صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

تجزیه سوریه از منظر استراتژی آمریکایی ــ صهیونیستی

نگاهی به اهداف و برنامه‌های آمریکایی ــ صهیونیستی از آغاز بحران سوریه طی ۷ سال گذشته بیش از پیش می‌تواند نشان‌دهنده حجم بالای شکست محورهای مداخله‌جو در این بحران باشد.
کد خبر : 293535

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، غرب و رژیم صهیونیستی قطعاً هر موضوع مرتبط با رویکرد اتحاد امت عربی و اسلامی را رد می‌کنند، چرا که می‌دانند این اتفاق باعث ایجاد قدرت فراوان انسانی ، سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و فرهنگی مسلمانان می‌شود و مانعی در برابر تلاش‌های غرب جهت نفوذ در خاورمیانه مملو از منابع پولی و انرژی خواهد بود. منطقه‌ای که موقعیت ژئواستراتژیک در چارچوب منافع جهانی دارد. از همین رو رویکرد استراتژیک غرب از مدت‌ها پیش تاکنون بر اساس تجزیه منطقه و به ویژه دولت‌های بازدارنده منطقه نظیر سوریه، عراق، لبنان و مصر رقم خورده است تا آنها را تحت اراده سیاسی ، اقتصادی و امنیتی خود قرار دهد.


پروژه تجزیه سوریه و از بین بردن هویت عربی و اسلامی آن بخشی از پروژه خاورمیانه جدید بود که با استفاده از مبنای « هرج و مرج خلاق» و با به کارگیری گروه‌های گسترده‌ای از عناصر مسلح و تروریست با تسلیحات فراوان و کشنده و ضمن آماده‌سازی مادی و روانی این عناصر تحت عنوان عملیات موسوم به « یاسمن‌ آبی» از 7 سال پیش تاکنون به اجرا گذاشته شده است.


با توجه به نزدیک شدن به پایان زمان موجودیت گروه‌های تروریستی در سوریه، هر اندازه که با حجم بالای توطئه‌ها و اهداف آمریکایی- صهیونیستی برای سقوط دولت سوریه یا تجزیه آن بیشتر آشنا می‌شویم، ابعاد شکست طرح‌های آمریکایی و صهیونیستی بیش از پیش خود را نشان می‌دهد.


بخش اول: سابقه تاریخی طرح‌های تجزیه‌طلبانه در سوریه


"راجر اوین" پژوهشکده دانشگاه هاروارد معتقد است که "خطاهای" صورت گرفته توسط غرب در ترسیم مرزهای منطقه عربی در پی جنگ جهانی اول باعث ایجاد دولت‌های سوختگی شد که همچنان در تحقق ثبات خود بدون ایجاد حاکمیت نظامی و استبدادی ناکام مانده است. این موضوع باعث شده است که جامعه جهانی امروز به دنبال ساماندهی واقعیتی جدید مبنی بر ایجاد ثبات در منطقه باشد.


قبل از تحولات سوریه هوس جنون‌آمیزی در خصوص تجزیه کشورهای مشرق عربی در میان دولت‌های غربی به وجود آمد. در مورد سوریه ابعاد این توطئه از شدت و خباثت بیشتری نسبت به سایر کشورهای عربی برخوردار بود که آنها نیز در معرض تجزیه‌طلبی‌های دولت‌های غربی قرار داشتند. از جمله این کشورها می‌توان به مصر و عراق و یمن و لیبی و حتی عربستان سعودی اشاره کرد.


بعد از اینکه تلاش کشورهای غربی برای ساقط کردن دولت عربی سوریه با شکست مواجه شد و روسیه نیز نیروهای خود را به سمت سوریه گسیل کرد تا بتواند از دولت مردمی این کشور دفاع کند، تلاش‌ها برای تجزیه این کشور به اوج خود رسید. در این زمان بود که نیروهای دموکراتیک کرد در شمال سوریه تأسیس شد و به مرور زمان با پوشش نیروهای هوایی آمریکا مناطق بیشتری را تحت کنترل خود درآورد.


"گابریل شینمان" پژوهشگر دانشگاه جورج تاون در گزارشی می‌نویسد که خاورمیانه خسارت‌های ناشی از اشتباهات دولت‌های غربی در ترسیم نقشه منطقه در آغاز قرن بیستم را پرداخت می‌کند. وی نیز مانند برخی نظریه‌پردازان غربی حامی تجزیه‌طلبی در منطقه مدعی می‌شود که راه‌حل بحران‌های سیاسی در مرحله خیزش‌های مردمی در ترسیم مجدد نقشه منطقه بر اساس آرمان‌گرایی های مذهبی و فرقه‌ای اقلیت‌ها است.


طبعا این موضوع مورد استقبال رژیم صهیونیستی قرار گرفته و الوف بن سردبیر روزنامه صهیونیستی هاآرتص در این رابطه از ضرورت پیگیری تحولات منطقه در ترسیم نقشه سیاسی جدید صحبت می‌کند که بنا به دیدگاه این کارشناس صهیونیستی این اتفاق از طریق ایجاد رژیم‌های سیاسی جدید در خاورمیانه محقق می‌شود.


معاهده‌ای که سوریه بزرگ را تقسیم کرد


بر اساس معاهده "سیفر" امضا شده در سال 1920 اولین خسارت‌ها وارد پیکره سوریه بزرگ شد. در این زمان سوریه بزرگ توسط فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها به سه منطقه تجزیه شد.منطقه اول شامل بخش‌های شرقی بود که دمشق و حلب و حماه و حوران و الکرک را شامل می‌شود. منطقه دوم بخش غربی بود که شامل جبل لبنان و سواحل غربی اسکندریه در شمال و لاذقیه و طرطوس می‌شود و در جنوب نیز تا بیروت پیش می‌رفت. بخش سوم منطقه جنوبی بود که شامل متصرفات قدس و عکا و نابلس بود.


فرانسوی‌ها همچنین مسئولیت ترسیم مرزهای سوریه و لبنان را برعهده گرفتند و به این ترتیب در سال 1920 دولت بزرگ لبنان تشکیل شد. در ادامه ضمن توافق به وجود آمده میان انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها مرزهای سوریه و فلسطین در سال 1922 ترسیم شد.


به این ترتیب نخبگان ملی‌گرای سوریه خود را در یک بحران جدی دیدند. آنها می‌خواستند نحوه تعامل با رژیم جدیدی که بر اساس طرح و نقشه فرانسوی برای موجودیت خود مبارزه می‌کند را متوجه شوند.


اختلاف به وجود آمده میان ملی‌گراها و قومیت‌گرا‌ها در سوریه به شرایط نگران کننده‌ای رسید و باعث شکل‌گیری نیمه تمام هویت سیاسی برای رژیم جدید و شهروندان آن شد. در این عرصه حزب قومی اجتماعی سوریه تلاش داشت مسئولیت تحقق پروژه سوریه بزرگ را بر عهده بگیرد و حزب بعث نیز به دنبال ایجاد وحدت عربی بود و آن را مهمترین هدف خود ارزیابی کرد. ملی‌گراها همچنان به دنبال ایجاد همگرایی بین عربستان و مصر بودند تا باعث اتحاد عربی برای ایجاد اختلال در توطئه‌های منطقه‌ای شوند. برخی از سیاستمداران این رویکرد را طرح مملکت هاشمی بزرگ نام گذاشته بودند.


فرانسه بنیانگذار تجزیه سوریه جدید


همزمان با آغاز قیمومیت فرانسه بر سوریه، اقلیت‌های دینی و فرقه ای در این کشور پدید آمد. فرانسه به دنبال تحقق حاکمیت خودمختاری برای این اقلیت‌ها و جدا کردن آنها از دولت مرکزی دمشق بود. علاوه بر اینها اقلیت‌های نژادی نیز توسط شرکس‌ها و کردها و ارمنی‌ها شکل گرفت که آنها نیز مخالف رویکرد اتحاد ملی بودند.


طرح فرانسه مبنی بر تجزیه سوریه به 8 بخش مجزا بر اساس ایده سوئیس بود. البته ژنرال هنری گورو معتقد بود که سوریه باید به چهار دولت کوچک تقسیم شود چرا که پذیرش مسئولیت اداره مجموعه‌ای بیش از 4 دولت هزینه‌بر و پیچیده است.


بعد از اینکه دولت بزرگ لبنان به پایتختی بیروت از سوریه جدا شد، دولت حلب در سال 1920 به عنوان یک دولت مستقل شکل گرفت. علوی‌ها نیز چند هفته بعد اعلام تشکیل دولت کردند که شامل مناطق لاذقیه و جبل و بانیاس و صافیتا و طرطوس و مصیاف بود. دولت جبل دروز نیز در نیمه اول سال 1921 تشکیل شد و ریاست آن را سلیم الاطروش بر عهده گرفت. پایتختی این دولت در منطقه السویداء بود. دولت دمشق نیز که به عنوان مرکز قیمومیت فرانسه در جای خود مستقر بود.


به این ترتیب اکثریت اهل تسنن به یک اقلیت در دولت علوی‌ها تبدیل شد و مدیریت دولت حلب نیز در دست اقلیت ارمنی‌ها قرار گرفت. دروزی‌ها نیز در حالی حاکمیت دولت جبل دروز را در اختیار گرفتند که در این مناطق نسبت جمعیتی حدود 2.2 درصد از مجموع ساکنان منطقه را در اختیار داشتند. این حجم بالا از شکاف‌های اجتماعی باعث بروز اختلاف‌های گسترده‌ای در جوامع روستایی و شهری شد و در نهایت باعث ایجاد انقلاب کشاورزی و کارگری در سوریه گشت.


افشاگری اسناد فرانسوی از طرح‌های تجزیه طلبانه در سوریه


اسناد فرانسوی به عنوان مهم‌ترین اسناد مربوط به کشور سوریه توسط وجیه کوثرانی مورخ لبنانی به صورت تفصیلی و تحلیلی و تاریخی جمع‌آوری شده است. این اسناد در سال 2013 در چاپ دوم خود منتشر شد و نشان می‌داد که کشورهای استعماری و استکباری به همراه متحد اصلی خود یعنی صهیونیسم جهانی به دنبال تجزیه کشورهای عربی و به ویژه سوریه و جلوگیری از تشکیل یک قلعه مستحکم عربیت و آزادی و استقلال در منطقه عربی هستند. این اسناد به وضوح از تلاش برای ایجاد اختلاف میان شخصیت‌های عربی سخن می‌گوید.


در همین راستا تلگراف محرمانه‌ای از سوی ژنرال گورو به نخست وزیر و وزیرخارجه فرانسه رسیده که در آن از ضرورت از بین بردن دولت فیصل خبر می‌دهد تا کنترل فرانسه در سوریه تامین شود. این تلگرام همچنین از خطرات ناشی از رویکردهای قومی گرایانه و وحدت بخش ضد منافع فرانسه خبر می‌دهد.


ژنرال گورو می‌افزاید که شکاف‌های سوریه به ما در فرماندهی کشور به شکل عملیاتی و متناسب با منافع حاکمیت خودمان کمک می‌کند. این شکافها در حال حاضر فواید زیادی برای ما دارد تا بتوانیم جنبش‌های سازماندهی شده ضد خود را مهار کنیم. در همین رابطه کارشناسان فرانسوی توضیح می‌دهند که تعارض تاریخی موجود بین مفهوم دولت و امت میان سوری‌ها باعث ایجاد یک رویکرد هرج و مرج طلبانه در این کشور شده و باعث شده ساکنان این کشور در گروه‌های کوچک ملی و منطقه‌ای جمع شوند.


همین موضوع باعث شد که "دوکای" مشاور کمیساریای عالی در سوریه طرح پادشاهی متحد تحت نظر فدرالی سوریه را مطرح کند. این نامه نیز در آرشیو وزارت خارجه فرانسه موجود است.


رئیس جمهور فرانسه در آن زمان الکساندر میلران بود که تجزیه سوریه به 8 کشور مختلف را مطرح کرد، اما ژنرال هنری گورو با وی به مخالفت برخاست و تاکید کرد که اینن موضوع می‌تواند نتایج خطرناکی را به دنبال داشته باشد و باعث وحدت گروه‌های مختلف در سوریه شود. وی طرح تشکیل 4 دولت کوچک را مطرح کرد تا فرانسه بتواند اختیار این دولت‌ها را در دست داشته باشد و در مواقع لزوم آنها را ضد یکدیگر تحریک کند. اما ایجاد مجموعه‌های کوچک که قدرت حفظ موجودیت خود را ندارند، می‌تواند احساس مشترک و وحدت منافع را در میان ملت سوریه ایجاد کنند.


بعد از امضای توافق سایکس پیکو در سال 1916 مناطق باقیمانده در مشرق عربی نیز میان انگلیس و فرانسه تقسیم شد و بعد از آن معاهده بالفور امضا شد که متضمن تاسیس دولت یهودی در فلسطین بود. این معاهده اختلال ساختاری و مشکلات مستمری را از لحاظ جغرافیایی و سیاسی و اجتماعی و ایدئولوژیک در منطقه ایجاد کرد. استعمارگران به عمد در زمان اجرای معاهده تقسیم کشورهای مختلف، رویکردهای نژادی و فرقه‌ای و نحوه استقلال عشایر مختلف را در سوریه و عراق نادیده گرفتند و هیچ گونه حقی برای تعیین سرنوشت ملت‌های منطقه قائل نشدند.


بخش دوم: نظریه پردازان طرح‌های تجزیه طلبانه در منطقه


طی سالهای گذشته اولین نمودهای تلاش برای تجزیه سوریه در شمال این کشور اتفاق افتاد. این پروژه هنگامی آغاز به کار کرد که نیروهای مداخله‌جو از ساقط کردن دولت مردمی سوریه ناکام مانده و نتوانستند با ابزارهای جنگ نیابتی به حاکمیت بشار اسد در سوریه پایان دهند. از سوی دیگر مناطق شرقی و شمال شرقی سوریه که میادین نفتی این کشور در آنجا قرار دارد، بیش از پیش مورد توجه آمریکا و توطئه‌های این کشور قرار گرفته است.


در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر در آمریکا بین سال‌های 1977 تا 1981 پروژه تجزیه مجدد کشورهای عربی منطقه تهیه شد. برنارد لوئیس مستشرق آمریکایی انگلیسی تبار که یهودی و صهیونیست بود، تا جایی در هرم قدرت واشنگتن پیشرفت کرد که به مشاور وزیر دفاع آمریکا در امور خاورمیانه تبدیل شد. وی در این موقعیت، طرح خود مبنی بر تجزیه کشورهای عربی و اسلامی را تدوین کرد و ترک‌ها ، کردها ، عرب‌ها ، فلسطینی‌ها و ایرانی‌ها را به درگیری با یکدیگر کشاند. همین راهکار بعدها در عراق و افغانستان و سپس در سوریه نیز به اجرا گذاشته شد.


هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا از دیگر افرادی بود که طرح تجزیه سوریه بر اساس رویکردهای فرقه‌ای و طایفه ای را مطرح کرد. وی در جریان بحران سوریه در یک سخنرانی در دانشگاه میشیگان آمریکا تاکید کرده است که این رویکرد می‌تواند سه نتیجه به دنبال داشته باشد:‌ پیروزی بشار اسد رئیس جمهور کشور، پیروزی اهل تسنن، یا نتیجه‌ای که مورد پذیرش تمامی قومیت‌ها بوده و آنها با یکدیگر همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند، البته به شرطی که در مناطق مستقر و خودمختار زندگی کنند. این از دیدگاه کسینجر بهترین رویکرد و نتیجه است.


در آگوست سال 2013 مرکز مطالعات "ویلسون" پژوهشی را ارائه کرد که در آن نقشه‌ای برای حل و فصل درگیری‌ها بین مخالفان و دولت سوریه در طول خط اتوبان بین دمشق و حلب ارائه شده بود. بر اساس این نقشه، این مرکز آمریکایی پیشنهاد کرد که دمشق ، حمص ، حماه و استان‌های ساحلی تحت حاکمیت دولت در آیند و بخش‌های شمالی و شرقی نیز به مخالفان دولت سپرده شود.


در ژوئن 2015 نیز مایکل اوهانلون کارشناس مسائل امنیتی در آکادمی بروکینگز راهکار حل و فصل درگیری‌ها در سوریه را از طریق تاسیس یک نظام فدرالی مبتنی بر دو منطقه خواند. وی گفت که باید که دولت کرد در شمال و یک دولت دروزی در جنوب تاسیس شود و سپس منطقه‌ای حائل و امن شامل علوی‌ها میان این دو ایجاد شود. همچنین باید شورای اداری علوی برای ارائه خدمات اساسی با هماهنگی روس‌ها و ایرانی‌ها در این میان تاسیس شود.


رام بن باراک مدیرکل وزارت اطلاعات رژیم صهیونیستی نیز تجزیه سوریه را تنها راه حل مشکل بحران این کشور دانست و مدعی شد که به اعتقاد وی در نهایت سوریه باید به اقلیم‌های تحت کنترل جریان های مختلف تقسیم شود. علوی ها در مناطق حضور خود قدرت را در دست بگیرند و سنی‌ها نیز در مناطق تحت نفوذ خود به حاکمیت برسند.


تحولات داغ سوریه و پیچیدگی های موجود در مسیر این بحران و شکاف‌های بین‌المللی در خصوص آن باعث شده پرونده تجزیه سوریه مورد توجه کشورهای جهان قرار دارد. از جمله این افراد یهوشواع لاندیس تحلیلگر مسائل سیاسی و مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه اوکلاهما است. وی مدعی شده راه حل بحران سوریه از طریق تجزیه این کشور به دو بخش امکان پذیر است بخش اول در شمال سوریه تشکیل می‌‌شود و شامل دولتی اهل تسنن خواهد بود که شبه نظامیان تروریست و عناصر داعش نیز در آن حضور داشته باشند. بخش دوم نیز به دولت بشار اسد رئیس جمهور سوریه اختصاص داده می‌شود.


گریگوری غوس کارشناس و پژوهشگر مرکز بروکینگز در مقاله‌ای می‌نویسد که آیا جنگ سوریه پایانی برای توافق سایکس پیکو خواهد بود؟ وی مدعی می‌شود که سوریه نیز مانند لبنان در جریان جنگ داخلی این کشور احتمالاً به حالتی نظیر تجزیه دچار شود، اما به نظر نمی‌رسد که هیچ یک از طرف‌های بین‌المللی آمادگی برای به رسمیت شناختن استقلال هر یک از این دولت‌های کوچک را داشته باشند.


مهنا الحبیل تحلیلگر مسائل سیاسی در مقاله‌ای در شبکه خبری الجزیره می‌نویسد که به نظر می‌رسد تجزیه سوریه در برنامه‌های کاری طرف های مختلف وجود دارد. همین موضوع باعث شده است که کردها نیز به بخشی از این پروژه تبدیل شوند.


جیمز استیفرد ژنرال بازنشسته نیروی دریایی آمریکا در مقاله‌ای در روزنامه فارین پالیسی می‌‌نویسد که زمان برای تفکر جدی در خصوص تقسیم سوریه فرا رسیده است. وی این مقاله را در روز 9 مارس سال 2016 منتشر کرده و می‌نویسد: آتش‌بس در سوریه با وجود فاجعه انسانی گسترده در این کشور ایجاد شده و مشکلات واقعی در خصوص آینده بشار اسد رئیس جمهور سوریه و اختلافات عربستان و ایران وجود دارد.


روزنامه نیویورک تایمز نیز در مقاله‌ای به قلم روبن رایت روزنامه نگار آمریکایی در سال 2013 از طرح آمریکا برای تقسیم قدرت در نقشه خاورمیانه خبر داده و توضیح می‌دهد که چگونه قرار است 5 کشور به 14 کشور تبدیل شود. این کشورها سوریه، عراق ، یمن ، لیبی و عربستان سعودی هستند.


رایت در خصوص سوریه معتقد است که این کشور دست کم به سه اقلیم تقسیم می‌شود. اقلیم اول منطقه علوی نشین است که حاکمیت دمشق و حمص و نوار ساحلی را در دست خواهد داشت. منطقه دوم زیر نظر کردها خواهد بود و در طول مرزهای ترکیه گسترده خواهد شد و به تدریج کردستان عراق به اتحاد خواهد رسید. منطقه سوم نیز شامل اقلیم سنی نشین است که در اراضی باقیمانده از سوریه حاکمیت خود را گسترانده و احتمال اتحاد آنها با اقلیم اهل تسنن عراق نیز وجود دارد.


منبع: تسنیم


انتهای پیام/

برچسب ها: جنگ سوریه فرانسه
ارسال نظر