهادی وقتی مطرح می‌شود، می‌بینیم یکی از مؤلفه‌های اصلی مدیریت جهادی، پرکاری است. خب طبیعتاً پرکاری آن‌هم داخل قوه اجرائیه و حرکت انقلاب برای رسیدن به هدف‌هایش با این جوان صورت می‌گیرد و این جوان است که می‌تواند موتور پیشران انقلاب باشد.


آقای دستوری شما بفرمایید.


- در بحث بیانیه گام دوم انقلاب ما به یک دیده‌بان مواجه‌ایم که می‌آید در یک مسیر سینوسی در قله ایستاده، نگاه می‌کند گذشته را قشنگ ترسیم می‌کند، وضعیت امروز را تشریح می‌کند و چشم‌اندازی از فردا هم ارائه می‌کند و بحثی که خیلی قابل توجه است این است که در این بررسی کاملاً واقع‌نگر بوده. با اینکه بحث خیلی کلی‌نگرانه است ولی هیچ‌جایی از جزئیات غافل نشدند. یعنی در عین اینکه یک نگاه جامع و استراتژیک به موضوع دارند ولی از جزئیات این طرح که حالا چه شکلی به این نگاه جامع‌گرا رسیدند هم بحث می‌کنند. در این بیانیه آمدند موانع و چالش‌هایی که انقلاب اسلامی تا الان با آن درگیر بوده را توضیح دادند. چالش‌هایی که امروز جمهوری اسلامی دارد، می‌شود گفت ما یک پیشرفت عجیب در خود چالش‌ها داشتیم. یعنی یک زمانی شاید چالش ما بیرون کردن عراق از مرزهای‌مان بود یا عدم اجازه نفوذ به غرب و استعمار ولی امروز چالش ما این است که چطور سوریه را حفظ کنیم، چطور در مرزهای اسرائیل باقی بمانیم. یعنی ما در چالش‌های‌مان هم یک رشد داشتیم و با اینکه این نگاه کاملاً تمدنی است و نگاه رو به جلو است و از یک آینده بزرگ صحبت می‌شود، ولی در بحث ظرفیت‌ها که چه‌شکلی به این آینده بزرگ برسیم، هرگز رهبری از ظرفیت‌های تمدنی نام نمی‌برند، از ظرفیت‌های کشور نام بردند. یعنی قرار است ما به یک آینده بزرگ فرامرزی برسیم ولی با ظرفیت‌های داخلی. با تکیه بر ظرفیت‌های ملی که حتی می‌آیند در جزئیات نام می‌برند از حالا بحث توانایی‌ها که بیشتر بحث منابع انسانی برای‌شان مهم است و مخاطب این منابع انسانی هم جوان‌ها هستند. شاید جمهوری اسلامی و نیروهای انقلابی و دانشجویان اگر بیشتر بحث‌شان را در همان شأن خودشان، مطالبه‌گری حفظ می‌کردند و گاهاً انحراف در جمع‌های دانشجویی به‌خاطر چسبیدن به اهداف و قربانی مسائل اصلی به‌جای کلیشه‌ها انجام نمی‌دادند و ما اقنای افکار عمومی را در دستور کار جریان دانشجویی قرار می‌دادیم، امروز این قله خیلی بالاتر بود و شاید مثلاً نگاه عظیم‌تری به جنبش دانشجویی و جوانان می‌شد. علی‌ایحال با همه این موضوعات، 40 سالگی یک پیام خیلی مهم برای جمهوری اسلامی دارد و آن اینکه الان مسئولان جمهوری اسلامی همان مسئولینی هستند که سال 1357 شروع به‌کار کردند و اگر دیگر مخاطب قرار نمی‌گیرند دولت‌ها و ساختار حکومتی، نه‌فقط دولت‌ها، به‌خاطر اینکه جوان نیستند مخاطب قرار نگرفتند خیلی در این بیانیه و اگر جوانان مخاطب قرار گرفتند به‌خاطر این است که باید عنان کار دست اینها باشد چون هر جا رهبری از چالش‌های درون کشور صحبت می‌کند به‌خاطر رفتار غیر انقلابی است که ازش صحبت می‌شود و این رفتار انقلابی، حالا اگر انقلابی بودن را نشاط و شادابی در این نگاه به اصول انقلاب تعریف کنیم، شاید از قشر خیلی مسن برنیاید و به‌همین‌خاطر همیشه در صحبت‌های رهبری، مخاطب، جوان‌ها هستند.


آقای 0807 همین موضوعی که فرمودید مخاطب قرار نگرفتن دولتمردان را، حالا ما بحث تمدن‌سازی که مطرح شده پنج مرحله دارد، اولی انقلاب بود، بعد استقرار جمهوری اسلامی، بعد دولت اسلامی، بعد جامعه اسلامی باید محقق شود و بعد تمدن اسلامی باید شکل بگیرد. در بیانات حضرت آقا انقلاب و جمهوری اسلامی و نحوه استقرار و گذشته‌اش را یک توضیحی دادند. در مورد جامعه اسلامی و تمدن اسلامی هم مطالبی گفتند. در مورد دولت اسلامی مطالبی نیامده. حالا این دو بحث است، چرا این دولت اسلامی ذکر نشده و اینکه چرا مسئولان زیاد مخاطب قرار نگرفتند؟


- این پنج گام هیچ‌جا نگفتند، یعنی باور من این نیست که اینها باید ترتیبی جلو بروند و اینها می‌توانند هم‌پوشانی داشته باشند همان‌طور که ما الان در بحث ورود منطقه‌ای‌مان تقریباً نگاه تمدنی‌مان را داریم به دنیا نشان می‌دهیم یا بحث محور مقاومت علیه استکبار خودش بحث مهمی از گفتمان فکری تمدنی ماست. شاید حضرت آقا نگاه‌شان این است که جوان‌ها، وقتی مخاطب را جوان قرار می‌دهند و دولت قرار نمی‌دهند، شاید بحث این است که این جوان‌ها هستند که باید بیایند و این دولت را بگیرند و تا زمانی که این دولت جوان نشده، شاید حالا با توجه به اینکه خودشان هم می‌گویند ما مشکلات‌مان همیشه نادیده گرفتن قشر انقلابی بوده، حذف قشر انقلابی از ساختارها بوده، شاید الان باید این اجتماعی‌سازی به‌شکلی رقم می‌خورد که میل و حرکت عمومی مردم باید به این سمت باشد که جوانگرایی شکل بگیرد و تا زمانی که این ساختارهای حکومتی مثل دولت، جوان نشده، نمی‌شود که شما در یک مرحله‌ای که نیاز به نیروی جوان، با نشاط و به روز داری، مخاطب خودت را افرادی قرار بدهی که الان دیگر دوران بازنشستگی و پایان کارشان است. خصوصاً اینکه ما در بدنه همین دولت و دولت یازدهم و دوازدهم، وزرایی داشتیم که در دولت بنی‌صدر هم اینها وزیر بودند. خب مطمئناً مخاطب قرار گرفتن اینها خیلی نمی‌تواند آینده روشنی ترسیم کند چون حالا اگر حتی بحث‌های طبیعی را در نظر بگیریم، یک انسان 60 تا 70 ساله مطمئناً نمی‌تواند نیرومحرکه یک تمدن عظیم اسلامی باشد. به‌نظر من نیل به تمدن اسلامی حالا از جوان‌هایی که شاید در ساختار دولت نیستند هم می‌شود شکل بگیرد و حالا که دولت اسلامی به‌نسبت سایر این پنج رکنی که گفتیم خیلی دیرتر دارد شکل می‌گیرد، ما علاف این موضوع نشویم و حداقل به‌واسطه همین نیرومحرکه‌ای که داریم به آن سمت برویم و إن‌شاءالله با جوانگرایی که خود حضرت آقا شروع کردند در چند سال اخیر در تمام انتصابات‌شان از این مؤلفه استفاده کردند و دارند این نکته را به همه مسئولان یادآوری می‌کنند که این حرکت را انجام بدهند، به‌نظر من شاید به این دلیل باشد.


همان‌طور که اول صحبتم گفتم دو نوع می‌توانیم برخورد داشته باشیم؛ یکی مطالبه همین بیانیه را برای اجرایش و یکی هم اینکه وظایف اختصاصی. اما بعضی اصطلاحات و کلمات جدیدی در این مطالبه می‌بینیم. مثلاً بخش اول توصیه‌ها در بحث علمی می‌بینیم می‌گوید انقلاب علمی، یعنی یک حرکت علمی دیگر نمی‌خواهیم، یک رشد علمی نیست، انقلاب علمی، یک ادبیات جدیدی است. آیا تشکل‌ها و اتحادیه‌ها و دانشجوها با همین سبک و سیاق مطالبه‌گری که قبلاً داشتند با صدور بیانیه و ... می‌شود این را اجرایی کرد یا این‌هم نیازمند ادبیات جدیدی است؟


- من ابتدا بخش اول صحبت‌هایم را تکمیل کنم بعد به این مسئله می‌پردازم. یک نکته‌ای که به‌نظرم خیلی گفته شد در فضای کشور بعد از انتشار این بیانیه که به‌نظرم خیلی مهم است این بحث بود که گفتند حضرت آقا خیلی وقت‌ها این صحبت‌ها را کرده و اینها حرف‌های جدیدی نیست. این را می‌شود از دو دیدگاه بهش توجه کرد که بله، اگر بخواهیم حرف‌های آقا را تکه‌تکه داخل بیانات زده شود، بله، حرف‌هایی که آقا داخل این بیانیه گام دوم گفتند مجموعه‌ای از اصول انقلابی بود که ما داشتیم. ابتدای بیانیه هم خیلی آقا متذکر می‌شوند این نکته را که یک چله پرافتخاری داریم که مسئولان و مردم به اصول انقلاب خیانت نکردند، این خودش افتخارآمیز است. اما نکته‌ای که خواستم عرض کنم بحث اینکه خیلی‌ها گفتند این بیانیه تکراری است، یعنی این صحبت‌ها را قبلاً شنینیدم. اما هیچ‌وقت اینکه ما این صحبت‌ها را شنیده‌ایم یا اینکه الان تازه می‌خواهیم با آنها مواجه شویم، هیچ‌وقت یک مانیفستی برای ادامه انقلاب نداشتیم. 40 سالگی همان نقطه عطفی که راجع به آن صحبت کردیم همین است که ما برای تداوم مسیرمان نیاز به سند بالادستی داشتیم که حالا خدمت‌تان عرض می‌کنم که این سند بالادستی نباید مثل آن سیاست کلی نظام که ابلاغ شد از طرف رهبر و شاید نه داخل برنامه‌های پنجم و نه برنامه‌های ششم توسعه به اینها توجه نشده و داخل ریل‌گذاری که الان مجلس دارد انجام می‌دهد، متأسفانه اصلاً پیاده‌سازی نمی‌شود، نباید بگذاریم که این بیانیه گام دوم سرنوشتش مثل بقیه سیاست‌های کلی نظام شود که این به‌نظرم مهم‌ترین سیاست کلی نظام برای 40 سال آینده است. یعنی مجموعه‌ای از همه آن سیاست‌هاست داخل همه مجموعه‌ها چرا که هم یک دید آسیب‌شناسی نسبت به گذشته انقلاب دارد و هم یک انقلابی به جوان‌ها می‌دهد برای آینده انقلاب و هم مسیر را دارد نشان می‌دهد در آن توصیه هفتگانه‌ای که وجود دارد. این نکته اول. اما بحث آن چیزی که فرموده شد اینجا بحث خودسازی و جامعه‌سازی و تمدن‌سازی که راجع به آن صحبت شد، به‌نظر من آن سیر تحولی که یک نظام باید به تمدن برسد، که می‌گویند اول انقلاب اسلامی شکل گرفته، بعد نظام اسلامی شکل گرفت، حکومت اسلامی شکل گرفته، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و رسیدن به تمدن اسلامی. این سیرها یک ترتیبی دارد. یعنی ما تا انقلاب نکنیم هیچ‌وقت به تمدن که نمی‌رسیم. یعنی شرط لازم انقلاب کردن است و شرط لازم برای دولت اسلامی یک حکومت اسلامی است. الان بارها و بارها از حضرت آقا شنیدیم که ما الان در مرحله گذار از حکومت اسلامی به دولت اسلامی هستیم. این دولت اسلامی چگونه محقق می‌شود؟ یعنی رابطه بین جامعه اسلامی که مرحله بعد از دولت اسلامی است و خود دولت اسلامی چیست؟ به‌نظر بنده باید یک قشر نخبگانی در جامعه وجود داشته باشند، در همان جامعه اسلامی، یعنی یک بخشی از جامعه اسلامی و آن قشر نخبگانی به یک حد اعلایی از فهم و حالا در عرصه اجرا، در عرصه اجرا و فهم و توانایی مدیریت کشور را داشته باشند و تزریق شوند به دولت تا بتوانیم یک دولت اسلامی را داشته باشیم. تعریف از دولت اسلامی چیست؟ بارها و بارها حضرت آقا این تعریف را کردند که زمانی که تمام دست‌اندرکاران، دولت اسلامی منظور فقط دولت و قوه مجریه نیست، بحث تمام ارکان اجرایی کشور، قوه قضاییه را شامل می‌شود، بنیادهای حاکمیتی را شامل می‌شود و حتی قوه مقننه. این است که تمامی ارکان جمهوری اسلامی از بن دندان معتقد به نظام اسلامی باشند. این خیلی نکته سنگینی است که واقعاً هم می‌دانید الان دولت ما اسلامی نیست و مسئولانی که الان وجود دارند به این اعتقاد قلبی نرسیده‌اند. علی‌ایحال به‌نظر بنده این مرحله دولت اسلامی، لازمه رسیدن همان شایسته‌سالاری است که باید صورت بگیرد. حالا این شایسته‌سالاری با تقارن با جوانگرایی و پرکاری باعث می‌شود که این موتور پیشرانه سرعت بیشتری داشته باشد. ما دیدیم که در بحث قانون منع به‌کارگیری بازنشسته‌ها، حضرت آقا به یک عده‌ای مجوز ماندن دادند، با اینکه اینها بازنشست شده بودند. یعنی الزاماً ما نباید حتی با جوانگرایی بیاییم یک بخش عظیمی از تجربه و انباشت تجربه‌ای که در طول این 40 سال داشتیم را کنار بزنیم. ما بعضاً می‌بینیم که آقازادگی و جوانگرایی خلط می‌شود یا می‌بینیم مثلاً آقازادگی هست ولی مشکلی