صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۵:۱۱ - ۲۷ مرداد ۱۳۹۴
سید عمار کلانتری

مذاکره با آمریکا، جاده صاف کنی احمدی‌نژاد برای روحانی

چندی پیش علی مطهری در مصاحبه‌ای اظهار کرد که اکنون زمینه برقراری روابط با آمریکا فراهم شده است و قرار نبود برای همیشه با آمریکا در قطع رابطه باشیم.
کد خبر : 33753

اگر چه این موضع‌گیری را به هیچ عنوان نمی توان موضع نظام، دولت یا مجلس دانست، اما واقعیت آن است که این موضع مختص او نیست. مطهری هرچند جزو معدود نمایندگان صریح‌اللهجه مجلس نهم است، ‌اما او نیز در اظهار نظرها و موضع‌گیری‌های خود ملاحظات زیادی را در نظر می گیرد و نوعاً آنچه در میان نخبگان سیاسی معتقد به نظام در جریان است، او با شجاعت و صراحتی که دیگران از آن بهره کمتری دارند، این موارد را بر زبان آورده و رسانه‌ای می‌کند.


ایران و آمریکا، از قطع رابطه تا پیاده‌روی ظریف و کری


رابطه ایران و آمریکا از 20 فروردین سال 1359 و بعد از به گروگان گرفتن دیپلماتهای آمریکایی سفارت آمریکا توسط دانشجویان آمریکایی از سوی آمریکا قطع شد و تقریبا در طول دوران پس از انقلاب آمریکا به عنوان دشمن درجه اول نظام مطرح بوده است، اما آنچه در خلال دو سال اخیر در مذاکرات ایران و 5+1 برای حل مساله هسته ای بین محمد جواد ظریف و جان کری، وزرای خارجه ایران و آمریکا از گفت‌وگو و جلسات دو جانبه و حتی پیاده روی رخ داد، در کل سالهای پس از انقلاب بی سابقه بود. البته اگر این تعاملات بین این دو دیپلمات ارشد رخ نمی داد، قطعا نتیجه موفقی که برای دو طرف در مساله هسته‌ای حاصل شد، هیچ گاه به دست نمی آمد.


این تعاملات البته با حفظ مواضع دو طرف نسبت به هم انجام شد و دو طرف به نتیجه رسیدند که اگر چه در بسیاری از موضوعات کاملا رو در روی هم قرار دارند، اما این دلیل نمی شود از "گفت‌وگو" و "مذاکره" برای حل برخی مسائل استفاده نکنند. آنچه بین ایران و آمریکا در سطح وزرای خارجه در منظر رسانه‌ها انجام شد، صرف نظر از مجوزهای داده شده به این دو نفر، ناشی از تعاملات در رده های بالاتر نیز بود که تا کنون نامه نگاری‌های انجام شده میان باراک اوباما، رئیس جمهور امریکا و رهبر انقلاب و نیز گفت‌وگوی تلفنی میان اوباما و حسن روحانی در رسانه ها نیز منعکس شده است.


واقعیت آن است که آنچه در سال 94 بین ایران و آمریکا گذشت، محصول روندی تدریجی، به ویژه در زمان دولت احمدی نژاد است که باعث شد هم در ایران و هم در آمریکا، تابوی مذاکره مستقیم میان دو طرف شکسته شود و مشروعیت یابد. به این ترتیب همان چیزی که عطاءالله مهاجرانی، معاون حقوقی رییس جمهوری وقت در سال 69 مطرح کرد و تنها به دلیل پیشنهاد آن به شدت مورد عتاب قرار گرفت، اکنون علناً انجام شده و به شرط آن که «نشسته» انجام شود و به «پیاده روی کنار هم» کشیده نشود، حتی داد و فریاد گروه موسوم به دلواپسان را هم به دنبال ندارد.
در ادامه به روند رخ داده در این خصوص اشاره و رخدادها و نیروهای موثر در این زمینه برشمرده می شود.



