امام خمینی(ره) و فرهنگ سادهزیستی
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، حضرت امام خمینی(ره) از ابتدا تا انتهای عمر پربرکتش، دست از ساده زیستی نکشید و همین امر یکی از عواملی بود که او را در مبارزه مستمر و وقفه ناپذیرش با استبداد و استعمار موفق ساخت.
ایشان به معنای واقعی کلمه، ساده زیست بودند و به راستی گفتار و کردار و رفتار و احوالش، تجسم افعال و اعمال اسلامی در جامعه امروز بود. ایشان به پیروی از ائمه دین، ساده می پوشید، ساده میخورد، ساده سخن میگفت، ساده معاشرت میکرد و از همه مهمتر آنچه میگفت و آنچه عمل میکرد، با هم یکی بود.
در اندیشه امام، ساده زیستی به ویژه برای کارگزاران نظام، امری دست نیافتنی نیست، بلکه بسیار هم تحقق پذیر است و به همین علت می بینیم که زندگانی بزرگانی چون شهیدان رجایی و باهنر را بعنوان نمونه های بارز ساده زیستی معرفی کرده اند. ایشان معتقد بود کسی که خوی کاخ نشینی داشته باشد، درد کوخ نشینان را نمی فهمد و تا کسی گرسنگی و محرومیت نکشیده باشد، هرگز نمی تواند حال و روز گرسنگان و بیچارگان جامعه را درک کند.
مذمت خوی کاخ نشینی و اشرافیگری یکی از این تهدیدات بوده که سخنان امام خمینی (ره) پر است از هشدار نسبت به آن. برای جلوگیری از گسترش خوی اشرافیگری در میان مسئولان، ضروری است که همواره آن سخنان بازخوانی شود تا یادمان نرود بلای اشرافیت و کاخنشینی چه تهدیداتی را متوجه این ملت و کشور میکند. در ذیل بخشی از بیانات بنیانگذار جمهوری اسلامی در همین رابطه آمده است.
آنهایی که در کاخها هستند سعادتمند نیستند
ما وقتی که ملاحظه میکنیم و سعادتها را سنجش میکنیم، میبینیم که سعادتمندها آنهایی بودند که در کوخها بودند. آنهایی که در کاخها هستند سعادتمند نیستند. آن مقداری که برکات از کوخها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخها پیدا نمیشود .طبع قضیۀ کاخ نشینی، توجه به عیش و عشرت و توجه به دنیا و توجه به مال و منال است و نمیتواند شهوت و شکم، این طبقه را مهلت بدهد که در یک امر تفکری وارد بشوند و فکر بکنند. آنهایی که اختراع کرده اند، آنهایی که زحمت کشیده اند و کتابهای ارزنده تحویل جامعه داده اند در هر رشته ای، این کوخ نشینان بوده اند. طبع کاخ نشینی منافات دارد با تربیت صحیح، منافات دارد با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت.
کاخ نشینی خوی کاخ نشینی میآورد
ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی میخواهد، در جامعۀ ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخ نشینی به پایین بکشید، خود کاخ نشینی این خوی را میآورد، ممکن است که در بین آنها هم کسی پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتی که الآن کوخنشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبههها و پشت جبههها، این کوخنشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوی کوخنشینی و خوی اینکه توجه به کاخها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگی صحیح اسلامی را. آن خوی کاخنشینی مضر است، خودش مضر نیست، خُویَش مضر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد.
روزی که رئیس جمهور به کاخ نشینی توجه بکند روز انحطاط او و اطرافیانش است
آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحۀ دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا میشود. آن روزی که مجلسیان خویکاخنشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزندۀ کوخنشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم.
یک موی شما کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد
من شما طبقۀ گودنشینان را از آن کاخنشینان بالاتر میدانم؛ اگر آنها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند. من وقتی که در انقلاب میدیدم که یک پیرمردی از آن گودنشینها از آن منزل محقر خرابه بیرون میآمد و میگفت که ما با بچههایمان صبح که میشود میرویم برای تظاهرات، [مباهات میکردم]. یک موی شما بر همۀ آن کاخنشینها و آنهایی که در این انقلاب هیچ فعالیتی نداشتند، بلکه کارشکنی هم تا آن اندازه که میتوانستند میکردند و الآن هم هر مقدار که بتوانند میکنند، یک موی شما بر همۀ آنها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسۀ یک موی شما با آنها نباید صحیح باشد.
مسئولین از طبقه مرفه نباشند
ملت در سرتاسر کشور در کارهایى که محول به اوست برطبق ضوابط اسلامى و قانون اساسى انجام دهد؛ و در تعیین رئیس جمهور و وکلاى مجلس با طبقۀ تحصیلکردۀ متعهد و روشنفکر با اطلاع از مجارى امور و غیروابسته به کشورهاى قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى مشورت کرده، و با علما و روحانیون با تقوا و متعهد به جمهورى اسلامى نیز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلاى مجلس از طبقه اى باشند؛ که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمیتوانند بفهمند.
سرچشمه همه مصیبت هایی که ملتها میکشند این است که متصدیان امورشان از قشر اشراف باشد
سرچشمه همه مصیبت هایی که ملتها میکشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آنها باشد. و آنها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزشها را به این میدانند که آنجایی که زندگی میکنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آنها میکنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است. باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم ـ عرض میکنم که ـ نخست وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و اینها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت میدانستند، تمام ارزشها را به قدرت مالی میدانستند، به قدرتهای دیگر میدانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عَبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند. این وضع طبیعی این است که یک قشر اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ و مرفه به یک کشوری حکومت کنند و قابل اجتناب نیست این. وقتی حکومت آن طور شد، دیگر نمیشود این را کسی خیال کند که قابل این است که این با مردم چه جور باشد، از آنور با دولتهای خارجی چه جور باشد. مقابل آنها، از باب اینکه میدیدند آنها قدرتشان بیشتر است، خاضع بودند. هر جایی که توهّم میکردند که به قدرتشان یک قدرت بالاتری یک صدمهای بزند، مقابل او لنگ میانداختند و همه جور تواضعی میکردند؛ برای اینکه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هرچه خواستند، بکنند با مردم.
انتهای پیام/