ندارد چون شایستگی‌اش را دارد. می‌خواهم بگویم که نباید با یک عناوینی مثل جوانگرایی، شایسته‌سالاری را کنار بگذاریم. شایسته‌سالاری ممکن است یک شخصیتی باشد، آقازاده هم باشد ولی شایستگی‌اش را داشته باشد و توانمند باشد ولی ما آنجایی داریم حرف می‌زنیم که اینها با هم‌دیگر خلط شده و به مشکل می‌رسیم. پس این سیر خودسازی و جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی یک ترتیبی دارد که حالا و در مرحله دولت اسلامی و جامعه اسلامی این یک هم‌پوشانی دارد. یعنی تا وقتی که یک بخشی از جامعه اسلامی نشود و تزریق به دولت نشود، چونکه جامعه است که دولت را انتخاب می‌کند و بحث مشارکت‌های مدنی هم آنجا مطرح است، این دولت اسلامی نمی‌شود که ما الان در این مرحله هستیم اما بحث این انقلاب اسلامی که حضرت آقا در توصیه‌ها و فکر می‌کنم در توصیه اول به آن می‌پردازند، آنجا حضرت آقا به‌نظر من صحبتی که می‌شود می‌گوید که بله، به‌نظر من ما در حوزه‌های علمی در کشور خیلی رشد داشتیم اما یک نکته‌ای قبل از توصیه‌ها به‌نظر من مهم است، آن هم بحث امید به آینده است که انجا حضرت آقا خیلی تأکید دارند که اگر این امید و این انگیزه وجود نداشته باشد، همه این توصیه‌ها را هم ما نمی‌توانیم به آنها عمل کنیم. چرا نمی‌توانیم عمل کنیم، چون انگیزه‌ای برای حرکت نیست. یعنی که انگیزه حرکت، امیدِ انسان‌هاست. اما بحث این انقلاب علمی که صحبت شد، ما بارها و بارها شنیدیم که، حدیث داریم «العلم سلطان» یعنی علم باعث برتری می‌شود یا خود حضرت آقا داخل همین بیانیه گفتند که آشکارترین وسیله عزت و قدرت در همه کشورها دانش است. بعد می‌آیند تطبیق می‌دهند که کشورهای غربی چه‌جوری پیشرفت کردند، دانش‌شان باعث رشدشان شد، اما آن دانش آنها باعث سلطه در کشورها شده ولی ما می‌خواهیم علمی را بیاوریم که باعث سعادت بشریت بشویم، این تفاوت وجود دارد. این است که ما می‌بینیم بارها و بارها حضرت آقا می‌گوید که جامعه دانشگاهی رشد علمی کشور را رقم می‌زند یا مثلاً قشر نخبگانی بیایند ورود کنند به عرصه علمی و جهاد علمی کنند. در این قسمت و بعد از 40 سال حضرت آقا می‌گوید همه آحاد مردم، یعنی فقط نیامده بگوید که دانشجوها و دانشگاهیان بیایند ورود پیدا کنند و می‌گوید که این یک مطالبه عمومی و یک جهاد علمی از همه مردم است. بعد توصیه هم می‌کند، می‌گوید که ما رشد علمی‌مان که الان 11 برابر میانگین جهانی است، این باعث ترس غرب شده، یعنی باعث عقب‌رفت دشمن شده، کجا این را می‌بینیم، در همان ترور شهدای هسته‌ای. شما می‌بینید آنها از ترس رشد علمی بیش از حد ما آنجا مثلاً در یک فیلد خاص مثل صنعت هسته‌ای، می‌آیند پنج نفر را قصد ترور می‌کنند و چهار نفرشان را هم مثلاً موفق نیستند. اینجا به‌نظر من این مطالبه عمومی حضرت آقا از تمام آحاد ملت است و می‌گویند این یک جهاد عمومی است برای همه کشور که بیایند این را با یک مسئولیت بیشتری بپذیرند و جهاد علمی صورت بگیرد. چرا؟ با همان پشتوانه دینی «العلم سلطان». اما بحث اینکه تشکل‌های دانشجویی در این حیطه وظیفه‌شان چیست، ما بعضاً می‌بینیم که تشکل‌های دانشجویی از آن فاز دانشجویی خیلی جدا می‌شوند، یعنی می‌بینیم که تشکل مردمی هستند، صحبت مردم را می‌کنند، گاهی اوقات به مردم نقد می‌کنند، داخل بعضی رأی‌هایی که می‌روند و مشارکت‌هایی که دارند ولی می‌بینیم کلاً آن خصوصیت اصلی تشکل دانشجویی که دانشجو بودن است و خاستگاهش در فضای دانشجویی است، فراموش شده است در کشور ما و به‌خصوص در تشکل‌های دانشجویی ما. اینکه تشکل‌های دانشجویی باید به دانشگاه برگردند، حالا در حوزه‌های استارت‌آپی می‌توانند ورود کنند، در حوزه‌های علمی می‌توانند ورود کنند، که این ورودشان قطعاً مثمر ثمر واقع می‌شود و این سندی که توسط حضرت آقا ابلاغ شده و می‌بینیم که حدود 40 بار از کلمه «جوان» در آن استفاده شده، قطعاً باید به این سمت حرکت کنیم که همه تشکل‌های دانشجویی برای خودشان یک نقشه راهی در این حوزه‌ها و تک‌تک در هفت توصیه حضرت آقا برای خودشان برنامه بریزند. یعنی تشکل‌های دانشجویی باید بیایند بنشینند و داخل تک‌تک این هفت توصیه برای خودشان نقشه راه ترسیم کنند. بگویند آقا ما در این توصیه می‌توانیم ورود کنیم، چه کارهایی می‌توانیم کنیم و حرکت 2150 رو به جلوی ما چه می‌تواند باشد.


ممنون، آقای رستگار شما هم مطالب‌تان را در این مورد بگویید که دانشجوها و تشکل‌های دانشجویی چه کار می‌توانند انجام دهند در بحث 2205 بیانیه و بعد از این هم چون حوزه تخصصی شما بین‌الملل است بحث تمدن‌سازی حالا به‌نظر می‌آید که باید ارتباطات بین‌الملل ما یک تغییراتی داشته باشد. در این زمینه صحبت بفرمایید.


- من در حد یک جمله آن سؤال قبلی را تکمیل کنم که چرا دولت مخاطب قرار نگرفته. رهبری در این بیانیه می آیند یکی انقلابی‌گری و یکی بحث جوانان را بولد می‌کنند. یعنی خیلی روی این دو موضع پافشاری می‌کنند که انقلابی‌گری و جوانان در کنار هم. می‌تواند این برداشت شود که در ساختارهای حکومتی، انقلابی‌گری کم‌رنگ شده، شاید به‌خاطر مؤلفه سن باشد. می‌تواند این برداشت شود که چون نقش جوان‌ها در این ساختارها کم‌رنگ بوده مخاطب قرار نگرفته‌اند و این هم می‌تواند یک هشدار باشد که از جوان‌ها استفاده کنند. این سه‌تا و چهارمی این که شاید نگاه رهبری این است که جوان‌ها نباید نگاه‌شان به‌سمت مناصب حکومتی و دولتی باشد و باید بروند به سمت بحث‌هایی مثل کارآفرینی که بیشترین کمک را به نیاز امروز اقتصادی کشور هم می‌تواند بکند. سؤال شما در بحث دانشجویان بود؟


بله، تشکل‌های چه وظیفه‌ای دارند؟


- من این سؤال‌تان را جواب می‌دهم که تئوری نظام تا ابد انقلابی. نگاه دنیا به انقلاب این است که یک جرقه‌ای است که باعث می‌شود دگرگونی شکل بگیرد، یک حکومتی برود و یک حکومتی بیاید. ولی نگاه ما به انقلاب یک نگاهی است که باعث می‌شود همیشه ما نگاه زایشی و همیشه نگاه نوگرایی و تحول‌زا در مسائل داشته باشیم. یعنی انقلاب در نگاه ما یک فرآیند مستمر و زایشی است که تا ابد ادامه خواهد داشت. انقلاب ما اگر بحث علمی بکنیم، یک انقلاب دو سو توان باید باشد، یعنی علاوه بر اینکه به اصول و مبانی اولیه‌اش پایبند است، روز به روز با یک ظرفیت مثلاً مثل آرانددی سازمان‌ها، بحث تحقیق و توسعه‌شان، یعنی روز به روز علاوه بر آن پایبندی اولیه باید به فکر نوگرایی باشد که همان شعار شاید سالیانه اتحادیه انجمن‌های دانشجویان مستقل که مانیفست هم برای شما شده «نوگرایی در حکومت، پایبندی به حاکمیت» یعنی ما به آن اصول‌مان پایبندیم ولی همیشه درحال‌نوگرایی هستیم و این نوگرایی یعنی اینکه ما همیشه انقلابی هستیم. همیشه در حال زایش و تغییر هستیم تا به آینده‌ای که می‌خواهیم برسیم. چون ما اعتقاد داریم لحظه‌ای که از انقلابی‌گری خارج شویم، اول دچار سکون می‌شویم و بعد دچار سقوط می‌شویم. وقتی می‌آییم مؤلفه‌ها را بررسی می‌کنیم، جوانگرایی قشر خاص و قشر نخبه جوانان می‌شود دانشجویان. اگر ما این جوانگرایی را طبق جانشین‌پروری به‌شرطی که در جوانگرایی‌مان عدالت دخیل شود و برای اینکه این عدالت دخیل شود، مثلاً آقازاده‌ها و رانت نفوذ نکند، شفافیت بیاید اثر بگذارد، مطمئناً این شفافیت علاوه بر اینکه اعتماد عمومی را جلب می‌کند باعث می‌شود جوانانی که شایسته هستند سر کار گمارده شوند و حالا اینکه شما فرمودید، بله، من اول آمدم انقلابی بودن را الان توضیح دادم. حالا بحث دانشجو؛ دانشجو یک شأن علمی دارد، یعنی وقتی می‌خواهیم در مورد دانشجو صحبت کنیم، در مورد دانشجوی انقلابی قرار است صحبت کنیم. دانشجوی انقلابی که در چارچوب جمهوری اسلامی دارد فعالیت می‌کند و این دانشجویی که در چارچوب انقلاب اسلامی فعالیت می‌کند، اگر قرار است انقلابی باشد باید بیاید اولین بایسته‌هایی که رهبری و امام جامعه نسبت به جریان دانشجویی ترسیم کرده‌اند را می‌بینیم. همیشه وقتی رهبری و امام در مورد جریان‌های دانشجویی صحبت می‌کنند، اولین بایسته‌ای که برای جریان‌های دانشجویی انقلابی می‌بینند، بحث علم و پژوهش است. یعنی تشکل‌ها شاید حالا شأن سیاسی بیشتری داشته باشند ولی باید به‌نظر من این شأن سیاسی‌شان در راستایی باشد که بتواند این جریان علمی پژوهشی کشور را به‌راه بیندازد. یعنی مثلاً اگر ما حتی داریم کار سیاسی هم می‌کنیم یعنی باید پایان و هدف این کار، تولید علم باشد. اگر قرار است این انقلاب علمی که می‌گوییم ما می‌گوییم مشکلات کشور بیشتر مثلاً مسائل اقتصادی هستند، خب بپردازیم به همین بحث کارآفرینی، به‌سمت اس‌وی‌یوها برویم. ما خودمان نیروی محرکه جامعه هستیم، نیروی محرکه اقتصاد هم کارآفرینی و شغل‌های کوچک است. جریان دانشجویی انقلابی باید سعی کند دانشجوها را از فضاهایی که الان غرب دارد با فضای مجازی، با تبلیغات گسترده‌ای که می‌کند، با توطئه سکوتی که دارد می‌کند، دارد جوان‌ها را به‌سمت یک‌سری خوشی‌های زودگذر سوق می‌دهد. اگر ما بتوانیم همین، فقط بتوانیم دانشجوی امروزی را متوجه این کنیم که شأن شما و حضور شما در دانشگاه، بحث‌های علمی و پژوهشی است، شاید همین کار بس باشد. یک اشتباهی که همیشه شده اینکه مؤذن بودن دانشجو را به‌عنوان یک شعار فقط تلقی شده. یعنی ما اینقدر تکرار کردیم بدون اجتماعی‌سازی این صحبت را که یک شعاری شده که جامعه با آن ارتباط برقرار نمی‌کند. بحث مؤذن بحث اذان گفتن یا برای نماز نیست، بحث اینکه شما زودتر از همه بیدار می‌شوید و بیدار می‌کنید برای چی؟ برای بهترین کار! بهترین کار اگر قرار است نماز باشد ولی ما در کنارش به پژوهش علمی نرسیم، دیگر بهترین کار نیست. این همان نگاه جامعی است که در بیانیه است. یعنی نگاهی که هم ظرفیت‌های اقتصادی را می‌بیند، هم ظرفیت‌های معنوی را می‌بیند و هم ظرفیت‌های مادی مثل همین که ما الان در استفاده از ظرفیت‌های استفاده نشده کشور اول دنیا هستیم. یعنی همه چیز در کنار هم دیده شده. دانشجو اگر می‌خواهد بیدار کند، بیدارگریش باید در مسائل علمی باشد که شأن خودش است. مسائل علمی هم الان مثلاً ضعف ساختارهای اقتصادی باعث شده کشور دچار یک‌سری چالش‌ها شود. یعنی یک چالشی است که علاوه بر اینکه ما را از تأمین معیشت مردم خودمان باز می‌دارد، احتمال دارد برای رسیدن به نگاه تمدنی هم برای ما ایجاد مزاحمت کند که اگر این حل می‌شد، یعنی معطوف به مسائل علمی و خصوصاً اقتصاد می‌شد شاید خیلی از مشکلات جمهوری اسلامی توسط همین جوان‌ها حل می‌شد. اما در بحث مناسبت‌های بین‌المللی، جمهوری اسلامی طبق همان بحثیی که می‌گویند جنگ محاسبه‌ها، ما در جنگ محاسبه‌ها آمدیم گفتیم ساختارهای بین‌المللی باید تغییر کند. ما گفتیم دو قطبی شرق و غرب باید تغییر کند. رهبر جمهوری اسلامی ایران به ابرقدرت شرق نامه می‌نویسد که شما با این روندی که می‌روید درحال فروپاشی هستید. حتی در کشور خودمان خیلی‌ها رهبر جمهوری اسلامی را مورد تمسخر قرار دادند. گفتند که شما می‌گویید یک ابرقدرت دارد از هم می‌پاشد، ولی آن ابرقدرت از هم پاشید و ساختارهای جهانی ریشه گرفت که امروز دوباره رهبر جمهوری اسلامی می‌گوید آمریکا رو به افول است ولی اولین بار در بیانیه گام دوم می‌گوید که احتضارش نزدیک است. یعنی همیشه از این سیر سقوطی دارد صحبت می‌کند ولی اولین بار است که می‌گوید نه، احتضار هم نزدیک است. ببینید ما داریم چارچوب‌های بین‌المللی را تغییر می‌دهیم، ساختارهای قدرت ایجاد کرده‌ایم که این ساختار قدرت، دال مرکزی‌اش جمهوری اسلامی است دال مرکزی گفتمان جمهوری اسلامی هم اسلام سیاسی است و برای همین است که سعی می‌کند گفتمان محور مقاومت را تبیین کند. در جای جای بیانیه از بحث تقابل با استکبار صحبت شده و بیشترین توصیه رهبری و بیشترین گفتمان فکری جمهوری اسلامی هم تقویت جبهه جهانی مقاومت علیه استکبار و آمریکاست که از دانشجویان در سال 95 می‌خواهند که به این موضوع ورود کنند، شاید دانشجوها اگر بتوانند در بحث مسائل بین‌المللی بیش از هر کار دیگری، یعنی شاید شأن ما این نباشد که برویم روابط ایران با اتحادیه اروپا را درست کنیم یا مثلاً یک کشور دیگر مثلاً کشورهای محور مقاومت ولی می‌توانیم خیلی مسائل را اجتماعی‌سازی کنیم. یعنی ضعفی که هست در مسائل بین‌المللی، ضعف اجتماعی‌سازی است. الان ملت ما بعد از پنج سال فهمیدند که حضور ما در سوریه چقدر موثر بوده و شاید خیلی‌ها هم هنوز به این درک نرسیده‌اند. یعنی این نشان می‌دهد که راهبرد کلان جمهوری اسلامی در مسائل بین‌المللی برای مردم خودمان هم اجتماعی نشده بود. یا مثلاً وقتی دوگانه‌ای به‌وجود می‌آید در کشور که یکی می‌گوید جنگ می‌شود، باید مذاکره کنیم، یکی می‌گوید جنگ نمی‌شود، مذاکره نمی‌کنیم، خب شاید اقبال عمومی آن روز به این سمت بود که جنگ می‌شود، یعنی نگاه مردم این بود که جنگ می‌شود، شرایط را تحلیل می‌کردند ولی چون ما در مسائل بین‌المللی، در ظرفیت‌های بین‌المللی، در همه اینها نتوانستیم یک اجتماع‌سازی شکل دهیم، یعنی نتوانستیم مردم خودمان را به این اطلاعاتی که وقتی رهبری یک جمله‌ای می‌گوید، به‌نظر من جنبش دانشجویی باید این جمله را به‌صورت یک کتاب ارائه دهد. رهبری گفت جنگ نمی‌شود، ما باید می‌رفتیم تبیین می‌کردیم که چرا جنگ نمی‌شود. مؤلفه‌های ژئوپلتیک، ژئواستراتژیک را می‌گذاشتیم کنار هم، ظرفیت‌های جمهوری اسلامی را می‌گذاشتیم کنار هم، هم‌پیمان‌های جمهوری اسلامی را می‌گذاشتیم کنار هم، بحث خاورمیانه را می‌گذاشتیم کنار هم، بحث اسرائیل را می‌گذاشتیم کنار هم، ضررهای آمریکا از حمله نظامی به ایران را می‌گذاشتیم کنار هم، عدم قدرت قدرت‌های نیابتی برای حمله به جمهوری اسلامی را می‌گذاشتیم کنار هم، برای مردم اثبات می‌کردیم که این نمی‌شود. یعنی جنبش دانشجویی طبق شأنش به‌نظر من اگر می‌توانست همین موضوع را فقط اجتماعی‌سازی می‌کرد و تبیین می‌کرد، به این نتیجه می‌رسیدیم که گفتمان انقلاب اسلامی چقدر صحیح است و اگر مردم به این نتیجه می‌رسیدند که گفتمان انقلاب اسلامی صحیح و درست است مطمئناً همراهی بیشتری شکل می‌گرفت. و هرجایی که همراهی مردم بود، انقلاب اسلامی پیشرفت کرده است.


در بحث اصلاح ساختار سیاسی را آن چیزی که از بیانیه گام دوم برداشت می‌کنید و این صحبت حضرت آقا که به مسئولان گفتند دنبال اصلاح ساختار سیاسی بروید. آیا این ساختار سیاسی موجود می‌تواند اهداف بیانیه را تحقق ببخشد؟


- الان سؤال‌تان را من دقیق متوجه نشدم. اینکه ساختارهای سیاسی کشور باید عوض شود که ما اینها را محقق کنیم؟ منظورتان این است؟


باید عوض شود چون حضرت آقا دوتا مطلب، یک مانیفستی برای ما ارائه کرده، بعد به مسئولان هم گفتند که اصلاح ساختاری انجام دهید، آیا با ساختار فعلی می‌شود به این بیانیه تحقق بخشید یا نه، نیاز به اصلاح داریم؟


- بحث نظامات اجتماعی کشور و ساختارهای سیاسی که در کشور وجود دارد ما از ابتدای انقلاب که صورت گرفته تا حالا دستخوش خیلی از تغییرات هم بوده. یعنی ما می‌بینیم اوایل انقلاب اولین انتخابات‌هایی که برگزار می‌شد کاملاً بدون فیلتر شورای نگهبان نبود و حضرت امام این شورای نگهبان را ایجاد کردند یا بحث شورای تشخیص مصلحت نظام که الان ما نقشش را در مسائل مراودات بین‌المللی خیلی پررنگ‌تر و خیلی لازم‌تر می‌بینیم. شاید هیچ وقت در هیچ برهه‌ای از کشور مردم این‌قدر نقش مجمع تشخیص را پررنگ حس نمی‌کردند ولی الان سرتیتر همه خبرها هست و مردم می‌بینند که سرنوشت‌شان به‌نوعی در دست اعضای مجمع تشخیص است. ما در این 40 سال خیلی جاها ساختارهای سیاسی‌مان را عوض کردیم. ما در ساختارهای حکومتی و اجرایی‌مان خیلی جاها به مشکل برخوردیم. یعنی بحث مبارزه با فساد، بحث ایجاد عدالت در کشور شاید نتوانستیم آن‌جور که باید و شاید نتوانستیم آن‌جور که باید و شاید محققش کنیم. یا یک جاهای دیگری که حضرت آقا داخل همان بیانیه می‌فرمایند این است که می‌گوید اگر کم‌کاری بوده، کم‌کاری اجرایی نبوده، ضعف ما در اطلاع‌رسانی به مردم بوده. مثلاً می‌بینیم که ما در حوزه اطلاع‌رسانی مسئولان و در حوزه اطلاع‌رسانی کارکرد جمهوری اسلامی در کشور ضعف داشتیم توسط مسئولان. یا خود غفلت مسئولان که یک جاهایی ناشی از اصلاحات ساختاری است. یا مثلاً ما می‌بینیم که در یک کشور خارجی اگر بخواهند یک شرکتی ثبت کنند، کارآفرینی کنند، ثبت این شرکت کلاً ماکزیمم 2 روز طول می‌کشد، در کشور ایران مثلاً 300 روز طول می‌کشد. یعنی یک ضعف ساختاری است که سیستم بروکراسی اداری ما به‌شدت زیاد است و مردم را فرسوده کرده. یا در سیستم قوه قضاییه و دستگاه قوه عدلیه هم می‌بینیم که پیگیری یک پرونده کوچک داخل قوه قضاییه حداقل‌اش چندین ماه و چندین سال طول می‌کشد که حالا به نتیجه مطلوب برسد و یا نرسد. خب اینکه ما می‌بینیم برای رسیدن به حرکت رو به جلو، شاید خیلی جاها می‌گوییم بله، انسان کارآمد، انسان شایسته، جوان، موتور پیشرفت، این شاخص‌ها را کنار هم می‌گذاریم، می‌بینیم برای رسیدن به آن ظرفیت، مهم‌ترین ظرفیت انسان مستعد و کارآمد است. حضرت آقا هم دقیقاً همین را می‌گوید، می‌گوید مهم‌ترین ظرفیت جمهوری اسلامی همین بدنه اجتماعی و انسان‌های مستعد و کارآمد هستند که حالا در حوزه‌های مهندسی و همه حوزه‌ها اینها وجود دارند. وقتی که این آدم‌ها وارد یک سیستمی بشوند که آن سیستم خودش هم‌افزا نباشد، دچار مشکل می‌شوند. ما اینجا می‌آییم تدابیر مقام معظم رهبری را داخل این چند ساله می‌خواهیم بررسی کنیم. می‌بینیم که در دولت نهم و دهم اختلاف بین قوا زیاد می‌شود. حضرت آقا می‌آیند تدبیر می‌کنند، یک هیأت پنج نفره را مشخص می‌کنند برای هیأت عالی حل اختلاف بین قوا. ما می‌بینیم از آن سال تا به الان خیلی از این اختلاف بین قوا کمتر شده است. بعد می‌رویم جلو می‌بینیم دستگاه‌های قوای سه‌گانه ما هم‌افزا نیستند، یعنی مثل سه‌تا جزیره مجزا با هم‌دیگر کار می‌کنند. مثلاً کارهایی که قوه قضاییه می‌کند، روی قوه مجریه و قوه مقننه هم‌افزا نیست و این باعث پیشرفت کلی آنها نمی‌شود. مثل یک سیستم تشکیلاتی منظم کار نمی‌کند. در مسائل اقتصادی کشور در این بازه یک‌سال و نیمه اخیر که ما به بحران اقتصادی خوردیم و مشکلاتی برای‌مان ایجاد شد، ما تدبیر مقام معظم رهبری را در تغییر ساختار می‌بینیم. حضرت آقا می‌آیند برای این هم‌افزایی که اختلاف بین قوا کم شود و این هم‌افزایی ایجاد شود یک شورای هماهنگی اقتصادی تشکیل می‌دهند که در شرایط اقتصادی خیلی سریع‌تر و به‌هنگام‌تر تصمیم بگیرند که تلاطم بازار باعث ایجاد شکاف بیشتر طبقاتی نشود. این خودش یک تغییری در روش ساختار سیاسی است ولی ما کجا احساس مشکل می‌کنیم، آنجایی که این تغییر ساختار از حوزه حاکمیتی به دولت و قوه مقننه و قوه قضاییه نمی‌رسد. یعنی قوای محترم نمی‌آیند این ساختارهای خودشان را اصلاح کنند.


((تا دقیقه 37 و 59 ثانیه انجام شد.))


انتهای پیام/

ارسال نظر