آزادهای که با تواضع خود، نسل جوان را جذب میکرد
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، گاهی اوقات تقویم را که ورق بزنیم، به روزهایی میرسیم که خاطرات دلنشینی برای ما رقم زدهاند. انقلاب اسلامی، تقویمی خاطرهانگیز با روزهای پرافتخار برای ملت ماست. یکی از آنها سالروز بازگشت آزادگان به وطن است.
پس از سالهای دفاع مقدس، بزرگمردانی که در اسارت دشمن به سر میبردند 26 مرداد به آغوش وطن و خانواده خود بازگشتند. از آن زمان تاکنون، هرسال در این روز، خاطرات دلنشین آزادگان کشور مرور میشود.
رضا نصیری مدیرکل فرهنگی و اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی در صفحه اینستاگرام خود به مناسبت بازگشت آزادگان به وطن، خاطرهای از حجتالاسلام ابوترابی، یکی از آزادگان سالهای دفاع مقدس، ذکر کرده است:
«در سالروز بازگشت عزتمندانه آزادگان، یادی کنیم از نماد درخشان آزادگی مرحوم حجت الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی، دلاور مردی که بیش از 10 سال رنج اسارت را به جان خرید و در سختترین ایام تاریخ معاصر، هدایت نسلی را به عهده گرفت که با استقامت خود، صفحات زرینی در سینه تاریخ به ثبت رساندند.
یک بار خدمت اخوی بزرگوار آن مرحوم، آقای سید محمدحسن ابوترابی فرد، بودم، سزظهر بود و نماز را پشت سر ایشان خواندیم و برای ناهار به نان سنگک و املت دعوتشان کردم و ایشان هم بیتکلف و با محبت پذیرفتند. سر ناهار کمی از شرایط روز دانشگاه گلایه کردم که 10 تا بنر نصب میکنیم اما استقبال دانشجویان از برنامههای فرهنگی کم شده است.
ایشان خاطره عجیبی از اخوی مرحومشان، سید آزادگان، نقل کردند که هرگز فراموش نخواهم کرد. آقای ابوترابی از قول یکی از همبندیهای اخویشان گفتند: یک روز در اسارتگاه، مرحوم ابوترابی را دیدم که از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید، آثار شعف و شادی از دور هم در چهره ایشان نمایان بود، هرگز در طول 10 سال اسارت، ابوترابی را اینگونه شاد و خوشحال ندیده بودم.
به ایشان نزدیک شدم و راز خوشحالیاش را پرسیدم. ابتدا ایشان پاسخ نمیدادند، اصرار کردم تا اینکه در نهایت مرحوم آقای ابوترابی ناچار، رازی را برایم برملا کرد، ایشان گفت: فلان اسیر را میشناسی؟ گفتم، بله! او با بقیه فرق میکند ظاهراً جبهه آمدنش هم داوطلبانه و افتخاری نبوده؛ سر و ظاهرش هم با بچههای بسیجی فرق دارد. مرحوم ابوترابی گفت: هشت ماه است صبح، ظهر و شب از کنارش که رد میشوم با تواضع به او سلام میکنم و او جواب سلام مرا نمیدهد و امروز بعد از هشت ماه برای اولینبار جواب سلام مرا داد و این خوشحالی من به خاطر این است...
این خاطره ساده برای من خیلی درس داشت. گاهی اوقات در دانشگاه فکر میکنیم طیفی از بچهها به هیچ وجه نمیتوانند مخاطب ما باشند؛ اما حقیقتاً ما چهقدر تلاش کردیم؟ چهقدر بر اعتقادات خودمان استوار هستیم؟ چندبار مثل ابوترابی از خودمان دربرابر جریان غیرهمسو،تواضع نشان دادیم و نتیجه نگرفتیم؟ یاد باد آن روزگاران یاد باد.»
انتهای پیام/4007/ن
انتهای پیام/