تجربه جهانی انتقال پایتخت به روایت گزارش وزارت راه و شهرسازی
به گزارش خبرنگار گروه اقتصادی آنا، سالهاست که موضوع انتقال پایتخت در ایران مطرح و بارها درباره آن اظهار نظر شده است. این باروزارت راه و شهرسازی در یک گزارش جامع به این موضوع پرداخته و تجربه جهانی انتقال پایتخت را نیز به طور جدی بررسی کرده است.
در این گزارش آمده است: با وجود اینکه اندکی از این جابجاییها که در خلال آنها دولت-ملتهای جدید ایجادشده منطقی و حتی لازم بوده است، اما بیشتر مواقع ایدههای مرتبط با جابهجایی پایتختها بیش از حد بلندپروازانه و بدون در نظر گرفتن اختلاف میان منابع مالی و سازمانی لازم و موجود کشور برای تحقق آنها شکل گرفته و به همین دلیل با شکست مواجه شده است.
در کشورهای صنعتی پیشرفته نمونههای معدودی از این جابهجاییهای آگاهانه وجود دارد. انتخاب «بن» به عنوان پایتخت آلمان فدرال و به عنوان بازتاب تجزیه کشور در سال پیش از آن از این نمونههاست.
تلاش جدی ژاپن در سه بازه زمانی از سال 1960 برای جابهجایی مقر دولتی از توکیو نمونه دیگری است. در انگلستان هم ایده پایتختهای جایگزین لندن به تناوب مطرح میشود، اما هیچ گاه عکسالعملهای رسمی و جدی را در پی نداشته است.
به این ترتیب چنین به نظر میرسد که هزینههای مالی و سایر مشکلات غیر مستقیم احتمالی، بیشتر دولتها را از تصمیم به جابهجایی پایتخت حتی در صورت تمایل منصرف کرده است.
دولت آلمان پس از ادغام آلمان شرقی و آلمان غربی، با وجود اقتصاد قدرتمند و برنامهریزیهای دقیق، هنوز درگیر جابهجایی پایتخت از بن به برلین است و این در حالی است که برلین به رغم همه جذابیتهای شهری و تاریخی، هنوز نتوانسته در جذب سرمایههای داخلی مطابق پیشبینیها عمل کند و به همین دلیل همچنان بن به عنوان مغز متفکر سیاسی آلمان عمل میکند.
هزینههای مالی و سایر مشکلات غیر مستقیم احتمالی، بیشتر دولتها را از تصمیم به جابهجایی پایتخت حتی در صورت تمایل منصرف کرده است |
سایر کشورها هم که دچار تغییرات سیاسی مهم نشدهاند، کمتر به چنین ریسک بزرگی دست میزنند. جدای مساله هزینهها و مشکلات احتمالی، سه نکته مهم دیگر هم وجود دارد که باید در هنگام چنین تصمیمگیری مهمی به آنها توجه شود.
اول اینکه مطابق با نتایج اغلب پژوهشهای انجام گرفته و تجربیات عینی در این زمینه، تأثیر مکان پایتخت بر فرم، عملکرد و جهتگیریهای دولتی بیشتر نمادین است تا واقعی و جابهجایی پایتخت بیشتر بر دو شهر قبلی و بعدی پایتخت تاثیر میگذارد، نه در سطح ملی.
دومین نکته این است که پایتختها اغلب به صورت مفصل مناطق کشور عمل میکنند و نتیجه جابهجایی آنها به صورتی که به رقابتهای بزرگ منطقهای دامن نزند، به صورت چانهزنیهای سیاسی آشکار میشود.
سومین نکته هم این است که امروزه شهرها و به خصوص شهرهای جهانی در حال رقابت شدید برای جذب فعالیتهای جهانی سطح بالا، سرمایههای فراملی و مهمتر از همه نخبگان هستند. به همین دلیل دولتهای ملی کمتر علاقهمند و مشوق جابهجایی پایتختهای شکل گرفته خود و تضعیف و حتی از بین رفتن جایگاه آنها در این رقابت بین المللی هستند و به سادگی از منافع ملی کشورشان در مجموعه روابط فراملی دست نمیکشند.
از آنجا که بسیاری از دولتها در دستیابی به اهدافشان از جابه جایی پایتخت شکست خوردهاند، تحلیل گران بر اهمیت سنجش مفید بودن این اقدام در اولین مراحل تصمیم گیری تاکید میکنند. امروزه دولت های هوشمند میکوشند تمرکززدایی را از طریق انتقال کارکردهای متداول دولتی سازمانهای دولتی درجه دو به شهرهای حومه و استانهای دیگر دنبال و پایتخت را به عنوان مرکز ویژه فرمان دهی، هدایت و کنترل حیات سیاسی و اقتصادی خود و به تبع آن کل کشور حفظ کنند.
البته ذکر این نکته ضروری است که دولت فقط یکی از عوامل تاثیرگذار بر شکل دهی و هدایت پایتخت است؛ چه پایتختهای کلان شهرهایی همچون لندن، پاریس، برلین و رم چه شهری کوچک، از پیش برنامه ریزی شده و کنترل شدنی همچون بن.
تجربه ثابت کرده است که در هیچ کدام از این دو حالت، دولت قادر به مقابله با نیروهایی نیست که شهر را به هر سو میکشانند.
انتهای پیام/