صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۸:۰۰ - ۲۷ آذر ۱۳۹۷
یاران مهربان/ 142

داستانی خواندنی از زندگی کریمه اهل‌بیت (ع)

«به سپیدی یک رویا» داستانی با محوریت زندگانی حضرت فاطمه معصومه (س) است.
کد خبر : 345147

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، «به سپیدی یک رویا» داستانی با محوریت زندگانی حضرت فاطمه معصومه (س) است که توسط فاطمه سلیمانی‌ازندریانی نوشته شده است.


نویسنده در این داستان، مقطعی مهم از زندگی حضرت معصومه (س) که برای دوستداران اهل‌بیت (ع) شناخته شده است را در قالب داستان روایت می‌کند. این مقطع، سفر حضرت معصومه (س) از مدینه به مرو به درخواست حضرت علی بن موسی‌الرضا (ع) است که البته پیش از رسیدن به مقصد با رحلت این بانوی بزرگوار در شهر قم نافرجام می‌ماند.


راوی به سپیدی یک رویا، کنیز و در حقیقت ندیمه حضرت معصومه (س) است. نویسنده توانسته از زبان او با جملاتی سلیس و عباراتی دلچسب جنبه تاریخی داستان را با زیبایی‌های ادبی و گره‌های داستانی بیامیزد. ضمن این که لحن و بیان زنانه و عاطفی داستان باعث افزایش تأثیرگذاری این رمان بر روی مخاطبان می‌شود. با این حال تمام سعی نویسنده بر این مبنا بوده است تا بدون دخل و تصرف تاریخی، روایتگر شرح هجران کریمه اهل‌بیت (ع) و دوری او از برادر گرامی‌شان باشد.


در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «ننگ بر این طایفه، لعنت به بنی‌‌عباس! ببین چگونه خودشان را منسوب به پیامبر می‌‌دانند و دردانه‌‌های پیامبر را ...


هیچ نگویم بهتر است. این قوم، روسیاهِ دنیا و عقبی است. عبای سیاهشان بیرق رو سیاهی‌‌شان است. ببین چگونه داغ بر دل این امت گذاشته‌‌اند!


ای خدای عالمیان! می‌‌کشتی مرا که شاهد این روزها نباشم. در همان قنداق می‌کشتی مرا. چگونه بنشینم و ببینم اشک‌‌های فاطمه را، این روی گریه‌ها در فراق برادر را، برادری که هنوز گرد و خاک مرکبش بر زمین ننشسته گویی هزار سال است که رفته!؟ ای کاش همه‌ وجودم آب می‌شد تا بتوانم آتش این غم را خاموش کنم.


بقیع را هرگز این همه غریب ندیده بودم. وداع آخرمان همین‌جا بود. ابوالحسن بعد از وداع با پیامبر از ما و خاندانش وداع کرد و به سوی بیت‌الله رهسپار شد. خودش هم می‌گریست. چندین بار به سوی حرم پیامبر رفت و بازگشت...


با هر بار رفت و بازگشت امام، با هر بار زیارت امام، نیشتری به روح و قلب ما وارد می‌‌شد...


معول سیستانی شاید از همه‌ جا بی‌‌خبر بود که خود را به حضور امام رساند، سلام کرد و سفر به خیر گفت...


امام سلامش را جواب گفت و فرمود: معول مرا خوب بنگر! من از کنار جدم دور می‌‌شوم و در غربت جان می‌‌سپارم و در کنار هارون دفن می‌شوم...


خدا را شکر که خواهران حضرت این کلام امام را نشنیدند، وگرنه...


منِ خدمتکار که آتش به جانم افتاده، وای به حال اهل حرم امام. چه می‌‌کنند با این غم!؟»


به سپیدی یک رویا نوشته فاطمه سلیمانی‌ازندریانی توسط انتشارات کتاب نیستان در ۱۷۶ صفحه و با قیمت 12 هزار و 500 تومان منتشر شده است.


انتهای پیام/4072/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر