صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۵:۵۹ - ۰۵ مرداد ۱۳۹۴

چرا خواهر مشایی به دفتر وکیل مهدی هاشمی رفت؟

یک وکیل دادگستری می‌گوید: در جریان اختلاس سه هزار میلیاردی خانمی به دفترم آمد و از من خواست تا وکالت پسرش را که به جرم اختلاس زندانی شده بود به عهده بگیرم. به او گفتم اگر پسر شما رشوه گرفته، به او توصیه می‌کنم قبل از صدور کیفرخواست مبلغ اختلاس را برگرداند تا به حبس محکوم نشود. من با این شرط وکالت پسر شما را به عهده می‌گیرم. او گفت من خواهر مشایی هستم.
کد خبر : 30010

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، در بخشی از مصاحبه روزنامه خراسان با محمود علیزاده طباطبایی آمده است:


آیا اگر فردی مرتکب اختلاس شده باشد وکالت وی را قبول می‌کنید؟


معتقدم در دفتر وکیل باید بر روی همه باز باشد اما چشمش به جیب کسی نباشد. در جریان اختلاس سه هزار میلیاردی خانمی به دفترم آمد و از من خواست تا وکالت پسرش را که به جرم اختلاس زندانی شده بود به عهده بگیرم. به او گفتم اگر پسر شما رشوه گرفته، به او توصیه می‌کنم قبل از صدور کیفرخواست مبلغ اختلاس را برگرداند تا به حبس محکوم نشود. به او گفتم من با این شرط وکالت پسر شما را به عهده می‌گیرم؛ در غیر این‌صورت خیر؛ حتی اگر میلیون‌ها تومان پول به من بدهید. او در پاسخ گفت شما می‌دانید من کی هستم؟ گفتم خیر. گفت من خواهر مشایی هستم. او شرط من را پذیرفت و من نیز وکالت پسرش را به عهده گرفتم و از او تا مرحله‌ای دفاع کردم، تا اینکه پس از مدتی به متهم گفتند بدون وکیل بیا به دادگاه تا قضیه را حل کنیم. نخواستند من به عنوان وکیل در پرونده حضور داشته باشم. خیلی تلاش شد که پرونده پسر خواهر مشایی را به مشایی نسبت بدهند، در صورتی که پسر خواهر مشایی کاملاً غیرسیاسی بود. خیلی‌ها وقتی من وکالت پرونده او را به عهده گرفتم خوشحال شدند با این تصور که من به آنها در رسیدن به هدفشان کمک می‌کنم در حالی که این‌جوری نبود چون وظیفه من وکالت بود، نه چیز دیگری.


انتهای پیام/

ارسال نظر