دولت اصلاحات و تعامل با آمریکا


با روی کار آمدن دولت اصلاحات در خرداد 76 و رویکرد آن در سیاست خارجی مبنی بر تنش زدایی، کاهش تنش با آمریکا، مطالبات برخی از نیروهای این دولت و هوادارانشان به شمار می رفت. شاید یکی از مقاطع خاص در این زمینه، سفر رییس این دولت به نیویورک، مقر سازمان ملل متحد بود. رییس دولت اصلاحات ضمن این سفر مصاحبه خبرسازی با کریستین امانپور، خبرنگار ایرانی تبار شبکه آمریکایی سی ان ان کرد که موارد مطرح شده در آن مصاحبه جریان ساز شد و نقش موثری در بهبود چهره ایران در آمریکا داشت.
هر چند برخی نکات مطرح شده در این مصاحبه نظیر یاد کردن از بنیانگذار ایالات متحده با عبارت "شهید آبراهام لینکلن" از سوی رییس جمهوری وقت ایران، با اعتراضات اصولگرایان آن دوره مواجه شد، اما برخی موارد را در ادبیات ایران تثبیت کرد، نظیر این که جمهوری اسلامی با مردم آمریکا مشکلی ندارد که بعد ها از سوی مقامات دیگر ایران نیز بر آن تاکید شد. با این همه رو در رو شدن با مقامات آمریکا چنان تابویی در ایران بود که در همان سفر، وقتی بیل کلینتون، رییس جمهور دموکرات آمریکا که او هم به دنبال تقویت تعامل با ایران بود، در صدد یک صحبت سرپایی با رییس دولت اصلاحات در راهروی سازمان ملل در آمریکا بود، مشهور است که رییس جمهوری ایران راه خود را به سرویس بهداشتی ساختمان کج کرد تا خط قرمزهای نظام را رعایت کرده باشد.
در همین زمان بود که برای اولین بار، مادلین آلبرایت وزیر خارجه وقت آمریکا رسما به اشتباه آمریکا در جریان کودتای 28 مرداد اعتراف و بابت آن از ملت ایران عذرخواهی کرد. با وجود این پالس‌های مثبت دولت دموکرات آمریکا، به دلایل مختلف امکان برداشتن گام های متقابل از سوی دولت ایران برای تعامل با آمریکا به وجود نیامد.








باز شدن پرونده هسته ای با انواع اتهامات علیه جمهوری اسلامی، موجی از فضاسازی‌های آمریکا علیه ایران را دامن زد. این موارد در مجموع به زیان دولت اصلاحات و موضع تنش زدایی آن تمام شد و شاید یکی از عوامل برآمدن محمود احمدی نژاد در انتخابات سال 84 را نیز رقم زد

تعاملی علیه دشمن مشترک


در این دوره البته در مقطعی وجود یک دشمن مشترک، زمینه ساز تعامل ایران و آمریکا شد. زمانی که طالبان سلفی در حال سیطره بر افغانستان، همسایه ایران و اقدام علیه ائتلاف شمال (متحد ایران) بود، این دشمن مشترک زمینه تعامل ایران و آمریکا را فراهم کرد. اگرچه موضوع «کمک به یورش نظامیان آمریکایی از شمال افغانستان به مواضع طالبان توسط نیروهای ایرانی» رسما مورد تایید قرار نگرفت، اما در عمل نوعی از همراهی میان ایران و آمریکا علیه نیروهای طالبان در افغانستان رخ داد و بعدها آمریکایی‌ها به قدرت ایران در این زمینه اذعان کردند.


از محور شرارت تا انتخابات 84 ایران


اواسط دوران دولت اصلاحات از یک سو با واقعه 11 سپتامبر همزمان شد و چندی پس از آن، جرج دبلیو بوش ایران را در کنار دو کشور عراق و کره شمالی عضو محور شرارت دانست. او علت این نام‌گذاری را ادعای حمایت این سه کشور از تروریسم و تلاش آن‌ها برای دستیابی به سلاح‌های کشتار جمعی بیان کرد. از سوی دیگر باز شدن پرونده هسته ای با انواع اتهامات علیه جمهوری اسلامی، موجی از فضاسازی‌های آمریکا علیه ایران را دامن زد. این موارد در مجموع به زیان دولت اصلاحات و موضع تنش زدایی آن تمام شد و شاید یکی از عوامل برآمدن محمود احمدی نژاد در انتخابات سال 84 را نیز رقم زد؛ در همین انتخابات، «برقراری رابطه با آمریکا» شعار و وعده رسمی مصطفی معین بود، اما او در رده‌ یکی مانده به آخر آراء قرار گرفت.


در این فضا بود که رئیس جمهور جدید ایران با اشاره به بی نتیجه بودن سیاست تنش زدایی، مواضعی رادیکال در سیاست خارجی در پیش گرفت، با این وجود او نیز اقداماتی کرد که تحلیلگران آن را نشان‌گر تمایل او به تعامل با آمریکا می‌دانستند.


تعامل با آمریکا از موضع قدرت، از حرف هاشمی و محسن رضایی تا عمل لاریجانی


طی ده، پانزده سال اخیر، دو تن از کسانی که موضوع تعامل با آمریکا از موضع قدرت را مطرح می‌کردند، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی بودند. هاشمی رفسنجانی در مقاطع مختلف در مصاحبه‌ها از موضوع مذاکره با آمریکا دفاع می‌کرد و در مقطعی نیز در کتاب خاطرات خود آورد که امام خمینی(ره) موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا از صداوسیما بودند. محسن رضایی نیز در مصاحبه‌ها و سایت منتسب به خود موضوع برخورد با آمریکا از موضع قدرت را راهکاری مفید برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی می شمرد.


با این حال کسی که تایید رهبر انقلاب بر این رویکرد را گرفت و آن را در حیطه اختیارات خود عملی کرد، علی لاریجانی بود که در دولت احمدی‌نژاد دبیر شورای عالی امنیت ملی شد.


اواخر سال 85، زمانی که علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی در دولت احمدی‌نژاد بود، آمریکایی‌ها که چند سال از حمله‌شان به عراق می‌گذشت و هنوز نتوانسته بودند امنیت را در عراق برقرار کنند، به این نتیجه رسیدند که با توجه به نفوذ ایران بر رهبران شیعه و کرد عراقی، باید از این نفوذ استفاده کنند. در این مقطع با توجه به مسوولیت شورای عالی امنیت ملی در موارد مهم امنیتی و نیز سوابق و روابط لاریجانی با سپاه پاسداران که ارتباطاتی قوی با نیروهای مردمی عراقی داشتند، بعد از درخواست آمریکایی‌ها مجوز مذاکره با آنها تحت مدیریت علی لاریجانی داده شد و به این ترتیب تیمی متشکل از حسن کاظمی قمی، سفیر ایران در عراق، امیر عبداللهیان و یکی دو نفر دیگر با رایان کروکر، سفیر وقت آمریکا در عراق و همراهانش چند جلسه مذاکره کردند.








صرف نظر از آن که این مذاکرات برای جمهوری اسلامی ایران چه دستاوردی داشت، می‌توان گفت انجام این مذاکرات و تایید رهبر انقلاب نسبت به آن، تا حدودی تابوی مذاکره ایران و آمریکا را متزلزل کرد

اگرچه در این جلسات طرف عراقی نیز به عنوان ضلع سوم حضور داشت، اما این اولین مذاکره رسمی و رودرروی ایران و آمریکا بعد از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا به شمار می‌رفت که البته طبق تصمیم رهبر انقلاب، صرفا به موضوع عراق اختصاص داشت. ایشان در این باره در بهار سال 86 توضیح دادند: « آنچه که این روزها مطرح شد که درباره مسئله امنیت عراق مسئولین آمریکایی چه در عراق، چه در بیرون عراق، از مسئولین ما درخواست‌های مکرری کردند، پی در پی؛ این‌ها هم اول اعتنایی نکردند. بعد برای این که شاید برای جلوگیری از ناامنی‌های فاجعه‌بار ملت مظلوم عراق این لازم باشد گفتند در این مسئله ما حرفی نداریم که نظرات خودمان را به طرف آمریکایی منتقل کنیم. آن نظرات چی است؟ آن نظرات تفهیم این نکته است به آمریکایی‌ها که آن‌ها دست از سر عراق باید بردارند تا ملت عراق کشورشان را خودشان اداره کنند.»


این مذاکرات البته نتایج مثبتی برای عراقی‌ها به همراه داشت و البته مصداقی از منافع مشترک و همسوی ایران و آمریکا در برابر عربستان و گروه‌های تروریستی سلفی و وهابی بود که از سقوط رژیم صدام و قدرت گرفتن شیعیان متحد ایران ناراضی بودند. البته به نظر می‌رسد این فرایند با اصرار مقامات شیعه عراقی نظیر مرحوم سید عبدالعزیز حکیم شکل گرفت که روابط خصمانه آمریکا و ایران، کار را برای آنها مشکل کرده بود.


صرف نظر از آن که این مذاکرات برای جمهوری اسلامی ایران چه دستاوردی داشت، می‌توان گفت انجام این مذاکرات و تایید رهبر انقلاب نسبت به آن، تا حدودی تابوی مذاکره ایران و آمریکا را متزلزل کرد.



تعامل با آمریکا از پنجره 1+5


در طول 8 سال دولت احمدی‌نژاد، پرونده هسته‌ای ایران دو مسوول را تجربه کرد: یکی علی لاریجانی که در زمان او، مذاکرات او و خاویر سولانا، مسوول وقت روابط خارجی اتحادیه اروپا پیش رفت و در آستانه رسیدن به نتیجه، با کارشکنی احمدی‌نژاد به بن بست رسید و به استعفای لاریجانی نیز انجامید. در مقطع بعدی سعید جلیلی مسوول مذاکرات شد و البته در طول چندین سال، دستاورد چندانی نداشت.


با این وجود آنچه در این دوره رخ داد، مذاکره ایران با آمریکا، البته در کنار دیگر اعضای گروه 1+5 (روسیه و چین، آلمان، فرانسه و انگلیس) بود. در این دوره و بعد از مذاکرات دوره اصلاحات با سه کشور اروپایی این نگاه در بخش مهمی از مقامات کشور ایجاد شد که طرف اصلی پرونده‌سازی در موضوع هسته‌ای ایران آمریکاست و اروپایی‌ها مستقلا توان حل این مشکل را ندارند. با این وجود از آنجا که هنوز مذاکره مستقیم با آمریکایی‌ها در این زمینه مجوز نداشت، این مذاکرات بین نمایندگان ایران و 5 کشور دیگر به همراه آمریکا انجام می‌شد و عملا امکان پذیر می شد.


البته در میانه این مذاکرات نیز یکی دو مورد، گفتگوی مستقیم میان سعید جلیلی و ویلیام برنز، دیپلمات کارکشته آمریکایی و معاون وزیر خارجه این کشور در حاشیه مذاکرات انجام شد و اگرچه شرایط مذاکره ای موثر را به همراه نداشت، اما تا حدی تابوی مذاکره مستقیم ایران و آمریکا را شکست.


احمدی‌نژاد و موضوع آمریکا


محمود احمدی‌نژاد همانند دیگر ویژگی‌های منحصر به فرد خود، در سیاست خارجی نیز رویکرد خاص خود را داشت. او اگرچه گاه حملات لفظی به ایالات متحده و مقامات این کشور در سخنانش داشت، اما اقداماتی انجام داد که زمینه تعامل با آمریکا را از گذشته فراهم‌تر کرد.


او در مجموع دوره ریاست جمهوری خود و به ویژه دوره دوم آن، نوعا از تعامل با آمریکا دفاع می‌کرد و حتی در سال آخر صدارتش در حاشیه آخرین حضور وی در مجمع عمومی سازمان ملل درباره روابط ایران و آمریکا گفته بود: «معتقدم این فضا نمی‌تواند برای همیشه ادامه پیدا کند و این شرایط باید در جایی پایان یابد. اگر عدالت و احترام به حقوق یکدیگر مبنای کار قرار گیرد، مسائل حل و فصل خواهد شد.»


به خاطر همین مواضع بود که رسانه‌ها تیتر می‌زدند: «عطش احمدی نژاد برای برقرای رابطه با آمریکا» و چهره اصولگرایی چون عباس سلیمی نمین گفته بود: هاشمی و احمدی نژاد درباره مذاکره با آمریکا هم نظرند.


نامه احمدی‌نژاد به جرج بوش، رئیس جمهور جنگ طلب آمریکا اگرچه مبتنی بر ادبیات دیپلماتیک نبود و مورد اعتنای طرف آمریکایی قرار نگرفت، اما راه نامه نگاری علنی مقامات دو کشور را باز کرد.


به علاوه رئیس جمهور پیشین ایران بر خلاف اسلاف خود که حد اکثر یکی دو بار در 8 سال به اجلاس سالانه سازمان ملل می‌رفتند، هر سال به نیویورک آمریکا رفت و صرف نظر از تاثیرات دیگر، او با فعالان رسانه‌ای آمریکا و در مقاطعی نیز با شماری از اعضای شورای روابط خارجی آمریکا دیدار کرد.


احمدی‌نژاد اگرچه در آستانه انتخابات آمریکا پیش‌بینی کرد نمی‌گذارند یک سیاه پوست رئیس جمهور آمریکا شود، اما پس از پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، در پاییز سال 87 پیام تبریکی برای او فرستاد که این هم در جمهوری اسلامی سابقه نداشت.


با روی کار آمدن اوباما و عزم او برای حل مساله هسته‌ای ایران، او نامه ای به اردوغان نوشت تا در قبال انتقال بخش اعظم اورانیوم غنی شده ایران به خارج از کشور، زمینه حل دیپلماتیک این مساله فراهم شود. دولت احمدی نژاد نیز از این فرایند استقبال کرد، با این حال در ادامه مسیر، بعد از حوادث سال 88، از یک سو کار برای آمریکایی‌ها سخت شد و از سوی دیگر برخی کارشناسان درباره خروج ذخیره غنی‌سازی شده از کشور هشدار دادند و تعامل عملی دولت قبل با آمریکا به بن بست خورد و به یک نشست بی نتیجه میان روسای جمهور ایران، ترکیه و برزیل در تهران ختم شد.


در مجموع از مواضع احمدی‌نژاد این گونه بر می آید که او تمایل زیادی بر تعامل و تنش زدایی با آمریکا داشت. با این حال او دو مشکل اساسی در این زمینه داشت: در مقطعی آمریکایی‌ها حاضر به تعامل با او نبودند و در مقطعی نیز ظرفیت دستگاه دیپلماسی دولت او توان کافی برای مدیریت چنین کاری نداشت. در نهایت رایزنی مخفیانه‌ای که علی اکبر صالحی، وزیر خارجه دولت او با موافقت رهبر انقلاب با واسطه عمانی انجام داد نیز در دولت بعد به نتیجه رسید. این شد که عملا کارنامه دولت احمدی‌نژاد، جاده صاف کنی مذاکره با آمریکا، البته برای دولت بعد از خود بود.



انتهای پیام/

ارسال نظر