صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
پیام مرادی*

نگاهی به الگوی رفتاری رهبر انقلاب در اداره جامعه

اداره جامعه پیچیدگی‌های خاصی دارد، کافی است به مردم یادآوری کنیم که گاهی اوقات ما قدرت اداره یک خانواده چهار پنج نفره را هم نداریم، این پیچیدگی به این معناست که نتیجه تصمیمات یک حاکمیت همیشه به سادگی که مردم عادی فکر می‌کنند نیست.
کد خبر : 294238

گروه دانشگاه خبرگزاری آنا؛ دنیای امروز، دنیای سوالات و شبهات است، روزی نیست که در فضای مجازی شبهه جدیدی مطرح نشود یا با شنیدن صحبت‌ها و نظرات مختلف سوال جدیدی در ذهنشان ایجاد نشود. یکی از سوالاتی که با توجه در فضای فعلی و با توجه به فضای کشور مطرح شده است این بود که چرا رهبری کاری نمی‌کنند؟ این سوال از چند زاویه قابل بررسی است:


1- این سوال ساده‌ای نیست و با نگاه سطحی و زیر و رو کردن خبرگزاری‌ها و اخبار دنیای سیاست نمی‌‌توان پاسخ قانع کننده‌ای برایش پیدا کرد. ما گرفتار یک نقص بزرگیم، در مورد اثبات ولایت فقیه زیاد صحبت کرده‌ایم اما در مورد الگوی رفتاری حاکم دینی اینطور نیست، پس پاسخ این سوال یک بنای شناختی و معرفتی است و نباید انتظار داشت یک پاسخ بدون اشکال و کاملا قانع کننده در یک یادداشت کوتاه بگنجد.


2- پاسخ به این سوال دو کارکرد بسیار مهم دارد: اولا به ما کمک می‌کند الگوی رفتاری حاکم، مدیر و رهبر دینی را بشناسیم شاید روزی در مسند مدیریت و تدبیر نیازمند این الگو شویم، ثانیا در حکومت دینی «اقناع افکار عمومی» یک اصل است و این مردم‌سالاری دینی نه ابداع امام خمینی و نه مخلوق جمهوری اسلامی، بلکه بارزترین ویژگی آموزه‌های دینی در مورد حکومت‌داری است، و اگر رجوع کنیم به تاریخ زندگی امیرالمونین و یا پیامبر اکرم و یا داستان‌های قرآن در مورد حاکمان دینی، تلاش برای اقناع افکار عمومی واقعیت روشنی است. البته برای امروز ما که رسانه و انتخابات و ... وجود دارد اهمیتش دو چندان است. ما موظف هستیم به سوالات جامعه در مورد الگوی رفتاری رهبر انقلاب و تصمیمات ایشان پاسخ بدهیم.


3- اداره جامعه پیچیدگی‌های خاصی دارد، کافی است به مردم یادآوری کنیم که گاهی اوقات ما قدرت اداره یک خانواده چهار پنج نفره را هم نداریم، این پیچیدگی به این معناست که نتیجه تصمیمات یک حاکمیت همیشه به سادگی که مردم عادی فکر می‌کنند نیست، چون ما همه متغیرها و عوامل موثر را نمی‌شناسیم. به یک مثال توجه کنید:
فکر می‌کنیم اگر مثلا فردا صبح رهبر انقلاب دستور اعدام 50 نفر را صادر کنند مشکل فساد در جمهوری اسلامی رفع خواهد شد؟به همین سادگی؟ اما اصلا اینطور نیست چرا؟ پاسخ روشن است، اولا هر جامعه‌ای شکاف‌های مختلفی دارد مانند شکاف‌های سیاسی (دوگانه اصلاح طلبی و اصولگرایی یا انقلابی و غیرانقلابی و ...)، شکاف‌های قومیتی، مذهبی، شکاف فقیر و غنی و یا حتی شکاف‌های عاطفی و روانی، ثانیا فساد عوامل و زمینه‌هایی دارد مثل نواقص قانونی، فرهنگ مدیریتی حاکم بر کشور، ضعف دستگاه‌های نظارتی و ... تا زمانی که زمینه‌ها و عوامل فساد رفع نشود، با صد حکم هم نمی‌شود فساد را از بین برد و فردای صدور چنین حکمی باز هم فسادهای جدیدی شکل خواهند گرفت و عملا دیگر اعتباری هم برای رهبری و حاکمیت باقی نخواهند ماند. ثانیا تا زمانی که سیستم به بلوغ نرسیده باشد صحنه برای مردم کاملا روشن نشده و باور عمومی واقعی در مورد مبارزه با فساد شکل نمی‌گیرد و صدور چنین احکامی در چهارچوب همان شکاف‌هایی که گفته شد تفسیر می‌شود، که همین امروز هم نمونه‌اش دیده می‌شود.


