لقبی که حمید فرخنژاد برای جنابخان گذاشت
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا به نقل از خبرآنلاین، ویژه برنامه شب عید فطر «خندوانه» با اجرای رامبد جوان با حضور فرخنژاد و پسرش فربد همزمان شد.
این بازیگر در ابتدای ورود خود در برنامه به سابقه آشناییاش با جوان که به سال 1368 و سالهای دانشجویی بازمیگشت اشاره کرد.
فرخنژاد در بخشی از برنامه ماجرای قبول شدن خود در کنکور را چنین روایت کرد: «بابام ناخدا بود و هنر را کار نمیدانست و فکر میکرد اینها قرتی بازی است. به نظر او مرد باید شغلی مردانه پیدا میکرد. وقتی کنکور قبول شدم پدرم پرسید چه کردی، من هم جواب دادم قبول شدم و آن هم در رشته تئاتر. پرسید حالا چه کاره میشوی و من جواب دادم هنرمند؛ گفت غذا را بیاورید. خیلی کار من را به عنوان کار قبول نداشتند تا اینکه این آخریها قبل از فوتش بازیگر شدنم را قبول کرد و چند باری برای فامیلهایمان «عروس آتش» را در خانه نمایش داد.»
او خاطره دیگری از پدرش تعریف کرد و گفت: «معمولا پدرم با همه چی مخالف بود. او اصلا آدم فنی بود. یک روز مشغول تمیر ماشین با هم بودیم و این دقیقا وقتی بود که ما مسابقه فینال والیبال داشتیم. پدرم والیبال بازی کردن من را دوست نداشت. من را سرگرم تعمیر کرده بود و من هم نگران مسابقه، تا اینکه یک لحظه فرصت پیدا کردم و یواشکی داشتم در میرفتم که دیدم پشت سرم پدرم آچاری را به سمتم پرتاب کرده. من در رفتم و به مسابقه رسیدم و اتفاقا جام بهترین بازیکن را هم گرفتم. فرداش پدرم باز هم من را صدا کرد که تعمیر ماشین را ادامه دهیم.»
او درباره اینکه چه چیزی حالش را بد میکند، خطاب به جوان گفت: «خیلی چیزها مخصوصا این روزها. من آرمانگرا هستم و دوست دارم همه چیز به بهترین شکل باشد. مثلا در رانندگی وقتی بعضیها زرنگ بازیها در میآورند و قانون را رعایت نمیکنند اذیت میشوم. اما مشکل در عین حال از نبود زیرساختها در جامعه نیز هست. اینکه وقتی میتوانیم تابلوی پارک ممنوع بزنیم که پارکینگی درست کرده باشیم، والا ممنوع کردن بدون ارائه راهکار که راه به جایی نمیبرد. نهی کردن خیلی خرج ندارد، مهم این است که بگویی چه کار باید بکنی.»
فرخنژاد در ادامه با اشاره به پسرش گفت: «وقتی حالم بد میشود پناه میآورم به گردن فربد. وقتی کنار او باشم حالم خوب میشود. خود ما بچگی سختی داشتیم و دوست ندارم فربد سختی بکشد، دوست دارم همه آنچه که خودمان نداشتیم برای او فراهم کند. من دقیقا همسن فربد بودم که جنگ شروع شد و بعد مشکلات جنگ و پس از آن.»
این بازیگر در ادامه در مقابل تک کلمههایی که جوان میگفت، نظر خود را چنین بیان کرد: «آبادان: مظلوم. این شهر، شهری آباد بود. فکر کنید خیلی چیزها برای اولین بار در ایران در آبادان بود و مردم رفاه داشتند، اما الان وضعیت این شهر را همه دیدهایم.مردم این شهر که برای این مملکت این قدر زحمت کشیدهاند الان چرا باید اینطور زندگی کنند. آبادان را پایتخت مقاومت لقب میدهند، اما به آن رسیدگی نمیشود. من خودم قصد دارم فضاهای فرهنگی در این شهر راهاندازی کنم و استانداری آبادان، منطقه آزاد و صندوق اعتباری هنر به کمک من آمدهاند تا این اتفاق بیافتد و مردم آبادان تا حدودی به آنچه که لایقشان است دست پیدا کنند.»
او نظر خود را در مورد دیگر کلماتی که جوان پرسید چنین بیان کرد: «تهران: شلوغ، کار: عشق، خانواده: عشق، کودکان کار: ظلم، وام: لازم، رامبد: دوست، خنده: خوب، پول: خوب و فربد: دو تا عشق.»
فرخنژاد همچنین در این برنامه از برادر دکتر خود که درگذشته یاد کرد و گفت او آرزوی آبادانی آبادان را داشته و خود فرخنژاد در تلاش است در زمینه فعالیت خود یعنی کارهای فرهنگی امکان پیشرفت شهرش را فراهم کند.
همراهی این بازیگر سینما با جنابخان شخصیت عروسکی و آبادانی «خندوانه» نیز یکی از جذابیتهای این قسمت از برنامه بود.
جنابخان در بخشی از برنامه از فرخنژاد خواست تا از احلام دختر مورد علاقهاش بخواهد تا به خواستگاری جنابخان پاسخ مثبت دهد و فرخنژاد نیز از این شخصیت عروسکی به عنوان چهرهای بینالمللی اسم برد که در خارج از ایران سرشناستر از داخل است و مالکیت چند باشگاه معروف را در اختیار دارد. فرخنژاد گفت در خارج از کشور به جناب خان «الجنابو» گفته میشود و به این نام معروف است.
آوازخوانی جنابخان برای فرخنژاد، شعری که برای این بازیگر سرود، گرفتن دستورالعمل از فرخنژاد برای رسیدن به موفقیت تنها بخشی از شوخیهای این دو با یکدیگر بود.
انتهای پیام/