داستان نویسی کوتاه در حوزه جنگ مورد غفلت واقع شدهاست/ انتقاد از کمتوجهی به سینما به سبک زندگی دفاعمقدسی
گروه فرهنگی خبرگزاری آنا- ناهید منصوری؛ حمید حسام در طول سالها فعالیت، آثار متعددی چون «آب هرگز نمیمیرد»، «غواصها بوی نعنا میدهند»، «راز نگین سرخ»، «وقتی مهتاب گم شد»، «آب هرگز نمیمیرد»، «فقط غلام حسین باش» و «دهلیز انتظار» را به نگارش درآورده که برخی از این کتابها نظیر «آب هرگز نمیمیمیرد» و «وقتی مهتاب گم شد» از سوی مقام معظم رهبری نیز مورد توجه قرار گرفت و ایشان تقریظهایی بر این کتابها نوشتهاند. وی که امسال به عنوان چهره سال انقلاب اسلامی انتخاب و معرفی شده، در گفتوگوی تفصیلی با خبرگزاری آنا، به بیان مسائل و مشکلات حوزه ادبیات مقاومت و دفاع مقدس پرداخته است.
با توجه به تعدد آثار شاخصی که در حوزه خاطرهنویسی و داستاننویسی دارید، در حوزه ادبیات مقاومت، تجربه و گرایشتان به رماننویسی بیشتر است یا خاطرهنویسی؟
من در طول سالها کار در حوزه نویسندگی، بیشتر به حوزه خاطرهنویسی ورود پیدا کردهام اگرچه اولین کارهایم داستانی بودهاند. اگر تعداد کارهایم شمرده شوند، میبینیم که به لحاظ ادبی آثارم در حوزه خاطرهنویسی بیشتر از کارهای داستانی بوده است، چراکه خاطره یک رویکرد به شخصیتهای واقعی و فضای خارجی ما دارد و افرادی را میتوانیم به عنوان الگوهای زیستی از فضای دفاع مقدس و دهه 60 جامعه نشان دهیم که مردم آنها را در جامعه میبینند.
در داستاننویسی ماجرا شکل دیگری دارد زیرا شخصیت داستان تخیلی و فرضی است و میتوان خیلی از عناصر را با مدد از ذهنیت و تخیل بوجود آورد. از همین رو کارم را با داستان شروع کردم ولی هرچه جلوتر آمدم به فضای خاطره نزدیک شدم و بعدها به شکل ترکیبی خاطره -داستان رسیدم تا هم بعد تاریخی کار که خاطره است و هم بعد هنری کار که داستان است، حفظ شود.
لازمه نگارش یادداشتهای روزانه به هنگام بودن آن است
پیش از این گفته بودید که بخشی از خاطرات و یادداشتهای روزانه جنگ در زمان پذیرش قطعنامه از میان رفته است. آیا تلاشی برای بازنویسی یا بازآوری آنها داشتهاید؟
در میان کسانی که در دوره جنگ و دفاع مقدس حضور داشتهاند، برخی از افراد به شکلی مطالب و رویدادها را در ذهنشان حفظ کردند و برخی دیگر از افراد به شکل یادداشتهای روزانه، وقایع را ثبت میکردند.
اینکه یادداشتها به هر شکل از بین رفته و پاره شده، موضوعی نیست که بتوان به هر طریق آن را جبران کرد. امروز بعد از دهههای مختلف، نمیتوان آنچه پیش از این به نگارش درآمده، را با همان حس و حال زمان نوشتن، بازآفرینی کرد. در حقیقت بازنویسی خاطرات قبل تقریبا کار غیرممکنی است، چراکه نویسنده در آن فضا نیست که بخواهد که خاطرهها و یادداشتهای روزانه را به همان شکل قبل بنویسد. به تعبیر علمیتر لازمه نگارش یادداشتهای روزانه به هنگام بودن آن است و در فضای حادثه و اتفاق به صورت لحظهای نوشتن است بنابراین وقتی از آن برهه زمانی فاصله بگیریم، نگارش دوباره یا بازتعریف آن خیلی معنا ندارد و دیگر نمیتوان آن را یادداشت روزانه تلقی کرد.
همواره این نیاز وجود دارد که جبهه به عنوان یک زندگی اجتماعی مورد واکاوی قرار گیرد و سبک زندگی رزمندهها به درستی به مردم منتقل شود. حتی با توجه به سلیقه مخاطبان، نیاز است در بسیاری از آثار مکتوب و تصویری کمتر به وجهه نظامی جنگ پرداخته شده است. این امر چقدر در آثار امروز از نظرتان اجرایی شده؟
اساسا فضای جنگ، یک فضای زندگی بوده و تمام مولفههایی که یک آدم دارد و با آن زندگی میکند مثل عاطفه، خنده، غم، شادی، امید و ناامیدی و همه چیزهایی که احتمال دارد به صورت روزمره برای یک فرد اتفاق بیفتد در فضای جنگ هم بوده است. این در حالی است که وقتی کلمه جنگ را میشنویم بلافاصله در ذهن و باور شخصیمان آن فضای درگیری، رزم، تک و پاتک تداعی میشود.
اتفاقا قسمت زیبای ماجرای بچههای رزمنده همان بخش و موضوع اول است که زیستن در فضای جنگ تلقی میشود. معتقدم بازکردن این لایهها اتفاقی است که در دهههای گذشته بسیار خوب به آن پرداخته شده است.
در حقیقت نویسندگان امروز جامعه ما به این نکته رسیدهاند که بجای اینکه به شکل محض به اتفاقاتی که حکایت از فتوحات و پیروزیها یا شکستها دارد، بپردازند به تعبیری خواننده را به سیر انفسی دعوت کنند یعنی خواننده را به دورن انسان و مافیالضمیر و آنچه در دل بچه های رزمنده میگذشته است، دعوت کنند. این حس درونی بخاطر اینکه حس مشترک عاطفی میان راوی و خواننده کتاب است، خیلی دلنشین و زیباست.
از یک بعد مسائل جنگ مختص به یک لوکیشن یا جغرافیای خاص نیست، بلکه منظور من این است که جنگ هم در جبهه بوده، هم در شهرهای نزدیک به جبهه و هم در شهرهای دور از جبهه بوده چراکه شهرهای دور نیز بمباران میشدهاند.
لایههای اجتماعی جنگ، خیلی قابلیت طرح کردن و پردازش دارند، اتفاقاتی که در زمان اعزام به جبهه می افتاده مثل صحنههای وداع، خبر شهادتها را شنیدن، بازگشت شکوهمندانه اسرا و آزادگان پس از گذشت سالها به میهن، سختیهایی که جانبازان در محیط خانه تحمل می کنند، لوکیشن و موقعیتش فضای خاک، جبهه و سنگر نیست بلکه موقعیت پشت جبهه است که میتواند در پرداختهای هنری مورد استفاده قرار گیرند.
معتقدم که رویکردهای اینچنینی تعادل را در آثار و فیلمهای مربوط به جنگ ایجاد کرده است و از فضای پرداختن محض به محیط رزم و جنگ، دور کرده و به نوعی به جامعه بازگردانده است.
بخشی از کارهایی که در گذشته بسیار مخاطب پیدا کردند و به عبارتی گل کرده به همین هوشمندی نویسندگان باز میگردد که توانستهاند تمام موقعیتهای اجتماعی افراد درگیر با فضای جنگ را در قالب فیلم، بریا مخاطب باز کنند. افراد درگیر حتما رزمندگان نیستند بلکه میتوانند خانوادههای رزمندگان و افرادی که شاهد اتفاقات حتی در محیط پشت جبهه بودهاند، هم باشد.
هر فیلم نباید شورآفرینی مردم نسبت به رفتن جبهه و فضای جنگ را نشان دهد
علیرغم همه کتابها و خاطرهنویسیهای خوب از جنگ، چرا در فیلمنامهها و نمایشنامههای امروز، به این موضوعات زیاد پرداخته نمیشود؟
من در حوزه کتاب اشراف بیشتری نسبت به حوزه نمایش دارم و باید بیشتر از فیلمنامهنویسان و افرادی که در کارهای تصویری کار کردهاند دلیل تحقق این امر را جویا شد اگرچه خود احساس میکنم در فضای سینمایی و هنری هم این تعادل وجود دارد، برای مثال فیلمی چون «شیار 143» کاری از نرگس آبیار موقعیت غیررزمی دارد و شرایط و حال مادری را نشان می دهد که در انتظار بازگشت فرزندش است. از سویی دیگر فیلم دیگر ابراهیم حاتمی کیا که تحت عنوان «چ» به نمایش در آمد و مورد استقبال عمومی قرار گرفت، موقعیت رزمی است و اتفاقات مربوط به جبهه و جنگ را مطرح میکند. در فیلم سینمایی «آژانس شیشهای» کاری از ابراهیم حاتمی کیا هم با چنین موقعیتی مواجه هستیم چراکه موقعیت اجتماعی و دردهای فردی که از جنگ بازگشته را نشان میدهد که در جامعه از مشکلات موجود رنج میبرد.
این آثار نشان میدهد در برآورد ذهنی و فکری بسیاری از فیلمنامهنویسان هم این بوده که لزوما هر فیلم نباید شورآفرینی مردم نسبت به رفتن جبهه و فضای جنگ را نشان دهد. استنباط من هم این است که در حوزه فیلم و فیلمسازی هم لایههای جدیدی مطرح شده است. البته من به دلیل عدم اشراف به فضای تئاتر تحلیل علمی و منطقی نسبت به وضعیت کنونی نمایشهایی که روی صحنه میرود ندارم.
کمکاری در حوزه داستان کوتاه
در خصوص موضوع دفاع مقدس و جنگ، چه خلاهایی در حوزه نشر وجود دارد؟
فکر میکنم در داستان کوتاه هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی نسبت به سایر ژانرها کمتر کار شده است. به دلیل اینکه داستان کوتاه کوتاهنویسی است و حجم کمی دارد، به نظر فریبنده میآید اما به لحاظ توانایی نویسنده و به چالش کشیدن تکنیکهای داستانی کاری است که گاه حتی از یک رمان هم سختتر و دشوارتر است.
استنباط من به عنوان کسی که در جشنوارههای مختلف آثار دیگر نویسندگان را داوری کردهام، این است که در فضای دفاع مقدس این حوزه جای کار بیشتری دارد یعنی پایگاه جدی برای تقویت فضای داستان کوتاه امروز باید در سازمانها و دستگاههایی که مشخصا متولی این کار هستند و به دنبال جریانسازی نویسندگی هستند باید در این شاخه اتفاق بیفتد.
انتهای پیام/