صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۹:۰۹ - ۰۳ آبان ۱۳۹۷
نقد ساختاری وزارت خارجه؛

چراغ مردگی

ساختار وزارت امور خارجه در نظام سیاسی کشور به طور درست و مشخصی تعریف نشده و نیاز به بازتعریف و استفاده از یک چراغ برای روشن کردن مسیر آینده دارد.
کد خبر : 320827

گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا؛ محمدحسین لطف‌الهی - وزارت امور خارجه از ابتدای امر یعنی وقوع انقلاب اسلامی با شرایط ثابتی اداره می‌شود. شرایط ثابت نه به معنی سیاست یا ساختار یکسان بلکه به آن مفهوم که در تمام طول این دوران چراغ روشنی برای مسیر آینده خود ندارد و شخص وزیر با توجه به دانش، توانایی و سلایق خود به اداره امور این نهاد بسیار مهم می‌پردازد و با تغییر دولت شاهد وقوع تغییرات اساسی، نه در تاکتیک‌ها بلکه در راهبردهای این وزارتخانه هستیم.


سیاست‌گذار و سیاست‌گذاری


بر اساس اصول روابط بین‌الملل وزارت امور خارجه هر کشوری باید دارای دکترین مشخص باشد و با توجه به آن دکترین در بخش‌های مختلف سیاسی و اقتصادی تصمیماتی را اتخاذ کند. این همان موضوعی است که در وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نمود چندانی ندارد.


«محسن شاطرزاده» کارشناس امور بین‌الملل و سفیر سابق ایران در برزیل در این خصوص می‌گوید: «یکی از مشکلات اساسی سیاست خارجی کشور ما آن است که در سال‌های پس از انقلاب، هیچ دکترینی برای اداره وزارت امور خارجه تدوین و اجرایی نشده است و هر وزیر بر اساس سلایق شخصی خود و دولت متبوعش سیاست‌های راهبردی کشور را تعیین می‌کند. در کشورهای توسعه‌یافته اغلب دکترین‌های 10 ساله یا پنج ساله تدوین می‌شود که با آمد و رفت وزرا سیاست‌ها تغییر محسوسی پیدا نمی‌کنند و تنها روش‌ها و تاکتیک‌های انجام کار است که شاید متحول شود.»


شاطرزاده از برزیل به عنوان نمونه نام می‌برد و تصریح می‌کند: «در گفتگویی که با کاردوزو رئیس‌جمهور اسبق برزیل داشتم او به همین مسئله اشاره می‌کرد. کاردوزو می‌گفت که در سیاست خارجی برزیل دولت چپ یا راست معنا ندارد و همه دولت‌ها یک مشی را دنبال می‌کنند که به عنوان دکترین در وزارت امور خارجه تدوین شده است.»


او با اشاره به عدم وجود چنین دکترینی در ایران، اضافه می‌کند: «وظیفه وزارت امور خارجه تأمین منافع ملی است. با توجه به این فرض باید روش‌های رسیدن به این مقصود اتخاذ شود. این روش‌ها منطقه به منطقه و حوزه به حوزه متفاوت هستند. برای مثال باید در حوزه آفریقا یا خاورمیانه باید هدف‌گذاری مشخصی وجود داشته و باشد و نقشه راه بر آن مبنا ترسیم گردد. ماهیت وجودی این وزارتخانه برای تأمین منافع است نه برای بلوک‌بندی و کسب رضایت این و آن. در نتیجه نیاز است گاهی تغییراتی در مواضع اتفاق بیفتد و مواضع جدید در تناقض با مواضع قبلی باشد تا از طریق این تغییر مواضع، منافع ملی با توجه شرایط تأمین شود.»


این کارشناس امور بین‌الملل از انتقادها به مواضع بعضاً متناقض «رجب طیب اردوغان» رئیس‌جمهور ترکیه یاد می‌کند و می‌گوید: «خیلی‌ها از اردوغان انتقاد می‌کنند و او را انسانی مذبذب می‌نامند که هر روز رنگ عوض می‌کند اما به هیچ وجه این طور نیست و راهی که رئیس‌جمهور ترکیه می‌رود راه تأمین منافع ترکیه است. اگر امروز اقتضای منافع ترکیه گفتن حرفی باشد و فردا گفتن حرفی متناقض با روز قبل، این کار را انجام می‌دهد. مسئله مشترک میان این تناقضات حفظ منافع ملی است.»


شاطرزاده وضعیت کنونی وزارت امور خارجه کشورمان را بلبشوی سیاست‌گذاری توصیف می‌کند و می‌افزاید: «وزیر نظرات شخصی خود را در قالب سیاست خارجی کشور می‌گنجاند. نظرات رهبری نیز تأثیرگذار است اما شخص وزیر بیش‌ترین تأثیر را در این حوزه دارد.»



قبیله‌گرایی مدرن و ساختار وزارت امور خارجه


از نکات جالب توجهی که در این وزارتخانه وجود دارد می‌توان به عدم تغییر در اکثریت مسئولین شاغل در مسئولیت‌های حساس، علی‌رغم تفاوت جدی دولت‌ها در راهبرد اشاره کرد.


شاطرزاده با تأیید این موضوع، بیان می‌کند: «وزارت امور خارجه قبل از انقلاب در اختیار شخص شاه بود اما بعد از انقلاب ما در وزارت خارجه دچار قبیله‌گرایی شده‌ایم. برای مثال افراد این وزارتخانه از اصطلاحاتی چون باند نیویورکی، باند شمیران یا باند قم استفاده می‌کنند. همچنین می‌گویند بالای سر هرکسی تابلویی وجود دارد که به معنی وصل بودن به جریان یا اشخاص خاص تعبیر می‌شود. متأسفانه دکترینی نداشته‌ایم که بر مبنای آن نیرو تربیت کنیم و از این قبیله‌گرایی فاصله بگیریم.»


شاطرزاده تصریح می‌کند: «وزارت خارجه باید نظام سلسله‌مراتبی پیدا کند. هر کس که وارد این وزارتخانه می‌شود باید از کارشناسی و دبیر سومی شروع به کار و با توجه به تخصص و تلاشش ارتقا پیدا کند. کسی که رایزن اول می‌شود و امید دارد که به مقام سفارت برسد، وقتی می‌بیند یک نفر از بیرون وزارتخانه با ارتباط و رانت می‌آید و سفیر می‌شود، دچار سرخوردگی می‌گردد. تعارفات، پیشنهادها و نفوذ اصلی‌ترین دلیل وقوع این وضعیت است.»


او با اشاره به تغییراتی که محمدجواد ظریف در ساختار وزارت امور خارجه صورت داده، می‌گوید: «تشکیلات وزارت امور خارجه باید بر اساس دکترین یا سیاست کلان تنظیم شود. برای مثال وقتی اولویت ما تمرکز بر روی کشورهای همسایه است باید معاونتی مخصوص کشورهای همسایه وجود داشته باشد. هر کشوری بر اساس اولویت‌ها ممکن است که ساختارهای متفاوتی را طراحی کند. تا قبل از آقای ظریف ساختار کلاسیکی وجود داشت که معاونت‌ها بر اساس قاره تقسیم می‌شدند به علاوه یک معاونت اقتصادی که گاهی بود و گاهی نبود. در دولت دوازدهم ساختار وزارت خارجه تغییر یافت و طرحی به عقیده من غیرکارشناسی پیاده شد. به عبارتی تمام معاونت‌های سیاسی قبلی در یک معاونت ادغام شد و ادارات کل مستقیماً به وزیر وصل شدند. این اقدام به‌هم‌ریختگی ساختاری ایجاد کرده و باعث آسیب به ساختار این تشکیلات شده است. یک معاونت سیاسی به تنهایی از عهده تمام مسئولیت‌های معاونت‌های پیشین برنمی‌آید.»


شاطرزاده ساختار کنونی را محکوم به شکست می‌داند و می‌افزاید: «در حوزه سیاسی چندان اهمیتی ندارد که چند معاونت وجود داشته باشد اما در حوزه اقتصادی باید بسیار دقیق‌تر عمل کرد. برای مثال در برزیل یک معاونت اقتصادی وجود داشت که چند سال قبل احساس شد کافی نیست و در نتیجه سه معاونت اقتصادی جدید در حوزه‌های تخصصی بازرگانی و تجارت، علم و فناوری و انرژی تشکیل شد. هر سه این معاونت‌های اقتصادی مورد نیاز شرایط کنونی کشور ما است. ما از ابزارهای لازم برای تأمین منافع ملی استفاده نمی‌کنیم.»


وی تصریح می‌کند: «به طور خلاصه بگویم که حذف تمام معاونت‌های سیاسی، افزایش تعداد افراد مرتبط با وزیر و حذف مدیران میانی قطعاً اشتباه و محکوم به شکست است.»


موازی‌کاری‌هایی که ساختار را ناکارآمد می‌کنند


یکی دیگر از مشکلات ساختار وزارت امور خارجه در نظام سیاسی کشورمان، تداخل برخی مسئولیت‌های این وزارتخانه با دیگر نهادها و وزارتخانه‌ها است.


«محسن احدی» کارشناس امور بین‌الملل در این خصوص می‌گوید: «وقتی از وزارت امور خارجه انتقاد می‌کنیم باید به این نکته اشاره کنیم که این وزارتخانه از چه میزان اختیار برخوردار است.»


او دلیل ناکارآمدی برخی افراد با دانش در حوزه سیاست خارجی را عدم تعیین و شرح وظایف، عدم رسم نقشه راه و عدم وجود هدف‌گذاری صحیح می‌داند و تصریح می‌کند: «ایرانیان از دیرباز و به‌عنوان کشوری مقتدر و اثرگذار در عرصه جهانی، با سیاست‌گذاری جهانی و ارتباط خارجی با دیگر دولت‌ها آشنا بوده‌اند. از موارد ارتباطی در دوران هخامنشی که توسط الواح گِلی یا نسخ به‌جامانده از مورخان یونانی چون هرودوت متوجه می‌شویم که ایرانیان اهمیت داشتن روابط با دیگر کشورها را به‌خوبی می‌دانستند. در دوران شکل‌گیری دولت‌سازی مدرن در ایران که به صفویه بازمی‌گردد نیز شاهدیم که افرادی به ‌نام ایلچی‌بیگ مسئول مذاکره با دول خارجی، شرکت‌های تجاری و ارسال پیام شاه به دیگر نقاط جهان بوده‌اند. در دوران آغاز به کار پادشاهی قاجار و آغاز سلطنت آغا محمدخان لزوم وجود نهادی برای ساختارمند کردن روابط سیاسی با سایر کشورها احساس شد و نهادی مستقل تأسیس گشت تا بتواند مسئولیت روابط خارجی را بر عهده بگیرد. نگاهی به وزارت امور خارجه کنونی کشورمان و مقایسه آن با سایر نهادهای مشابه در دیگر کشورها از عدمِ پیشرفت ماهیتی در مأموریت این وزارتخانه حکایت دارد به طوری که هنوز این وزارتخانه در فضای متأثر از تعریف مأموریت اولیه خود در دوران قاجار و شکل‌دهی به ارتباطات خارجی با دولت‌های دیگر باقی مانده است. بسیاری از دیپلمات‌های وزارت امور خارجه در عین داشتن تبحر دیپلماتیک و دانش روابط بین‌الملل به دلیل نداشتن راهبرد اساسی در سطح کلان سازمانی، از کارایی لازم برخوردار نیستند.»


احدی برای نمونه از وزارتخانه‌های نفت و ارشاد نام می‌برد و می‌افزاید: «ما امروز شاهدیم بخش نفت و به‌طور کلی انرژی در حوزه وزارت نفت، فرهنگ و هنر در وزارت ارشاد، امور اقتصادی در وزارت اقتصاد و امور نظامی و دفاعی در بخش‌های نظامی امنیتی کشور پیگیری می‌شود، نمی‌توان از وزارت امور خارجه اقدامی فراتر از این را انتظار داشت. هرچند ناکارآمدی ساختار اداره وزارت امور خارجه در کارکرد بسیاری از سفارتخانه‌ها مشهود است به‌طوری‌که بسیاری از سفرای ایران به زبان، فرهنگ و سیاست کشور محل مأموریت اشراف ندارند یا انگیزه‌ای برای کار ندارند. گاهی مشاهده می‌شود به دلیل ویژگی‌های شخصی یک سفیر، سفارتخانه‌ای بسیار موفق عمل می‌کند و ارتباطات خوبی را ایجاد می‌کند اما با تغییر آن سفیر همه چیز دوباره به روال سابق بازمی‌گردد. متولی رایزنان فرهنگی در سفارتخانه نیز که با سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که نهادی مستقل از وزارت امور خارجه است نیز به‌عنوان دیگر عامل ناکارآمدی این وزارتخانه در ارتباطات بین‌المللی محسوب می‌شود.»


او در پایان راه‌حل را بازتعریف دوباره وزارت خارجه در ساختار سیاسی کشور عنوان می‌کند و می‌گوید: «به طور کلی می‌توان گفت که اگر احتیاج به روابط خارجی منسجم نه فقط در قالب سیاسی بلکه در تمامی ابعاد داریم باید به یک تفاهم بین‌الأذهانی در کلیت نظام حاکمیتی برای بازتعریف مأموریت این وزارتخانه دست یابیم.»


انتهای پیام/4095


انتهای پیام/

ارسال نظر
نظرات بینندگان 0 نظر
K.m
23:45 - 1397/08/06
نقد مفید
احمد بنی قاسمی
18:38 - 1397/08/04
ظریف غرب‌ زده است
کریم مزینانی
10:15 - 1397/08/04
وزارت خارجه فقط زمان آقای ولایتی خوب بود