داستانهایی از همسران دیکتاتورهای جهان
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، ناپلئون بناپارت، آدولف هیتلر، موسولینی و استالین، اسامه بنلادن...، بدون شک میتوان فهرست عریض و طویلی از دیکتاتورها و جنایتکاران معروف دنیا را اینجا ردیف کرد و دربارهشان حرفهای زیاد و تکراری زد؛ درباره ویژگیها و عادتهای فردی، اقدامات و جنایاتشان و هر چیز دیگری که بخش عمدهای از آن را در اخبار رسانههای سراسر دنیا میشنویم. اما همه این آدمها از آنجا که انسانهایی بودهاند با کودکی، نوجوانی و جوانی و آدمهایی بودهاند دارای قلب و احیاناً روح، زوایای دیگری از زندگیشان وجود داشته که از دید رسانهها مخفی مانده یا کمتر به آن پرداخته شده است. آنها کمتر از زاویه روابط عاطفی با همسران و معشوقههایشان به دنیا معرفی شدهاند. عاشقشدن، ازدواجکردن و روابط عاطفی زندگی این آدمها معمولا در پس پرده زندگی پرطمطراق و پر هیاهویشان مخفی مانده است. در زندگی برخی از این دیکتاتورها، زنان و معشوقههای پیدا و پنهان بسیاری وجود داشته. حقیقت جالب این که می توان ادعا کرد هیتلر، موسولینی یا استالین، در زندگی خود، زمان بیشتری را برای رد و بدلکردن مکاتبات عاشقانه صرف کردهاند تا برای نوشتن تلگرافهای سیاسی! بیش از همه دیکتاتورها، ناپلئون و معشوقهاش دزیره، برای بسیاری از کتابخوانها و فیلمبینها شناخته شده است، اما چه کسی میداند همسر هیتلر کیست؟ مارگریتا چه احساسی نسبت به موسولینی داشت وقتی خودش او را به قدرت رسانده بود و از اولین قربانیان سیاستهای او شد؟ امل، همسر بنلادن، چرا با این تصویری که جهان از شوهرش دارد باز به دلباختگی اش اصرار میورزد؟ این سوالاتی است که امروز در سالروز اعلام آتشبس جنگ جهانی دوم، تلاش کردهایم برای بخشی از آنها پاسخی پیدا کنیم. جوابهایی که ما را با بخش پنهان غولهای دیکتاتور تاریخ آشنا میکند. پیش از آن ذکر این نکته مهم است که هدف از این پرونده بیان لایه های مختلفی از زندگی این آدم هاست که کمتر به آن پرداخته شده و در صدد تطهیر جنایت ها و رفتار پلید آن ها نیستیم.
ناپلئون؛ تردید بین 3 زن
داستان زندگی ناپلئون جوان و قدرتطلب از معدود داستانهای عاشقانه سیاستمداران مشهور جهان است که عموم آدمها یا کتابش را خواندهاند و یا فیلمش را دیدهاند. اینکه ناپلئون به نامزد جوانش دزیره، وعده ازدواج داده بود اما دو سال بعد همه قرارهای خود را زیر پا گذاشت و با بیوه با نفوذ و ثروتمندی به نام «ژوزفین دوبوهارنه» ازدواج کرد. دزیره جوان و رنجیده به ناپلئون نوشت: «تو زندگی مرا به سوی بدبختی سوق دادی و من هنوز ناتوان از فراموش کردن توام.» ژوزفین، همسر بناپارت، در به قدرت رسیدن او نقش مهمی داشت. او، قدرت و کنترل بیشتری بر رابطه داشت اما هیچوقت نتوانست برای پادشاهی که شش سال از او کوچک تر بود فرزندی بیاورد و به همین دلیل هم ناپلئون او را طلاق داد. جالب اینجاست که ژوزفین سنش را چهار سال کمتر از واقعیت بیان کرده بود. مشهور است که ژوزفین بسیار افراطی و دیوانهوار عاشق این دیکتاتور کوتاه قد فرانسه بود. ناپلئون، بعد از ژوزفین با دختر پادشاه اتریش ازدواج کرد و از او صاحب فرزند پسر شد، اما هم چنان برای ژوزفین پول میفرستاد و او را حمایت میکرد. دزیره هم چندی بعد با شخصیت مهم دیگری به نام «ژنرال ژان باتیست برنادوت» ازدواج کرد، مردی مدبر و وفادار که سرانجام پادشاه سوئد شد و دزیره نه چندان زیبا اما دلفریب را ملکه سوئد کرد و در نبرد لایپزیک با شکست دادن ناپلئون به ماجراجویی های دیوانه وار او پایان داد. دربسیار از روایت های تاریخی دزیره کسی است که ناپلئون رو مجاب کرد تسلیم شود و جنگ را ادامه ندهد.
استالین و خودکشی مشکوک همسرش
در فهرست اولویتهای استالین، زنان در رتبهای پایینتر از انقلاب و رسالت مارکسیستی، خودپرستی و فعالیتهای روشنفکرانه و ... قرار میگرفتند. با این همه استالین در سال ۱۹۱۱ با معشوقه و همسر خود «نادیا» در جریان فرار از تبعید در سیبری آشنا شد. خانواده « نادیا» به استالین پناه دادند و آن ها در سال ۱۹۱۹ وقتی که استالین ۴۱ ساله و او دختر جوانی بود ازدواج کردند. آن ها یک پسر به نام «واسیلی» و یک دختر به نام «سوتلانا» داشتند. استالین در نامههای خود به نادیا او را با کلماتی بسیار مهربانانه و عاشقانه خطاب میکرد و در ابراز عشق و دلتنگی از دوری همسر خود هیچ ابایی نداشت. اما در سال های بعد و به خصوص در دوران بازسازی اقتصادی شوروی در دهه ۱۹۳۰ این نامهها مختصرتر و گاه بسیار سرد و بیعاطفه به نظر میرسند. زندگی «نادیا» و ژوزف استالین بحرانهای فراوانی داشت. هر دو شخصیتهای پر حرارت و جسوری بودند و بنابراین حتی در انظار عمومی نیز به یکدیگر پرخاش میکردند. تا بالاخره یک شب در یک مهمانی مشاجره سخت دیگری بین آن ها روی داد. فردای آن روز پیکر «نادیا» که ظاهرا با شلیک یک گلوله خودکشی کرده بود پیدا شد ولی برخی معتقدند که استالین او را کشته است. استالین به زنان قوی و زیرک اعتماد نداشت و از زنهای متظاهری که «صاحب عقیده» بودند بیزار بود. از زنهای دلفریبی که عطرزیاد به خود میزدند و پوتینهای پاشنه بلند می پوشیدند هم بدش میآمد. با اینکه برخی معشوقههایش زنان روشنفکر و تحصیلکرده بودند اما او دختران نوجوان تربیتپذیر یا زنان روستایی را که در مقابلش سر تسلیم فرود میآوردند ترجیح میداد.
