صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۲۳:۴۵ - ۱۸ شهريور ۱۳۹۷
رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا:

مؤلفه‌های اصلی عقلانیت حاکم بر تمدن نوین اسلامی است

رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا گفت: مؤلفه‌های اصلی عقلانیت حاکم بر تمدن نوین اسلامی بستری برای شکوفایی تمدن نوین اسلامی قلمداد کرد، این مؤلفه‌ها صرفاً جنبه نظری ندارد بلکه باید درصحنه عمل با تمرین فراوان ظهور عینی پیدا بکند چراکه تمدن نوین اسلامی با حرف و شعار متولد نمی‌شود.
کد خبر : 310028

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، حجت‌الاسلام‌ رضا غلامی در برنامه ضیافت رضوی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد درباره مؤلفه‌های اصلی عقلانیت حاکم بر تمدن نوین اسلامی است، گفت: تمدن نوین اسلامی بازگشت به گذشته نیست بلکه منظور از آن، بهره‌گیری هوشمندانه از سرمایه‌ها و تجارب ارزنده تاریخی و همچنین ایجاد بسترهای نو و امروزی، برای یک جهش تمدنی در آینده است. هر تمدن بزرگی، چه آشکارا و چه پنهان، مولود یک عقلانیت است. عقلانیت را می‌توان ویژگی یا حالت معقول بودن یک مقوله یا پدیده در نظر گرفت.


رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا افزود: درواقع، وقتی از عقلانیت یک دیدگاه یا عمل سخن به میان می‌آید، خصیصه یا وجه عقلی آن مورد نظر است. عقلانیت عبارت است از مجموعه معیارها یا شاخص‌هایی که عقلانی بودن یک نظر یا عمل را مشخص می‌کند. لذا بعضی گفته‌اند که عقلانی زندگی کردن یعنی چگونه زندگی کردن.


غلامی با این پرسش که چه مؤلفه‌های اصلی‌ برای عقلانیت حاکم بر تمدن نوین اسلامی می‌توان برشمرد، خاطرنشان کرد: بعضی تصور می‌کنند آنهایی که طی سال‌های اخیر درباره تمدن نوین اسلامی صحبت کرده‌اند و ابعاد و زوایای گوناگون آن را تحت بررسی و موشکافی قرار داده‌اند، دچار ساده‌انگاری و حتی گرفتار نوعی بلاهت شده‌اند و نمی‌دانند که شکل‌گیری یک تمدن جدید به نام اسلام آن‌هم در شرایطی که غرب نوعی استیلای تمدنی بر عالم پیدا کرده است، چه لوازم و اقتضائاتی دارد.


وی ادامه داد: برخی تصور کرده‌اند که شرایط امروز را شرایط مطلوب تمدنی در نظر گرفته‌ایم این در حالی‌ است که برخلاف این تصورات، هم لوازم و اقتضائات کلان شکل‌گیری تمدن جدید از نظر خیلی از تمدن‌پژوهان پنهان نیست، هم کسی شرایط امروز را کاملاً مساعد رویش یک تمدن جدید نمی‌داند. البته انقلاب اسلامی در این 40 سال، گام‌های بزرگی را در مسیر دست‌یابی به تمدن نوین اسلامی برداشته است که مهم‌ترین آن، احیای خودباوری است اما روشن است که فاصله ما با تمدن نوین اسلامی کم نیست.


رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا، مؤلفه‌های اصلی عقلانیت حاکم بر تمدن نوین اسلامی را معرفی کرد و توضیح داد: باید آن را بستری برای شکوفایی این تمدن قلمداد کرد، این مؤلفه‌ها صرفاً جنبه نظری ندارد بلکه بیشتر آنها، علاوه بر جنبه نظری، باید در صحنه عمل با تمرین فراوان ظهور عینی پیدا بکند چرا که تمدن نوین اسلامی با حرف و شعار متولد نمی‌شود.


غلامی اولین مؤلفه اصلی عقلانیت حاکم بر تمدن نوین اسلامی را تقویت هویت و خودباوری اجتماعی معرفی کرد و توضیح داد: هویت اجتماعی به خصوصیات و تمایزات یک جامعه اطلاق می‌شود که می‌تواند مرز یک جامعه را با سایر جوامع مشخص کند. درواقع، هویت یعنی وجود پاسخ به سؤال کیستی یک جامعه؛ هرچند یک جامعه توأماً از خصوصیات مثبت و منفی برخوردار است اما آنچه مسلم است، هویت اجتماعی عمدتاً حول خصوصیات مثبت، نقاط قوت و ظرفیت‌های منحصربه‌فرد یک جامعه شکل می‌گیرد.


وی با بیان اینکه هر جامعه‌ای برای رسیدن به هویت، نیازمند شناخت «خود» است، اظهار کرد: جامعه‌ای که خود را نمی‌شناسد فاقد یک هویت جمعی است یا هویت آن بسیار ضعیف و شکننده است و حول یکسری منافع و علایق مشترک و نسبی به وجود آمده است. وقتی جامعه‌ای نسبت به خود به شناخت صحیح و عمومی رسید، حالا نوبت تقویت آن و تبدیل آن به یک باور مستحکم می‌رسد. تردید نباید کرد که فقدان خودباوری مساوی است با رکود، سکون و درجا زدن.


به گفته غلامی معمولاً جوامعی در مسیر پیشرفت و تمدن سازی قرار می‌گیرند که به سطح مناسبی از خودباوری دست پیداکرده‌اند. امروز جامعه به برکت انقلاب اسلامی به خودباوری رسیده است اما این خودباوری عمق کافی پیدا نکرده و می‌تواند با هجمه‌های فرهنگی ترک بردارد. بنابراین، تقویت هویت و خودباوری اجتماعی یکی از لوازم اصلی قدم گذاشتن در مسیر تمدن نوین اسلامی است.


رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا دومین مؤلفه را همبستگی اجتماعی حول اهداف و آرمان‌ها را بیان کرد و توضیح داد: هر جامعهٔ هویتمندی، اهداف یا آرمان‌های مهم برخوردار است که این اهداف و آرمان‌ها منشأ شکل‌گیری لایه ثابت منافع ملی است. منافع ملی و فراملی، دارای دو لایه ثابت و متغیر است و خود لایه متغیر که برحسب مقتضیات زمان متحول می‌شود، به لایه ثابت تکیه دارد. لایه ثابت منافع به‌راحتی قابل تغییر نیست و فقط وقوع انقلاب و ظهور اهداف و آرمان‌های متفاوت است که می‌تواند آن را تغییر دهد.


وی با تأکید بر اینکه جامعه بی‌هدف و فاقد یک چشم‌انداز روشن، یک جامعه مرده و پژمرده است که فاصله چندانی با فروپاشی ندارد. اما مهم‌تر از وجود اهداف و آرمان‌های مهم، شکل‌گیری همبستگی اجتماعی برای نزدیک شدن به این اهداف و آرمان‌هاست، عنوان کرد: همبستگی زمانی شکل می‌گیرد که عزم و اراده قوی برای تحقق اهداف و آرمان‌ها وجود داشته باشد. خود عزم و اراده قوی هم مولود خودباوری و امید به امکان تحقق اهداف و آرمان‌هاست.


رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا توضیح داد: ممکن است در یک جامعه‌ای، بهترین اهداف و چشم‌اندازها هم وجود داشته باشد، اما به دلیلی که عرض شد، عزم و اراده ملی شکل پیدا نکرده باشد؛ در این صورت جامعه هر روز شاهد دعواها و اختلافات پوچ سیاسی و مسامحه بر سر منافع ملی خواهد بود و همین امر، قدرت حرکت، آن هم حرکت پرسرعت و جهشی را از جامعه خواهد گرفت. با این وصف، اولاً، تبیین و صیقل دادن اهداف و آرمان‌ها و تبدیل آن به فهم عمومی، ثانیاً، ایجاد امید در جامعه در زمینه امکان تحقق اهداف و آرمان‌ها و ثالثاً، تقویت همبستگی اجتماعی برای حرکت جمعی به‌سوی اهداف و آرمان‌ها، یکی از لوازم اصلی قدم نهادن در مسیر تمدن نوین اسلامی است.


