علاقه مردم «نامیبیا» به انقلاب اسلامی
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، یکی از مشکلاتی که در عرصه تبلیغ بین الملل وجود دارد، عدم انباشت تجربیات مبلغین و انتقال آن به مبلغین بعدی است. امر مهمی که متاسفانه متولیان آن، اراده جدی برای انجامش ندارند. به بهانه این موضوع گفتگویی انجام دادیم با حجت الاسلام ابوالفضل صبوری از جمله مبلغین موفقی که در نامیبیا به تبلیغ میپردازد. در این گفتگو درباره آسیب شناسی تبلیغ بین المللی صحبت کردیم؛
*آقای صبوری شما چند وقت است که در کشور نامیبیا به تبلیغ میپردازید. کشور خیلی کوچکی است که اکثر جمعیتش مسیحی هستند. سوالی که پیش میآید این است که شما چرا کشورهایی که اکثریت مسلمان دارد را رها کرده و به این کشور رفتید؟
نامیبیا کشوری در جنوب آفریقا است. خودش پهناور است ولی جمعیتش حدود دو میلیون و پانصد نفر با اکثریت مسیحی است. من از اردیبهشت سال 1396 کارم را در نامیبیا شروع کردم. بنده مبلغ سازمان فرهنگ و جامعه المصطفی بودم. بنده قبل از این به کشورهای لهستان و نیوزلند برای تبلیغ رفته بودم که به دلایلی مجبور به ترک این کشورها شدم.
از سازمان فرهنگ گفتند که شما به نامیبیا بروید. ما هم گفتیم اگر از دست ما کاری برمی آید ما در خدمتیم. لذا نمی شود خیلی گفت که دست ما بوده است، اولویتهایی بوده است که این سازمانهای فرهنگی تشخیص داده اند.
*آیا میشود گفت سازمانهایی که متولی تبلیغ بین المللی هستند یک راهبرد کلی و یک نقشه جامع کلی برای تبلیغ بین المللی دارند؟
این را باید از آنها پرسید ولی ما چنین چیزی حس نمی کنیم. یعنی ما به عنوان مبلغینی که با ارگانهای مختلف کار کردند این را حس نمی کنیم. نمی خواهم بگویم ندارند اما این را خیلی حس نکردیم. یعنی مثلاً بنده خودم شاید احساس میکنم در یک کشور دیگری که فضای دانشگاهی داشته باشد یا فضای اروپایی داشته باشد که تجربه اش را داشتم، شاید خیلی موفق تر میبودم.
من در نیوزلند که بودم در همان مدت کوتاه چهل شاگرد دانشجو داشتم. میتوانستم فعالیتهای مختلف داشته باشم. فرد دیگر ممکن است توانش طور دیگری باشد. لذا اینکه بگوییم اولاً راهبردی هست، ثانیاً مبلغها براساس استعدادسنجی و تواناییها و مثلاً موقعیت مکانی آن منطقه سنجیده شده و ارسال میشوند ما خیلی چنین احساسی نداریم.
*یعنی مبلغین براساس اجتهادات شخصی و تفکرات شخصی شان آنجا عمل میکنند؟ اینکه چه کاری انجام دهند و چه کاری انجام ندهند را براساس تشخیص خودشان عمل میکنند یا اینکه از ایران هم دستورالعملهایی وجود دارد؟
اگر به این معنا منظورتان هست این را دارد. هر ارگانی که مبلغ را ارسال میکند و هم امامهای قبلی که بوده اند با هم یک هم اندیشی دارند. کاملاً یک چارچوبی دارند که چه کارهایی باید کرد و چه کارهایی نباید کرد. به قول شما یک نقشه راه محدودی هست ولی اینکه در این نقشه راه چطور باید پیش رفت بستگی به اجتهادات شخصی خود مبلغ دارد. به این معنی هست. جلساتی گذاشته میشود منطقه معرفی میشود. چه چیزهایی از مبلغ خواسته میشود، اولویتهای آن منطقه چیست و... اینها هست.
*سازوکاری وجود دارد برای اینکه تجربیات مبلغین بین المللی انباشته شود و مبلغین بعدی از تجربیات آنها استفاده کنند و سیستم آزمون و خطا تکرار نشود؟
ما با سازمان فرهنگ که بودیم سفرهای کوتاه یا بلندی که میرفتیم نهایتش این بود که یک فرم به ما میدادند که یک سوالاتی در مورد منطقه در آن پرسیده شده بود و آن را پر میکردیم و نکاتی اگر بود مینوشتیم. این فرم جمع میشد و ذخیره میشد و بعدا در اختیار مبلغ بعدی قرار میگرفت. ما این را قبلا دیده ایم. اما سازوکار کلی که به من گفته شود اینها را بفرست که جایی ذخیره شود، نه میشود گفت نیست و نه میشود گفت به طور رضایت بخش هست. ما شخصاً این کار را میکنیم.
بنده شخصاً سعی میکنم خاطرات را بنویسم. الان یک بخشی از خاطرات فعالیتم در لهستان چاپ شده است. یعنی آن چیزهایی را که احساس میکردم به درد یک مبلغ میخورد یا حتی کسی که میخواهد به آن کشور برود نوشتم. برای کشورهای دیگر هم همینطور است و کتابهایی چاپ شده است. در پیام رسانها هم کانالهایی داریم به این نیت که نکات این کشور را در آن بیاوریم. در اینستاگرام هم به شکل دیگر. به طور شخصی ما این کارها را انجام میدهیم. به طور ارگانی هم همانطور که عرض کردم معمولاً نکات آن مبلغ جمع میشود و در پرونده ای به نام آن کشور ذخیره میشود و بعدا در اختیار مبلغین قرار میگیرد.
*به نظرتان آن فرم کافی هست؟
می شود دقیق تر کار کرد. مثلاً مصاحبههای حرفه ای و مفصل با فاصلههای زمانی کوتاه گرفته شود و در آن مبلغ تجربیاتش را بیان کند و اینها ثبت و ضبط شود و مورد استفاده دیگران قرار بگیرد. البته این هزینه بر و وقت بر است. این کار باید هرچند ماه انجام گیرد، نه اینکه من بعد از یک سال بیایم یک دور نمای کلی بدهم. یک کار دقیق تر و جزئی تر نیاز است. اما اینها خیلی ایده آل است.
آنچه در عمل اتفاق میافتد این است که مثل یک سفیر که میخواهد به یک کشور برود اطلاعات کلی در اختیارش قرار میگیرد، با سفیر قبلی ملاقات میکند، مبلغی هم که میخواهد به یک کشور برود یک سری اطلاعات کلی از آن کشور به دست میآورد، به دیدار مبلغین قبلی میرود، اطلاعاتی داده میشود و نکاتی که گفته میشود.
*در پستهایی که شما در کانال خود منتشر کردید میبینیم که اهل سنت هم پشت سر شما در مسجد نماز میخوانند. چه دلیلی دارد که اهل سنت هم به مسجدی که شما امام جماعت آن هستید میآیند؟
قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهم نکته ای که باید بگویم این است که ما از این مدل مساجد خیلی کم داریم. من خیلی دوست دارم به گوش مجمع تقریب مذاهب و جاهای دیگر برسد و روی این مانور داده شود. شما به عکسهای آن مسجد که نگاه کنید امام جمعه جلو ایستاده و پشت سر اکثرا اهل سنت هستند و با توجه به کیفیت دستهایشان میشود فهمید که بعضیهایشان حنفی هستند و بعضی شافعی هستند، حتی داریم گاهی بعضیها مالکی هستند. چون مالکیها دست باز نماز میخوانند و تمایز آنها با شیعیان مشخص نمی شود.
من دوست داشتم روی این مانور داده شود. در نامیبیا الحمدالله به معنای حقیقی این وحدت هست؛ یعنی همین الان که من اینجا آمدم کارهای اصلی مسجد را به یک برادر اهل سنت سپردم و نماز اول مسجد را به وی سپردم. که خیلی هم به اینها اعتماد دارم. نه به خاطر اینکه بگوییم به خاطر مصلحت باشد، واقعا اعتماد دارم که در کنار برادران شیعه مسجد را درست اداره خواهند کرد.
ما اصلاً بین شیعه و سنی تفکیک نمی کنیم، مضاف بر اینکه ذره ای از اهل سنت کم نمی گذاریم. من اکثر سخنرانیهایم از اهل بیت است، منتها با روایات اهل سنت. یعنی خودم را تصور میکنم یک سنی هستم که عاشق اهل بیت هستم و باید باشم و سخنرانی میکنم؛ نه اهل سنت ناراحت میشوند چون بالاخره احادیثی که خوانده میشود از کتب اهل سنت است و نه ما چیزی را تغییر دادیم و نه چیزی را کم گذاشتیم.
مسجد قبا اولین مسجد نامیبیا است که به دستور امام خمینی(ره) بعد از انقلاب نامیبیا ساخته شد. چون نامیبیا هم مثل ما انقلاب کردند و از حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی جدا شدند. سختیهای زیادی کشیدند. لذا این شباهتها را با ما دارند. از جمله کشورهایی که به معنای واقعی از انقلاب ما حمایت کرد نامیبیا بود. حتی رهبرش آقای سامی نیوما (در ایران اشتباها سامی نجوما تلفظ میشود) به ایران آمد و مدتی ایران بود. حتی من با ایشان دیدار داشتم و ایشان از خاطرات ایرانش میگفت و دوست داشت اگر شد دوباره به ایران بیاید. ایران به خوبی از او حمایت کرد و زمین بزرگی در بهترین نقطه نامیبیا خریداری شد و آن مسجد ساخته شد.
لذا از همان ابتدا چون اکثریت مسلمانان آنجا اهل سنت بودند اهل سنت و شیعه همه به این مسجد میآمدند؛ مخصوصاً اهل سنتی که از نظر سیاسی به ایران علاقمند بودند و این به برکت انقلاب اسلامی بود. این ادامه پیدا کرد البته کش و قوس داشت، مثلاً در یک برهه ای بعد از قضیه سوریه چون تبلیغات علیه بشار اسد زیاد شد و ایران از بشار اسد حمایت میکرد، مسجد ریزش داشت.
همچنین بعضی از رفتارهای امام مسجد که بیشتر با شیعیان کار میکرده یا بیشتر مجالسی که میگرفت مجالس خاص شیعیان بود، این تصور شکل گرفت که اینها تمایلی به اهل سنت ندارند. یک برهههایی ریزشهای این چنین شکل گرفت اما در کل چون این اهل سنت به ایران از جهت سیاسی علاقمند هستند و ما هم سعی کردیم از زمانی که رفتیم از همان اول اعلام کردیم که شیعه وسنی ملاک ما نیست و جهان اسلام الان حقیقتاً نیازمند اتحاد است، آرام آرام اهل سنت دوباره جمع شدند.
ما گفتیم که اصل اسلام دارد فراموش میشود. یعنی قبل از اینکه ما بگوییم بنده مسلمان هستم، یکی میگوید من شیعه هستم و یکی میگوید من سنی هستم، یک میگوید من سلفی هستم و... این خلاف قرآن است. قرآن میگوید اسلام، محبت اهل بیت(ع). ما هم اگر کسی سوال داشت سعی میکنیم جواب بدهیم، سوال تاریخی اگر داشتند که کدام یک درست تر است. اینها را میشود بحث علمی کرد اما در زندگی عملی ما یک امت هستیم.
*در مورد نگاه مردم آنجا به انقلاب اسلامی هم بفرمایید. ذهنیتها از ایران و انقلاب اسلامی چطور است؟
نامیبیا از معدود کشورهایی است که مکتب اهل بیت(ع) قبل از وهابیت آنجا شروع به کار کرده است، این جای خوشحالی دارد. بعد از آن عربستان یک مرکز خیلی بزرگ با امکانات خیلی ویژه زده است. اینها وهابیت را تبلیغ میکنند و رسماً علیه ما و علیه شیعه حرف میزنند. میگویند شیعیان کافر هستند و به این مسجد نروید.
اما مسلمانانی که معمولاً درس خوانده هستند آگاه هستند. اینها به انقلاب اسلامی علاقه دارند. حتی برخی صراحتاً میگویند. یکی از استاد ما که حنفی بود به ما میگفت شما دینتان را از اهل سنت بگیرید، سیاست تان را از ایران. چون به لحاظ سیاسی در ایران است که دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم جریان دارد. معمولاً دید مثبتی به ایران دارند.
*تبلیغات منفی که آنجا علیه اسلام و ایران میشود را شما چطور توانستید خنثی کنید؟
مسلمانانی که ما دیدیم، چه بومیها چه آنها که اصالتاً از کشورهای دیگر هستند، به ایران و انقلاب اسلامی علاقمند هستند. حتی بعضی از آنها ابراز علاقه میکنند که ما میخواهیم در آینده اگر بشود یک دیدار از ایران داشته باشیم. به لحاظ مذهبی، اهل سنت هستند، اما از نظر سیاسی ایران را قبول دارند و ایران و انقلاب اسلامی را میپسندند. مرکز اسلامی که عربستان آنجا دایر کرده امکانات زیادی دارد. ما این امکانات را نداریم. ما حتی یک اطعام ساده هم که میخواهیم انجام بدهیم از مسلمانان کمک میگیریم. اینها هم وضعیت خوبی ندارند.
من شخصاً در یکی از کنفرانسهایشان حاضر شدم و فیلم گرفتم از اینکه اینها علیه شیعه حرف میزدند. در نماز جمعه اولاً بحث وحدت و تقریب را مطرح کردم و اینکه ما در یک کشور غیراسلامی هستیم باید با هم متحد باشیم و به هم کمک کنیم. هرگز با آنها مواجه ای نکردیم. خود اهل سنتی که به آن مسجد کمک میکردند و ارتباط داشتند با آنها مواجه شدند که شما چرا در یک کشور کوچک و یک کشور آرام تفرقه پراکنی میکنید. چه اولویتی دارد که علیه شیعیان حرف میزنید؟ آنها تکذیب کرده بودند ولی چون فیلمش موجود بود، کار به جایی رسید که یکی از امامهایشان به مسجد ما آمد، همانها که میگفتند به این مسجد نروید یکی از امامهای خودشان به این مسجد آمد و اعلام همکاری کرد و من به آنها پیشنهاد دادم که یک گروه از امامان همه مساجد و فعالان همه مساجد تشکیل دهید، یک گروه باشد که تمام برنامههای مسلمانان را این گروه برایش تصمیم بگیرد و دولت نامیبیا این گروه را بشناسد و مثل جزیرههای پراکنده نباشیم.
بعد هم یکی از علمای اهل سنت به تشیع پیوست. آنها ناراحت شدند و در توجیه اینکه چرا علیه شیعیان حرف میزنند، اعلام کردند که اینها میآیند زحمات ما را هدر میدهند و مردم را شیعه میکنند. پاسخ من این بود که ما اصلاً برای این نیامدیم. شما وقتی علیه شیعه حرف میزنید برای این اشخاص سوال ایجاد میکنید، اینها میآیند از ما سوال میکنند ما هم واجب است که جواب دهیم. وارد کردن این به ذهن مسلمانان که اولویت ما باید اتحاد باشد، و ما پیشقدم شدیم. این باعث شد که اهل سنت به آن مسجد اعتراض کنند و فعالیت آنها علیه تشیع خیلی کمتر شد.
*در پایان اگر نکته ای هست بفرمایید.
نکته ای که شاید همه جا باشد بحث کمبودها است. مخصوصاً کشورهای آفریقایی کشورهایی هستند که فعالیت در آنجا مقداری نیاز به بودجه دارد، چون مردمی که درآنجا هستند توان کمک ندارند. ما الان نیاز به کتب داریم. حتی من برخی کتب را آماده کرده ام که نیاز به چاپ و ارسال داریم. این مشکلات همیشه هست. البته با وضعیت و مشکلاتی که هست از حکومت ایران هم توقع نداریم.
مبلغینی که معمولاً در کشورهای آفریقایی هستند با این مشکلات مواجه هستند. به خصوص درنامیبیا چون مردم توان مالی ندارند و هزینهها خیلی بالا است. هزینه آب و برق خیلی بالا است. که ان شاالله امیدواریم یک روزی اگر خیرینی خواستند در فعالیتهای دینی مشارکت کنند توجه شان به کارهای خیریه در عرصه بین الملل باشد. یکی از اینها نامیبیا است. کشورهای دیگر هم هستند. ما از ارگانها خیلی انتظار نداریم ولی امیدوارم خیرین به ما کمک کنند.
منبع: مهر
انتهای پیام/