صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۳۱ - ۲۶ بهمن ۱۳۹۳
محمد یزدان‌پناه *

بحران هویت، عامل اصلی فعالیت‌های تروریستی در غرب

شمار از مهاجران عطای زندگی مرفه در کشورهای غربی را به لقایش می‌بخشند و با رضایت جذب گروه‌های افراطی می‌شوند. آن‌ها ارتکاب جرایم تروریستی و تحمل اوضاع جنگی را به زندگی در شهرهای مدرن اروپایی ترجیح می‌دهند که ریشه چنین ترجیحی را باید در سیاست‌های نژادپرستانه جهان غرب علیه مسلمانان جست‌وجو کرد.
کد خبر : 3399

با تداوم بحران سوریه و گسترش آن به سوی عراق، میزان افرادی که از کشورهای مختلف جهان به عنوان «مجاهد» وارد این کشور می‌شوند، رو به افزایش گذارده است. محافظه‌کارترین تخمین‌های موجود، میزان این تروریست‌ها را حدود 12000 نفر برآورد می‌کنند. طبق این برآورد، جنگ داخلی در سوریه و عراق بیشترین تعداد تروریست‌های خارجی را در مقایسه با بحران‌های قبلی منطقه و جهان جذب کرده است. نکته جالب توجه این است که بخش زیادی از این تروریست‌ها، از مهاجران مسلمان مقیم کشورهای غربی هستند که راهی سوریه و عراق شده‌اند. این واقعیت نه‌تنها دشواری دستیابی به راه‌حلی سیاسی را برای بحران مزبور آشکار می‌کند، بلکه حاکی از دست‌های پشت پرده برخی از کشورهای غربی و منطقه‌ای در تشدید بحران‌های خاورمیانه است.


در میان کشورهای غربی، شهروندان منتسب به کشورهای اروپایی (فرانسه و انگلیس) در رتبه نخست قرار دارند و استرالیایی‌ها و آمریکایی‌ها در رده‌های بعدی هستند. هرچند که در میان کشورهای غربی، اتباع فرانسه و انگلیس بیشترین میزان مداخله را در بحران سوریه داشته‌اند، اما با گسترش دامنه تحرک تروریست‌ها به عراق، بر تعداد آمریکایی‌هایی که به جمع تروریست‌ها پیوستند نیز افزوده شده است، به‌گونه‌ای که دست کم 100 تبعه آمریکایی در عضویت گروه‌های تروریستی فعال در منطقه هستند و خطر بالقوه‌ای برای واشنگتن و سایر کشورهای ارسال کننده محسوب می‌شوند. با وجود این، فهم چرایی گسست شهروندان غربی (که به طور عمده دورگه هستند و یا اصلیتشان به یکی از کشورهای اسلامی می‌رسد) از جوامع خود و پیوستن به گروه‌های تروریستی از جمله داعش، نیازمند حلاجی و بازبینی سیاست‌های اجتماعی و همچنین سیاست خارجی کشورهای غربی است.


جهانی‌شدن فرهنگ و بحران هویت در غرب


جهانی‌شدن امری اجتناب‌ناپذیر و به طور تقریبی نیرویی غیر قابل مهار است. جهانی‌شدن به معنای افزایش، گسترش و تنوع پدیده‌ها در سطوح جهانی، منطقه‌ای، ملی، فرو ملی و محلی است. جهانی‌شدن از پدیده‌های مهم عصر حاضر است که اختلاف نظرهایی در ماهیت، علل و پیامدهای آن وجود دارد. برخی از دانشمندان کوشیده‌­اند جهانی‌شدن را به عنوان مفهومی اقتصادی تعریف کنند، در حالی‌که جمعی دیگر به تبیین این مفهوم در چارچوب کلی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و زیست‌محیطی اخیر پرداخته‌­اند. در این میان، بعد فرهنگی آن از اهمیت قابل ملاحظه‌ای برخوردار است.


جهانی‌شدن فرهنگ با طرح مجدد هویت‌های قومی و مذهبی، انحصار هویتی دولت - ملت‌ها را به چالش کشیده است. جهانی‌شدن با آثاری از قبیل ازجاکندگی، آزادشدگی و کاهش فاصله زمانی موجب شده است که هویت‌های رایج ملی رقبای جدیدی بیابند. در واقع، سیستم دولت - ملت دیگر نمی‌تواند همه نیازهای هویتی شهروندان خویش را برآورده کند و در خوش‌بینانه‌ترین حالت ناچار است منابع دیگر هویت‌ساز را به خدمت گیرد.