سرانجام دردناک زنان موسولینی
وقتی کسی زن یک دیکتاتور میشود یا مردش باید تصمیم بگیرد او را کنار بگذارد یا باید با مردش بمیرد وگرنه مجبور است تا آخر با او بماند. در تمام موارد، دایان داکرت نویسنده کتاب «زنان دیکتاتورها» بررسی کرده بود تنها یک نفر از این زنان، با اراده خود از رابطه با مرد دیکتاتورش بیرون آمد و او «مارگریتا سرفاتی» یکی از نخستین معشوقههای موسولینی، دیکتاتور فاشیست ایتالیا بود. این زن، که موسولینی آموزش ایدئولوژیک خود را مدیون او بود، در خانوادهای بورژوا و ونیزی رشد کرده و همان کسی بود که در لحظه وقوع رژه رم در سال 1922، موسولینی مردد را که در حال فرار به سوئیس بود به گرفتن قدرت تشویق کرد. اما از آن جا که روزگار بازیهای جالبی دارد، در سال 1938، مارگریتا گرفتار قوانین رژیمی شد که خود او یکی از بانیان به قدرت رسیدن آن بود. او به خاطر دین خود، در کشور خودش مورد نفرت قرار گرفت و باید آن را ترک میکرد. «ایدا دالسر» معشوق و به گفته برخی از منابع اولین همسر «بنیتو موسولینی» نیز سرانجام مشابهی داشت. دیکتاتور ایتالیا دستور داد که وی و پسرشان را در یک آسایشگاه روانی زندانی کنند. موسولینی و ایدا زمانی با هم آشنا شدند که موسولینی تقریبا هیچ کاره بود و برای رفتن به جنگ جهانی اول به ارتش ایتالیا پیوسته بود. موسولینی هیچگاه از همسرش جدا نشد ولی همیشه از رابطه با او ناراضی بود و میگفت که او هیچگاه مطالعه ندارد. اما پس از رسیدن به قدرت، وی به نوکران خود دستور داد تا او را دیوانه اعلام کرده و در آسایشگاه روانی ها زندانی کنند. ایدا در همان آسایشگاه جان سپرد. «کلاریتا پتاچی» همسر دوم موسولینی و دختر یک پزشک بود که در دوره مهمی از زندگی موسولینی حضور داشت. البته خود موسولینی تصدیق میکرد که کلاریتا هم روشنفکر نیست اما فرد قابل اعتمادی برای دوستداشتن او بود. کلاریتا درباره موسولینی مینویسد که «از بچگی عاشق تو بودم. امروز و همیشه من عاشق تو خواهم بود.» به عنوان تشکر هم موسولینی به او قول داده بود که از هوسبازیهای گذشته دست بردارد.
زندگی تراژیک معشوق هیتلر
شاید از میان دیکتاتورهای جهان، هیچ کدام به اندازه هیتلر در تاریخ مورد نفرت نباشند، اما هیتلر در زندگی شخصی و رابطههایش اندکی متفاوت بود. هیتلر که در کشتارهای جمعی، بیرحمی و قساوت بی سابقهای از خود نشان داد، در معاشرت با زنان بینهایت ظریف و مبادی آداب بود و زنان بیشماری تحت تأثیر او قرار میگرفتند و او عاشقانههای نافرجام زیادی در اطراف خود داشت. از میان آنها رابطه با «اوا براون» از همه مشهورتر و تراژیکتر بود. اوا براون در سال ۱۹۲۹ که هیتلر هنوز به قدرت نرسیده بود، برای نخستین بار با رهبر نازیان برخورد کرد و در دم واله و شیدای او شد. اوا پس از دل سپردن به «پیشوا» برای مدتی از بیتوجهیهای او سخت افسرده و اندوهگین بود و برای جلب توجه «پیشوا» دو بار دست به خودکشی زد. هیتلر پس از رسیدن به قدرت به اوا براون توجه نشان داد، و اولین اقدام او این بود که دستور داد تحقیق شود مبادا خانواده اوا براون رگ و ریشه یهودی داشته باشد. هیتلر مایل نبود مردم به رابطه او با اوا براون پی ببرند، زیرا عقیده داشت که محبوبیت او در میان زنان جوان کمرنگ میشود و به علاوه به تصویر او به مثابه یک اسطوره سیاسی و نه انسانی عادی، آسیب میرسد. اوا براون با تمام وجود به ایدئولوژی حزب نازی ایمان داشت و از فرمانهای هیتلر بی چون و چرا اطاعت میکرد. جز این نیز نمیتوان از این زن انتظار داشت. هیتلر در یکی از آخرین فورانهای خشم خود گفته بود: «امروز فقط اوا براون و سگم به من وفادار ماندهاند» در آخرین روزهای جنگ، زمانی که اروپا به ویرانهای بزرگ بدل شده و نخستین گردانهای ارتش سرخ وارد برلین شده بودند، اوا براون میتوانست از ستاد حکومتی خارج شود و زندگی خود را نجات دهد، اما او تصمیم گرفته بود در کنار هیتلر بماند و آخرین گام را با او بردارد. اوا براون دو دقیقه قبل از هیتلر کپسول سمی را زیر دندان فشار داد و دقیقا ساعت سه و ۲۸ دقیقه بعدازظهر ۳۰ آوریل خودکشی کرد. آن ها تنها یک روز قبل به طور رسمی ازدواج کرده بودند.
زندگی وفادارانه لنین
«نادژدا کنستانتیونوا کروپسکای» چهره انقلابی، نویسنده، آموزگار روسی، و همسر و مشاور ولادیمیر لنین بود. او در سال ۱۸۹۸ با لنین ازدواج کرد و تا آخرین لحظات زندگی لنین با او ماند. اما ماجرای جالبی بین همسر لنین و استالین به وجود آمده بود که تعریف کردنش خالی از لطف نیست. میگویند استالین از نامههایی که لنین بعد از دو سکته اول خود به منشیها و همسرش نادژدا کروپسکایا دیکته کرده بود، خبر داشت. از آن جا که لنین کمکم درباره شخصیت استالین نگران شده بود، استالین دلواپس مطالبی بود که در این نامهها درباره او مطرح شده. نگرانی او به جایی رسید که زن لنین را تهدید کرد و پشت تلفن به او گفت: «اگر مراقب رفتارت نباشی، یک بیوه دیگر برای لنین دست وپا میکنیم.» و منظورش این بود کاری میکنم که بعد از مرگ لنین، کسی تو را به عنوان همسر و بیوه او نپذیرد. وقتی لنین خبر این گفت وگو را شنید نامهای با لحن شدید به استالین فرستاد: «شما به خودت اجازه دادهای که گستاخانه زن مرا به پای تلفن بخوانی وگستاخانه اورا مواخذه کنی... این جا نیازی به تاکید نیست که آن چه را علیه همسرم انجام گرفته است علیه خودم تلقی میکنم. بنابراین از شما میخواهم خوب سبک و سنگین کنی که آیا میخواهی حرف خود را پس بگیری و عذر خواهی کنی یا ترجیح می دهی روابط ما قطع شود.» و استالین بلافاصله عذرخواهی کرد.
عاشقانههای همسران بنلادن
تصویر جهان از «اسامه بنلادن» برمیگردد به بعد از حادثه 11 سپتامبر 2011 و فرو رویختن برجهای دوقلو. اینکه آن حادثه واقعاً چرا روی داد و آیا مسبب آن همانطور که دولت آمریکا میخواست به جهان بقبولاند، بن لادن بود یا نه از موضوع این متن خارج است اما همسران بنلادن تصویر دیگری از او دارند. در این فهرست بن لادن کمی متفاوت است چون اساساً حکومتی نداشت که دیکتاتور باشد. برخلاف برخی رابطهها که زنان در آن بردگان جنسی شوهران دیکتاتور خود بودهاند امل، آخرین همسر بن لادن، شیفتهوار از او یاد میکند تا جایی که دوست داشته با رضایت جانش را فدای آرمان همسرش کند. حتی نجوی، همسر اول بن لادن نیز با وجودی که از نزدیک شاهد بالا رفتن تدریجی خشم بی نهایت جهان به شوهرش شده بود و از نزدیک دید که پسران دلبندش به جنازههایی با چشمانی خیره تبدیل شدند، باز هم از همسرش به نیکی یاد میکند. تنها تصویری که او از بن لادن دارد تصویری است سرشار از خوبیها. برای نجوی همسرش هنوز همان مرد مهربانی است که دوران جوانیاش با او آشنا شده بود و به بچه آهوها علاقه زیادی داشت و همواره به اطرافیان خود هدیه می داد.
منابع:
* entekhab.ir
* baztab.ir
* khabaronline.ir
* historywonders.ir
* ilna.ir
* ir.sputniknews.com
* سایت صدای روسیه
* کتاب استالین جوان، سایمن سیبیگ مانتیفوری، نشر ثالث
* بخشهای ترجمه شده از دو کتاب:
نامههای عاشقانه مردان بزرگ، جان کیرکلند
* زنان دیکتاتورها، دایان داکرت
منبع: خراسان
انتهای پیام/