صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۴:۳۷ - ۲۶ دی ۱۳۹۷
سینمای اختناق؛

نظرات اهالی سینما در مورد سینمای سال‌های قبل از انقلاب

انقلاب بهمن 57، نقطه تلاقی اجتماع، سیاست و فرهنگ ایرانی با مفاهیم و آرمان‌هایی است که در بطن جامعه ایران، فرصت حکمرانی نیافته بودند.
کد خبر : 352829

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، وقتی به برخی از اظهارات اهالی سینمای قبل از انقلاب نگاه می‌کنیم، جوشش جمعی که در 40 سال پیش شکل گرفته بود نه‌تنها برای یافتن نقطه مطلوبی در درک مفاهیم انسانی بود بلکه بیشتر برای رهایی از بند وضعیت دوران وابستگی و اختناق پهلوی بود. آنچه مردم در شعارهای‌شان در کف خیابان فریاد می‌زدند و سرآمدش استقلال، آزادی و حکومت اسلامی بود، آرام‌آرام درون جامعه هنری راه یافت تا محل کشفی از نشانه‌هایی باشد که در آثار سینمای دهه 60 نمود بیشتری یافت. آنچه می‌خوانید تنها بخش‌هایی از روایت‌هایی است که اهالی هنر سینما به وضعیت سینمای قبل از انقلاب اشاره داشتند.


امضای بیضایی و مهرجویی پای یک سند تاریخی


پنج سال قبل علیرضا داودنژاد، کارگردان سینمای ایران، نامه‌ای را در فضای رسانه‌ها منتشر کرد که نگارش و امضای آن به سال‌های نخستین انقلاب باز می‌گشت. در بخش‌هایی از این نامه که در سال 1360 با عنوان «نامه‌ سرگشاده‌ سینماگران ایران به ملت و دولت» به امضای سینماگرانی چون محمدرضا اصلانی، سیروس الوند‌، بهرام بیضایی، علیرضا داودنژاد، کامران شیردل، مهدی فخیم‌زاده، واروژ کریم‌مسیحی، عباس کیارستمی، امیر نادری و داریوش مهرجویی رسیده که به تشریح وضعیت سینماهای قبل از انقلاب می‌پردازد: «آنچه در رژیم گذشته، سینمای ما را مانند بسیاری از پدیده‌های انسانی و اجتماعی به انحطاط و نابودی کشاند، دو عامل وابستگی و اختناق بود.


اختناق از نمایش فیلم‌های هنری، فرهنگی و مترقی جلوگیری کرد و راه را فقط برای ابتذال باز گذاشت. از سوی دیگر دولت در برابر حمایت از ورود فیلم‌های مبتذل خارجی‌، تولید فیلم‌ داخلی را با شک و تردید نگریست. چراکه موضوع فیلم‌های خارجی، خوب یا بد‌ به این سرزمین مربوط نمی‌شد، ‌اما موضوع فیلم داخلی‌، خوب یا بد‌ به این سرزمین مربوط بود و مردم نیز متقابلا به فیلم‌هایی که به خودشان ربط داشت، علاقه‌مند بودند.


دولت به‌خوبی می‌دانست هر فیلمی که در ایران ساخته شده باشد، 500 درصد گران‌تر از فیلم خریداری شده از خارج تمام می‌شود. پس باید پنج برابر حمایت داشته باشد‌ تا در شرایط عادلانه نسبت به فیلم خارجی عرضه شود، لکن نه‌تنها این حمایت‌ انجام نشد‌ که همواره بهترین تالارهای نمایش و امکانات دست‌اول‌، برای نمایش چند باره‌ فیلم‌های خارجی محفوظ ماند‌ و دولت برای حمایت و حتی رعایت عدالت درمورد سینمای داخلی‌، کوچک‌ترین قدمی برنداشت و فیلم داخلی را واگذاشت تا با مشکلات مالی و ارتباطی خود‌ از پا درآید. با ورود انبوه فیلم‌های مبتذل خارجی‌، از آنجا که تعداد تالارهای نمایش فیلم محدود است، بین وارد‌کننده و تهیه‌کننده‌ داخلی‌ بر سر گرفتن تالار نمایش‌، رقابت تشدید شد. در این رقابت کسی برنده بود که می‌توانست درصد بیشتری به تالار نمایش بپردازد و خواه‌ناخواه این رقابت با پیروزی فیلم خارجی‌ به پایان رسید.


انحصار تالارهای نمایش توسط فیلم‌های خارجی و وارد‌کننده شدن صاحبان تالارها‌، زمینه‌ رشد سازمان‌های پخش فیلم شد که درعین توزیع فیلم ایرانی‌، وارد‌کننده‌ فیلم خارجی‌، صاحب یا اجاره‌دار سینماهای بزرگ بوده‌اند و با جلب حمایت سیاسی دولت -که حتی دولت به وارد‌کنندگان وام می‌پرداخت- این سازمان‌ها به مراکز تراکم ثروت، قدرت و تصمیم‌گیری درباره سرنوشت سینما تبدیل شدند. این سازمان‌های پخش فیلم‌، عملا محل اجرای سیاست وابستگی و انهدام تولید داخلی بودند. به این ترتیب سرمایه‌هایی که در تولید داخلی فعال بودند‌ و با تحکیم و تثبیت واردات فیلم و با افزایش دائمی نرخ تورم‌، قدرت رقابت با فیلم خارجی را از دست می‌دادند و با خارج شدن از حوزه‌ تولید و وارد شدن در سازمان‌های پخش فیلم‌، به خدمت واردات فیلم درآمدند. بیکار شدن نیروهای مولد و جذب بخشی از آنها در نظام واردات و توزیع فیلم خارجی به‌صورت کارمند، ‌دلال‌، پادو‌ و... حاصل نهایی روند وابستگی سینمای ایران بود.


بدین ترتیب مجموعه‌ سینمای داخلی‌ به‌تدریج از هم پاشید و مجموعه‌ جدیدی بر محور فیلم خارجی تشکیل شد؛ با چنین توطئه‌ای بود که دو سال پیش از سقوط رژیم گذشته‌، سینمای داخلی به کلی ساقط می‌شود. بازتاب فرهنگی روند فوق‌ در حرکت سینمای ایران، چیزی جز تقلید‌، تشبه‌جویی‌ و ذهنیت‌گرایی نبود. تبدیل‌شدن فیلم خارجی به رقیبی نیرومند، موجب بروز رقابتی رقت‌انگیز بین سینمای داخلی و فیلم خارجی شد‌، فیلم داخلی که از امکان طرح مسائل خودی در فیلم‌ها‌ محروم بود، سعی می‌کرد‌ با هرچه شبیه‌تر شدن خود به فیلم رقیب‌، امکان ماندن در صحنه را برای خود محفوظ بدارد. اما فقر روزافزون مالی‌ و بیگانه بودن مسائل مطروحه در فیلم با حقایق جامعه‌، این رقابت را روزبه‌روز مضحک‌تر و درعین حال‌، غم‌انگیز‌تر می‌کرد، البته سینما هم مانند سایر پدیده‌های اجتماعی به‌گونه‌ای دربست رام و دست‌آموز نظام حاکم نگشته بود. با آنکه تولید فیلم از مراحل مختلف نظارت و سانسور می‌گذشت‌، مع‌الوصف بسیاری از سازندگان بودند که تسلیم الزامات نظام حاکم نگشته و فیلم‌هایی ساختند که در آنها مسائل مردمی را تا حد ممکن‌ و گاه تا حد سال‌ها توقیف و محرومیت از فیلمسازی مطرح کردند.»


هوشنگ توکلی: آزادی بیان ثمره سینمای بعد از انقلاب
امروز سینمای ما به جایی رسیده که افراد به‌راحتی حرف خود را می‌زنند. به‌راحتی درمورد هر مطلبی انتقاد می‌کنند و فیلم می‌سازند. از نظر من این افتخار سینمای ایران است که هر شخص می‌تواند حرفش را در فیلمش بزند و کسی جلوی او را نمی‌گیرد و این نشان از آزادی‌بیان در سینما در دوران بعد از انقلاب اسلامی ایران دارد که باعث افتخار است.
آفرین عبیسی: فساد سینمای قبل از انقلاب باعث شد کار نکنم


من اگر در آن سن پایین و با وجود اینکه شوهرم فیلمساز بود سینما را ترک کردم به این خاطر بود که نمی‌توانستم در سینمای فاسد قبل از انقلاب اسلامی کار کنم و انتخابی هم نداشتم، پس تصمیم گرفتم از بازیگری خداحافظی کنم. من سال 80 بعد از 30 سال دوباره بازیگری را انتخاب کردم. خداوند می‌فرماید راه راست برو و راست بگو تا همه‌چیز خوب مقدر شود و من سعی کردم این‌گونه رفتار کنم. کارگردان اصلی همه ما خداوند است. وقتی این را باور دارم، به نقش‌های کوچکی که ممکن است به من پیشنهاد نشود، اعتنایی نمی‌کنم. من همواره با همین امید و توسل به خدا زندگی کرده‌ام و می‌دانم کارگردان اصلی روزی بهترین نقش را برای من انتخاب کرده و سر راه زندگی‌ام قرار خواهد داد، پس از کم‌کاری این روزها هیچ ترس و واهمه‌ای ندارم.


 داریوش مهرجویی: امام (ره) خط‌مشی سینما را مشخص کردند


داریوش مهرجویی درباره دلیل توجه «امام خمینی (ره)» به فیلم«گاو» گفته است: «تلویزیون به‌طور اتفاقی فیلم «گاو» را نشان داد و امام(ره) این فیلم را مشاهده کردند و در نطقی گفتند: «ما نمی‌گوییم سینما اساسا بد است. نظیر فیلم «گاو» می‌تواند فیلم فرهنگی و آموزنده‌ای باشد و فکر و روح بیننده را تعالی دهد.» این حرف امام(ره) برای سینمای ایران بسیار تعیین‌کننده بود.» مهرجویی می‌گوید: «نه‌تنها نظر من، بلکه نظر تمامی مورخان این است که حضرت امام خمینی(ره)، خط‌ مشی سینمای ایران را مشخص کرد که چگونه باشد. ما در نوفل‌لوشاتو با حضرت امام(ره) آشنا بوده و در آنجا با ایشان و تمام خانواده‌شان مصاحبه کرده بودیم و برایم تعجب برانگیز بود که ایشان با نام من آشنا بودند.»


پروانه معصومی: انقلاب باعث ترویج عفاف در سینما شد


قبل از انقلاب اسلامی شرایط زمانه طوری ایجاب می‌کرد که بسیاری از هنرمندان مجبور به بی‌حجابی بودند و به‌رغم میل‌شان برای گذران زندگی، بدون‌حجاب جلوی دوربین ظاهر می‌شدند. با وقوع انقلاب اسلامی، سینمای ما سینمایی شد که قرار بود مبانی اسلامی را مد‌نظر قرار داشته باشد. سینما رسانه‌ای بسیار کلیدی و مهم است و نقش بسیار موثری درحوزه ترویج عفاف و حجاب می‌تواند داشته باشد. خوشبختانه تلویزیون در تمامی سال‌های پس از انقلاب اسلامی عملکرد بسیار مناسبی در این زمینه داشته و خطوط قرمز را به‌خوبی رعایت می‌کند و مسئولان آن هرگز اجازه نداده‌اند بی‌حجابی و بی‌عفتی در تلویزیون جایی داشته باشد.


فریدون جیرانی: هنرمندان جایی برای انتقاد نداشتند


اعتصاب سینما قبل از آتش‌سوزی سینما رکس بود که آخر مردادماه و اوایل سال ۵۷ اتفاق افتاده ‌است. به دلیل اینکه می‌خواهند قیمت بلیت‌ها را افزایش دهند، سینمادارها اعتراض می‌کنند. من در ابتدای انقلاب در روزنامه اطلاعات فعالیت داشتم و در جلسات مختلف سینما هم شرکت می‌کردم و یادم می‌آید که آن زمان سینماداران اعتراض کرده بودند. البته باید یک فلش‌بک بزنم درباره اتفاقات سیاسی قبل از انقلاب و مهم‌ترین اتفاقی که افتاد و جالب است. آن اتفاق این بود که حزب رستاخیز در سال ۵۶، همایش‌های چند روزه‌ای برای بررسی سینمای ایران گذاشته بود. فکر می‌کنم در اواخر تابستان سال ۵۶ بود که هویدا رفته بود.


در آن همایش‌های حزب رستاخیز، فیلمسازان خیلی تند حرف می‌زنند و یکی از سینماگرانی که خیلی تند حرف می‌زند، ناصر تقوایی است و سعید مطلبی که به‌شدت نسبت به سانسور و ممیزی آن دوران انتقاد می‌کنند و خیلی تند و تیز حرف می‌زنند و همه این مطالب تند و تیز را هم حزب رستاخیز در مجله‌ای به نام «رستاخیز جوان» منتشر می‌کند و شماره ویژه‌ای در رابطه با این همایش‌ها درمی‌آورد. در آنجا اولین‌بار مطالبی بازگو می‌شود که براساس حافظه ذهنی‌ای که دارم تا قبل از آن چنین مطالب تند و منتقدانه‌ای را در هیچ نشریه و محفلی نخوانده و نشنیده بودم. در آن نشست‌ها فیلمسازان تندرو از حاکمیت شاه می‌خواهند که فضا را باز کند و به سینما امکان دهد که حرفش را بزند. به همین دلیل هم وزارت فرهنگ و هنر آن دوران کمی تغییر می‌کند و به آقای کیمیایی وام می‌دهد که فیلم سیاسی «سفر سنگ» را بسازد.


فکر می‌کنم وزارت فرهنگ و هنر به ۲۰، ۳۰ نفر در سال ۵۶ از 200 هزار تا یک میلیون تومان وام می‌دهد که فیلم بسازند. بنابراین اولین جریان مهم شکل یافته در فرهنگ و هنر قبل از انقلاب از همان نشست‌های تند و تیزی می‌آید که در سال ۵۶ نسبت به سانسور می‌شود و دومین فضای تند و تیز، فضای هفت‌شب نویسندگان در گوته است که من هیچ‌وقت جمله قاضی یادم نمی‌رود که پشت تریبون رفت و حنجره‌اش را عمل کرده بود و از طریق دخترش گفت من در کشوری که زبان‌ها را می‌برند و درواقع نمی‌گذارند آدم حرف بزند، بهتر است حنجره نداشته باشم. در آن هفت‌شب برای اولین‌بار گروه‌های چریکی می‌توانستند به‌راحتی بیانیه‌های‌شان را توزیع کنند و وارد فضای دیگری از جامعه شده بودیم.


منبع: روزنامه فرهیختگان


انتهای پیام/4028/


انتهای پیام/

ارسال نظر