صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۳۹ - ۳۰ شهريور ۱۳۹۷
دلنوشته‌ای برای دهه اول محرم؛

بغض‌ها در گلویمان می‌ماند!

کد خبر : 312452

دیروز روز دهم بود. روز آخر روضه. آخرین روز از آن 10 روزی که کل سال دلم هوایش را می‌کند. می‌آیم؛ از خیل جمعیت می‌گذرم؛ با خیل جمعیت می‌آیم.


قرارمان 10 روز اول محرم است، امسال هم گذشت و رسید به روز آخر و من در حسرتم... ما در حسرتیم! گویی هنوز یک بغض 1400 ساله گلویمان را می‌فشارد ...


حسرت که چرا دهم محرم سال 61 هجری در رکابش نبودم، در رکابش نبودیم ...


سال‌هاست امامزاده علی‌اکبر چیذر میزبان دوستداران حسینی است؛ فضای امامزاده، حسینیه، زینبیه و حتی خیابان‌های اطراف پر می‌شود از جمعیت عزادار و مشکی‌پوش.


فضا و دیوارهای اطراف را مشکی پوشانده‌اند. ایستگاه‌های صلواتی با چای و شربت کام مهمانان را تازه می‌کنند. تلویزیون‌های بزرگ که در جاهای مختلف تعبیه شده مراسم سخنرانی، مداحی و تصویر یکدست و عظیم جمعیت عزادار را به نمایش می‌گذارد.


قاری سوره فجر را می‌خواند و می‌رسد به آیه یا ایتها النفس‌المطمئنه ... صدای گریه حزن‌انگیزی شنیده می‌شود؛ آیات آخر گویی فقط برای اوست. برای حسین(ع) ... باید با گوش جان شنید.


دعای فرج صاحب‌الامر را می‌خوانیم یک دل و یک صدا ... آخر همه دلتنگیم و می‌خواهیم قلب نازنین امام زمانمان‌(عج) از فشار غم عاشورا حفظ باشد، سلامتی‌اش را می‌خواهیم.


زیارت عاشورا می‌خوانند و می‌خوانیم. با هم سلام می‌دهیم بر اباعبدالله و فرزندانش بر ابا‌عبدالله‌ (ع) و یارانش.
سخنران مجلس می‌گوید از دست ندهیم این روضه روز آخر را، از علامه طباطبایی می‌گوید، از مکاشفه‌ و سلام همسرش به امام حسین‌(ع) و شنیدن جواب سلام امام را.


این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد/ اجر صبری ست کز آن شاخه نباتم دادند...


سخنران به نقل از حاج اسماعیل دولابی می‌گوید: خدا برای جذب آدم‌ها هم تار دارد، هم تور و هم تیر. تار خدا مثل صدای قرآن و مناجات است که دل آدم را می‌برد و جذبش می‌شود. تور خدا که بنده‌هایش را با آن صید می‌کند، مثل شب‌های محرم، شب‌های قدر، مجلس خوب و دوست خوب است. همه اینها تور خدا هستند و بنده‌هایی را که می‌خواهد از این طریق جذب می‌کند.


خدا تیر هم دارد، بلای خدا مصیبتی که بر مؤمن وارد می شود، تیر خداست. همان که برای اولیا خدا می‌آید و صید خدا می‌شوند و در دام شیطان نمی‌افتند.


شد دلم آسوده چون تیرم زدی/ ای سرت گردم چرا دیرم زدی


خدا در قرآن به انسان‌ها یاد می‌دهد چطور وقتی تیر بلا می‌خورند، نشکنند .به آنها یاد می‌دهد که از طریق انالله و انا الیه راجعون به این اصل برسند که بگویند ما از خداییم و به سوی خدا می‌رویم. در واقع وقتی ما خود را از آن خدا بدانیم هر بلایی برای ما شیرین است و شکرگزاری می‌کنیم.


سخنران، از حضرت زینب‌(س) و مصیبت‌هایی که بر او وارد شد، می‌گوید و نگاه زیبایی که حضرت داشتند و فرمودند: به جز زیبایی‌ ندیدم.


می‌گویندشبیه‌ترین شخص به امام حسین‌‌(ع) حضرت زینب‌‌(س) بود که لقب شریکة الحسین‌(ع) گرفت. عزت و سربلندی و شجاعتش همچون امام حسین‌‌(ع) بود که آن گونه در مقابل یزید و یزیدیان ایستاد و یزید را تحقیر کرد با جملات کوبنده.


حاج محمود کریمی به منبر می‌رود برای ذکر مصیبت و مداحی، عصر روز عاشورا که نیاز به روضه ندارد،خودش روضه است ...


به من خسته غم‌زده رحمی
دم غروب خورشیده
چه بوی سیبی پیچیده
وصیت مادرمونه
که زینبت زیر گلوت رو بوسیده ...


دم غروب و اذان مغرب بود، غربت عصر عاشورا. غروب روز دهم هم گذشت، اما عزاداران هنوز بغض بر گلو دارند. گوش بسپاری می‌شنوی که نامش را هنوز زمزمه می‌کنند.
ذکر هر روزمان باد لبیک یا حسین!


انتهای پیام/4072/


انتهای پیام/

ارسال نظر