صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۵:۱۲ - ۱۸ بهمن ۱۳۹۷
خاکپور:

آمار منفی کی‌روش را سانسور کردند

پیشکسوت فوتبال ایران گفت:متأسفم که می‌گویم دوستان در صداوسیما با ذهن مردم بازی کردند. آماری را از مردم دور نگه داشتند که اگر بیان می‌کردند، ذهنیت‌ها عوض می‌شد.
کد خبر : 359157

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، مصاحبه کردن با محمدخاکپور پس از چندسال سکوت، آسان نبود. سه‌بار روی ذهنش تکل رفتم تا اجازه داد مصاحبه کنیم. بار اول در مراسم مازیار ورزش بود. وقتی درخواست مصاحبه کردم، خندید و گفت من کارشناس فوتبال نیستم که بخواهم حرفی بزنم. به شوخی گفتم درمورد لوله‌کشی صحبت کنیم که خندید. کنایه‌ام به وقتی بود که در فدراسیون فوتبال به اشتباه شماره او را گرفته بودند برای برطرف کردن مشکل لوله‌کشی‌شان! بار دوم به او زنگ زدم. 20 دقیقه‌ای کلنجار رفتم تا راضی‌اش کنم برای مصاحبه؛ نمی‌پذیرفت. استدلالش این بود که مصاحبه کردنش سودی برای فوتبال ندارد. دست آخر راضی شد برای ملاقات حضوری. دست‌کم من فکر کردم برای مصاحبه رضایت داده ولی در دفترش بود که فهمیدم هنوز دنبال شانه خالی‌کردن از زیر مصاحبه است. دوباره نیم‌ساعتی گپ زدیم تا گرم شد. لحظه‌ای که رضایت داد تا گفت‌وگو را ضبط کنم، فهمیدم تازه درحال مصاحبه کردنم. اما نکته بعدی: محمد خاکپور را باید در دفترکارش ببینی تا به بخش‌های مغفول‌مانده‌ای از شخصیتش پی ببری. اول اینکه ذوق شاعری دارد و به‌شدت اهل مطالعه است. روی بخشی از دیوار اتاقش شعری خوشنویسی‌ شده که خودش سروده. روبه‌روی این شعر، دیواری است که اسمش را گذاشته دیوار مهربانی؛ عکس و نقاشی فرزندانش را نصب کرده. آخر سر هم همانجا ایستاد تا از او عکس بگیرم. به گفته خودش مهم‌ترین بخش محیط کارش. گفت‌وگوی «فرهیختگان» را با محمد خاکپور در ادامه می‌خوانید.


*جدایی کارلوس کی‌روش از فوتبال ایران رقم خورد و حالا باید یک انتخاب دیگر را تجربه کنیم. قبل از اینکه وارد شرایط انتخاب مربی جدید بشویم، اول به نقد کارلوس کی‌روش بپردازیم.


ما دو چیز را باید از یک مربی بخواهیم. یا باید نوع فوتبال‌مان تغییر کند؛ یعنی اینکه اگر تا دیروز با یک سبک فوتبال بازی می‌کردیم، حالا سبک دیگری داریم. هزینه کرده و یک مربی گرانقیمت آورده‌ایم و حالا سطح فوتبال‌مان بالاتر رفته و یک پله بالاتر ایستاده‌ایم. این بازیکن‌ها را پرورش داده‌ و این ذائقه جدید را ساخته‌ایم. این ساختار و شکل جدید را تجربه کرده و حتی آن را به سطح فوتبال پایه یا لیگ منتقل کرده‌ایم. دوم نتیجه است؛ مربی خارجی گرانقیمت آورده‌ایم که نتیجه بگیریم. وقتی از نتیجه صحبت می‌کنیم منظورمان تکرار نیست؛ منظورمان تغییر است، یعنی رفته‌ایم یک مربی آورده‌ایم که هدفش صعود به جام‌جهانی نباشد، چون قبلاً صعود کرده‌ایم. هدفش صعود از مرحله گروهی جام ملت‌های آسیا نباشد، چون قبلاً قهرمان این مسابقات هم شده‌ایم. از بعد نتیجه در این هشت سال تغییری حاصل نشد. به جام‌جهانی صعود کردن‌مان خوب بود ولی جدید نبود. با در نظر گرفتن سهمیه آسیا احتمالاً مشکلی از این بابت نداشته باشیم. دو دوره صعود کردیم، باز هم صعود می‌کنیم، کمااینکه قبل از حضور ایشان هم ما صعود کرده بودیم؛ هم قبل و هم بعد از انقلاب.


*آخرین بار هم با برانکو رفته بودیم. از باب تایید کردن برانکو وسط دوقطبی کودکانه «برانکو- کی‌روش» صحبت نمی‌کنم. از این باب که قبل از کی‌روش هم به جام‌جهانی رفته بودیم و با هزینه‌ای بسیار کمتر و با حواشی بسیار ناچیز.


بله. انتظار ما برای قبل از جام نبود. انتظار ما بعد از جام بود؛ یعنی می‌خواستیم از مرحله گروهی بالا برویم. نه در برزیل این اتفاق رخ داد و نه در روسیه. در جام ملت‌های آسیا هم که قهرمان نشدیم؛ نه در استرالیا و نه در امارات. یعنی عملکرد کی‌روش برای ما جام یا صعود تازه‌ای به ارمغان نیاورد. درمورد سبک فوتبال هم من اعتقادم این است که کی‌روش چیزی اضافه نکرد. حالا شاید طرفداران کی‌روش بیایند و فریاد بزنند که نه، کی‌روش این کار را و آن کار را کرد. من نظرم با شما دوستان مخالف است. همه می‌گویند از نظر دفاعی خوب شدیم. خب ما در سال 98 هم خوب بودیم، ضمن اینکه برخلاف تیم آقای کی‌روش ما در فاز تهاجمی هم خوب بودیم. مردم تیم 98 را دوست دارند؛ چون بازی‌هایش برایشان جذاب بود. دلپذیرتر بودیم.


*تیم سیالی بود. اتوبوس پارک نمی‌کرد.


به این جهت اینها را می‌گویم که ذهن مردم روشن شود. متأسفم که می‌گویم دوستان در صداوسیما با ذهن مردم بازی کردند. آماری را از مردم دور نگه داشتند که اگر بیان  می‌کردند، شاید ذهنیت خیلی از طرفداران آقای کی‌روش به این سختی شکل نمی‌گرفت. آمار رسمی جام‌جهانی در این دو دوره آقای کی‌روش را بررسی کنید تا ببینید در فوتبال مدرن نگاه جامعه جهانی به فوتبال ما چه بوده. در روسیه که رسماً آخر شدیم! تیم سی‌ودوم بودیم. نگرش فوتبال بین‌المللی به ما این است. دوستان برعکس جلوه دادند. دوستان صداوسیمایی به مردم این‌گونه القا می‌کنند که تیمی بودیم که دنیا روی ما حساب کرد و همه محو ما شدند، درحالی که آمار برعکس این را می‌گفت.


کمترین شوت، درصد مالکیت و حفظ توپ را داشتیم. کمترین حضور در محوطه جریمه و کمترین میزان شوت در چارچوب یا موقعیت گل. دوندگی ما اگر بالا بوده، در محوطه یک‌سوم دفاعی خودمان بوده که داشتیم دنبال توپ می‌دویدیم. به‌عبارت دیگر، فوتبال یک پدیده اجتماعی است و از جامعه نشأت می‌گیرد. مثل اقتصاد یا فرهنگ یا بقیه موارد دیگر یک‌سری حقایق آماری دارد. این حقایق درمورد خیلی چیزها بیان می‌شود. مثلا در فرهنگ می‌گوییم سطح سرانه مطالعه پایین است. در اقتصاد می‌گوییم اتلاف انرژی ما بالاست. در فوتبال آمار تیم ملی را تا جایی که شد، پنهان کردیم. برعکس جلوه دادیم. پشت‌سر بخشی از این آمار پنهان شدیم. ذهنیت مردم را طوری هدایت کردیم که انگار خیلی خوبیم، درحالی که نبودیم. جلوی تیم‌های بزرگ هم تغییری ایجاد نکردیم. ببینید فوتبال یک فرقی دارد با همه چیزهای دیگری که با آن سروکله داریم. فوتبال سانسورپذیر نیست. نمی‌توانیم برویم مکزیک را ببریم یا به آنها ببازیم، بعد نتیجه را برعکس اعلام کنیم.


*فقط کره‌شمالی می‌تواند.


بله. فقط آنها، ما نه. نمی‌توانیم آمار فیفا را پنهان کنیم. منتشر می‌شود و روی اینترنت قابل‌دسترسی است. در هشت سال گذشته ادعا می‌کنم به فوتبال و مردم خیانتی صورت گرفته است. این خیانت هم این بود که برای مردم جوی درست شد که از دانستن این اطلاعات محروم ماندند. این را هم دوستان در صداوسیما انجام دادند. دلیلش هم چیزی جز منفعت‌طلبی نبود. یک عده منافعی داشتند و مردم را فریب دادند. مثال دیگری بزنم؛ جام ملت‌های قبل که به عراق باختیم و حذف شدیم، یادتان هست چه اتفاقاتی افتاد. از دو منظر بررسی می‌کنیم. از لحاظ فنی ببینیم در آن بازی چه شد. در پایان نیمه اول، شما 15دقیقه وقت دارید که بروید داخل رختکن و استراحت کنید. پنچ دقیقه وقت می‌خواهید که به رختکن بروید، آبی به صورت بزنید و بعد در اختیار مربی باشید. پنج دقیقه هم وقت می‌خواهید که همین مسیر را برگردید. یعنی دوباره آماده شوید و به داخل زمین بروید و منتظر سوت آغاز بازی باشید. در بهترین حالت مربی شما پنج دقیقه فرصت دارد که روی تیمش تاثیر بگذارد، با آنها حرف بزند، تغییر سیستم بدهد. مخصوصاً وقتی یک بازیکن هم کمتر دارید. خب چه اتفاقی افتاد؟ کی‌روش آیا تمرکزی برای مسائل فنی داشت؟ لب خط منتظر بود ویلیامز را بزند! یعنی کل تیم جای رفتن به رختکن و استراحت و آماده‌سازی ذهنی منتظر بودند ببینند قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ قرار است سرمربی‌شان داور را بزند؟ کار به جایی رسید که کریم انصاری‌فرد که یکی از جوان‌ترین بازیکنان اردو بود، ناچار شد کی‌روش را بغل کند و تا رختکن ببردش که آقای سرمربی یقه داور را نگیرد! چند دقیقه که داشت دعوا می‌کرد. تا برسد داخل رختکن، تا آرام شود که بخواهد درمورد مسائل فنی صحبت کند، تا اصلاً خونی به مغزش برسد که بداند قرار است به بازیکنانش چه بگوید زمان تمام‌شده و بازیکن باید به رختکن برگردد. یعنی بین دو نیمه مهم‌ترین مسابقه خودمان که شکست در آن منجر به حذف‌شدن از جام شد، بازیکنان ما نتوانستند کوچک‌ترین بهره‌ای از این دانش فنی آقای کی‌روش ببرند. من بچه نازی‌آباد هستم. خیلی هم اتفاقاً افتخار می‌کنم به محله و اصالت خودم. اگر جای کی‌روش من آنجا بودم، یقه را باز می‌کردم، یک زنجیر کلفت هم گردنم بود و لب خط می‌ایستادم برای زدن داور، باز هم در صداوسیما برای من بیانیه‌های حماسی می‌خواندند؟ چه چیزی در رسانه‌ها گفته می‌شد؟


*احتمالاً دارتان می‌زدند!


می‌نوشتند و می‌گفتند و برنامه می‌ساختند که آبروی ما را در مجامع بین‌المللی بردی. مگر نازی‌آباد است یقه‌ات را باز می‌کنی، لب خط برای زدن داور می‌ایستی! برای کی‌روش این کار را کردند؟


همان بلایی که سر امیر قلعه‌نویی آمد. در جام ملت‌های 2007 حذف شد و بعد با آمار به برنامه 90 رفت و گفت تیم من آمار دوندگی داشته اما این پاسخ را شنید که آمار دوندگی مگر اهمیتی دارد؟ بعد کی‌روش نشست روی همان صندلی و از دوندگی صحبت کرد و مورد تمجید قرار گرفت. نمی‌شود که یک برنامه باشد، در یک مسابقات دو مربی هم باشند، هر دو در یک مرحله و با پنالتی حذف شوند، اما تحلیل‌ها متفاوت باشد!


وقتی می‌گویم صداوسیما با ذهنیت مردم بازی کرده و حقیقت را تحریف کرد، همین است. اگر من این کار را بکنم، می‌شوم آبروبر. اگر کی‌روش این کار را بکند، می‌گویند او غیرت دارد و از من و شما ایرانی‌تر است. او حمیت ملی دارد. نتیجه همین خیانت‌ها و همین تایید کردن رفتارهای اشتباه این می‌شود که بازیکنان ما برای حمله‌کردن به داور مسابقه دارند. هنوز سوت را نزده حمله می‌کنند به داور که شما چرا علیه ما سوت زدی! بازیکن تقصیری ندارد. بازیکن از مربی‌اش یاد می‌گیرد. بازیکن از مربی می‌آموزد. بازیکن حتی ادبیاتش شبیه مربی می‌شود.


بازیکن ترس هم دارد. بازیکنان برای ماندن در حلقه دوستان سرمربی باید مثل او باشند. درمورد کسی مثل کی‌روش که بسیاری از آدم‌های دوروبرش را به خاطر ارتباط داشتن با مخالفان یا منتقدان خودش حذف کرده، بازیکن باید محتاط باشد؛ هر وقت مربی می‌خواهد درمورد بی‌پولی حرف بزند، هر وقت مربی می‌خواهد درمورد کیفیت بد لباس‌ها صحبت کند، هر وقت مربی خواست مصاحبه‌های خوب کند، وقتی کی‌روش ایستاده که داور را بزند که بازیکن نمی‌تواند برود با داور دست بدهد.


بله، بازیکن می‌خواهد مربی را راضی نگه دارد. این هم کاملاً طبیعی و بخشی است از اتفاقاتی که در این هشت سال رخ داده و مردم و فوتبال ضرر کردند. آدم‌هایی از این جریان حمایت کردند و حالا که همه چیز تمام شده و کی‌روش رفته، قاعدتاً دنبال نفر بعدی می‌گردند تا باز هم همین جریان را به راه بیندازند.


*بعضی‌ می‌گویند این ماجرای دعوا راه‌انداختن با داور یک موضوع طبیعی است و اختصاص به کی‌روش ندارد. مربیان دیگری هم انجام می‌دهند. درمورد کی‌روش هم مشخصا هوادارانش می‌گویند که با همین داد و بیداد‌کردن‌ها بود که توانست تنها اشتباه VAR را در جام‌جهانی رقم بزند. یعنی آنقدر روی اعصاب داور برود که پنالتی بگیرد. شما چه تحلیلی دارید؟


با این تئوری مخالفم. من خودم مربی هستم. در سطح بالایی کلاس‌های مربیگری را طی کرده و اتفاقا روانشناسی کوچینگ را هم پاس کرده‌ام. جالبش اینجاست که اینقدر این بحث جذاب بود که با خود همان استاد در همان شهر خودم یک واحد دانشگاهی گرفتم و پاس کردم، صرفا به خاطر اینکه هم بیشتر از این استاد یاد بگیرم و هم اینکه در این بحث اطلاعات بیشتری یاد بگیرم. کسی به ما نگفت باید سر داور داد بزنید تا برایتان پنالتی بگیرد.


*جزء قوانین نانوشته نیست؟


در چه سطحی؟ در سطح ملی و بین‌المللی کم هستند داورهایی که از فریاد مربی بترسند. داور خیلی برایش بهتر است که مربی سرشناس عصبانی را اخراج کند و نمره و پاداش بگیرد تا اینکه مرعوب شود اما در سطح محلی شاید. دو تیم زمین خاکی بازی کنند و یکی را هم بگذارند داور که داور نباشد و با داد زدن وادارش کنند پنالتی بگیرد.


*شاید نسخه همیشه موفقی نیست. مثلا در لیگ‌های پایین‌تر و در شهرهای کوچک و پرطرفدار.


شاید ولی یک‌چهارم نهایی جام ملت‌های آسیا که جایش نیست. خدا انسان را آفرید و انسان توجیه را. شما اگر نگاه‌تان این باشد که هرکاری که کی‌روش کرده، درست است، پس طبیعتا یک توجیه هم برای بداخلاقی‌هایش می‌تراشید. من معتقدم در سطح بین‌المللی و ملی تاثیرگذار نیست. تاثیر منفی شاید ولی مثبت کم. به عینه در بازی با ژاپن دیدیم که همین متد به ضررمان تمام شد و ما را به خانه برگرداند. وظیفه شماست که به مردم این چیزها را بگویید. یک نکته دیگر درمورد عملکرد صداوسیما باید مطرح کنم. مثلا شما گزارشگران صداوسیما و مجریانش را ببینید. عملکردشان بی‌طرفانه نیست. مهم نیست شما ایرانی هستید یا آمریکایی. شما به‌عنوان گزارشگر بازی حرفه‌ای هستید. باید بازی را بی‌طرفانه قیاس کنید. اینکه می‌گویند گزارشگر باید به بازی شور و هیجان ملی بدهد، درست نیست و کمکی نمی‌کند. سطح استدلال را پایین می‌آورد. مثلا بازیکن ما روی ساق بازیکن حریف فرود می‌آید، گزارشگر ما طوری واکنش نشان می‌دهد که انگار اتفاقی نیفتاده. بعد بازیکن حریف یک تنه به بازیکن ما می‌زند، آن‌وقت گزارشگر فریاد می‌زند که باید اخراج می‌شد. این اسیر هیجان شدن برای گزارشگر حرفه‌ای غلط است. من بازی‌های جام‌جهانی را در آمریکا دنبال می‌کردم. گزارشگر آمریکایی بازی را طوری گزارش می‌کرد که انگار بازی کشور خودش است. نکات مثبتی تعریف می‌کرد. هیچ‌وقت به اختلافات سیاسی ایران و آمریکا اشاره نکرد. گزارش حرفه‌ای و قشنگ خود را انجام داد. این کاری که گزارشگران ما انجام می‌دهند، بعضا تحریف بازی است؛ یعنی از دروغ گفتن گذشته. کار حرفه‌ای این نیست. حقایق بازی را باید بگویید.


فرمایشی است انگار! یک روز می‌خواهند حمایت کنند، شور حمایت را درمی‌آورند. یک روز تصمیم می‌گیرند بکوبند، از آن سمت بام می‌افتند. بعد هم قصه اینجاست که آیا میلیون‌ها دلار یا یورو پرداخت کرده‌ایم که یک مربی گرانقیمت بیاوریم و تا حد توان برایش هزینه کرده‌ایم که آخرش بیاییم به مجری و گزارشگر بگوییم چشمت را ببند و وارونه گزارش و نقد نکن.


همان کار حرفه‌ای است که می‌گویم. اگر بازیکن کار غلطی می‌کند، باید اعتراض کند. اگر مربی کار غلطی می‌کند، باید اعتراض کند. یک گزارش ورزشی انجام دهد. ما چیزهایی را قاطی کار می‌کنیم که باورکردنی نیست. مثلا عراق با تیم دیگری بازی دارد. گزارشگر برای اینکه عراق را که رقیب ماست، بزرگ نکند مدام می‌گوید اینها بدن‌شان ضعیف است و نمی‌توانند بدوند و کم می‌آورند. خب دیدیم که جلوی ما دویدند و متوقف‌مان هم کردند. چرا باید قدرت عراق را تحریف کنیم؟ الان کی‌روش رفته. نوش‌جانش هم هر پولی که گرفته. من نمی‌گویم چرا این پول را گرفته. زرنگ بوده و گرفته. منتها حالا که رفته، بیایند نقد کنند که چه کرده و چه چیزی باقی گذاشته؟ این وظیفه‌ای است که مجریان تلویزیونی دارند. نه اینکه وقتی بود مدحش کنند. بعد وقتی که درحال رفتن بود و با وزارت ورزش هم به مشکلاتی خورده بود و به وزیر ورزش هم در یک مصاحبه حمله کرد، به مجری دستور بدهیم برود روی آنتن و علیه او صحبت کند!  این درست نیست.


*از کی‌روش چه گرفتیم؟ نه دستیاری ساخت، نه علمی منتقل کرد، نه کلاسی گذاشت، نه راهی باز کرد. چه به دست آوردیم از او برای روزهایی که دیگر نیست! بهره‌وری ما از او بسیار کم بود.


به کی‌روش خرده‌ای نمی‌گیرم. او کار خود را کرد. ما بودیم که باید از او می‌خواستیم و نخواستیم یا باید متقاعدش می‌کردیم و نکردیم. این ضعف ما بود. از او استفاده‌ای نکردیم. بعد هم این تخصص ماست. کلاً هیچ‌کجای کشورمان اصلاً بلد نیستیم بهره‌وری داشته باشیم. معنای این کلمه را نمی‌دانیم. باز هم می‌گویم کی‌روش مقصر نیست. ما سیستم نداریم. ما فقط بلدیم استفاده ابزاری کنیم و بعد هم طرف را بسوزانیم؛ نمونه‌اش علی دایی. وقتی او هنوز آماده حضور روی نیمکت تیم ملی نیست می‌آوریمش و بعد هم خیلی راحت می‌گذاریمش کنار. درحالی که علی دایی پرستیژ ریاست‌ ای‌اف‌سی را دارد. امیررضا خادم باید بشود رئیس کشتی جهان، بقیه هم همین‌طور. منتها ما آنها را می‌آوریم و می‌سوزانیم.


 *چرا؟


چون مدیری را گذاشته‌ایم سرکار که می‌خواهد از فرصت مدیریتش استفاده کند. نه اینکه بسازد یا درست کار کند. می‌خواهد بهره بگیرد. همین بهره‌گرفتن، مدیر را تبدیل به آدمی می‌کند که می‌خواهد از آدم‌ها به‌عنوان ابزار استفاده کند. پشت آنها پنهان شود، حواس همه را جلب آنها کند و خودش جای دیگری متمرکز شود. منتها شما یک‌بار علی دایی را می‌آوری که عرق ملی دارد و چون کشور برایش مهم است، چیزی نمی‌گوید. یک‌بار به پست کی‌روشی می‌خوری که می‌خواستی از او استفاده ابزاری کنی اما از شما زرنگ‌تر بود و او تمام وقت از شما استفاده کرد. نه که علی دایی بلد نبود؛ دایی خود را مدیون کشورش می‌دید.
*بله. علی دایی طحال داده، خون داده.


نیامده مردمش را بدوشد. خیلی‌های دیگر هم همین‌طور. این عین حماقت است که من بشوم مربی پرتغال و به مردم آن کشور بگویم که کشورتان را از خودتان بیشتر دوست دارم. من کشور خودم را رها کردم و مردم و کشور شما را از مردم و کشور خودم بیشتر دوست دارم. تلخ‌ترش هم این است که مردم باور کنند! به‌هرحال یک مربی که می‌خواهد بیاید با ما کار کند درموردمان مطالعه می‌کند تا بفهمد چه چیزی را دوست داریم، همان را هم به خودمان می‌فروشد. آن مصاحبه کی‌روش یادتان هست که علیه وزیر ورزش صحبت کرد؟ ادبیاتش برای من بسیار آشنا بود. ادبیاتی است که مدیران ما سال‌هاست با آن حرف می‌زنند. درحقیقت به من ثابت کرد از جنس مردم ایران نیست بلکه از جنس مدیران ماست. اینکه هر جایی که به زمین سفت می‌خورند از «مقام معظم رهبری» و «مردم» استفاده می‌کنند. این همان کاری است که کی‌روش آن روز کرد. متاسفم که اجازه دادیم یک خارجی این‌طوری با ما بازی کند.
*درمورد کی‌روش به این اشاره می‌شود که باعث شد بازیکنان ایرانی سرانجام قید پول زیاد گرفتن از باشگاه‌ها را بزنند و به کشورهای خارجی بروند. قفل لیگ را شکست و تعدادی از بازیکنان را وادار کرد که به کشورهای دیگر بروند. شما چه تحلیلی دارید؟


هشت سال قبل که ایشان وارد فوتبال ایران شد، ما در سطح بالا لژیونر داشتیم؛ شجاعی، نکونام و... ! آقای کی‌روش آمد و تعدادی بازیکن را به تیم ملی دعوت کرد که خارج از ایران بودند؛ مثل داوری، بیت‌آشور، نظری، دژاگه. بعضی را واقعا نمی‌دانم چرا دعوت کرد اما امثال دژاگه از وقتی به اردوهای تیم ملی اضافه شدند، افت‌شان در بازار فوتبال آغاز شد. یعنی از بوندس لیگا به لیگ قطر رسید. عرض کردم من تغییر خاصی ندیدم. اتفاقاً به نظر من در حوزه ترانسفر ضرر کردیم. در دو جام‌جهانی طوری بازی کردیم که مهره‌های تهاجمی‌مان کاملاً در اروپا درحال پس‌رفتن هستند. حالا این به کنار. ما که آقای کی‌روش را نیاوردیم که چهار بازیکن به لیگ بلژیک و دسته دوم پرتغال بفرستیم. آوردیم نتیجه بگیریم که نگرفتیم. هدف این نبوده. اگر هدف این بود که موفق شدیم ولی هدف این نبوده، حتی در برخی موارد هدف این بوده که بازیکن به تیمی نپیوندد که کی‌روش با آن تیم رابطه منفی دارد.
*نمونه‌اش همین ترابی. وسط جام ملت‌ها باید مصاحبه کند که من نمی‌دانم چرا ترابی نمی‌رود اروپا؟ یعنی انتقال یک بازیکن خوب به پرسپولیس را هم نمی‌بیند!


بعد همان ترابی را هم بازی نمی‌دهد! یعنی کی‌روش اعتقاد دارد ترابی باید در اروپا بازی کند اما روی نیمکت تیم ملی نگهش می‌دارد و از او استفاده نمی‌کند.
*با کی‌روش در تیم ملی المپیک برخوردی داشتید؟


داستان اینکه اصلاً چرا و چطور سرمربی المپیک شدم، بماند. فقط باید به این اشاره کنم که من در یک سال و نیمی که سرمربی تیم المپیک بودم تنها یک‌بار کی‌روش را دیدم: پنج دقیقه. روزی بود که با آقای کاشانی در فدراسیون بودیم. خبر دادند کی‌روش پایین است. رفتیم سری بزنیم. داخل اتاق مارکار و دستیاران دیگر بودند. من آنجا از مترجم خواستم برایش باز کند که به احترام دوستان ایرانی، فارسی حرف می‌زنم. اعلام کردم بسیار خوشحالم در دپارتمان او حضور دارم و اینکه آمده‌ام ببینم چه کمکی از من برمی‌آید. ایشان هم متقابلاً تعارفی داشتند و از حضور بنده استقبال کردند. دوباره تأکید کردم برای کمک آمده‌ام و می‌خواهم بدانم چه کمکی از بنده برمی‌آید. خیلی خشک اعلام کرد احتمالاً تا چند روز آینده با فدراسیون قطع همکاری می‌کند و اگر این اتفاق رخ داد، باید با مربی بعدی هماهنگ شوم. بعد اعلام کرد در ساختمان فدراسیون حتی یک نفر هم به او کمک نکرده و او هم قصد ندارد هیچ‌گونه همکاری‌ای با تیم المپیک داشته باشد. اصلاً هم نمی‌خواهد به من و تیمم کمک کند. باز هم تاکید کردم برای کمک‌گرفتن نیامده‌ام و فقط می‌خواهم بدانم ایشان به چیزی نیاز دارد که انجام بدهم؟ مثلاً بگوید با این سیستم بازی کن یا این کار را انجام بده. دوباره تأکید کرد قصد کمک به تیم المپیک را ندارد و هیچ‌گونه همکاری خاصی با ما نخواهد داشت. اگر هم بماند، حتی یک بازیکن هم به ما نخواهد داد. تشکر کردم و پرسیدم مورد خاصی مانده که بخواهد بگوید؟ گفت نه! دست دادیم و خداحافظی کردیم. تمام ملاقات زندگی من با کی‌روش همین پنج دقیقه بود.
*هیچ‌وقت روی تیم شما نظارتی نداشت؟


خیر. نه سؤالی کرد، نه پاسخی داد، نه همکاری کرد، نه بازیکن داد و نه اصلاً برایش مهم بود که ما چه نتیجه‌ای بگیریم.
*در تیم المپیک شرایط سختی داشتید.


نزدیک به 500 روز در این تیم حضور داشتم اما به‌طور کلی تیمم را 51 روز در اختیار داشتم. در همین مسابقات با تیم قطر بازی کردیم. دو برصفر هم باختیم. سرمربی‌شان سانچز بود. خیلی از بازیکنان این تیم که قهرمان آسیا شد هم آنجا حضور داشتند. تیم‌شان واقعاً خوب بود. ما با سوریه و چین بازی کردیم و بردیم‌شان. مقابل قطر هم یک پنالتی از دست دادیم. بعد هم به ژاپن باختیم. در 90دقیقه عالی بازی کردیم. بازی مساوی شد و در وقت اضافه باختیم. از قبل هم می‌دانستم در وقت اضافه به هر تیمی بخوریم، می‌بازیم. بدن نفرات ما اصلاً جوابگوی بازی بالای دقیقه 90 نبود. تاسف‌بارش هم همین بود. قبل از اینکه من به کنفرانس مطبوعاتی بعد از بازی با ژاپن برسم، کفاشیان اعلام کرد کار خاکپور تمام است! ناراحت شدم از این بابت که چرا کسی یقه من را نمی‌گیرد؟ چرا کسی از من توضیح نمی‌خواهد؟ چرا کسی به من نمی‌گوید چرا باختی؟ چه اشتباهی داشتی؟ حالا همین اتفاق برای کی‌روش افتاده. من 250 صفحه آنالیز و گزارش کار تحویل کمیته‌فنی دادم؛ شامل تمام اتفاقات این مدت. حالا می‌خواهم بدانم آیا کی‌روش در این هشت سال یک خط گزارش فنی تحویل کمیته‌فنی داده است؟ اصلاً کمیته‌فنی می‌تواند آقای کی‌روش را دعوت کند تا درمورد دلایل باخت صحبت کند و به ما بگوید که به مربی بعدی چه توصیه‌هایی دارد؟ ایراد کارش کجا بوده که مربی بعدی این اشتباه را تکرار نکند؟


خب طبیـعی است که پاسخ شما منفی است. وقتی مدیریت خود را پشت کی‌روش پنهان کرده، چه انتظاری دارید؟ همین حالا به جای بررسی دلایل باخت و تنظیم گزارش، مشغول سرگرم‌کردن ما با اسم کلینزمن و بقیه هستند.


این صحبت‌ها را همین‌جا درز بگیریم. حرف بخواهیم بزنیم باید تا صبح صحبت کنیم. فقط امیدوارم خیانت‌هایی که در این هشت سال به فوتبال شد، دیگر تکرار نشود.


منبع: روزنامه فرهیختگان


انتهای پیام/4028/


انتهای پیام/

ارسال نظر