مکتبی علمی برای توجیه استعمار
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، کتاب «منشأ انواع و نظریه تطور» اثر چارلز داروین، مهمترین و تأثیرگذارترین نظریه علمی در چند قرن اخیر است. این نظریه در زیستشناسی ارائه شد، اما به قدری گسترش پیدا کرد که دامنه آن به سایر علوم از جمله علوم انسانی و همچنین مناسبات تمدنی کشیده شد. به طوری که تا امروز نیز کاملاً زنده است و آثار آن مشاهده میشود.
یکی از پیامدهای نظریه تطور داروین، شکلگیری پدیده استعمار است. طبق دیدگاه داروین، انسانها نوع کامل میمونها در فرایند تکامل هستند، اما در نتیجهگیری از این تئوری در علوم انسانی، انسانها خود نیز دارای مراتب تکامل عنوان شدند. به طوری که سیاهپوستان هنوز همان میموناند و نباید انسان در نظر گرفته شوند. بعد از سیاهان، نژادهای دیگر و در آخر هم نژاد آنگلوساکسون بالاترین مرتبه کمال در انسانها را تشکیل میدهد. این نتیجهگیری بدان جا منجر شد که از آن جایی که انسانهای بلوند و چشم آبی نژاد برتر هستند، لذا حق استعمار دیگر نژادها را دارند.
اینگونه بود که انسان غربی با توجیه علمی! برای خود حق استعمار قائل شد. این استعمار نیز به غیرانسانیترین شکل ممکن در مورد سیاهپوستان و مردم قاره آفریقا اعمال شد. یکی از اقدامات استعمار، عوض کردن لباس و زبان ملتها بود.
برای عوض کردن زبان آفریقاییها و وادار کردنشان به استفاده از زبان فرانسوی حتی در مکالمات روزانه، کشورهای استعمارگر با مردم آفریقا با خشونت برخورد کردند. رفتاری که با ملتهای دیگر انجام نشد. توجیه این بود که یک نسل را کتک میزنیم تا نسلهای بعدی یاد بگیرند که باید به زبان فرانسه صحبت کنند. به این وسیله سالهای متمادی پدیده استعمار شکل گرفت و ثروت حاصل از آن، منجر به پیشرفتهای عظیم برای کشورهای غربی شد و ثروتمندترین کشورها از جمله کشورهای غرب آسیا و به خصوص آفریقاییهای مظلوم تبدیل به فقیرترین، عقبماندهترین و گرسنهترین ملتهای جهان شدند.
تنازع بقا و بقای اصلح، یکی از توجیهات مهمی بود که توسط کشورهای استعمارگر استفاده میشد. این مفاهیم به نظریه داروین باز میگردد. قانون طبیعت حکم میکند که آن کس که نیرومندتر است بماند و حتی از ضعفا تغذیه کند؛ طبیعت موجودات اصلح را انتخاب خواهد کرد و موجودات ضعیفتر محکوم به نابودی هستند. این نگاه غیر انسانی است و به همین دلیل سالیان دراز است که در کشورهای غربی اساساً دغدغهای برای مفهوم عدالت وجود ندارد.
در این جوامع اختلاف طبقاتی، بیعدالتی و فقر و نژادپرستی به وفور یافت میشود. در عمل نیز پیامدهای آن مشهود است. غربیها حاضرند مقدار زیادی مواد غذایی را به دریا بریزند اما به گرسنگان ندهند. طبق آمار سازمان ملل حدود 777 تریلیون دلار در دوران استعمار از ثروت قاره آفریقا سرقت شده و همچنین میزان ثروتی که کشورهای استعمارگر از کل دنیا سرقت کردهاند عبارت است از 3000 تریلیون دلار. کافی است فقط دقایقی به این ارقام فکر کنیم تا ببینیم چه پیشرفتهایی برای انسانهای جهان سوم با این میزان پول میتوانست صورت پذیرد.
یکی از تبعات نظریه داروین، حاکم شدن مناسبات حیوانی بر انسانهاست. به طوری که اگر انسان را موجودی مستقل با مناسباتی مستقل نپنداریم و او را همان حیوانی بدانیم که ذرهای کاملتر از حیوان قبل از خود است، لاجرم باید همان قوانین و مناسبات میان حیوانات که عبارت است از تنازع بقا و بقای اصلح را بپذیریم و دیگر اثری از انسانیت و اخلاق نخواهد بود. این مسئله از زمان انتشار نظریه داروین تا امروز در غرب مشاهده شده است. اگر هم در طول این سالها ذره ای انسانیت و اخلاق باقی مانده، دلیلش آن است که همواره از زمان داروین تا امروز عده ای خلقتگرا در غرب وجود داشته و دارند که معتقد به خلقت هوشمند و طراحی هوشمند (Intelligence Design) برای جهاناند و معتقدند جهان خدایی دارد و آخرتی وجود دارد و انسانیت و اخلاق باید میان انسانها برقرار باشد.
یکی از دلایل و ضرورتهای بازنگری و اصلاح نظریه داروین در کتب درسی و دانشگاهی به طور مختصر عنوان شد. متأسفانه همان طور که در فیلم مستند Expelled که توسط یک فرد آمریکایی ساخته شده میبینیم، نگاه مغرضانه و غیر علمی جریان حاکم بر غرب مانع از تغییر و اصلاح این نظریه است.
در این مستند نشان داده میشود که چگونه اگر استاد یک دانشگاه در آمریکا کوچکترین نقدی بر تئوری داروین بر سر کلاس درس ارائه دهد، به لیست سیاه وارد شده و دیگر اجازه تدریس در دانشگاههای آمریکا را نخواهد داشت. اما آگاهی دادن به افکار عمومی به ویژه قشر دانشگاهی میتواند در این زمینه مفید باشد. نظریه داروین تا امروز ضررهای زیادی به تمدن بشری وارد آورده است، اما برای جلوگیری از بیشتر شدن این ضرر باید برای این نظریه فکری اساسی کرد و مصالح انسانی را قربانی منافع سرمایه داری ننمود.
* پژوهشگر حوزه اندیشه، فرهنگ و هنر
انتهای پیام/4072/4104/خ
انتهای پیام/