وی سومین مؤلفه را گرایش به پیشرفت همه‌جانبه معرفی کرد و توضیح داد: به‌طور طبیعی، ملتی که به خودباوری و سپس برای رسیدن به اهداف و آرمان‌های خود به همبستگی رسیده است، دائماً به دنبال ترقی و پیشرفت است و توقف و عقب‌ماندگی را برنمی‌تابد اما مسأله اینجاست که اگر پیشرفت عمیق و مبنایی نباشد و به پیشرفت صوری و ویترینی تبدیل شود و یا اگر پیشرفت همه‌جانبه نباشد، و صرفاً شامل جنبه‌های مادی زندگی جمعی بشود، این پیشرفت نه‌تنها کمکی به رشد و تعالی حقیقی جامعه نخواهد کرد، بلکه جامعه را با انواع بیماری‌ها و آسیب‌های اجتماعی روبرو خواهد کرد که نمونه‌های بارز آن را در متن تمدن غرب و همچنین کشورهای غرب‌زده‌ای که تنها به لعاب پیشرفت دل‌خوش کرده‌اند، شاهد هستیم.


غلامی ادامه داد: امروز بعضی کشورها در منطقه جنوب غرب آسیا، دکوری از پیشرفت را به اسم پیشرفت جا زده‌اند این در حالی است که هیچ نشانه‌ای از پیشرفت عمیق و ماندگار در این کشورها قابل‌مشاهده نیست و اگر روزی غربی‌ها دست خود را از روی سر این کشورها بردارد و مستشاران خود را از این کشورها خارج کنند، حتی همین ظواهر را هم از دست خواهند داد.


رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا افزود: از طرف دیگر، غرب که باید از آن به مهم‌ترین رقیب تمدن نوین اسلامی تعبیر کرد، در کنار توسعه برق‌آسایی که در عرصه‌های مادی داشته است، یک تمدن تک ساحتِ و پرآفت است که سرجمع نتوانسته صلح، رضایتمندی و آرامش را برای انسان به ارمغان بیاورد و جوامع ما نیز در همان حد که پا در مسیر توسعه غربی گذاشته از همان آفات و آسیب‌ها بی‌نصیب نمانده است. با این وصف، اولاً، جامعه‌ای پا در مسیر تمدن سازی قرار می‌دهد که در پی عالی‌ترین سطح از پیشرفت باشد. ثانیاً، پیشرفتی جامعه را به سعادت و خوشبختی می‌رساند که تزئینی و ویترینی نباشد بلکه واقعی و همه‌جانبه باشد و تمامی ساحت‌های زندگی جمعی انسان من‌جمله، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را شامل شود.


غلامی چهارمین مؤلفه را ارتقاء نظم و قانون خواند و تصریح کرد: تمدن موّلد یک جامعه مدنی قانونمند و منظم است یعنی قانونمندی و نظم اجتماعی یکی از شاخصه‌های اصلی جوامع متمدن به شمار می‌رود. جامعه‌ای که قدرت دست‌یابی به منظومه‌ای از قوانین منسجم و کارآمد را ندارد و از ناهماهنگی و ناکارآمدی قوانین رنج می‌برد، حتماً با تمدن سازی فاصله دارد.


وی با شاره به نکته‌ای از مرحوم علامه طباطبایی (ره) که مضمون آن این است که اصولاً جامعه‌ای مترقی‌تر محسوب می‌شود که بتواند با بهره‌گیری از قوه اعتباریات، جزئی‌ترین مناسبات حیات اجتماعی را مضبوط کند. توانایی عقل در اعتبار سازی، این امکان را فراهم می‌کند، که انسان حیات جمعی خود را در همه عرصه‌ها قاعده‌مند کند و این قواعد اجتماعی دقیق و هوشمندانه است که نظم اجتماعی را به ارمغان می‌آورد، گفت: هرقدر نظم اجتماعی قوی‌تر باشد، تزاحمات اجتماعی نیز کم‌تر است و در این صورت انسان‌ها در زندگی جمعی آرامش و خوشبختی بیشتری را تجربه می‌کنند.


