چرا دوران گذشته برایمان جذابتر است/ جای خالی امید در زندگی
گروه اجتماعی خبرگزاری آنا- سمیرا نوری؛ شاید برای شما هم پیش آمده باشد که کفش تازهای بخرید که خیلی زود به کفشی کهنه تبدیل شود و بهاصطلاح زهوارش در رود و در واکنش به آن به گونهٔ ناخودآگاه و یا حتی آگاهانه بگویید: «کفش هم کفشهای قدیم». یا ممکن است از آدمهایی که در دههٔ 30 یا 40 زندگیشان هستند شنیده باشید که بگویند: «هیچ دوستی مثل دوستیهای قدیمی نمیشه» یا دوستیهای دوران دبیرستان و دانشگاه تکرار نمیشود. یا از پدر و مادرها شنیده باشید که بگویند قدیمها زندگی راحتتر و آدمها سادهتر بودند؛ یا اوضاع جسمی و روحی مردم بهتر و روابط صمیمیتر بود. یا حتی ممکن است گاهی پیش آمده باشد که دبیران و استادان دانشگاه از نسلهای قبلی دانشآموزان و دانشجویان بهعنوان نسلی سختکوش و بِسامان یاد کردهاند.
یاد کردن از گذشته و بهویژه به نیکی یاد کردن از آن، بسیار در محاورههای روزانه اتفاق میافتاد. گویا برای بسیاری از افراد روزها، زندگی، تفریحات، کالاها، خدمات، سلامتی، خلقیات، دوستان، خویشاوندان و آدمها در گذشته حالت دیگر و بهتری داشتند. در بعضی افراد دوست داشتن گذشته به حدی میرسد که دلشان عقبگرد میخواهد.
کاش دوستیها را حفظ میکردم
شهرناز 30 ساله است. بهتازگی مدرک فوق لیسانسش را گرفته و در یک شرکت مهندسی کار میکند. ظاهری خندان و پرتلاش دارد. میگوید: «جز به شوخی و خنده پیش نیامده که من بگویم زمان قدیم بهتر از حالا است. مثلاً گاهی شده که به شوخی به دوستم بگویم، دوست هم دوستان قدیم. ولی نشده که مثلاً بگویم کفش هم کفشهای قدیم. سن من به آن حد قد نمیدهد. از اول همهچیز به همین صورت بوده است. من همیشه در زندگیام دنبال پیشرفت بودم و آینده را روشنتر میبینم. الآنم را خیلی بیشتر از قدیمم دوست دارم. اصلاً نشده که بگویم قدیم بهتر بود. ولی پیش آمده که کارهایی در گذشته کرده باشم و در حال حاضر پشیمان باشم. مثلاً دوستیهایی در قدیم داشتم که الآن از دست دادم و دلم سوخته است. گاهی با خودم میگویم کاش آن دوستیها را حفظ میکردم. بهطور کلی کمتر قدیم را با حال مقایسه میکنم.»
چیزهای قدیمی را دوست دارم
آرمین این روزها به شدت در حال آموختن زبان برای یافتن شغل مناسب خودش است. لیسانس اقتصاد دارد و فعلاً کار پیدا نکرده است. او اما به اندازهٔ شهرناز نسبت به زمان حال خوشبین نیست. «به نظرم و بر اساس گفتههای پدر و مادرم دهه شصت دوران بهتری از الان بود. در آن زمان اگرچه میگفتند جنگ شده بود و اجناس هم کم یافت میشد و همه چی کوپنی بود ولی شادی و آرامش حاکم بر آن دوران، بهتر از آسایش مالی و فراوانی کنونی بود. من الآن 26 سال دارم و به نظرم 26 سالگی پدر و مادرم که در دهه شصت میگذشت، خیلی شرایط زندگی بهتر بود. در آن زمان روابط بین آدمها گرمتر بود و مردم همدیگر را به خاطر خودشان میخواستند نه منفعت. رابطهها بیشیله پیلهتر و صاف و سادهتر بود. کاش رابطههای الآن مانند قدیم میشد. حتی شرایط زیستمحیطی بهتر و آلودگی هوا خیلی کمتر بود. یا غذاها سالمتر و خوشمزهتر بود. من چیزهای قدیمی و هر چه که به قدیم مربوط باشد را خیلی دوست دارم.».
استحکام و قوام بیشتر
لاله یک زن خانهدار است. به تازگی وارد 42 سالگی شده است. از او دربارهٔ موضوع گزارشم پرسیدم. بسیار مشتاق به پاسخ دادن بود. انگار که مدام در معرض این موضوع قرار دارد. «به نظر من در گذشته که من دخترکی 8، 9 ساله بودم همهچیز استحکام و قوام بیشتری داشت. من بهطور کلی نمیگویم که هر چیز قدیمیاش بهتر بود. اما راحت میگویم که بعضی چیزها نسبت به الآن بهتر بود. منظورم فقط شرایط مالی نیست. به نظرم اخلاق آدمها در گذشته بهتر بود و مردم در اوایل انقلاب به همدیگر بیشتر و بهتر محبت میکردند تا الان. اگرچه در آن دوران شاید از نظر اقتصادی سختیهایی را تحمل میکردیم ولی در جامعهای که هم درگیر جنگ تحمیلی بود و هم تازهوارد دوران دیگری پس از رژیم پهلوی شده بودیم، مردم بیشتر هوای همدیگر را داشتند تا زمان کنونی.»
آدمهای مهربانتر
سهند یک نوجوان 18 ساله و پشت کنکوری است و بیشتر ساعات روز را در کلاس یا به درس خواندن میگذراند. با وجود سن، حرفهایی دربارهٔ گذشته دارد. «وقتی بچه بودم همهچیز بهتر بود. هم دوستانم و هم فامیلها مهربانتر بودند. سالی دو-سه بار با خانواده و فامیل به سفر میرفتیم. رفتوآمد با فامیل بیشتر بود. خیلی خوش میگذشت. ولی الآن همه درگیر درس شدیم. بعد از مدرسه ارتباطم با خیلی از دوستانم قطع شد. امیدوارم در دانشگاه دوستان خوبی پیدا کنم. خیلی یاد خاطرات گذشته میافتم.».
ملت گذشتهگرایی هستیم
چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، یاد گذشته بسیار برای ما اتفاق میافتد. خودمان هم برای زنده نگه داشتن گذشته قدمهایی برمیداریم. مانند نوشتن دفتر خاطرات.
جعفر بای جامعهشناس در این باره به خبرنگار اجتماعی خبرگزاری آنا گفت: در وصف روحیهٔ مردم ایران یک عبارت برجسته را میتوان گفت؛ ما بیشتر ملت گذشتهگرایی هستم تا آیندهنگر. در روایتهای روزمره بیش از 70 درصد مواقع روایت گذشته است تا ترسیم آینده. ما بیشتر به روایت و توصیف میپردازیم، نه به ترسیم و تبیین. ما همیشه حسرت گذشته را میخوریم. حتی در ضربالمثلهایمان هم این را میتوانیم ببینیم؛ صد سال به آن سالها؛ هر سال دریغ از پارسال.
گذشتهٔ لذتبخش
وی افزود: «باید این را بپذیریم که روحیهٔ ما توصیف گذشته است. با وجود اینکه شکاف نسلی، وجود اشتراک بین نسلها را کاهش داده است، حتی همین نسل جدید هم بسیار به گذشته نگاه میکند. گذشته، تاریخ جمع است. اما در حال حاضر نگاه به گذشته بیشتر حالت فردی پیدا کرده است. مردم بیشتر به بیان خاطرات شخصی میپردازند نه گذشتهٔ جمعی، گروهی و قومی.
این جامعهشناس ادامه داد: اگر صحبتهای مردم را تحلیل محتوا کنیم، میبینیم با این که گفتوگوها میان مردم بسیار کم شده اما همین اندک گفتوگو هم معمولاً روایت گذشته است. علت این است که شرایطی در جامعه پیش آمده که با گذر زمان، اوضاع بهتری در کار نیست. باید به مردم حق دهیم که از گذشته لذت ببرند و با یاد آن شادمان شوند. وقتی توان خرید مردم کاهش مییابد و نگرانی و اضطراب افزایش مییابد، گذشته به یک خاطرهٔ شیرین تبدیل میشود.
اندیشیدن به آینده نیازمند امید است
جعفر بای گفت: جامعهٔ ما به سمتی رفته که طرز تلقیها و قضاوتها منفی شده است. در رسانهها و فضای مجازی سبک زندگی ثروتمندان تبلیغ میشود و در شرایطی که با اقتصاد بیماری روبهرو هستیم، این تبلیغات باعث احساسات منفی در بین مردم میشود. اخبار منفی هم بسیار در روحیهٔ مردم تأثیر دارد. وقتی خبر منفی را به مردم میدهیم، باید به فکر ترمیم روحیهٔ آنها نیز باشیم.
این جامعهشناس افزود: «پرداختن به آینده مستلزم تفکر، اندیشه و برنامه است. نیازمند هدفگذاری میانمدت و بلندمدت است. و امید، مهمترین اصل است. اگر امید نباشد، چگونه میتوان دربارهٔ آینده اندیشید؟ وقتی تمام تلاشها به گذراندن حال مربوط میشود، چگونه میتوان به آینده امید داشت؟ موقعیت اقتصادی و روانی جامعه در حالتی قرار دارد که فرد احساس میکند جایگاهی که در حال حاضر در آن قرار دارد، روز خوشش است و آینده از این هم بدتر خواهد شد.
ناتوانی در برنامهریزی
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: مردم دچار ترس از آینده شدهاند. این ترس باعث شده که نتوانند برنامهمند باشند. وقتی شرایط قابل پیشبینی نباشد، نمیتوان برنامهریزی کرد. در این شرایط برنامهها تبدیل به رؤیا و آرمان میشود. آن هم رؤیاها و آرمانهایی دستنیافتنی و غیرقابل انتظار. پس پرداختن به گذشته در اکثر مکالمات ما حضور پیدا میکند.
قطعاً گذشته آنقدرها هم که در مکالماتمان از آن یاد میکنیم، شیرین نبوده است. شاید بد نباشد تمرکز بیشتری را معطوف حال و آینده کنیم، تا بتوانیم شیرینی زندگی کنونی و لذت برنامهریزی برای آینده را نیز حس کنیم.
انتهای پیام/4076/خ
انتهای پیام/