صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۷:۰۱ - ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
به بهانه سالروز کودتای 28 مرداد، آنا گزارش می‌دهد؛

کودتای 28 مرداد و مصدق در کلام امام خمینی (ره)

روز 28 مرداد 1332 در پی موفقیت کودتا و سقوط دولت ملی مصدق، محمد‌رضا شاه پهلوی به کشور بازگشت و به تعبیر امام خمینی(ره) «محمدرضا رفت و رضاشاه برگشت».
کد خبر : 304740

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، در روز 28 مرداد 1332 دولت دکتر محمد مصدق سرنگون شد و فضل‌الله زاهدی خود را به عنوان نخست وزیر ایران معرفی کرد. تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، رژیم پهلوی این روز را با عنوان جشن ملی با نام «قیام 28 مرداد» گرامی می‌داشت اما پس از انقلاب اسلامی از آن با عنوان کودتای 28 مرداد در تقویم یاد شده است.


تاریخ به عنوان وسیله عبرت و کسب تجربه و نیز منبع شناخت در زندگی آیندگان نقش اساسی دارد و در متون و منابع دینی هم به آن سفارش شده است. امام خمینی(ره) هم به لحاظ هوشمندی خود بارها بر عبرت‌گیری و درس‌آموزی از تاریخ تأکید کردند که نمونه ارائه‌شده در موضوع کودتای 28 مرداد با حسرت و افسوس از فرصت تباه‌شده یاد می‌کنند.


بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ضمن معرفی آمریکا به عنوان عامل اصلی واقعه می‌فرمودند: «این غفلت بزرگ از رجال سیاسى و علما و عرض مى‏‌کنم که سایر اقشار مملکت ما واقع شد و این آدم (شاه) را تحمیل کردند بر ما و دنباله‌اش را هم گرفتند که قدرتمندش کنند. از آن وقت تا حالا هم غفلت‌ها شده است. قوام‌السلطنه بارها نخست‌وزیر شد. قیام 30 تیر 1331 علیه صدارت وى بود. می‌توانست این کارها را بکند لکن با غفلت‌ها، با ضعف نفس‌ها نکرد. از او بالاتر دکتر مصدق بود. قدرت دست دکتر مصدق آمد لکن اشتباهات هم داشت. او براى مملکت مى‏‌خواست خدمت بکند لکن اشتباه هم داشت. یکى از اشتباهات این بود که آن وقتى که قدرت دستش آمد، این (محمدرضا شاه) را خفه‌اش نکرد که تمام کند قضیه را. این کارى براى او نداشت آن وقت، هیچ کارى براى او نداشت، براى اینکه ارتش دست او بود، همه قدرت‌ها دست او بود و این هم این ارزش نداشت آن وقت. آن وقت اینطور نبود که این یک آدم قدرتمندى باشد، مثل بعد که شد. آن وقت ضعیف بود و زیر چنگال او بود لکن غفلتى شد. غفلتى دیگر اینکه مجلس را ایشان منحل کرد و یکى یکى وکلا را وادار کرد که بروید استعفا بدهید. وقتى استعفا دادند یک طریق قانونى براى شاه پیدا شد و آنکه بعد از اینکه مجلس نیست، تعیین نخست‌وزیر با شاه است؛ شاه تعیین کرد نخست وزیر را! این اشتباهى بود که از دکتر واقع شد و دنبال آن این مرد را دوباره برگرداندند به ایران. به قول بعضى که «محمدرضا شاه رفت و رضاشاه آمد»! بعضى گفته بودند این را به دکتر که کار شما این شد که محمدرضا شاه رفت. خوب، محمدرضا آن وقت یک آدم بى‌عرضه‌اى بود و تحت چنگال او بود. او رفت و رضاشاه آمد یعنى یک نفر قلدر آمد. این‌ها آن وقت گفتند نمى‏‌دانستند که بعدها رضا شاهِ چندآتشه (محمدرضا پهلوى) است. این هم یکى از اشتباهات بود که شده است‏.» ( صحیفه امام، جلد چهارم، صفحات 371 و 3721)


مصدق اگر مانده بود سیلی بر اسلام می‌زد


امام خمینی(ره) همچنین درباره مصدق فرمودند: یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سر سخت مخالف بودند. از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیت‌الله کاشانی دید که این‌ها خلاف دارند می‌کنند و صحبت کرد، این‌ها این‌ کار کردند که‌ یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را «آیت‌الله» گذاشتند! این در زمان آن بود که این‌ها فخر می‌کنند به وجود او. او هم مُسلِم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زده‌اند و به اسم «آیت‌الله» توی خیابان‌ها می‌گردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود سیلی بر اسلام می‌زد. اینها تفاله‌های آن جمعیت هستند که حالا قصاص را، حکم ضروری اسلام را، غیرانسانی می‌خوانند. ما تکلیفمان با آن‌ها خوب تا یک حدودی معلوم است. هر وقت هم مصلحت پیدا بشود روشنش می‌کنیم. اما با این نمازخوان‌ها باید چه بکنیم؟ همین نمازخوان‌هایی که حضرت امیر(سلام‌الله‌علیه) من نمی‌خواهم بگویم من حضرت امیر، آن‌ها خوارج. خیر، من هم مثل شما یکی از افراد ملت هستم، اما این‌ها همان جمعیت‌هایی هستند که حضرت امیر در مقابل آنها فَشَل شد نتوانست کاری بکند. (صحیفه امام خمینی، جلد ۱۴، صفحه ۴۵۶)


انتهای پیام/4071/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر