چرا تعزیرات بر قیمتگذاری کتاب دخالتی ندارد؟
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، کلاف سردرگم نشر این روزها بدجور به هم پیچ خورده و گرههای متعددی برداشته که هیچ یک با دست باز نمیشوند، اگر روزی فروش کاغذ یارانهای در بازار آزاد بزرگترین تخلف ناشران بود و هنوز که هنوز است، برخی از تبعات این اقدامات متضرر هستند، اگر روزی خرید و فروش بن کتاب نهایت تخلف نشر تلقی میشد، امروز شاهد شکلهای دیگری از فسادِ نشر هستیم که اگر گفته نشود همه، اغلب قریب به اتفاق آنها ناشی از مشکلات اقتصادی است. فساد رنگهای متعددی گرفته است.
مهمترین نمود فساد در نشر این روزها با پدیدهای به نام قاچاق کتاب (چاپ غیرقانونی کتابهای ناشران) شناخته شده است، پدیدهای که به سرعت در کشور همهگیر شده و تلخترین سالهای نشر را رقم زده است. فرقی هم نمیکند که ناشر در تهران باشد یا اصفهان، قم، خراسان یا... قاچاق کتاب، خورهای است تازه که به جان تمام نشر افتاده است و اتفاقاً در شهرستانها به دلیل دور بودن از پایتخت، فعالیت بانیان این اقدام غیرقانونی گستردهتر شده است.
محمد حقی، رئیس هیاتمدیره انتشارات کتابستان معرفت معتقد است که قاچاق کتاب اگرچه یک مسئله و معضل به شمار میرود اما نمیتوان از آن تعبیر به فساد کرد، چرا که عدهای ار ناشران را درگیر کرده است نه همه صنعت نشر را. وی عدم نظارت بر قیمتگذاری کتاب را مهمترین مشکل این روزهای نشر میداند و از بیانصافی برخی ناشران در این خصوص گلایه میکند که موجب کم توانی خرید کتاب در میان مخاطبان میشوند. متن گفتوگو با حقی به شرح ذیل است:
* در سالهای اخیر نشر با مشکلات و مسائل بسیاری روبرو بوده است، برخی از این مشکلات آنقدر به تنه نشر پیچیدهاند، که میتوان از آنها تعبیر به فساد کرد، قاچاق کتاب یک نمونه از این مشکلات است، شما چه اندازه این موضوع را جدی میدانید؟
من به عنوان یک ناشر، اگر بخواهم به مسئله نشر و مشکلاتش به عنوان مفسده نگاه کنم، هیچ موقع به مساله افست نمی رسم، مسئلههای بسیار دیگری در حوزه نشر وجود دارد، اما گاهی آدرس غلط در این خصوص داده میشود.
وی با اشاره به تاکید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سخنرانی مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب تهران به قاچاق کتاب گفت: به عنوان کسی که در حوزه نشر و توزیع و فروش نیز دستی دارم، معتقد هستم که قاچاق کتاب در اندازهای نیست که بخواهد دغدغه اول وزیر ارشاد شود، این موضوع نشر را آزار نمیدهد، البته قبول دارم که مسئله مهمی است، بالاخره از دست رنج و زحمات ناشری عدهای سودجو بهره میبرند، اما تعداد آن آنقدر قابل توجه نیست که تبدیل به مسئله شود، من فساد را در این ساحت نمیدانم، بلکه به آن به عنوان یک معضل نگاه میکنم.
* برخی نیز از ممیزی به عنوان یک معضل در حوزه نشر یاد میکنند، شما در این زمینه چه نظری دارید؟
مسئله دیگر ممیزی است که در این مورد هم بارها آدرس غلط دادهایم، در 8 سال وزارت ارشاد دولت نهم و دهم از بین دهها هزار کتابی که مجوز نشر گرفتند، 600 یا 700 کتاب مجوز نگرفتند، بنابراین با وضعیت پیچیدهای مواجه نبودیم، اتفاقا بعدا دیدیم که این کتابها مجوز گرفتند و هیچ اتفاقی هم برایشان رخ نداد، بعد از دو یا سه سال هنوز چاپ اولشان هم فروش نرفته است، اما برخی هم آمدند و پرفروش شدند. اینکه بگوییم با برداشته شدن ممیزی در حوزه نشر وضعیت گل و بلبل میشود یک وهم است. یک توهم فانتزی است که می خواهیم بسیاری از ناکارآمدیها را به عنوان ناشر و سیاستگذار بپوشانیم. در مجموع ممیزی مسالهای نیست که بخواهد نشر را به اوج ببرد یا آن را به زیر بکشاند.
گفتید، قاچاق کتاب را به عنوان فساد نشر نمیدانید، اگر بخواهید به معضلات حوزه نشر اشاره کنید به چه مواردی اشاره میکنید؟ آیا میتوان کپیهای ترجمهای، کتابسازیها و .. را به عنوان یک معضل یاد کرد؟ به نظر میرسد در سالإهای اخیر سوددهی بازار نشر جایگزین تولید کتاب خوب شده است.
به نظر من هیچ ناشری اکنون حق این ادعا را ندارد که بگوید کتاب من را ترجمه کردهاند، چرا که آن ناشر نیز ب ترجمههایی دست زده است که شاید پیش از آن در بازار نمونه دیگری نیز از آن وجود داشته باشد.
اما در رابطه با بخش دوم پرسش شما باید بگویم که اقتصاد را نمیتوانیم از نشر فاکتور بگیریم، حتما باید به آن توجه شود و از سر این توجه است که برخی اتفاقات نیز رخ میدهد. به نظر من سامانه پایشی بعد از نشر احتیاج است که کارش گاهی استنطاق است، مترجم را بخواهد، نویسنده را بخواهد و نوعی قضاوت دربارهشان داشته باشد. حتی شاید نیاز به دادگاهی برای کتاب داشته باشیم.
راستی آزمایی عملکرد مترجم کار خاصی نیست، عزم جدی مجموعه دولت را میطلبد. اگر چندین برخورد با این مساله شود، سایرین هم حساب کار دستشان میآید، سیاستگذاران ما نشر را تا صدور مجوز میبینند، وقتی مجوز داده می شود دولت دیگر کاری ندارد.
نقد ادبی و محتوایی اثر به نظر میرسد اینجا بتواند تا اندازهای راهگشا باشد.
ببینید، در مورد تخلف باید برخورد قضایی کرد، نه برخورد ادبی. برای مقابله با کتاب سازی نیز اگر خلع قانونی داریم، باید وضع قانون شود، کسی نگفته است، قانونهای گذشته را ادامه دهیم. وقتی واضح است، ترجمه کپی شده است، تخلف است. نقد ادبی و محتوایی در این موارد بازدارنده نیست، اگر رسیدیم به اینکه این تخلف است، باید برخورد بازدارنده باشد هر مسئلهای واکنش متناسب با خود را میخواهد.
معظل جدی که الان با آن روبرو هستیم، عدد و رقمی است که ناشران اعلام میکنند، مثلا میگویند فلان کتاب به چاپ بیستم رسیده است. هر چاپ را 200 نسخه میزنند و بعد در شناسنامه کتاب مینویسند، 1500 نسخه. هیچ نظارتی هم وجود ندارد، تنها دورهای که کاغذ یارانهای وجود داشت، بازرس در چاپخانهها نظارت میکرد، اما اکنون نظارتی وجود ندارد، این آمارسازیها اکنون به یک معضل تبدیل شده است، عدد سازیهایی که ببین ناشران اتفاق میافتد و با یک دو دو تا چهارتای ساده میتوان به کذب بودنشان پی برد. مثلا میگوید یک چاپ کتاب در جسن امضا به اتمام رسید در حالیکه اگر 2 هزار نفر کتاب را خریده باشند و رفته باشند با احتساب دقایق باید حداقل 24 ساعت طول کشیده باشد نه چند ساعت.
مشکل جدی دیگر این است که هیچ نظارتی بر قیمت گذاری در حوزه نشر رخ نمی دهد، قیمت کاغذ 10 درصد گران میشود، قیمت گذاری کتاب را 40 درصد بالا میبرند. بند کاغذ 80 هزار تومان بودف اکنون 90 تومان شده است، طبیعتاً کتاب صفحهای 50 تومان را باید 60 تومان کرد، اما ناشران صفحهای 80 تا 100 تومان میکنند. من کتاب صفحهای 200 تومان هم دیدهام، به نظر میرسد همانطور که تعزیرات با گرانفروشی کالاهای دیگر برخورد میکند باید با گرانفروشی کتاب نیز برخورد کنیم.
یکی از آسیبهای جدی که مسئله قیمت ایجاد میکند، این است که عملا مردم را نسبت به خرید کتاب نه کم انگیزه بلکه کم قدرت میکند، چرا ما در نمایشگاههای کتاب شاهد رونق هستیم؟ چون با تخفیف کتاب عرضه میشود، برای نمونه من به عنوان مخاطب در نمایشگاه کتاب میتوانم 3 تا 4 کتاب بخرم و در ایام دیگر 2 یا 3 کتاب.
ما در یک بازه زمانی در یک فروشگاه کتاب تخفیفی گذاشتیم و یک روز 90 میلیون تومان کتاب فروختیم، به واسطه افزایش بی رویه قیمت که بخشی از آن به بی انصافی ناشر باز میگردد و بخشی نیز به اینکه این بی انصافی هیچ ناظری ندارد، ما در سالهای گذشته بخشی اعظمی از مخاطبان را از دست دادهایم. در قانون اصلا برخورد با قیمتگذاری کتاب وجود ندارد هر کس هر چه خواست قیمت میگذارد.
وقتی قیمت کتاب را بالا می بریم، به همان نسبت قدرت خرید پایین میآید. حقوق کارمندان سال 82 تا 96 از ساعتی 300 تومان به ساعتی 33 تا 40 هزار تومان رسیده است قیمت کتاب سال 82 صفحهای سه یا چهار تومان بوده و اکنون بین 80 تا 100 تومان است، میانگین قیمت کتاب در اسفند ماه هر صفحه 81 تومان بود. یعنی از صفحهای سه تومان به 80 تومان رسیده است، رشدی 25 برابری، در حالی که حقوق 12 برابر شده است. این فسادی نیست که آسیب آن تنها به ناشر برگردد، بلکه فراگیر است به مخاطب هم بر میگردد، من میخواهم کتاب را اما نمیتوانم بخرم.
* در سالهای اخیر وزرات ارشاد خرید کتاب و تجهیز کتابخانهها را به عنوان راهحلی برای برونرفت از عدم توانایی مخاطب برای خرید کتاب عنوان کرده است، این سیاست چه اندازه موفق بوده است؟
دسترسی به کتاب به نظر من محدود است، کتابخانهها در سال 500 تا 1000 کتاب خرید میکنند در حالی که بازار نشر سالی 20 هزار کتاب چاپ اولی دارد، اگر دست کم بگوییم 20 درصد این کتابها خوب است. نهاد کتابخانهها نیز قدرت خرید این تعداد را ندارد، پس چه اتفاقی میافتد؟ مخاطب نمیتواند به کتاب دسترسی داشته باشد، به نظر من قدری انصاف توسط ناشران و قدری نظارت توسط حاکمیت کمک میکند به جامعه کتابخوان. این جامعه 500 هزار نفر ایرانی است که در خانهشان کتابخانه دارند و دو، سه کتاب ماهیانه میخرند، نباید بگوییم پیتزا هم شده 40 هزار تومان؟ لزوما کسی که پیتزا می خرد کتابخوان نیست کتابخوانی که تا سال گذشته با 200 هزار تومان ماهیانه میتوانسته چهار کتاب بخرد هر چه میگذرد قدرت خرید کمتری پیدا میکند.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/