افزایش اهمیت و تأثیرگذاری اسلام و مسلمانان در جهان غرب به‌ویژه در چارچوب اتحادیه اروپا، نتیجه جهانی‌شدن فرهنگ و بحران هویت ناشی از آن است. در واقع، سیاست‌های یکپارچه کننده و ادغامی کشورهای غربی از جمله قدرت‌های اروپایی، با تبعیضی آشکار علیه مهاجران مسلمان سازمان‌دهی شده‌اند که نه‌تنها به افزایش خودآگاهی مذهبی آنان کمک می‌کند، بلکه زمینه افکار و اعتقادات انحرافی و توسل به اعمال افراطی و تروریستی را در این دسته از مهاجران طرد شده، به وجود می‌آورد.


رشد جمعیت مهاجرین مسلمان که در آینده نزدیک ساختار هویتی کشورهای اروپایی را تغییر خواهد داد، مزید بر علت شده است تا راست‌گرایان تندرو در برخی از کشورهای غربی همچون فرانسه و آلمان احساس خطر و نگرانی کنند. اهمیت این امر زمانی بیشتر نمایان می‌شود که بدانیم بیشترین جمعیت مسلمانان مهاجر در همین کشورهای نژادگرا سکونت دارند که در عصر جهانی‌شدن به منبعی برای تأمین نیروی انسانی گروه‌های تروریستی فرقه‌ای تبدیل شده‌اند.


سیاست‌های اجتماعی تبعیض‌آمیز علیه مسلمانان در کشورهای غربی


با وجود تفاوت‌های فرهنگی، مذهبی و سبک زندگی، امروزه افزایش قابل ملاحظه مهاجرت به وسیله کشورهای در حال توسعه اسلامی به سمت کشورهای غربی ، مسلمانان و اروپایی‌ها را مجبور به زندگی در کنار یکدیگر کرده است. نخستین مهاجرت‌های هدفمند و قابل توجه، بعد از جنگ جهانی دوم از کشورهای فقیر جهان سومی به عنوان نیروی کار ارزان به منظور احیای کشورهای اروپایی صورت گرفت. به عنوان نمونه، تعداد زیادی مهاجر ترک به آلمان و همچنین پاکستانی به انگلیس مهاجرت کردند. با وجود این، پس از دو شوک نفتی بزرگ در دهه 1970 میلادی، اهمیت مهاجران مسلمان به عنوان نیروی کار به‌طور قابل ملاحظه‌ای کاهش یافت و حتی وجود آن‌ها مانع بزرگی برای مقابله با بحران‌های اقتصادی از جمله بیکاری تلقی شد. به همین دلیل «نژادپرستی جدید» در بیشتر نقاط اروپا از جمله فرانسه شدت یافته است.


در فرانسه رهبر جبهه ملی، «ژان ماری لوپن» که به‌ شدت مخالف اعطای حقوق برابر به مهاجران مسلمان است، ابتدا در دهه 1980 رأی بالایی به دست آورد و سپس در انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 2002 تا مرحله دوم پیش رفت. افزایش اقبال مردمی نسبت به احزاب راست افراطی نظیر جبهه ملی فرانسه، زنگ خطر را برای مهاجران اروپا به ویژه مسلمانان به صدا درآورده بود. این هشدار در قالب فشار و تبعیض بر مسلمانان مقیم فرانسه و ممنوعیت حجاب در مدارس نمود داشت، اما تبعیض‌ اجتماعی و فشارهای سیاسی اخیر در قالب جنبش ضد اسلامی «پگیدا» و همچنین توهین به مقدسات دین مبین اسلام نمود یافته است. این نژادپرستی جدید با نژادپرستی سنتی تفاوت دارد زیرا نژادپرستی سنتی مبنا و میراث زیستی داشت، اما نژادپرستی نو بر ذات فرهنگی و تفاوت‌ها تأکید می‌کند.


با نگاهی گذرا به پراکنش ادیان آسمانی در گستره جهان، می‌توان دریافت که بیشتر مسلمانان در قاره آسیا و در مقابل بیشتر مسیحیان در قاره‌های اروپا و آمریکا زندگی می‌کنند. تعداد جمعیت مسلمانان در جهان حدود 1.6 میلیارد نفر است در حالی که 2.1 میلیارد نفر مسیحی در جهان زندگی می‌کنند. این امر در حالی است که نرخ رشد جمعیت مسلمانان از نرخ رشد مسیحیان بیشتر است. همچنین میزان جمعیت جوان مسلمانان از اروپاییان مسیحی بیشتر است. بنابراین تفاوت موجود فقط کمی نیست بلکه دارای ویژگی کیفی نیز می‌باشد.


طبق بررسی‌های سازمان ملل متحد، قاره اروپا نیاز به 16 میلیون مهاجر در فاصله زمانی سال‌های 2000 تا 2025 دارد. روشن است که مسلمانان، میزان قابل توجهی از این مهاجران را تشکیل می‌دهند و یا در آینده نزدیک به خود اختصاص خواهند داد. با توجه به سیاست‌های اجتماعی و سیاسی اتخاذ شده در بسیاری از کشورهای اروپایی، می‌توان پیش‌بینی کرد که بسیاری از این مهاجران که به امید کار و زندگی مطلوب وارد اروپا می‌شوند، چیزی جز ناامیدی نصیبشان نشده است و به راحتی جذب گروه‌های افراطی خواهند شد.


تصویری که بسیاری از غربی‌ها و اروپاییان از جهان اسلام دارند، یکی از موانع عمده در برابر همزیستی مسالمت‌آمیز مسلمانان و اروپایی‌ها می‌باشد. به‌طور کلی تصویری که از اسلام و مسلمانان در اروپا وجود دارد عبارت است از: بی‌سوادی، فقر، فقدان تحقیقات علمی، بیگانگی فرهنگی، اوضاع نامساعد برای زنان و محدودیت‌های اساسی در موضوع اجرای حقوق بشر و آزادی بیان. این تصویر ساختگی مانعی عمده در برابر «سیاست‌های همانندسازی» بسیاری از کشورهای اروپایی است. بنابراین تا زمانی که اروپایی‌ها خودشان را از همسایگان دیروزی و هم‌وطنان امروزی برتر تعریف کنند، نمی‌توان به آینده سیاست‌های همگون سازی در این قاره امیدوار بود. این فرآیند نیاز به یک بازتعریف جدی از خود و دیگری دارد که شواهد موجود، حرکت در این مسیر را نشان نمی‌دهد بلکه ما شاهد افزایش خشونت‌ها علیه مسلمانان در کشورهای اروپایی هستیم. میزان این خشونت‌ها و مقاومت‌ها در برابر مسلمانان و اسلام در اروپا به حدی است که می‌توان آن را «اسلام هراسی نوین» ( New islamophobia) نامید. طبق آمارهای سازمان‌های اسلامی واقع در انگلیس، میزان حمله به مسلمانان از زمان 11 سپتامبر 2001 ، بیش از 13 بار نسبت به سال‌های پیشین، افزایش داشته است. همچنین قوانین جدیدی که در مجالس کشورهای اروپایی تصویب شده است، روند امور را برای مسلمانان راحت‌تر نکرده است بلکه محدودیت‌های زیادی بر آن‌ها ایجاد کرده است.


در بعد داخلی، مهاجران مسلمان هنوز تفاوت‌های فرهنگی خود را با وجود سال‌ها زندگی در کنار اروپایی‌ها حفظ کرده‌اند. آن‌ها به علت اشتغال در کارهای فیزیکی و فاقد مهارت، با درآمدهای کمتر در طبقات پایین جامعه قرار می‌گیرند و آموزش و تربیت فرزندان آن‌ها در مقایسه با بومیان اروپایی سطح پایینی دارد و در نتیجه، آن‌ها به راه‌هایی برای بیان نارضایتی خود از اوضاع جامعه تمایل دارند. این تمایزات به صورت ایجاد اجتماعات قومی کوچک در حاشیه شهرها و اقدام به درگیری‌ها و آشوب‌های خیابانی علیه پلیس نمود پیدا می‌کند. ناآرامی‌های اخیر در فرانسه که عنصر اصلی آن سیاهان مسلمان آفریقایی‌تبار بودند و درگیری‌های قومی میان ترک‌های مهاجر آلمانی و بومیان اصلی نمونه‌هایی از این برخوردها است. پیشرفت و گسترش این آشوب‌ها در فرانسه، آلمان، بلژیک و حتی انگلستان در سال‌های اخیر قابل توجه بوده است.


مسلمانان به‌رغم، برخورداری از تنوع زبانی، نژادی و جنسی دارای احساس مشترک مسلمان بودن هستند و بسیاری از آنان هویت مذهبی و اسلامی خویش را مهم‌تر از سایر لایه‌های هویتی خویش می‌دانند.این امر به حدی است که امروزه تصور آن برای یک فرد غربی دشوار به نظر می‌رسد. این امر نشان می‌دهد که اسلام فراتر از یک مذهب می‌باشد و مهم‌ترین هنجار و ارزش اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی برای مسلمانان می‌باشد. به‌طور کلی، وحدت مسلمانان همراه با حفظ تنوع در آن، یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیت اسلام در جهانی‌سازی خویش بوده است. این تنوع به وحدت معنا می‌دهد و همچنین فرهنگ‌های مختلف را می‌پذیرد.


اسلام‌ستیزی در سیاست خارجی کشورهای غربی


اروپایی‌ها، مسلمانان را به علت سابقه تاریخی جنگ‌های صلیبی و ذهنیت منفی از پیشروی‌های امپراتوری عثمانی، به عنوان دشمنی بالقوه برای خود قلمداد می‌کنند و نگران از تغییر در بافت اجتماعی و فرهنگی خود هستند. هرچند در سال‌های اخیر به ظاهر کشورهای اروپایی تلاش می‌کنند این نوع نگرش تقابلی را ترک کنند و رفتار صلح‌آمیز و متعادلی را در ارتباط با مسلمانان داشته باشند، ولی هنوز کشورهایی مسلمان همچون ترکیه، ایران و برخی کشورهای عربی را به منزله تهدیدی برای خود تصور می‌کنند. کشورهای اروپایی در کنار آمریکا موضع تهاجمی در قبال کشورهای اسلامی در پیش گرفته‌اند و تلاش در مداخله در امور داخلی این کشورها دارند.


علاوه بر سابقه تاریخی اختلافات و تمایزات فرهنگی زیاد، باید استفاده ابزاری از مقوله تروریسم را هم بر موارد فوق افزود. بعد از حملات 11 سپتامبر، مسلمانان همواره به عنوان تهدید و مستعد تروریست شدن قلمداد شدند. به علت تبلیغات بیش از اندازه رسانه‌های غربی در یک دهه اخیر، نگرش بسیاری از مردم اروپا و آمریکا نسبت به مسلمانان عادی منفی شده و بالقوه آنها را به عنوان فعالان تروریسم مورد توجه قرار می‌دهند. کشورهای غربی همواره کوشیده‌اند با تمسک بر شعار حمایت از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم، خود را محق مداخله در امور داخلی و فی‌مابین کشورهای اسلامی بدانند. برخی از این مداخلات از حالت رسانه‌ای و گفتاری فراتر رفته است و در قالب عملیات نظامی نمود یافته است. با این حال، جدیدترین نوع مداخله‌گری غرب در امور کشورهای اسلامی، تقویت مالی و تسلیحاتی گروه‌های تروریستی تکفیری همچون داعش به منظور تفرقه‌افکنی میان فرقه‌های مختلف اسلامی و تخریب وجهه اسلام نزد افکار عمومی جهانی دارد.


فرانسه به عنوان خط مقدم اسلام‌هراسی در اروپا


فرانسه به عنوان کشوری که بیشترین تعداد مسلمانان مهاجر در آن سکونت دارند، حساسیت بیشتری نسبت به ازدیاد جمعیت مسلمانان در آینده نزدیک دارد و فرانسوی‌ها به عنوان کشوری مسیحی و لائیک هویت فرهنگی خویش را در خطر می‌بینند به همین دلیل شدت و حدت تبعیض‌های اجتماعی و فشارهای سیاسی علیه مسلمانان مقیم این کشور مشهودتر است. وجود احزاب و جریان‌های سیاسی راست‌گرا و نژادپرست در فرانسه از جمله جبهه ملی این کشور، موجب شده است تا پاریس به خط مقدم اسلام‌هراسی در اروپا تبدیل گردد. از سوی دیگر، به علت رکود اقتصادی در جهان غرب، وضعیت رفاه اجتماعی مردم فرانسه نسبت به گذشته تنزل یافته و دولت این کشور با مشکلات اقتصادی و اجتماعی دست‌به‌گریبان است.


در سیاست خارجی نیز رهبران فرانسوی نظیر «نیکولا سارکوزی»، رئیس‌جمهوری سابق و «فرانسوا اولاند»، رئیس‌جمهوری فعلی این کشور، باوجود تعلق به دو حزب متفاوت، تلاش کردند با اتخاذ سیاست‌هایی نظیر نزدیکی به آمریکا در چارچوب بسط روابط فرا آتلانتیکی و ابتکار تشکیل اتحادیه کشورهای مدیترانه‌­ای، به ترمیم جایگاه فرانسه هم در سطح اتحادیه اروپا و هم در سطح جهانی بپردازند.


پیروی کامل فرانسه از سیاست‌های تحریمی آمریکا، علیه جمهوری اسلامی ایران و روسیه، مصداق‌هایی از این سیاست فرا آتلانتیکی است که به کاهش رفاه اقتصادی مردم این کشور کمک کرده است. در سایه نارضایتی اکثر فرانسویان از سیاست‌های اقتصادی، فرهنگی و بین‌المللی دولت و شخصیت‌های سیاسی، این کشور دچار بحران محبوبیت و مشروعیت شده و آینده اتحادیه اروپا نیز به خطر افتاده است.


سیاست‌های ناکارآمد دولتمردان فرانسوی در حوزه فرهنگ، به ویژه در ارتباط با حقوق اقلیت‌ها، مزید بر علت شده است تا ناامنی اجتماعی در قالب اقدامات تروریستی به خیابان‌های پاریس برسد. بالاخره باید موفق نشدن سیاست‌های بین‌المللی به‌ویژه اتحاد فرا آتلانتیکی فرانسه و آمریکا در سال‌های اخیر را بیان کرد که استقلال سنتی فرانسه از آمریکا را به خطر انداخته است و ناخشنودی مردم این کشور را به همراه داشته است. در نتیجه، سیاست‌های اسلام‌هراسی دولت و افراطیون فرانسه را می‌توان نوعی فرافکنی مشکلات خودی دانست که رهبران این کشور از حل‌وفصل آن‌ها عاجز مانده‌اند.


حضور جمعیت قابل توجهی از مسلمانان در اروپا بعد از جنگ جهانی دوم و موانع متعددی که برای هضم و جذب آن‌ها در فرهنگ‌های بومی وجود دارد، موجب رشد نوعی نژادپرستی جدید با ویژگی‌های خاص خود در جوامع اروپایی شده است. افزون بر این، فرآیند جهانی‌شدن با برجسته کردن تمایزهای فرهنگی و تأکید خاص بر مسئله هویت، زمینه مناسبی برای تمییز مهاجران مسلمان از بومیان مسیحی فراهم کرده است. این افراد به دنبال تبعیض‌های شدید اجتماعی، عطای زندگی مرفه در کشورهای غربی را به لقای آن بخشیدند و با رضایت خویش جذب گروه‌های افراطی و تکفیری می‌شوند و در کمال تعجب همگان، ارتکاب اعمال جهادی و تحمل اوضاع جنگی را به زندگی در شهرهای مدرن اروپایی ترجیح می‌دهند. ریشه چنین ترجیحی را باید در سیاست‌های تبعیض‌آمیز و نژادگرایانه جهان غرب علیه مسلمانان جستجو کرد. سیاست‌هایی که موجب بحران هویت در شهروندان خودی به‌ویژه اقلیت‌های مهاجر مسلمان شده است. درواقع، شکست سیاست‌های یکسان‌سازی و ادغام کننده کشورهای غربی نظیر فرانسه، اقلیت‌های مسلمان مقیم این کشورها را به طعمه مناسبی برای گروه‌های تروریستی تکفیری تبدیل کرده است. مهاجرانی که در جست‌وجوی ریشه‌های هویتی خویش مجذوب گروه‌های تروریستی به‌اصطلاح اسلام‌گرا می‌شوند و با تشدید خشونت و افراط‌گرایی در جهان، اسبابی برای توجیه اسلام هراسی در غرب و حضور نظامی قدرت‌های سلطه‌گر در منطقه و تخریب وجهه جهانی اسلام به شمار می‌روند.


*دانشجوی دکتری روابط بین‌الملل و پژوهشگر مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی


انتهای پیام/

ارسال نظر