صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۹:۴۶ - ۲۱ آبان ۱۳۹۷
یک پژوهشگر مطرح کرد:

ترسیم اصول نظم نوین جهانی در چارچوب اسلامی به وسیله فلسفه پیشرفت

یک پژوهشگر گفت: فلسفه‌ی پیشرفت می‌تواند اصول حاکم بر همۀ ابعاد واقعی و اعتباریِ نظم نوین جهانی را در چارچوب معارف و مبانی اسلامی ترسیم نماید.
کد خبر : 324831

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا از روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به دنبال فراخوان مقام معظم رهبری از جامعه علمی کشور در راستای مبحث کلان الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، فرصتی دست داد تا ضمن مطالعه عملکرد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این حوزه، با دست اندرکاران این موضوع به بحث و تبادل نظر بپردازیم. حسین رمضانی مدیر مرکز مطالعات بینارشته‌ای پژوهشگاه از مراکز پیشرو در مقوله الگوی پیشرفت، فردی که خود نیز با حوزه تمحض فلسفه پیشرفت به عضویت هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه درآمده است. در این گفتگو با حوزه تمحض وی و عملکرد مرکز تحت مدیریت ایشان بیشتر آشنا خواهیم شد.


در ابتدا پیرامون عنوان حوزه تمحض‌تان یعنی «فلسفه پیشرفت» بیشتر توضیح دهید.


در حال حاضر، قریب چهار سال است که توفیق حضور در پژوهشگاه را به عنوان همکار پژوهشی و عضو هیات علمی دارم. حوزه‌های فعالیت بنده در دو بخش از پژوهشگاه متمرکز است یک بخش در گروه فلسفه است و بخش دیگر در مرکز مطالعات بینارشته‌ای که هم مدیریت مرکز مزبور بر عهده بنده است و هم توفیق دارم که دبیر حلقه مطالعات تخصصی الگوی پایه‌ی اسلامی پیشرفت باشم.


حوزه‌ی تمحض بنده در گروه فلسفه، «فلسفه‌ی پیشرفت» است. در چارچوب سیاست‌های کلان پژوهشگاه مبنی بر تحقیق در باب فلسفه‌های مضاف، بنده با توجه به پیشینه‌ تحصیلی، علایق شخصی و درکی که از نیاز جامعه‌ اسلامی داشتم تشخیص دادم که در مورد الگوی اسلامی پیشرفت مطالعه کنم؛ به همین منظور حوزه‌ تمحضی که به عنوان بستر کلی مطالعات و فعالیتم انتخاب نمودم، فلسفه‌ی پیشرفت است.


مراد از فلسفه پیشرفت دقیقا چیست؟


در راستای تبیین حوزه‌ی تمحض و مطالعاتم لازم است ابتدا به این پرسش پاسخ دهم که منظور از «پیشرفت» چیست؟ پیشرفت در برداشت متعارف، عبارت است از حرکت فرد و جامعه در پیوندی متعامل با یکدیگر در بستر جهان‌بینی و در امتداد ارزش‌های آرمانی‌ای که برای هر جامعه بر اساس باورهای دینی، فلسفی، فرهنگی و نیز تجارب تاریخی و تجارب زیسته شکل گرفته‌اند.


در تعریف فلسفه‌ پیشرفت باید گفت از آنجایی که نگاه فلسفه به امور یک نگاه فرانگر و بیرونی است، بنابراین فلسفه‌ی پیشرفت عبارت است از تحلیل خودِ مقوله‌ پیشرفت از یک منظر فلسفی؛ به این معنا که شما به دنبال به دست آوردن یک درک فرانگر عقلانی مبتنی بر مبادی و مبانی فلسفی مورد ابتناء خود هستید. با این نگاه، فلسفه‌ی پیشرفت از دیدگاه بنده عبارت است از «تحلیل عقلانی حرکت تکاملی جامعه به سوی آنگونه رشدیافتگی‌ای که جهان‌بینی در نظام اخلاقی فردی و اجتماعی آن را نشان داده و نشانه رفته است». این تعریف، تعریفی است که بنده آن را به عنوان اصل مفروض پذیرفته‌ام و سعی دارم که آن را در ادامه‌ی فعالیت علمی و پژوهشی خود، مورد مداقه‌ و تأمل قرار دهم تا درستی یا احتمالاً نادرستی آن روشن شود. به‌هرحال، درک پیشینی‌ که بر اساس شناخت از مبادی ابتدایی و مفروضم دارم، چنین تعریفی را از فلسفه پیشرفت به من ارائه می‌کند.