قوه قضائیه با مهدی هاشمی، رحیمی، بابک زنجانی، آریا و .... برخورد کرده اما مردم احساس عدالت نمی‌کنند چون به خاطر ناتوانی رسانه و یا برخورد گزینشی دستگاه قضا و برخورد سیاست‌زده جریانات سیاسی و تبلیغات مسموم آن‌ها، این برخوردها در چهارچوب شکاف‌های سیاسی تفسیر می‌شود، یعنی مردم می‌گویند فلانی را گرفتند چون می‌خواست افشاگری کند یا گرفتند چون دیگر برایشان سوخته بود و ... پس عملا اگر با صدور چنین حکم خیالی مشکلی رفع نمی‌شود بلکه زمینه برای تعمیق شکاف‌های مختلف فراهم می‌شود و عملا جامعه را از هم می‌پاشد.


پس علاج ماجرا این است که اولا برای رشد دستگاه‌های نظارتی سیاست‌گذاری کرد و مثلا فرمان هشت ماده‌ای صادر کرد و یا نقاط ضعف و پیشنهادهای عملیاتی را گوشزد نمود، ثانیا جامعه را به سمت شکل‌گیری یک باور عمومی برد و ثالثا با درک درست رسانه و جامعه، به مردم ثابت کرد که حاکمیت برخورد با فساد را فراتر از صورت‌بندی‌های سیاسی می‌داند، که رهبری دقیقا تمامی این کارها انجام داده‌اند، گرچه توفیق در پیشبرد اهداف سیاسی اجتماعی همیشه نسبی، زمان بر و غیرملموس است.


همین مساله به شکل ظریف‌تری برای نهاد انتخابی نظام مانند قوه مجریه و یا مقننه مطرح است. هر کشوری برای اداره خود یک نظام‌سازی انجام می‌دهد مبتنی بر یک نظم خاص پیش می‌رود. اگر این نظم دائما توسط حاکمیت به هم بخورد، شکاف‌های گفته شده فعال خواهند شد. به یک مثال توجه کنید: روحانی از طریق انتخابات برگزیده شده و بر اساس نظم حاکم، رئیس جمهور است، ایده‌ای دارد: برویم با آمریکا ببندیم تا مشکلاتمان رفع شود.


فرض کنید شما رهبر هستید و کاملا مطمئنید که این شیوه غلط و نادرست است، خوب چه می‌کنید؟ اگر قرار باشد دائما نظم حاکم را به بزنید و روحانی را محدود کنید حتما متهم به دیکتاتوری شده و اعتبار سیاسی و اجتماعی خود را از دست خواهید داد و این یعنی دیگر قدرت رهبری جامعه را ندارید و شکاف‌های سیاسی سریعا فعال خواهند شد، یعنی بخش‌هایی از جامعه را قانع نکرده‌اید و اتفاقا آن بخش اکثریت هم هستند و در مورد اشتباه بودن نظر روحانی با شما هم نظر نیستند، اما اگر روحانی را محدود کنید شکاف سیاسی تعمیق می‌شود و به جای اینکه مردم متوجه درست و غلط بشوند عملا در مسیر نادرست بیشتر گام بر می‌دارند، حاکم دینی به دنبال هدایت مردم است نه کنترل مردم، پس راهکار هوشمندانه آنست که ضمن ترسیم یک سری خطوط قرمز به او قدرت اجرای ایده‌اش را بدهید و اتفاقا مسئولیتش را هم گردن خودش بیندازید با این روش عملا مردم را در مورد نادرست بودن ایده روحانی قانع کرده‌‌اید، حالا نه تنها شکافی ایجاد نشده بلکه جایگاه خود را در بلندمدت از نظر اجتماعی تقویت کرده‌اید، این یعنی رهبر دینی مردم را هدایت می‌کند نه کنترل.


چیزی که اداره جامع ایران را دوچندان سخت می‌کند دشمنی ما با استکبار است، این دشمنی یعنی از طرفی فشارهای دشمن مستقیما کارآمدی نظام را تضعیف می‌کند و ثانیا برخی غرب‌باوران در جمهوری اسلامی مسئول هستند و ایده‌هایشان باعث فرسایش نظام می‌شود، یعنی غرب عملا در داخل کشور کرسی تصمیم‌سازی دارد، فرمول‌های اقتصاد از کجا آمده است؟ از دل چنین علم اقتصادی عدالت علوی و اقتصاد اسلامی در نخواهد آمد، خوب چاره چیست؟ خوب حتما دوباره اننظار داریم رهبری حکم بدهند و در یک نصفه روز مشکل را رفع کنند و این نهایت ساده لوحی است، رفع چنین مسائلی تنها با تولید علم ممکن است یعنی شما باید عالم تربیت کنید و علم تولید کنید و علم و عالم را با بخشنامه نمی‌توان تولید کرد، بلکه باید با دستور و بخشنامه بسترسازی نمود تا این هدف در طول زمان محقق شود دقیقا مثل همه جای دنیا ولی اینجا هم باز یک دردسر بزرگ وجود دارد و آن هم مسئولینی هستند که در فضای علمی اصلا به چنینی اقدامی اعتقاد ندارند آن ها علم را زائیده ذهن بشر می‌دانند و علوم انسانی اسلامی را مزخرف می‌پندارند. حتما فکر می‌کنید این افراد را هم می‌شود با بخشنامه بیرون کرد، هرگز اینطور نیست، چون اگر با بخشنامه رفتند، فردای آن روز همان درس‌ها را دوباره باید تدریس کنید البته اینبار با استادانی که نماز می‌خوانند و احیانا ته ریش هم دارند!


پس اقتصاد را باید با تولید علم به مسیر اصلی بازگرداند و برای همین موضوع هم ما دوباره به اقناع افکار عمومی و باور عمومی مردم نیازمندیم، این‌ها سه مثال ساده بودند از سه حوزه مختلف تا پیچیدگی امر به خوبی روشن شود، رهبری به آنچه باید عمل کند، عمل نموده است و این ما هستیم که اولاً درک درستی از ظرافت‌ها نداریم و ثانیاً دید بلند مدت و راهبری نداریم، تاریخ این کشور پستی و بلندی فراوانی داشته و خواهد داشت و این به معنای سقوط نظام و یا سست‌شدن پایه‌هایش نیست. اتفاقاً در پس بحران‌های مختلف قدرت سیاسی و اجتماعی نظام رشد کرده است. از جنگ تحمیلی تا فتنه 88 همگی ثبات سیاسی، اجتماعی و امنیتی کشور را تقویت کردند. بحران اقتصادی فعلی هم از این قاعده مستثنی نیست و کشور از این وضعیت عبور خواهد کرد به شرطی که ما درک درستی از وضعیت، وظایف خود و شرایط کشور داشته باشیم.


*قائم مقام سیاسی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر