صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۸:۲۴ - ۱۶ دی ۱۳۹۷
گفتگو با حسن روح‌الامین؛

نگارگر شکوه سادگی‌ها

حسن روح‌الامین، با تأثیرگیری از سبک نقاشان نئوکلاسیسم قرن 18 و 19 اروپا، وقایع و لحظات برجسته تاریخ اسلام را در با شکوه‌ترین صورت ممکن به مخاطبانش عرضه می‌کند.
کد خبر : 350154

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، نقاشی ایرانی از آغاز راه خود همواره به سوژه‌های مقدس توجه داشته است. تابلوهای با رنگ دینی و مذهبی نقشی چشمگیر در تاریخ نقاشی ایرانی داشته است. از تمثال‌های معصومین گرفته تا به تصویر کشیدن صحنه‌های نبردها و وقایع تأثیرگذار تاریخ اسلام. در پی این تاریخ غنی چند سالی هست که آقای حسن روح‌الامین، نقاش جوان کشور، چیره‌دستی خود را در تصویر کردن سوژه‌های مقدس اثبات کرده است. نقاشی که با تأثیرگیری از سبک نقاشان نئوکلاسیسم قرن 18 و 19 اروپا، وقایع و لحظات برجسته تاریخ اسلام را در با شکوه‌ترین صورت ممکن به مخاطبانش عرضه می‌کند. او که تا امروز در کشورهای مختلفی همچون فرانسه و بلژیک نمایشگاه برگزار کرده است نمایشگاه تازه‌ای از آثارش با عنوان «الحق مع العلی» در فرهنگسرای نیاوران برپا کرده است. نمایشگاهی که استاد حسین علیزاده پس تماشای تابلوهایش چنین نوشت: «رنگ‌ها در سکوتی باشکوه/ فریاد می‌زنند/ و زمین در حیرت از تصویرهایی که بر آن نقش می‌بندند/ هر طرحی و هر رنگی بر بوم/ نجوای عاشقانه‌ای است که تا ابد می‌خواند روز واقعه را/ کجاست ظالم؟ / کجاست مظلوم؟ / نگارگر، تو بگو.» به بهانه برپایی این نمایشگاه با او درباره تابلوها و سبکش گفتگو کردیم. گفتگویی که در بعضی لحظات تند شد اما او با آرمش به همه سؤال‌های ما پاسخ داد. گفتگوی ما با ستاره تازه نقاشی ایرانی را از دست ندهید.


آقای روح‌الامین برای شروع کمی درباره فضای کلی نمایشگاه و سبک آثار صحبت کنید. عمده تابلوهای این نمایشگاه در سال 97 کشیده شده است و همگی به سوژه‌هایی در صدر اسلام می‌پردازد. به نظر می‌رسید همه تابلوها ذیل یک پروژه واحد شکل گرفته‌اند. درست است؟


بله. این مجموعه ادامه یک مجموعه‌ای است که در سال 86 شروع شده است. در آن سال من مجموعه‌ای کار کردم که شروعش با داستان کربلا بود. بخشی از آن کارها پروژه پایان‌نامه من بود. بعد از آن بود که احساس کردم می‌شود این پروژه را ادامه داد و کارهای تازه به آن اضافه کرد.


در عمده تابلوهای شما روح نئوکلاسیسیم هویداست. در بیشتر آثار شما سادگی، تقارن و شمایل‌نگاری وجود دارد. چقدر این تأثیرپذیری و الهام گرفتن را می‌پذیرد؟


شما وقتی از بنده مصاحبه می‌گیرید از خودتان می‌پرسید این ابزاری را که دارید با آن کار می‌کنید چه کسی تولید کرده است؟ می‌پرسید این ریکوردر یا خودکار چه فلسفه‌ای پشتش است؟ اصلاً این به نظر شما اهمیتی دارد؟ طبعاً خیر اما ما درباره سبک‌ها و مکتب‌ها در نقاشی صحبت می‌کنیم نه کارخانه‌های ساخت ابزار و وسایل.


یک چیزی در ذهن من هست به نام موضوع. برای بیان موضوع به سراغ ابزارهای مختلف بیان می‌رویم. یک موقع موضوعی را مانند جنگ جهانی دوم می‌خواهیم تصویر کنیم. در چنین موقعی که فضا خیلی احساسی و اغراق شده است نمی‌توانیم از سبک‌های رئال استفاده کنیم، باید به سمت کارهای اکسپرسیونیستی مانند کارهای فرانسیس بیکن برویم. اگر کسی ادعا کند که از قلم و نگاه نقاش‌های دیگر تأثیر نگرفته، کاملاً اشتباه گفته است. ما نه تنها از نقاش‌های تاریخ هنر بلکه از صورت‌ آدم‌هایی که در خیابان می‌بینیم هم تأثیر می‌گیریم. اگر از من بپرسند از فلان نقاش یا فلان سبک تأثیر گرفتی؟ می‌گویم بله من هم از آن نقاش‌ها تأثیر گرفتم هم از موسیقی‌هایی که اطرافم شنیدم هم از آدم‌هایی که در مترو می‌بینم. ذره ذره این آدم‌ها در تابلوهای من هستند و انعکاس دارند و بنده هم هیچ مشکلی با این قضیه ندارم. من نقاش قرن بیست و یکم هستم. من نقاش پس از پیداش سینما هستم. ممکن است من از پلان یک فیلم سینمایی هم در کارم الهام بگیرم. برای بیان درونیات و احساساتی که به آن فکر می‌کردم هیچ مانعی نمی‌بینم. البته اقتباس یک امری است، تأثیرپذیری امر دیگری است و کپی هم یک چیز دیگر است. با کپی مخالفم و هرگز چنین کاری نکردم. 


بیشتر سوژه‌های شما سوژه‌های مقدس هستند. با توجه به این موضوع چرا بیشتر به نئوکلاسیسیم توجه دارید تا رمانتیسیم؟ برای نمونه تابلوی «رحلت پیامبر» شما به نظر تأثیر آشکاری از تابلوی «مرگ سقراط» «لویی داوید» گرفته است. به بیانی دیگر انتخاب نئوکلاسیسیم آگاهانه و عقلانی بوده یا حسی و هنری؟ 


صلابتی که در نقاشی‌های نئوکلاسیسیم هست در نقاشی‌های مقاطع دیگر نیست. کسی مانند دلاکروا خیلی قلم شیرین‌تر و آزاد و رهاتری نسبت به داوید دارد. اما صلابتی که در قلم داوید هست در قلم او نیست. البته من حس نمی‌کنم که فقط از داوید تأثیر گرفته‌ام. بعضی از دوستان می‌گفتند این تابلو شبیه به تابلویی است که پیراهن حضرت یوسف را برای حضرت یعقوب می‌آورند که ولاسکوئز کار کرده است. می‌خواهم بگویم نظرات مختلف است. 


تابلو «فاتح خیبر» به نظرم بهترین و برجسته‌ترین تابلو این مجموعه است. کمی درباره شکل‌گیری این تابلو و خصوصاً زاویه دیدی که انتخاب کردید توضیح دهید. چه شد که به چنین زاویه عجیب و درخشانی دست پیدا کردید؟


سال‌های مختلف بود که می‌پرسیدند و به من می‌گفتند که این صحنه را نقاشی کنم. قبل از هر چیزی خودم دلم می‌خواست که این صحنه را ترسیم کنم. آرزوی من بود که بتوانم این صحنه را که برای امیرالمؤمنین؟ع؟  اتفاق افتاده است ترسیم کنم. اما خب نمی‌شد. هر کس هم می‌پرسید چرا این کار را نمی‌کنی می‌گفتم من خودم بیش از شما به این کار علاقه‌مندم. 


فکر نکنید که من نخواستم این کار را بکنم یا به سراغش نرفتم بلکه هنوز نتوانسته‌ام. یک روز هوا تاریک بود و من در خانه مشغول طراحی بودم. یک اتود خیلی ساده و پیش پا افتاده زدم. ایده اصلی هم این بود که هفتاد درصد کادر را در خیبر پوشانده بود یک حضور قوی زیر در بود و لشکر کوچکی که از زیر دست و پای امیرالمؤمنین (ع) فرار می‌کنند. اینجا بود که احساس کردم کار تمام شد. به نتیجه رسیدم. آن اتود را رها کردم تا تابلوهای دیگر کارشان انجام شود و بعد به سراغ این تابلو رفتم. برگشتم سراغ اتود. فیگوری که ترسیم کرده بودم هنوز آن فیگوری که می‌خواستم نبود. بعد از چند طراحی به نتیجه رسیدم و الحمدلله کار در آمد. 


یک زره به تن حضرت هست در این تابلو که به نظر تار و پودی از طلا دارد. قصد کنکاش کلامی ندارم و نمی‌خواهم بپرسم که این تصویر ریشه روایی دارد یا نه. سؤالم این است که گمان نمی‌کنید تصویر کردن اهل بیت با چنین صورت‌های تجملی باعث تثبیت تصویری وارونه از سیره این حضرات در ذهن مخاطب شود؟ روحیه نمایش با شکوه سوژه‌ها، خصوصاً از دوره قاجاری به این سو در نقاشی‌های نقاشان معاصر ما برجسته شده است. این سؤال در واقع توجه به این نکته است.


سؤالم این است که شما از کجا می‌دانید این طلاست؟ فلز وقتی که اکسید می‌شود ممکن است زرد شود. ممکن است انعکاس نور زردی که روی تابلو بوده باعث شده شما اینطور ببینید. شما این‌قدر دقت و فهم برای من قائل هستید که طلا را برای یک چنین انسان بزرگواری به کار نبرم؟ طلا که برای مرد حرام است. واقعیت این است با طلا شکوه درست نمی‌شود. 


منبع: روزنامه صبح نو


انتهای پیام/4028/


انتهای پیام/

ارسال نظر