صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۲۰:۰۳ - ۲۹ آبان ۱۳۹۷

دکتر امیرعباس عبداللهی/////////////

///////////////////
کد خبر : 327620

دکتر امیرعباس عبداللهی


 نکته‌ای که شما به آن اشاره کردید، نکته درستی است. زمان قدیم یک‌سری مکتب‌خانه‌ها بود، یک‌سری نهایت روزنامه‌ها بود برای اطلاع‌رسانی و یک‌سری هم صنعت فرهنگی که آمد و صنعت تلویزیون که آمد در سطح جامعه یک جهشی را در جامعه ما ایجاد کرد اما متأسفانه ما خودمان و از نظر بحث اجتماعی کردن بچه‌ها، این روش را درست اجرایی نکردیم و این را درست عملی نکردیم و این پارادوکسی که اتفاق افتاده در اجتماعی کردن کودکان،بچه‌ها دچار چندفرهنگی شدند. یعنی بچه‌های ما متأسفانه بین فرهنگ مدرنیته و فرهنگ سنتی گیر کرده‌اند. نمی‌دانند کجاها را باید از فرهنگ سنتی استفاده کرد، کجاها را از فرهنگ مدرنیته استفاده کرد. نقش آموزش در یک‌دوره‌ای برعهده پدر، برعهده مادر، برعهده پدربزرگ و درنهایت برعهده یک شیخی بود یا اینکه برعهده رئیس یک مکتب‌خانه‌ای بود که یک قواره خاصی را داشت اما امروزه چطور؟ الان نقش پدر و مادر کمرنگ شده، نقش پدربزرگ و مادربزرگ از بین رفته، نقش مدرسه در حدی محدود شده؛ الان نقشی که گروه‌های حمالان دارند برای انتقال فرهنگی و تجربه فرهنگی، خیلی بیشتر از مدرسه و خیلی بیشتر از پدر و مادر است. دیگر در آن سبک آموزشی جدیدی که آمده، بعضی از عنصرها چون حذف شده و جایگزین نشده، این خلأ فرهنگی و این خلأ آموزشی را ما داریم می‌بینیم.


به‌نظر شما چه باید کرد؟


- آن چیزی که هست، باید احیای سنت را انجام بدهیم و اگر شما دقت کنید، آن پایبندی به بحث مذهب و ایدئولوژی‌های مذهبی و گزاره‌های دینی. به آن روش‌هایی که در سابق بود شما نگاه کنید. در سابق ما خشونت برعلیه خانواده را نداشتیم، خشونت برعلیه زنان را نداشتیم. جامعه قبح داشت اما درحال‌حاضر با توجه به بحث‌های مدرنیسم و بحث‌های پست‌مدرن، آن قبح ذاتی خانواده شکسته شده. یعنی هر کس به‌خودش اجازه می‌دهد در هر شرایطی که هست به فضای تعاملی خانواده‌ها نفوذ پیدا بکند و آن فضای تعاملی را در اختیار خودش قرار بدهد. حالا می‌خواهد این صنعت، صنعت رسانه است، ماهواره‌ها هستند، شبکه‌های اجتماعی است، من به جرأت به شما می‌گویم ما در سال 1404 چیزی به‌عنوان خانواده نداریم. همان‌طور که الان شبه‌خانواده زیاد داریم و خود همین شبه‌خانواده‌ها باعث می‌شود که درگیری‌ها و خشونت‌ها افزایش پیدا کند، آمار طلاق‌های‌مان بالا برود، بحث کودک‌آزاری به‌مراتب بیشتر بشود، بحث خودآزاری و دگرآزاری بیشتر بشود که البته یک قسمت‌هایی از اینها بُعد روانی دارد، یک قسمت‌هایی‌اش بُعد اجتماعی دارد، یک قسمت خیلی اندکش بُعد اقتصادی دارد.


پس طبیعتاً این روی فرهنگ عمومی و یک‌سری باورهایی که قبلاً به‌عنوان هنجار شناخته می‌شده هم تأثیر می‌گذارد؟


- بله، یقین بدانید. این اتفاقی که درحال وقوع است همان بحث هنجارشکنی است که دارد اتفاق می‌افتد. یعنی ما قالب هنجاری‌مان از قالب هنجاری سنتی در این توسل به مدرنیسم و مدرنیته، در آن شکاف ایجاد شده و هنوز این فرهنگ جدید نتوانسته آن خلأها را جبران کند و به‌خاطر همین ما دچار یک نقص و بحرانی در آینده خواهیم شد، بحران شخصیت و بحران هویتی که داریم.