براساس‌ این، پیشرفت تعامل دو سویه‌ فرد و جامعه برای نیل تکامل و تعالی است؛ لذا امری انضمامی و پویا و وابسته به عمل انسان در حوزه‌ فردی و اجتماعی است.


اگر بخواهیم تعریف را قدری روشن‌تر ارائه کنیم باید بگوییم فلسفه‌ پیشرفت در پی آن است که به چیستی یا تحلیل ماهوی پیشرفت، به هویت یا تحلیل وجودی، به گستره‌، به چرایی و پرسش از امکان و ضرورت پیشرفت، به چگونگی و پرسش از علل و عوامل و صورت‌های ممکن پیشرفت بپردازد و آن‌ها را مورد تأمل فلسفی قرار دهد تا آشکارسازی نظری و عملی صورت گیرد.


ضرورت توجه به این حوزه تمحض چه بوده است؟


در باب ضرورت و اهداف توجه به این موضوع، نکاتی قابل بیان است. اولاً مفهوم پیشرفت به‌معنایی که مراد ماست ابتدا به‌عنوان یک مفهوم دارای وضع خاص توسط مقام معظم رهبری (حفظه الله) در اواخر دهه هشتاد به کار رفت و در مقابل مفهوم توسعه قرار گرفت؛ به این معنا که مفهوم پیشرفت دارای معنایی خاص در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی است و بر اساس مبادیِ معرفتی گفتمان انقلاب اسلامی نیز باید ارائه و تفسیر شود. این مفهوم به حسب تحلیل واژگانی همان افق رشدیافته‌ حیات اجتماعی جامعه‌ ایرانی اسلامی را نشان می‌دهد؛ منتهی آن توسعه و رشدیافتگی‌ که در امتداد مبانی معرفت دینی و مذهبی ما ایرانیان، قابل شناسایی و تحقق است.


بدین‌روی، در سپهر معناییِ پیشرفت، هم توسعه در امکانات مادی مدنظر است و هم تعالی و رشدیافتگیِ وجودی، اخلاقی، ایمانی و تطهیر و تهذیب وجود فرد و جامعه از آن چیزهایی که در منظومه‌ معارف، سنت، فرهنگ و اخلاق اسلامی از آن‌ به عنوان رذیلت و ناصواب یاد می‌شود. بنابراین چون مفهوم پیشرفت یک مفهوم نوظهور در فضای معرفتی و فرهنگی ما است نیاز به تحلیل دارد.


ما باید این مفهوم را در کنار سایر مفاهیم هموند خود در ادبیات فلسفۀ علوم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و … مورد پالایش قرار دهیم. ازاین‌رو، به لحاظ نظری، تأمل فلسفی بر مسأله پیشرفت مقدمه‌ شکل‌گیری نگاه جدیدی مبتنی بر افق تمدنی جامعه‌ اسلامی ایرانی خواهد بود و یکی از ضرورت‌های حاکم بر فعالیت بنده بر روی این موضوع، پالایش مفهومی و نظری و آماده‌سازی بسترهای نظری، هنجاری و راهبردی لازم برای تحقق این نوع نگاه از توسعه و رشدیافتگی در واقعیت انضمامی جامعه‌ اسلامی ایرانی است.


از آنجایی که مفهوم پیشرفت یک مفهوم کاملاً نظری است و باید در چارچوب ادبیات فلسفه‌ توسعه و پیشرفت و علوم اجتماعی مورد شناسایی قرار گیرد، بنابراین باید دید که این مغهوم در چارچوب حکمت و معرفت اسلامی حائز چه مبانی‌ای است و چه روش‌هایی برای تحقق آن میسر است و چه کارکردهایی از آن مورد انتظار است.


در این حوزه تمحض با چه چالش هایی مواجه بوده اید؟


ما در مطالعه‌ مفهوم و مقوله‌ پیشرفت در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی ناچاریم با گفتمان و الگوهای توسعه‌ای که در دوره‌ معاصر در فضای فلسفه و علوم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، نضج یافته‌اند، مواجهه‌ای انتقادی داشته باشیم. لزوم پرداختن به این مواجهه‌ انتقادی، یکی دیگر از ضرورت‌های حاکم بر مطالعه و تحقیق در باب فلسفه‌ پیشرفت است. ما اگر بخواهیم افق تمدنی و آرمانی جامعه‌ی اسلامی را پی‌جویی نماییم ناچاریم که نسبت خود را با دیگر الگوهای توسعه مشخص نماییم؛ و برای تعیین این نسبت ناچار به مواجهه‌ انتقادی با الگوهای رقیب هستیم؛ ولی این مواجهه‌ انتقادی صورت نمی‌گیرد مگر اینکه پایگاه نظری ما در حوزه‌ حکمت و فلسفه‌ پیشرفت شکل گرفته باشد و ما با یک دیدگاه شکل‌یافته، صورت‌‌یافته و منسجم به مواجهه و تحلیل انتقادی الگوهای رقیب برویم. لذا ما ناچاریم که به این مطالعه بپردازیم.


