پشت پرده انتقال داعش به افغانستان
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا؛ محسن احدی-در حالی جنگ افغانستان وارد هجدهمین سال خود میشود که هزاران میلیارد دلار هزینه این جنگ شده و صدها سرباز آمریکایی در آن جان باختهاند ولی آمریکا هیچگاه به مقصود نهایی خود که در بدو حمله به افغانستان اعلام کرده بود، دست نیافته است.
این جنگ اما برای افغانستانیها مخربتر بوده و امنیت این سرزمین هر روز با انجام یک حمله تروریستی بر هم زده میشود. فقر هنوز گریبانگیر این کشور بوده و قاچاق مواد مخدر هنوز اصلیترین منبع درآمدی تروریستها، تحت دیدهبانی یانکیها است.
اما آنچه در دو سال اخیر، صحنه سیاسی افغانستان را دستخوش تحول کرده، تشکیل شاخه افغانستان داعش و بیعت اعضای آن با ابوبکر البغدادی رهبر خود خوانده این گروهک تروریستی داعش است. اتفاقی که از همان ابتدا نگرانیهای زیادی را از پیچیدهتر شدن معمای امنیت در این کشور جنگزده ایجاد کرد.
هرچند داعش در افغانستان توانست حملههای تروریستی را به چندین هدف عمدتاً در مناطق شیعهنشین انجام دهد اما بهسرعت با ارتش این کشور از یکسو و طالبان از سوی دیگر، وارد جنگ شد و در نتیجه، بنیه خود را از دست داد تا رهبران این گروه تروریستی تصمیم بگیرند که وارد دوره فطرت بهجای فعالیتهای آشکار شوند.
ورود این گروه به فاز سکون و خاموشی، بهطورکلی با سیاستهای کلان داعش که مقاومت درهرحال و تا آخرین قطره خون را بهعنوان رسالت الهی برای تروریستها میدانند، مغایر است و ازاینرو میتوان ورود به مرحله بیعملی را بخشی از پازل اجرایی این گروه تروریستی برای رسیدن به یک مقصود نهایی در راستای یک استراتژی کلان دانست.
اگر مرزهای شرقی افغانستان که در مجاورت چین قرار گرفته و تلاش پکن برای گسترش ارتباط اقتصادی و امنیتی با کابل را بررسی کنیم و همچنین رفتار مقامهای سیاسی آمریکا و موضعگیریهای اخیر آنان در قبال مسلمانان اویغور را مدنظر قرار دهیم، متوجه استراتژی کلان داعش در افغانستان میشویم.
داعش از همان ابتدای تأسیس خود در عراق و سوریه برای پیشبرد یک سیاست کلان برای ضربه زدن به محور مقاومت و تضعیف جهان اسلام در راستای خدمت به اربابان غربی–عبری خود بود. هرچند با هوشیاری و رشادت مثالزدنی محور مقاومت این تلاش در غرب آسیا رنگ موفقیت به خود ندید ولی حالا آمریکاییها که استفاده از گروههای تروریستی را برای مقاصد سیاسی در کارنامه سیاه خود دارند، تلاش میکنند تا از داعش در افغانستان علیه منافع چین استفاده کنند.
غرب چین و استان «سین کیانگ» که اقلیت مسلمان اویغور در آن زندگی میکنند، مدتی است که موردتوجه رسانههای غربی قرار گرفته است و این رسانهها گاهوبیگاه درباره اعمال محدودیت علیه این گروهها برنامههایی پخش میکنند. در کنار توجه رسانههای غربی و بهخصوص آمریکایی به مسئله مسلمانان اویغور میتوان به موضعگیریهای سیاستمداران آمریکایی بهعنوان شاهدی برای استفاده ابزاری واشنگتن از این گروه تروریستی اشاره کرد.
مدتی قبل بود که چند سناتور آمریکایی با ارسال نامهای به دونالد ترامپ از وی خواستند تا دولت چین را به دلیل اعمال محدودیت علیه مسلمانان اویغور مورد تحریم قرار دهد. وزیر امور خارجه آمریکا نیز بارها چه در سخنرانیهای خود و یا یادداشت در حساب کاربری توئیتر اعلام کرده است که آمریکا نمیتواند در قبال تبعیض علیه اویغورها سکوت کند اما با توجه به اینکه دشمنی آمریکا با مسلمانان امری اثبات شده است و نمونه بارز آن را میتوان در مسئله فلسطین مشاهده کرد، پس میتوان نتیجه گرفت که حمایت آمریکا از مسلمانان اویغور، تلاشی برای سوءاستفاده از فضای موجود در راستای استراتژی کلان آمریکا علیه سایر کشورهاست.
آمریکا تلاش میکند با بهرهگیری از دلارهای سعودی که سالهاست بوی خون و جنایت میدهد و سوء استفاده از اندیشه وهابیت، قوای گروهک تروریستی داعش را در افغانستان و در مجاورت با کشور چین متمرکز کند و آنچه را نتوانست در غرب آسیا و علیه محور مقاومت پیاده کند، علیه چین در دستور کار قرار دهد.
وقتی به اقدام دولت چین برای کمک به افغانستان در تعلیم نیروی مرزبانی و ساخت پادگانهای مرزی در مرزهای مشترک نگاهی بیندازیم، متوجه درستی گزاره فوق میشویم که چینیها نیز به هدف شوم آمریکا علیه خود پی بردهاند.
آمریکا تلاش میکند تا با بازسازی داعش در افغانستان و انتقال بحران به چین، عملاً در مقابل این کشور که در حال پشت سر گذاشتن آمریکا بهعنوان یک قدرت برتر اقتصادی در جهان است، جنگ نیابتی خود را با کمک دلارهای سعودی و سلاح تروریستها بهپیش ببرد. کاری که همیشه آمریکاییها علیه دشمنان و رقیبان خود به کار میگیرند.
انتهای پیام/4093
انتهای پیام/