مشروطیت؛ دستاوردها و ناکامیها
نکاتی دراین خصوص قابل تامل است:
1. نهضت مشروطه و سرانجام آن، برههای از تاریخ ایران است که یکی از تجربههای اتحاد و اشتراک مساعی گروههای مختلف اجتماعی در ایران را بهخوبی نشان میدهد. عوامل مختلف درونی و برونی در ایجاد این جنبش دخیل بودند. قیام تحریم تنباکو، اندیشهی اصلاح، ناخشنودی و مقاومت در برابر امتیازات و قراردادهای استعماری، مناسبات اجتماعی و اقتصادی ایرانیان و برقراری ارتباط با غربیان به شیوههای مختلفی بر روح و فکر نیروهای اجتماعی تأثیرگذار شد و سرانجام مطالبهی حکومتی مشروطه، ماحصل این فرایند شد.
2. روحانیون شیعه که در ابتدای مشروطه در جریان مهاجرت به حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) ایفای نقش کردند، در ادامه بهعنوان بازیگران اصلیِ مشروطهی ایرانی وارد کارزار سیاسی ایران شدند. تهییج سیاسی مردم از مساجد آغاز میشد. اتحاد آیتالله طباطبایی و آیتالله بهبهانی سهم مهمی در توفیقات مشروطهطلبان داشت. از طرف دیگر، رویارویی آنان با اندیشههای غربی اصلاحگرایان اجتماعی و مقابله با تقلید از غربیان، وجه دیگر فعالیت آنان در این برهه از تاریخ ایران بود. باید توجه داشت که جنبهی ضداستبدادی نهضت مشروطه بیشتر از وجه ضداستعماری آن بود. مشروطهطلبان غرب و استعمار را خوب نشناختند. بر همین اساس، بستنشینی در باغ سفارت انگلیس و تبعات آن، بعدها برای آنان مسئلهساز شد.
3. نیروهای اجتماعی متنوعی در جنبش مشروطه دخیل بودند؛ روحانیان، روشنفکران، انجمنهای سری، تجار و ایلات، همه در این نهضت نقش داشتند. اگرچه این امر به یک معنا نشاندهندهی همسویی وسیع اجتماعی با این نهضت است، اما از منظری دیگر مشروطه پس از توفیق، باید همهی این گروههای اجتماعی را راضی میکرد. هریک از این جریانها گفتمان خاص خود را برای مشروطه در نظر داشتند.
4. مشروطه در عمل بنیانهای قوام اجتماعی را بر هم زده بود، ولی چیزی در خور را جایگزین آن نکرد. در واقع جنبه-های سلبی مشروطه، سلطنت قاجار را آماج حمله قرار داده بود. بیکفایتی محمدعلیشاه و بعداً احمدشاه نیز مزید بر علت شده بود. این امور قوام اجتماعی را دچار خدشه و عملاً قدرت مرکزی را ضعیف کرد. در چنان شرایطی، ناامنی و بیثباتی همهگیر شده بود. بدیهی است که مردم ثبات را بر بیثباتی ترجیح می دهند. بنابراین وقتی رضاخان با قلدری تمام و با پشتوانهی استعمار، مدعی برقراری ثبات شد، کسی در برابر او ایستادگی نکرد.
به بیان دیگر، ظهور رضاخان پس از یک دورهی بیثباتی رخ داد که جریان مشروطه در آن تأثیرگذار بود. اگرچه این بی ثباتی توسط دولتهای خارجی و بهوسیلهی نفوذیهای آنان نیز تشدید میشد. هر نظام سیاسی، اگر دچار وضعیتی شود که از عهدهی مقابله با عناصر و عوامل اختلالآفرین برنیاید و گسترش آنان نظم اجتماعی و سیاسی را تهدید کند، دچار این وضعیت می شود ومشروطه از این قاعده مستثنا نبود.
5. ازجمله علل دیگر ناکامی مشروطه می توان موارد زیر را نام برد: ابهام درمفهوم مشروطیت ونبودمباحث نظری کافی ، ماهیت کاملا" متفاوت نیروهای مشروطه خواه، فقدان فرهنگ گفتگو وتسامح سیاسی به دلیل حاکمیت طولانی استبداد ، نفوذ عناصر مستبد و غربزده دربین مشروطه خواهان وهمچنین دخالت های بی حد و حصر روسها و انگلیس که نظام نوپای مشروطه را با مشکلات زیادی روبروکرد.
با همه این اوصاف اما مشروطه تجربهی خوبی از فعالیتهای سیاسی ایرانیان است که با همه گسستها و ناکامیهای آن، در حافظه تاریخی ایرانیان مانده و ایشان در پیچهای تاریخی خود از این تجربه استفاده میکنند. بیشک در انقلاب اسلامی با عنایت به تجربه مشروطه، عوامل منحرفکننده انقلاب کنترل شد و در ادامه راه هم استفاده از درس ها و عبرت های مشروطه لازم است.
* سرپرست و عضو هیئت علمی گروه تاریخ واحد بافت
انتهای پیام/