یکی دیگر از ضرورت‌های مطالعه و تحقیق درباره‌ی فلسفه‌ی پیشرفت، تحلیل و پالایش الگوهای محقق در روابط اجتماعی موجود درون جامعۀ خود ماست. واقعیت این است که الگوهای مورد استفاده در توسعه، مدیریت و برنامه‌ریزیِ توسعه‌ ایران پیش و پس از انقلاب اسلامی، عموماً الگوهایی برگرفته از افکار فلسفی و نظریات بلوک‌های گفتمانیِ شرق و غرب بوده است. ما وقتی برنامه‌های توسعه‌ چهار دهه‌ پیش را بررسی می‌کنیم می‌بینیم که در دوره‌های گذشته عموماً یا در چارجوب مبانی و الگوهای مارکسیستی و یا در چارچوب مبانی و الگوهای لیبرالیستی عمل کرده‌ایم. در حالی که مبانی اسلامی دارای هویت، ماهیت و روش‌های خاص به خود است و دارای یک گفتمان مستقل و منحصربه‌فرد است. ما برای اینکه به شکل خودآگاهانه مسیر توسعه و پیشرفت کشور را بر اساس مبانی و الگوهای برگرفته از مبانی معرفتی، اخلاقی و فقهی اسلامی شکل دهیم ناچاریم که در باب مقوله‌ی پیشرفت به مطالعه‌ای همه‌جانبه بپردازیم. در هر سه حوزه‌ی حکمت و فلسفه‌ پیشرفت، اخلاق پیشرفت و فقه پیشرفت لازم است به نظریه‌پردازی، ارزش‌آفرینی، هنجارگذاری و سیاست‌گذاری بپردازیم. این مهم البته انجام نمی‌شود مگر اینکه ما با نگاهی جامع به گسترۀ موضوعات و مسائل و مبتنی بر رهیافتی اجتهادی و منطبق بر منهج قرآن و سنت، به فعالیت و مطالعه و تحقیق در باب این موضوعات بپردازیم.


حوزه تمحض فلسفه پیشرفت چه کارکردهایی می تواند در علوم انسانی اسلامی داشته باشد؟


یکی از کارکردهای مهم مورد انتظار، کمک به شکل‌گیری علوم انسانی اسلامی است. چون مسأله علوم انسانی و مسأله پیشرفت بسان دو مؤلفه‌ متلازم و هموند هستند. طبعاً مطالعه در باب فلسفه‌ی پیشرفت می‌تواند به شکل‌گیری علوم انسانی اسلامی کمک کند. در واقع فلسفه‌ی پیشرفت می‌تواند چارچوب‌های کلان شکل‌گیری علوم انسانی و الگوهای محوری این علوم را مشخص کند؛ چراکه وقتی ما با یک نگاه کلان به روند تکاملی توأمان فرد و جامعه نگاه می‌کنیم می‌توانیم نقشه مسیر حرکت را تشخیص دهیم و موقف‌های لازم را شناسایی کنیم. این موقف‌ها با مطالعه‌ نظری باید تبدیل به علومی شوند که حرکت تکاملی انسان و جامعه را توصیف و تبیین کرده و از طریق هدایت اراده‌ها در سطح فردی و اجتماعی آن را عینیت نهادی و اجتماعی بخشند. طبعاً فلسفه‌ پیشرفت می‌تواند بسان نقشه‌نگاری شکل‌گیری علوم انسانی اسلامی عمل کند.


یکی دیگر از کارکردهای مورد انتظار از فلسفه‌پیشرفت، مواجهه با ابعاد ابزاری و ابعاد فنی و مهندسی علوم است. واقعیت این است که روزگار ما روزگار تکنولوژی است. هویتی که ما امروز در دوران معاصر در سطح جهانی می‌بینیم هویتی برآمده از تکنولوژی است. به‌تعبیری، عالم ما عالمی تکنولوژیک است و این معنا رو به گسترش و عمق یافتن است. تکنولوژی مبانی فلسفی، اخلاقیات و جهت‌گیری‌های کاربردی مختص به خود را دارد و پیوسته از طریق کاربرد، در حال انتشار و بسط مبانی، اخلاق، فرهنگ و کارکردهای خود است. یکی از بحث‌هایی که ما در زمینه‌ فلسفه‌ پیشرفت داریم بحث مواجهه‌ انتقادی با ابعاد ابزاری علوم و تحلیل کارکردهای تکنولوژی است. این که تکنولوژی چه نقشی در هویت و معنای زندگی داشته باشد، اینکه تکنولوژی چه کارکردهای بایسته یا نابایسته و شایسته یا ناشایستی می‌تواند داشته باشد و همچنین اینکه چگونه می‌توان در عین تعامل کاربردی با امر تکنولوژیک، افق تکاملی زندگی انسان را به سمت تعالی پیش برد، و اینکه چطور می‌توان مانع ازخودبیگانگی انسان معاصر در عالم تکنولوژیک شد، ازجمله مسائلی هستند که بایستی در ساحت فلسفه‌ی پیشرفت بدان‌ها پاسخ داد.


بحث دیگر در حوزه فلسفه‌ی پیشرفت نسبت آن با مسأله مدنیت و شهرنشینی است. اینکه هر نوع نگاه تمدنی‌‌ به توسعه و پیشرفت، برونداد خاص به خود را در مقوله‌ی مدنیت، شهر و شهرنشینی دارد، یک اصل مسلم و غیر قابل انکار است. ما بر اساس نگاهی که در باب فلسفه‌ پیشرفت داریم باید ببینیم که صور کالبدی یعنی معماری، مهندسی و انضباط شهری و سایر مقولاتی که در حیطه‌ی کالبد شهر قرار می‌گیرند باید چگونه باشند؟ همچنین باید ببینیم صور روحی حاکم بر شهر یعنی معنای حاکم بر کالبدها و روابط، فرهنگ حاکم بر روابط اجتماعی، هنرهای متجلی در نظام روابط و کالبد شهری، چگونه باید باشند؟ و نیز صور ارتباطی حاکم بر مدنیت شهری اعم از توجه به مسایلی مانند آموزش، رفاه، امنیت، پرورش و شکوفایی نسل‌های نوخاسته و جوان چگونه باید باشند؟ فلسفه پیشرفت می‌تواند به ما در این حوزه‌ها دیدگاه‌هایی بنیادین، کلان و راهبردی ارائه کند.


یکی دیگر از مسایلی که فلسفه‌ی پیشرفت می‌تواند در آن به ما کمک کند، بحث آینده‌نگاری و آینده‌پژوهی است. این مسأله یک مسأله‌ مهم در حوزه‌ مدیریت اجتماعی است از این جهت که فلسفه‌ی پیشرفت می‌تواند مبانی آینده‌نگاری را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد و چارچوب‌های نظری و ارزشی آن را ترسیم کند.


یکی دیگر از کارکردهای فلسفه‌ی پیشرفت، ارائه‌ی دیدگاهی تبیینی، ارزشی، هنجاری و راهبردی برای حرکت به سمت یک جهان وحدت‌یافته یا یک جهان‌شهر آرمانی است. فلسفه‌ی پیشرفت می‌تواند امکان و ضرورت همگرایی جهانی را مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهد و زمینه‌ها و علل و عواملی که می‌توانند در این جهت نقش‌آفرین باشند و نیز عواملی که می‌توانند موجب واگرایی شوند را شناسایی کند.


یکی دیگر از کارکردهای فلسفه‌ پیشرفت این است که تصویری از نظم نوین الهی‌ـ‌انسانی‌ که می‌تواند حاکم بر روابط بین‌المللی باشد ارائه دهد. فلسفه‌ی پیشرفت می‌تواند اصول حاکم بر همۀ ابعاد واقعی و اعتباریِ نظم نوین جهانی را در چارچوب معارف و مبانی اسلامی ترسیم نماید و خط‌مشی‌های کلان را پیش روی قرار دهد.


اخیراً هم مقام معظم رهبری (مدّ ظلّه العالی) سند الگوی پایه‌ی اسلامی پیشرفت را ابلاغ فرمودند که پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی در شکل‌گیری آن نقش تأثیرگذاری داشته است که در صورت تمایل می‌توانیم در فرصت‌های بعدی به تفصیل در این باره به گفت و گو بپردازیم.


انتهای پیام/4060


انتهای پیام/

ارسال نظر