خشونت علیه زنان در جامعه


 


- خشونت را اگر ما بخواهیم یک دسته‌بندی بکنیم به‌حساب از ارکان خانواده شروع می‌شود. اولین مرحله خشونت بین زوجین است که در مراحل اولیه اتفاق می‌افتد. بعد از آن حتی در بحث زوجین، ما آن بحث خشونت جنسی را هم داریم که به‌حساب در غرب دارند آن را انجام می‌دهند و در جامعه خودمان هم دارد این اتفاق می‌افتد. بعد خشونت علیه کودکان را داریم. بعد خشونت علیه سالمندان را داریم. این فضای تعاملی خانواده در حد جامعه‌مان هم اگر شما دقت کنید همه خشونت‌ها را داریم که مشترک هم هست. این خشونت‌ها را داریم که حالا هرکدام به‌نحوه خودش می‌توانیم بگوییم که خشونت برای مردان چطور است خشونت فیزیکی، حالا یک قسمت‌هایی‌اش تنبیه بدنی است، یک‌مقدارش قطع عضو است، یک‌مقدارش قتل است. خشونت‌های جنسی که خیلی دارد رواج پیدا می‌کند در سطح جامعه، تجاوز جنسی است، سوءاستفاده جنسی است، حالا مسائلی که حد و ... دارد. ما خشونت روانی را داریم که بحث باج‌خواهی است، توهین است، تحقیر است، بحث حسادت و شک است و آن محرومیت و محدودیت است که این قسمتش برمی‌گردد به مسئله مالی که از بین بردن استقلال مالی است، مصادره مالی است، ازخودبیگانگی است. که اینها را به‌عنوان خشونت می‌توانیم بگوییم که اینها می‌شود خشونت خانگی و خشونت روانی که خشونت روانی هم که خودش به‌حساب همان توهین و تحقیر و ... است که باز خود همین هم یک فازی را دارد که فاز اولش تنش است، فاز دومش بحران است، فاز سوم توجیه است، فاز چهارم ماه‌عسل است، ماه‌عسل را ما می‌توانیم برای خشونت نام ببریم.


درباره خشونت بر علیه زنان صحبت کنید.


- خشونتی که برعلیه زنان اتفاق می‌افتد که الان مثلاً یک‌سری بحث‌های اسیدپاشی و ... را داریم که یک‌سری‌اش بحث شکست‌های عشقی است که در جامعه ما می‌بینیم که این اتفاقاتی که افتاده مثلاً طرف می‌آید نوشیدنی‌های الکلی را مصرف می‌کند یا بحث فرار از خانه را دارد یا اینکه به‌حساب یک تجربه جنسی ناموفق را داشته که این امر هم باز باعث فرار از خانه و خشونت در این مسئله می‌شود. این چرخه خشونت را من فکر می‌کنم اگر یک‌مقدار بیشتر توضیح بدهیم، مسئله را روشن می‌کند. چرخه، فاز اولش تنش است که فرد مهاجم عصبی می‌شود، شروع به تهدید می‌کند و سکوت سنگینی را به قربانی تحمیل می‌کند، مثل همین بحثی که برای خانم‌ها هم پیش می‌آید و قربانی تلاش می‌کند فضا را آرام کند و در رفتار و گفتار خود دقت داشته باشد تا مهاجم را خشمگین‌تر نکند. مثلاً این را ما در بحث اسیدپاشی یا خشونت برعلیه زنان می‌بینیم. فاز دومی که دارد، بحث فاز بحران است که مهاجم خشونت جسمی، جنسی، روانی، اقتصادی و کلامی را اعمال می‌کند و قربانی احساس تحقیرشدگی می‌کند و خود را در وضعیتی غیرعادلانه گرفتار می‌بیند. چرخه سوم فاز توجیه است، یعنی فرد مهاجم تلاش می‌کند رفتار خشن خود را توجیه کند، قربانی تلاش می‌کند تا این توجیهات را درک کند. مثلاً وقتی که تعرض را به یک کودک انجام می‌دهد، بعد از انجام دادن آن عمل جنسی یا بعد از حالا شلاق زدن آن خانم یا ضربه زدن و صدمه زدن می‌آید این کار خودش را توجیه می‌کند و می‌خواهد با این توجیه کردن قربانی خودش را به‌حساب یک رضایت نسبی را داشته باشد که در مورد رفتار و گفتار خودش دچار شک می‌شود و خودش را مسئول وضع پیش‌آمده می‌داند. اما فاز چهارمش فاز ماه عسل است. مهاجم پوزش می‌خواهد و درخواست کمک می‌کند یا حتی سخن از خودکشی هم به‌میان می‌آورد که قربانی به او شانس دیگری بدهد و به مهاجمش کمک می‌کند و تلاش می‌کنند تا رفتار خود را تغییر دهند.


حالا در بحث اجتماعی چه نهادهایی و چگونه، حالا یک موردش را شما خلأ قانونی عنوان کردید. حالا چطور می‌توانیم این فرآیند را کنترل کنیم؟


- موقعی که قانون شما خوب اجرا نشود و برای بعضی از مجازات‌ها، آن به‌حساب تنبیه‌ها اتفاق نیفتد و تنبیه اجتماعی اتفاق نیفتد، شما نمی‌توانید جامعه را کنترل کنید. مثلاً من بحث چین را مثال می‌زنم. خود چین در بحث مواد مخدر گفت آقا هر کس که مواد مخدر را مصرف کند، درجا اعدام می‌شود. این اعدام‌ها را موقعی که مردم زیاد دیدند دیگر دنبال مواد مخدر نرفتند چون دیدند که به‌واقع طرف را می‌آورند اعدام می‌کنند و آن بگیر و ببندها را دارد. ما اینجا قانونی که برخورد کند با بحث کودک‌آزاری را نداریم. ما هنوز یک دادگاه ویژه مخصوص کودک‌آزاری یا دگرآزاری نداریم و قاضی مسلط به این امر هم نداریم. یک قاضی تخصصی و ویژه‌ای که بخواهد نسبت به این پرونده رسیدگی کند نداریم. چون این جرایم، جرایمی است که تازه اتفاق افتاده و این خلأ قانونی است. این خلأ قانونی تأثیر خودش را روی ارکان هویت جامعه هم می‌گذارد.


حالا جدای از بحث قانون، در بحث فرهنگ‌سازی چطور می‌شود از این مسئله جلوگیری کرد؟


- رسانه‌های جمعی می‌توانند کمک بدهند نسبت به این مطلب. آن نقش هویت‌سازی و فرهنگ‌سازی که الان متأسفانه در کشور ما دیگر کسی به آن توجه نمی‌کند. رسانه‌های مکتوب، رسانه‌های دیدار و شنیداری، اینها می‌توانند در کمک به رشد فرهنگ جامعه و تزریق فرهنگ حقه عمل کنند که این رسالت اصلی خودشان را این رسانه‌ها انجام نمی‌دهند.


در بحث خشونت که شما به بحث خشونت به زنان و بحث کودک‌آزاری هم اشاره کردید، یک‌سری عواملی در سطح کلان جامعه است و خلأ قانونی است که در جامعه وجود دارد و نمی‌تواند آن مبنای پیشگیری کننده را به‌وجود بیاورد؛ ما از لحاظ فردی چطور می‌توانیم در جامعه...


- تمامش برمی‌گردد به بحث اجتماعی شدن. موقعی که شما در اجتماعی شدن‌تان خلأ داشته باشید، آن عوامل روان‌پریشی و آن عواملی که هست در کودکی، در ذهن فرد نهادینه می‌شود و در بزرگسالی خودش را به معرض ظهور و بروز می‌رساند. افرادی که دچار قتل می‌شوند و همین قتل کودکان را انجام می‌دهند و این خشونت‌ها را بر روی کودکان اجرا می‌کنند، می‌خواهند یک حس انتقام را بگیرند چون خودشان مواجه شده‌اند با این مسئله خشونت و با این مسئله آزار، در بزرگی می‌خواهند آن انتقام را بگیرند ببینند چه لذتی داشته برای آن فردی که به اینها آن تعرض را انجام داده است.


انتهای پیام/

ارسال نظر