صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۹:۱۹ - ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۷
امیر استکی*

نفس جوانگرایی مغتنم است!

از زمانی که جناب روحانی همین یک هفته پیش اعلام کرد ما در دولت نوکر ملتیم، علنا و البته به شکل تلویحی، شکست نومحافظه‏‌کاران اعلام شد
کد خبر : 276117

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، از زمانی که جناب روحانی همین یک هفته پیش اعلام کرد ما در دولت نوکر ملتیم، علنا و البته به شکل تلویحی، شکست نومحافظه‏‌کاران اعلام شد؛ کسانی که با ژست‌‌های حق به جانب اعلام می‌کردند «مملکت نوکر نمی‌خواهد و سخت نیازمند مدیر است»، حالا پس از قریب به 5 سال به پارادایم «نوکری ملت» شیفت پیدا کرده‌‌اند و سخن از خدمتگزاری خالصانه به ملت می‌گویند. حالا که تق همه ادعاهای دولتمردان یکی پس از دیگری درمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید، نوبت آن رسیده است که مدیریت وعده شده و شکست‌خورده به نوکری خادمانه و مهربانانه تغییر کند و این چیزی جز شکست پرنسیب «ما مدیریم» و «ما توانمندیم» و «ما ژنرالیم» نیست.


در این میان اما یک ناپرهیزی بزرگ در دولت جناب روحانی، خارج از این شکست بزرگ جای خواهد گرفت؛ یک وزیر جوان که حداقل اگر کاری از پیش نمی‌برد، زبان جامعه را بهتر می‌فهمد. این از همان واکنش جالب توجهش به خطای 10برابری رئیس‌جمهور در ارائه آمار شاغلان در فضای مجازی و تلگرام و از واکنش‌های میدانی و بموقعش به انتقاداتی که به وزارت تحت امرش وارد می‌شود بخوبی مشخص است. مدیران 30 تا 40 ساله به نظر بیش از مدیران 60 ساله و بیشتر به کار کشور می‌آیند. حداقل نه در همه مناصب و مسؤولیت‌ها، بلکه در عمده آنها کارایی بیشتری از خود نشان خواهند داد؛ چه اینکه جوانی و جویای نام بودن خود بسیار در این زمینه موثر است. برای کسی که از فردای انقلاب اسلامی در سال 57 تخت گاز تا به همین امروز مدیر رده‌بالا در جاهای حساس بوده و کاملا از چند و چون تحرک سیاسی و رو به بالا در این سیستم سیاسی آگاه است و مطمئن است اینجا آخر خط برای او است، دیگر میل و تمنایی به عملکردی شگرف و گشودن راه‌‌های جدید نخواهد ماند. این توصیف عمده مسؤولان دولت کنونی است؛ کسانی که سال‌هاست در زمینه رشد و پیشرفت عمودی در مناصب و موقعیت‌ها به بلوغ رسیده‌‌اند و حالا هر چقدر که زمان بیشتری به آنان فرصت مدیریت داده شود تنها به رشد افقی و ریشه دواندن بیشترشان ختم خواهد شد. این عزیزان در بازه‌ای بسیار کمتر از سهل‌گیرانه‌‌‌‌‌ترین روندهای طبیعی رشد و پیشرفت کاری، به بلوغ در این زمینه رسیدند؛ مانند نوزادی که بدون طی مراحل نونهالی، کودکی، نوجوانی و جوانی به میانسالی رسیده باشد.


اگرچه جوانگرایی در حد واگذار کردن وزارت، رفتن همین راه است اما در شرایطی که هنوز سازوکار به رسمیت شناخته‌شده‌ای برای تحرک عمودی نیروهای مدیریتی و سیاسی جز همان جهش از نوزادی به بلوغ وجود ندارد، این بازتکرار مجدد، خود می‌تواند مغتنم باشد؛ کمترین فایده‌‌‌‌اش این است که کنده‌‌های قطور و در حال پوسیدنی را که ریشه‌‌های بزرگی در خاک منافع و منابع این کشور دوانده‌‌اند به مرخصی پیش از مرگ می‌فرستد و این برای لشکر جوانان تحصیلکرده و بیکار موجود در کشور اگرچه در تحلیل نهایی نان نخواهد شد اما حداقل مایه دلخوشی خواهد بود.


بسیاری از قواعد نانوشته مدیریت کلان در کشور ما، جز با تجربه و آزمودن به دست نمی‌آید. از طرف دیگر این قواعد نانوشته در بسیاری موارد اموری زائد و دست و پاگیر است. پس نیاموختن آنها با شیفت سریع مدیران سی و چند ساله، از اساس امر میمونی است که نویددهنده منقرض شدن آن قواعد فرصت‌سوز و الیگارشی‌ساز خواهد بود. بسیاری از آن قواعد، رودربایستی‌‌های یک کاست بسته سیاسی و خویشاوندی است. نیاموختن آنها و بی‌اطلاع ماندن از آنها نه‌تنها ضعف نیست، بلکه فرصتی بزرگ برای جمهور مردم خواهد بود. در جایی باید از مدیریت کلان نیروهای سن و سال‌دار دفاع کرد که یک روند مشخص و منطقی زمانی در کنار استعداد و توانمندی برای رشد و پیشرفت عمودی وجود داشته باشد. در جایی که چنین روندی وجود ندارد یا بسیار مختل و کم و کج‌کارکرد است، دفاع از مدیران سن و سال‌دار دفاع از پختگی نیست، بلکه ایجاد یک پوشش موجه برای نوزادانی است که به یکباره مسن شده‌‌‌اند. همین می‌شود که این افراد را توهم اینکه واقعا توانمندی خاصی دارند برمی‌دارد و فرزندان‌شان هم لاجرم احساس می‌کنند پای ژن مطلوب و مرغوب و برتر در کار بوده است که راه 30 ساله را پدران‌شان یکی ـ دو ساله و خودشان یک‌شبه پیموده‌‌‌اند. همین می‌شود که مسؤولان ارشد واقعا فکر می‌کنند تخم‌های 2 زرده زیادی برای ملت گذاشته‌‌اند و کم‌کم در دادگاه وجدان خود پیروز می‌شوند و نتیجه می‌گیرند موجوداتی خاص با توانمندی‌هایی برتر هستند، مثل همان توهمی که در پارادایم اشرافیت موروثی و نجیب‌زادگی وجود دارد؛ بدون هیچ تلاشی اشراف و نجیب‌زادگان خود را برتر و مستحق احترام می‌دانند و حالا پس از سال‌ها سوار بودن الیگارشی مدیران و مدیرزادگان بر ملت، این توهم برای آنها به یک اصل بدیهی و اخلاقی درونی تبدیل شده است که در هر حالتی بر ملت شرافت دارند. حالا همانگونه که وزیر جوان ارتباطات در اردبیل به آن بحق اشاره کرده است، عده‌ای نه‌تنها اشرافی زندگی می‌کنند، بلکه این را حق و لیاقت خود می‌دانند. وزیری که هنوز به‌واسطه جوانی و طی نکردن 3-2 دهه بر گرده مردم، این توهم را بخوبی می‌بیند و از آن برائت می‌جوید.


جوانگرایی با همه کم و کاستی‌‌‌هایی که در حالت طبیعی می‌تواند داشته باشد، در این وضع غیرطبیعی کنونی همانگونه که گفتیم مغتنم است و در میان شکست کلی دولت و تبدیل شدن معتدلان از ژنرال به نوکر، این یک بارقه امید، اگرچه در تحلیل نهایی به کار ساختن چهره موجهی از دولتمردان نمی‌آید ولی چراغی را برای جمهور مردم برافروخته نگاه خواهد داشت.


منبع: وطن امروز


انتهای پیام/

ارسال نظر