چگونه به ایمان یک شخص پی ببریم؟
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، روایتی از امام زین العابدین(ع) منقول است که حضرت سجاد «علیه السلام» فرمودند: مؤمن پنج نشانه دارد.
متن عربی: روی عن علی بن الحسین(ع) قال:«عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: الْوَرَعُ فِی الْخَلْوَهًْ وَ الصَّدَقَهًْ فِی الْقِلَّهًْ وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِیبَهًْ وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ.»(1)
اوّل؛ «الْوَرَعُ فِی الْخَلْوَهًْ»، مؤمن حالت کنارهگیری از گناه دارد، آن هم در موقعی که غیراز خدا حاضر و ناظری نیست. اگر کسی در عَلَن معصیتی را ترک کند، مثلاً شرب خمر نکند یا نعوذ بالله با نامحرم رابطه نامشروع برقرار نکند، خوب است، امّا این ترک گناه در عَلَن، گویای این نیست که این فرد بهاصطلاح ایمان قوی داشته باشد.
اگر در جایی که جز خدا کسی نبود، گناه را ترک کرد، آنجا معلوم میشود که ایمان در قلب او رسوخ کرده است و به تعبیر اهلش، اعتقاد از واردات قلبیّه او شده است، چون جز خدا هیچکس را حاضر و ناظر نمیبیند و خودش را در محضر الهی میبیند؛ لذا این ترک گناه خیلی ارزشمند است.
دوم؛ «وَ الصَّدَقَهًْ فِی الْقِلَّهًْ»؛ وقتی مؤمن تنگدست است، به مقدار توانش در راه خدا انفاق میکند و صدقه میدهد. این مورد نیز گویای این است که وابستگی مؤمن به خدا از نظر درونی قوی است. چون آن کسی که دستش خالی نیست بلکه از امور مادّی پر است و فراوان دارد، اگر چهار سنّار هم به این و آن کمک کند، خوب است، امّا خیلی هنر نکرده است. چرا؟ چون دستش پر است. اگر کمکی هم کند، چیزی از او کم نمیشود. اگر آنجایی که میبینی از تو کم میشود و نسبت به امور دنیایی تعلّق داری، آنجا انفاق کردن ارزش دارد.
سوم؛ «وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِیبَهًْ»، آنگاه که مصیبتی متوجّه مؤمن میشود، صبر میکند، تحمّل میکند، نعوذبالله زبان به شکایت از خداوند نمیگشاید. این صبر کاشف از این است که رابطه اش باخدا رابطهای معنوی و قوی است.
چهارم؛ «وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ»، حلم یعنی بردباری، آنگاه که نیروی خشمش برانگیخته میشود و عصبانی میشود، خودش را کنترل میکند و این حلم و بردباری کشف از ایمان او میکند. مؤمن هنگام خشم جلوی خودش را میگیرد تا خشم و غضبش افسار گسیخته نباشد.
پنجم؛ «وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ»، معمولاً کسانیکه مبتلا به دروغگویی میشوند، به خاطر یکی از این دو چیز است: یا جلب منفعت است یا دفع ضرر، ریشة دروغگویی ایندو هستند. شخص چون میترسد که منفعتی را از دست بدهد، دروغ میگوید. مثلاً مشتری آمده، برای آنکه نکند از دستش بدهد به او دروغ میگوید، از خوف اینکه منفعتی را از دست بدهد دروغ میگوید، یا از آنطرف، از اینکه ضرری متوجّهاش شود، بیم دارد. آنجا خوف از دست رفتن منفعت بود، این یکی خوف از جلب ضرر است، لذا دفع ضرر هم علّت متوسّل شدن به دروغ میباشد. اوّلی جلب منفعت بود، دوّمی دفع ضرر.آنجایی که مؤمن بیم دارد نفعی از دستش برود یا ضرری متوجّهاش شود، بازهم راست میگوید.
«1» بحار الانوار ج64 ص293
منبع: جام نیوز
انتهای پیام/