غلامی با اشاره به اینکه تفاوت نظم اجتماعی در تمدن نوین اسلامی بانظم اجتماعی در تمدن غربی، در منشأ نظم اجتماعی است, عنوان کرد: در تمدن نوین اسلامی، این اسلام یعنی جهان‌بینی و شریعت اسلامی است که با به میدان آوردن گسترده عقل و تعقل، نظم اجتماعی را متولد می‌کند این در حالی است که تمدن غرب سرمنشأ و تکیه‌گاه نظم اجتماعی خود را در حد قرارداد اجتماعی و آراء عمومی- که باید آن را عامل خیلی از ناراستی‌های اجتماعی در نظر داشت- تنزّل داده است.


رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا پنجمین مؤلفه اصلی عقلانیت حاکم بر تمدن نوین اسلامی را سرمایه‌گذاری وسیع بر روی تربیت اجتماعی بیان کرد.


وی در توضیح پنجمین مؤلفه گفت: قانون و نظم اجتماعی بدون وجود تربیت اجتماعی ابتر است. نباید تصور کرد که صرف دست‌یابی به قانون خوب و کارآمد، جامعه را به نظم اجتماعیِ مطلوب خواهد رساند.


به عقیده غلامی زمانی قانون و قواعد اجتماعی در عمق جامعه نفوذ خواهد کرد و در میان کوچک و بزرگ به ملکه رفتاری مبدّل خواهد شد که سطح عالی‌ای از تربیت اجتماعی در قامت یک سیستم یا نظام ظهور بروز پیدا کند.


غلامی با اشاره به تجارب بشری در تمدن سازی اظهار کرد: جوامعی در تمدن سازی موفق‌تر بوده‌اند که با طراحی یک نظام تربیتی قوی- اعم از آموزش‌وپرورش، نهادهای اجتماعی و رسانه‌ها- گام‌های مؤثرتر و موفق‌تری را در عرصه تربیت اجتماعی برداشته‌اند چیزی که جامعه ما امروز از آن بهره چندانی ندارد.


وی ادامه داد: به‌رغم ظرفیت‌های بی‌نظیری که تعالیم اسلامی در ساحت تربیت فرد و جامعه در اختیار ما قرار داده است، هنوز تفکر و نظام جامع و کارآمد تربیتی در جامعه حاکم نیست و خیلی از بی‌نظمی‌ها و قانون‌گریزی ناشی از فقدان این نظام است. وقتی به تربیت اجتماعی بهاء داده شد، به‌تبع آن، هوش اجتماعی مردم نیز بالا می‌رود و توانایی تشخیص ارزش و ضد ارزش و نفع و ضرر در آنها افزایش پیدا می‌کند که می‌توان از آن به سیستم ایمنی اجتماعی تعبیر کرد که مانند سیستم ایمن بدن انسان، به‌صورت خودکار جامعه را از خیلی آفات و آسیب‌ها مصون نگه می‌دارد.


رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا ششمین مؤلفه را بهاء دادن به تعقل و دستگاه محاسبات جزء‌نگرانه دانست و گفت: رواج خردورزی در جامعه در سطوح گوناگون، نه‌فقط مقدمات پیشرفت همه‌جانبه را فراهم می‌کند، بلکه جلوی سطحی گرایی‌ها و افراط ‌و تفریط را خواهد گرفت.


غلامی عامل اصلی افراط و تفریط که سرمنشأ بسیاری از گرفتاری‌ها و عقب‌ماندگی اجتماعی دانست و توضیح داد: جهل و دور شدن از خردورزی است. به نظر می‌رسد، تعلیم فلسفه و پرورش فلسفی در جامعه به عمق‌گرایی و ارتقاء قدرت تعقل- چه در درک هستی و چه در مواجهه درست با مسائل اجتماعی- کمک فراوانی می‌کند و جوامعی که فلسفه در آن بهایی ندارد، نشانه‌های بارزی از کج‌روی یا آشفتگی و ناآرامی در آن مشاهده می‌شود.


وی ادامه داد: اما بحث فراتر از این است. بحث در این است که جدای از عقل کلی و هستی‌شناس، توجه به عقل ابزاری و دستگاه محاسباتی جزءنگر، یکی از الزامات پیشرفت به شمار می‌رود.


به عقیده رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا، عالم اسلام به دلایل گوناگون ازجمله شیوع رویکردهای صوفی مسلکانِ یا ترس از مادی زدگی، از بسط و به‌کارگیری مناسب دستگاه محاسبات عقل ابزاری فاصله گرفته است و همین امر، نوعی مدیریت ذوقی و شاعرانه را بر مدیریت علمی تحمیل کرده است. البته روشن است که هرگونه دانش عقلی‌ای باید مبتنی بر جهان‌بینی الهی باشد ولی واقعیت این است که قدم گذاشتن در مسیر تمدن نوین اسلامی بدون به میدان آوردن دستگاه محاسبات عقلی و فرموله کردن رفتارهای مدیریتی امکان‌پذیر نیست.


غلامی ظهور مردم‌سالاری دینی حقیقی و همه‌جانبه را هفتمین مؤلفه‌های اصلی عقلانیت حاکم بر تمدن نوین اسلامی دانست.


وی توضیح داد: مردم‌سالاری دینی، امتداد خط امامت با مشارکت و نقش‌آفرینی حداکثری مردم است. نباید ازنظر دور داشت که اهداف جامعه اسلامی جز با ظهور و بروز ایمان الهی و مشارکت مؤمنانه آحاد مردم اعم از نخبگان و توده مردم میسر نیست.


غلامی گفت: از طرفی نباید تردید داشت استبداد در هر نوع و سطحی با اسلام سازگار نیست و هرکجا که قرار باشد جامعه اسلامی با استبداد پیش برود، شکست و درماندگی آن جامعه قطعی است. بااین‌حال، مردم‌سالاری دینی لایه‌های گوناگونی دارد. یکی از لایه‌های آن حضور در انتخابات است اما مهم‌تر از انتخابات، مشارکت مدل‌سازی شده مردم در تمامی ساحات اجتماعی اعم از فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است.


رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا اظهار داشت: باید قبول کرد جامعه امروز ما از مردم‌سالاری در فرهنگ و اقتصاد محروم است و دولتی شدن اقتصاد و فرهنگ، عملاً این دو ساحت مهم اجتماعی را به ضعف کشیده است. حتی در ساحت سیاسی، هنوز جایگزین احزاب در جامعه ما مشخص نشده و مدل مشخص و کارآمدی برای حضور مردم در سازمان سیاسی کشور ارائه نشده است.


وی گفت: همین امر نیز موجب شده تا انتخابات در کشور ما با چالش‌های مختلفی روبرو شود و مردم در موارد متعددی، نه‌تنها مسئولیت خود در قبل نتیجه انتخابات را قبول نکنند، بلکه از انتخاب خود احساس رضایتمندی نداشته باشند لذا بحث بر سر این است که مردم‌سالاری دینی باید با همه ابعاد خود در جامعه ظاهر شود و این، جزء الزامات اساسی گام نهادن در مسیر تمدن نوین اسلامی است.


غلامی هشتمین مؤلفه را تحقق عملی شایسته‌سالاری معرفی کرد و افزود: گرچه موضوع شایسته‌سالاری را می‌توان در طول موضوع مردم‌سالاری دینی در نظر گرفت اما من به دلیل اهمیت شایسته‌سالاری، آن را جدای از مردم‌سالاری دینی مطرح می‌کنم.


وی ادامه داد: امروز بحث‌های گوناگونی حول ضرورت حضور جوان‌ها یا بانوان در مسئولیت‌های مختلف مطرح می‌شود لکن مهم این است که هر مسئولی در جامعه اسلامی چه جوان چه پیر، چه مرد و چه زن، از شایستگی‌های مقتضی آن مسئولیت برخوردار باشد. از ایمان و تعهد به ملت و نظام تا تحصیلات و تجارب مرتبط و کافی؛ از ظرفیت، هوش و اقتدار مدیریتیِ هم‌طراز آن مسئولیت تا بهره‌مندی از تفکر و برنامه تحول‌آفرین؛


غلامی یکی از مشکلات اساسی در چهل سال اخیر را تکیه زدن افراد نااهل و ناتوان به مناصب مهم مدیریتی دانست و خاطرنشان کرد: نتیجه این تکیه کردن به افراد نااهل، گسترش ناکارآمدی در جامعه است. جامعه اسلامی با مدیران نااهل و ناتوان هیچ‌گاه روی تمدن نوین اسلامی را نخواهد دید و یکی از راه علاج‌ها برای بستن باب حضور عناصر نااهل و ناتوان در مناصب مدیریتی کشور، از یک‌سو، بسط مردم‌سالاری دینی که شرح آن گذشت، و از دیگر سو، احاطه دستگاه محاسباتی جزء نگرانِ و علمی در فرایند نصب مدیران کشور در سطوح گوناگون است که در جای خود محل تأملات جدی است.


غلامی نهمین مؤلفه تمدن اسلامی را سازمان یافتن عدالت اجتماعی نام برد و گفت: عدالت اجتماعی مهم‌ترین رکن تمدن نوین اسلامی است. به‌بیان‌دیگر، اگر قرار باشد وجه تمایز تمدن نوین اسلامی با سایر تمدن را بیان کنیم، بدون شک، این وجه تمایز، تعریف مترقی اسلام از عدالت اجتماعی، و مهم‌تر از آن، میزان سرمایه‌گذاری بر روی آن خواهد بود.


وی ادامه داد: عدالت اجتماعی با نظر محقق نمی‌شود. عدالت اجتماعی بیش از هر چیز نیازمند مکانیسم‌های عملی دقیق است که تا امروز این مکانیسم‌ها به‌درستی کشف و فرمول‌بندی نشده است. شاید بعضی تصور کنند در زمینه عدالت با فقر تئوریک روبرو هستیم اما هرچند تئوری عدالت آن‌طور که باید تقویت نشده و خیلی از فروعی‌ات بحث عدالت روشن نیست اما مسئله اصلی در عدالت، اولاً ضعف در مکانیسم سازی و ثانیاً عدم مقاومت کافی در برابر نابردباری‌ها و فشارهایی است. جامعه اسلامی تمرین کافی برای تحقق عدالت نداشته باشد و تا زمانی که قدرت سازمان‌دهی عدالت در جامعه شکل نگرفته باشد، امید بستن به تحقق تمدن نوین اسلامی محل تأمل است.


غلامی دهمین مؤلفه اصلی عقلانیت حاکم بر تمدن نوین اسلامی، ارتباط و تعامل با سایر جوامع و فرهنگ‌ها دانست و گفت: هیچ جامعه‌ای بی‌نیاز از ارتباط و تعامل با سایر جوامع نیست و جامعه اسلامی هم از این قاعده مستثنا نیست. در تعالیم اسلامی ارتباط و تعامل با دیگران باهدف استفاده از نقاط قوتشان مورد تأکید قرارگرفته است. هرچند وجود تفاوت‌های اساسی و یا نگرانی از التقاط‌های فرهنگی، روابط با جوامع غیرمسلمان را برای ما به امری محتاطانه تبدیل می‌کند اما طبیعی است که راه‌های هوشمندانه‌ای برای استفاده مؤثر از تجارب و دستاوردهای دیگران بدون افتادن در دام التقاط وجود دارد.


وی ادامه داد: در سده اخیر، نبود خودباوری، و فراتر از آن، وجود انفعال و خودباختگی، ارتباط و تعامل با دیگران به‌ویژه غرب را به تقلید کورکورانه تبدیل کرده است اما این دلیل نمی‌شود که جامعه اسلامی از مزیت‌های فراوان ارتباط و تعامل با سایر جوامع و تمدن‌ها دست بکشد. بنابراین، بحث من بر سر این است که اولاً، اسلام نه‌تنها ارتباط و تعامل را ممنوع نکرده بلکه آن را مؤکداً توصیه کرده است؛ ثانیاً، تمدن اسلامی تجربه موفق و روشنی در این زمینه دارد. ثالثاً، مسیر برای کنار گذاشتن تقلید و برقراری ارتباط و تعامل هوشمند بسته نیست. نمی‌توان از این واقعیت چشم‌پوشی کرد که ما تا الآن فرصت بررسی موشکافانه تمدن غرب و دستاوردهای مادی آن را پیدا نکرده‌ایم و آنچه از غرب به‌عنوان رقیب اصلی تمدن نوین اسلامی می‌دانیم به‌هیچ‌وجه – چه برای تعامل و بهره‌گیری مثبت از غرب و فاصله گرفتن از نقاط ضعف آن و چه برای رقابت با غرب- کافی نبود است و این مانعی مهم در جهت شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی محسوب می‌شود.


غلامی یازدهمین مؤلفه سخت‌کوشی و رهایی از رخوت و تنبلی دانست و گفت: جامعه بی‌خیال، باری به هر جهت، راحت‌طلب و تنبل، هیچ‌گاه تمدن ساز نبوده و نخواهد بود. مهم این است که بدانیم، در مقایسه بافرهنگ عمومیِ سایر جوامع، و به‌رغم تأکیداتی که اسلام بر روی سخت‌کوشی دارد، فرهنگ عمومی ما در مقام عمل مولّدِ سخت‌کوشی نیست و همین امر موجب شده تا جامعه ما از درجه کار مفید بسیارکمی برخوردار باشد.


رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا تصریح کرد: بعضی از عامه مردم تصور می‌کنند، تمدن‌های بزرگ بدون زحمت به‌دست می‌آیند این در حالی است که هیچ جامعه پیشرفته‌ای را نمی‌توان سراغ گرفت که بدون یک کار سخت و فشرده به پیشرفت رسیده باشد. شاید اتکا کشور ما به پول نفت هم این مشکل را دوچندان کرده است. به‌هرحال، اگر فرهنگ عمومی در موضوع کار تقویت نشود و این وضع ادامه پیدا کند، حتماً پا گذاشتن در مسیر شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی با مانعی جدی روبرو خواهد بود.


وی دوازدهمین مؤلفه را رواج نقد مشفقانه معرفی کرد و توضیح داد: اگر نقد در جامعه‌ای سکه رایج شد، و سعه‌صدر برای مواجهه با آن افزایش پیدا کرد، نباید تردید کرد که آن جامعه از بسیاری از آفات و آسیب‌ها مصونیت پیداکرده است. اگر به شرایط جوامع نابسامان و عقب‌مانده توجه کنید، تأیید خواهید کرد که این جوامع فاقد فرهنگ نقد هستند و یا نقد را در حد یک ژست یا دکور زیبا و البته پوچ و بی‌ثمر تنزل داده‌اند. واقعیت این است که خیلی‌ها از نقد صحبت می‌کنند اما وقتی نوبت نقد خودشان می‌شود، تاب نقد را از دست می‌دهند و چهره مستبد خودشان را رو می‌کنند.


غلامی نقدی را سازنده و اصلاحگر دانست که اولاً مشفقانه و دلسوزانه باشد نه از سر کینه و خصومت ورزی و ثانیاً عالمانه، روشمند و مؤدبانه باشد. بعضی‌ها به‌جای نقد عالمانه، به سمت اراجیف گویی، عملیات روانی یا کلی‌گویی‌های بی‌فایده می‌روند و هدفشان از نقد کسب منافع سیاسی یا خودنمایی و اظهار وجود است؛ این نوع نقدها، نه‌تنها سازنده نیست بلکه مخرب است و لذا مهم است که بدانیم از چه نوع نقدی صحبت می‌کنیم. من معتقدم، جامعه‌ای که صاحب فرهنگ نقد است و این فرهنگ در لایه‌های مختلف رواج پیداکرده است و حتی به مقام خود انتقادی رسیده است، این جامعه از صلاحیت پا گذاشتن در مسیر تمدن سازی برخوردار است.


رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا عبور از فردگرایی افسارگسیخته و تقویت پیوندهای اجتماعی را سیزدهمین مؤلفه خوانند و گفت: فردگرایی به مفهوم، اصالت بخشی به فرد در برابر جامعه و تقدم منافع فردی نسبت به منافع اجتماعی، یکی از مصیبت‌های چند سده اخیر در جهان است که به‌مثابه فرهنگ و سبک زندگی مدرن دائماً ابعاد گسترده‌تری از زیست انسان‌ها را احاطه کرده است.


وی با اشاره به اینکه فردگرایی نه‌فقط آزادی را بر عدالت ترجیح می‌دهد و قانون را در حد نگهبان آزادی‌های فردی تقلیل می‌دهد، بلکه روزبه‌روز با بسط حریم خصوصی، بر ارتفاع دیوارهای زندگی مردم و دور شدن انسان‌ها از همدیگر می‌افزاید، اظهار کرد: این فردگرایی که من مایلم از آن به فردگرایی افسارگسیخته تعبیر کنم، علاوه بر ایجاد انواع ترس و ناامنی در جامعه، و یا گسترش مصرف‌زدگی و انهدام محیط‌زیست، بسیاری از پیوندهای اجتماعی را از بین برده است. اگر درگذشته، نوع‌دوستی، عشق به جامعه و کشور، شفقت و مهربانی نسبت به سایرین، گذشت و ایثار و امثال این‌ها ارزش تلقی می‌شد و جامعه را به هم پیوند می‌داد. امروز این موارد در اثر گسترش فردگرایی به مذبوح برده شده و عملاً بروز و ظهور خود را در زندگی اجتماعی انسان‌ها ازدست‌داده است.


غلامی تصریح کرد: شاید این روزها صحنه بی‌تفاوتی کثیری از مردم به فردی که مثلاً در خیابان به کمک نیاز دارد و از مردم استمداد می‌کند را دیده‌اید. این صحنه در مجتمع‌های مسکونی و برج‌های بزرگ هم فراوان مشاهده می‌شود که همسایه به‌کلی از همسایه خبر ندارد. در چنین شرایطی به طریق اولی همبستگی اجتماعی در جهت تحقق اهداف و آرمان‌های مهم به شوخی شباهت دارد و اگر هم همبستگی‌ای شکل بگیرد، بسیار شکننده است. با این ملاحظه، یکی از پیش‌نیازهای ورود به مسیر تمدن نوین اسلامی، مقابله با فردگرایی است.


رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی صدرا چهاردهمین و آخرین مؤلفه را عمل‌گرایی متعادل و غیر افراطی اشاره کرد و گفت: گرچه برای ما عمل‌گرایی و پراگماتیسم به معنای فلسفی‌اش قابل‌قبول نیست اما نباید ازنظر دور داشت که اسلام بر روی عمل تأکید منحصربه‌فردی دارد. در تعالیم اسلامی، اصولاً ایمان الهی بدون عمل صالح خاصیتی ندارد و آنچه برای انسان به‌مثابه سرمایه و دارایی اخروی می‌ماند و حیات ابدی او را تضمین می‌کند عمل صالح است.


وی در پایان گفت: با این اوصاف، ماندن در صحبت‌های زیبا و ناتوانی تبدیل این صحبت‌ها به عمل، چه در عرصه فرهنگ و چه اقتصاد و غیره، یکی از خسارت‌هایی است که می‌تواند جامعه اسلامی را از حرکت منصرف کند. صرف وجود ذخایر معارفی و حتی فضیلت‌های عقیدتی با همه ارزشی که دارد مساوی تمدن اسلامی نیست، بلکه تمدن آن وجه عینیت یافته تعالیم اسلامی است که از توأماً از دو جنبه مادی و معنوی برخوردار است. بنابراین، در تمدن اسلامی، مهم‌ترین چیز، قدرت تبدیل نظر به عمل است که خود این علاوه بر فرهنگ رایج، به مکانیسم‌ها و مدل‌های دقیق نیازمند است.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر