سرگیجههای حقوقی «دردسرهای عظیم 2»
این خلاصه داستان سریال «دردسرهای عظیم 2» است که مهران مهام، تهیهکننده این اثر تلویزیونی، بیستودوم فروردین در گفتوگو با خبرگزاری فارس آن را تعریف کرده است. از همین اظهار نظر کوتاه میتوان دریافت که با وجود داستانهای چندگانهای که در این مجموعه تلویزیونی روایت میشود، خط داستانی اصلی فیلمنامه بر محور پیدا شدن یک کودک و پیامدهای آن سامان یافته است و سایر اتفاقات تحت تاثیر آن قرار میگیرند.
با این حال، پس از پخش سریال در ماه رمضان امسال آشکار شد که داستانی که جانمایه فیلمنامه بهشمار میرود با آنچه در واقعیت رخ میدهد نسبتی برقرار نمیکند. سخن درباره این نیست که داستان روایتشده برگرفته از رویدادی که در عالم اتفاق افتاده باشد، نیست و از تخیل فیلمنامهنویس سرچشمه گرفته است چراکه اساس نیازی به برقراری چنین رابطهای وجود ندارد. در اینجا منظور از واقعگرایانه نبودن آن است که اتفاق محوری فیلمنامه همانند روندی مشابه با آنچه در موارد مشابه طی میشود، نیست.
بر اساس آنچه در قسمتهای نخست این مجموعه مناسبتی به نمایش درآمد، «لطیف» (بازیگر نقش نخست مرد) و «بهار» ( بازیگر نقش نخست زن) که در حال فراهم کردن مقدمات ازدواج هستند، کودکی را صندلی عقب خودرو پیدا میکنند و این کودک بر اساس عکس و نامه همراهش، فرزند لطیف معرفی میشود. نخستین اقدام لطیف برای رفع اتهام و سوءظن همسر آیندهاش در این باره، مانند هر آدم عاقل دیگری، مراجعه به مرجع قانونی (کلانتری) برای تعیین تکلیف است. اما پس از ارجاع موضوع از سوی کلانتری به مرجع قضایی (دادسرا) فیلنامهنویس تصمیمی شگفتآور را به قاضی دادسرا نسبت میدهد: ارجاع لطیف به آزمایشگاه برای انجام آزمایش دی.ان.ای و تکلیف او به نگهداری از کودک تا مشخص شدن پاسخ آزمایش.
«دردسرهای عظیم 2»، هرچند ناخواسته، تصویری اشتباه درباره روندی که در صورت برخورد با کودک سرراهی و به هنگام تحویل آن به مراجع قانونی سپری خواهد شد، در ذهن میلیونها ایرانی نشانده است. این تصویر، بیگمان، یک شهروند عادی را که دنبال دردسر نمیگردد در صورت مشاهده کودک بیسرپرست به سرگیجه انتخاب میان پذیرش مسئولیت انسانی، اخلاقی و اجتماعیاش یا رها کردن کودک به دلیل فرار از پیامدهایش میاندازد |
این در حالی است که هیچ مرجع قضاییای بر اساس قوانین موضوعه کشور مجاز به اخذ چنین تصمیمی نیست و در عمل هم صدور چنین دستور یا قراری در دادسراها دیده نمیشود. بر اساس نظم حقوقی ایران، چنانچه اتفاقی مشابه آنچه در مجموعه تلویزیونی دردسرهای عظیم 2 به نمایش درآمد، رخ دهد، کلانتری پس از تشکیل پرونده آن را به دادسرا ارجاع میدهد و در دادسرا کودک تا تعیین تکلیف و حتی پس از آن تحت تدابیر دایره سرپرستی قرار میگیرد. این تدابیرهرچه باشد، بیگمان، سپردن کودک به کسی که مدعی پیدا کردن اوست، نخواهد بود.
در فیلمنامه مجموعه تلویزیونی «دردسرهای عظیم 2» در حالی بیاطلاعی از روند قانونی تحویل کودک سرراهی به مراجع قانونی (انتظامی و قضایی) یا خوشببیانهتر، بی توجهی به آن، به چشم میخورد که نخستین متنهای قانونی مرتبط با این موضوع، در اوایل قرن کنونی به تصویب رسیده است. قانون مدنی مصوب 1307 و قانون امور حسبی مصوب 1319 درباره تعیین تکلیف کودکان و به تعبیر قانونی «صغار» بیسرپرست که یکی از انواع «محجورین» محسوب میشوند، هچنین وظیفه دادستان در این باره، مقرراتی را در خود جای داده است.
واقعیت این است که مشکلات ناشی از ناباروری برای خانوادهها، روشهای جدید فرزندآوری، بارداری ناخواسته و سقط جنین، تلاش برای حضانت یک کودک و پیداشدن کودکی بیسرپرست، از سوژههایی بوده است که کارگردانان مجموعههای تلویزیونی مناسبتی در چند سال گذشته به آنها علاقه نشان دادهاند؛ سریال «دردسرهای عظیم 2» نیز در همین گروه جای میگیرد.
با این حال، از آنجا که روند قانونی و گردش کار اداری بسیاری از این امور در کشور ما پیچیده، زمانبر و همراه با موانع و محدودیت است و به دلیل اینکه زمان کوتاه میان تصویب، تولید و پخش مجموعههای تلویزیونی مناسبتی مجال تحقیق در موضوع و بهرهگیری از کارشناسان گوناگون را، تا اندازهای، محدود میکند، فیلمنامهنویسان سریالهای مناسبتی ترجیح میدهند داستانهایی را روایت کنند که صرفا از نظر داستانی کشش داشته باشد و مخاطب را به خود جذب کند بنابراین کار چندانی با واقعیتهای موجود در این زمینه ندارند؛ سریال «دردسرهای عظیم 2» نیز از این آسیب در امان نمانده است.
شاید از باب «همرنگ جماعت» بودن «دردسرهای عظیم 2» نباید بر آن خرده گرفت اما دستکم جای این پرسش وجود دارد که تا چه زمانی این روند در سریالهای تلویزیونی ادامه خواهد یافت و اطلاعرسانی اشتباه به مردم از رسانهای که روزگاری قرار بود «دانشگاه عمومی» باشد، نادیده گرفته شود.
آنچه مسلم است پدیدآورندگان یک اثر فرهنگی نمیتوانند از مخاطبان خود انتظار داشته باشند صرفا در چارچوبی که مدنظر آنان است، پیامها را دریافت کنند. مخاطب نه تنها از خط اصلی داستان، بلکه از خردهروایتهای مکمل و حتی عناصر توصیفکننده زمان، مکان و شخصیتپردازیهای یک اثر فرهنگی از قبیل کتاب، نمایش، فیلم (لوکیشن، طراحی صحنه، طراحی لباس، گریم و...)، موسیقی و بازی رایانهای، متناسب با پیشفرضهای خود پیام دریافت خواهد کرد؛ پیامهایی که حتی نمیتواند برای همه مخاطبان بارمعنایی یکسانی داشته باشد.
بر این اساس میتوان مدعی شد «دردسرهای عظیم 2»، هرچند ناخواسته، تصویری اشتباه درباره روندی که در صورت برخورد با کودک سرراهی و به هنگام تحویل آن به مراجع قانونی سپری خواهد شد، در ذهن میلیونها ایرانی نشانده است. این تصویر، بیگمان، یک شهروند عادی را که دنبال دردسر نمیگردد در صورت مشاهده کودک بیسرپرست به سرگیجه انتخاب میان پذیرش مسئولیت انسانی، اخلاقی و اجتماعیاش یا رها کردن کودک به دلیل فرار از پیامدهایش میاندازد. با استناد به سخنان رئیس سازمان بهزیستی کشور برآورد میشود که هر سال نزدیک به هزار نفر با این سرگیجه حقوقی روبهرو خواهند شد. انوشیروان محسنی بندپی، در گفتوگویی که در اخبار ساعت 22 شبکه سوم سیما، در بیستونهم تیر (دقایقی پس از پخش سریال) پخش شد، اعلام کرد که هر سال بین 900 تا 1000 کودک سرراهی تحویل سازمان بهزیستی میشود.
* عضو شورای سردبیری خبرگزاری آنا
انتهای پیام/