صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۵۲ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۷
خالصی‌زاده شرح داد؛

تکه‌ای از خاطرات استاد دانشگاه شریف از روزهای انقلاب

در روزهای انقلاب، دانشگاه شریف، دانشگاه جوانی بود که لقب شاه را یدک می‌کشید اما یکی از کانون‌های دانشگاهی جدی در مبارزه با رژیم طاغوت بود.
کد خبر : 357335

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا از روابط عمومی دانشگاه صنعتی شریف، در سال‌های انقلاب، دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه جوانی بود که لقب شاه را یدک می‌کشید اما نه تنها از فعالیت‌های انقلاب دور نبود بلکه یکی از کانون‌های دانشگاهی جدی در مبارزه با رژیم طاغوت بود.


جدا از سازمان مجاهدین که پایگاه جدی در دانشگاه داشت، انجمن‌های اسلامی و تشکل‌های صنفی دانشگاه هم در مبارزه با پهلوی چیزی کم نگذاشتند و حتی بعد از انقلاب، نام دانشگاه با نظر استاد و دانشجو، نام یکی از مبارزان جدی انقلاب شد که سازمان مجاهدین هم دشمنش شده بود.


قسمتی از خاطرات موسی خالصی‌زاده استاد پیشکسوت دانشکده مهندسی صنایع از حال و هوای آن سال‌های دانشگاه را در ادامه خواهید خواند.


یکی از افتخارات دانشگاه صنعتی شریف این است که پیش از انقلاب، کمیته رفاه تشکیل دادیم. سه، چهار نفر بودیم و تمام کادر آموزشی و کادر اداری را در این کمیته بسیج کردیم. یک کمیته تشکیلاتی بود که در ماه دو بار جلسه تشکیل می‌داد.


در واقع، اسمش این بود که برای رفاه کارمندان کار می‌کنیم؛ ولی دقیقا سیاسی بود و اگر اتفاقی می‌افتاد، اعتصاب شروع می‌شد. واقعاً انقلاب از اینجاها شروع شده است.


ساواک خوشش نمی‌آمد و مشکلات بسیار زیادی برای ما به وجود آوردند؛ سال 56 بالاخره عذر ما را خواستند و در دانشگاه ممنوع‌التدریس شدم.


حزب رستاخیز که به وجود آمد، به همه گفته بودند که امضا کنید و عضو حزب شوید، من گفتم برای حزب فرمایشی امضا نمی‌کنم؛ سال 56 عذر دوازده نفر را خواستند که همه آنها اعضای کمیته رفاه بودند.


به من گفتند که تو بر مبنای تأثیرات آلمان اینجا یک کمیته تشکیل داده‌ای و مثل سندیکا عمل می‌کنی.


من هم گفتم که سندیکاچی نیستم، من دانشگاهی هستم، سال 56 رفتم و بعد دولت آمد گفت که می‌توانید برگردید، فقط باید امضا کنید؛ یک عده امضا کردند ولی من امضا نکردم و دوباره بیرون ماندم.


واقعا دلم می‌خواست از این مملکت بیرون نروم، آنها کاری کردند که خودم بروم چون شاه هم گفته بود هرکسی عضو حزب رستاخیز نیست پاسپورت بگیرد و برود. من هم منتظر ماندم، اما خبری از پاسپورت نشد و در نهایت به من گفتند تو می‌توانی برگردی. کادر هم یک خورده ناراحتی نشان داد؛ ولی من بدون امضا در اسفند 56 به دانشگاه برگشتم.


انتهای پیام/4123/


انتهای پیام/

ارسال نظر