صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۴:۳۲ - ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۷

«به نام یونس»؛ نمونه رمانی که می‎شود آن را دوست داشت

«به نام یونس» نمونه خوبی از رمانی است که می‎شود آن را پسندید و دوست داشت، امّا از شخصیّت اصلی‎اش تأثیر چندانی نپذیرفت.
کد خبر : 276058

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری آنا، «به نام یونس» عنوان یکی از تازه‌ترین کتاب‌های «مدرسه رمان» است که توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. در ادامه نقدی کوتاه بر این کتاب را به قلم مرتضی شمس‌آبادی می‌خوانید:


«قرعه به نام یونس افتاد. گفتند او پیامبر خداست. باز قرعه انداختند و به نام یونس افتاد. گفتند بار دیگر می‎اندازیم. بار سوم کاغذ را باز کردند و خواندند؛ یونس بود. راه دیگری نبود! یونس، پیامبر خدا، که رتبه‎اش از بین بندگان بالاتر رفته بود، پایین رفت و در شکم ماهی جای گرفت.


«به نام یونس» به‎عنوان سومین اثرِ علی آرمین، رمانی قابل قبول و خوش‎خوان است. یونس، روحانی جوانی است که دخترش در تصادف آسیب جدّی می‎بیند؛ نذر می‎‎کند برای تبلیغ به یکی از روستاهای محروم برود، به این امید که حال دخترش خوب شود. علی آرمین (نویسنده)، راحت حرفش را می‎زند و ساده روایت می‎کند؛ حتّی در زبانِ روستاییِ شخصیت‎ها هم پیچیدگی و ناشناختگی خاصّی برای مخاطب به‎وجود نمی‎آید. نویسنده خودش را چندان درگیر توصیفات و جزئیات نمی‎کند. فضاسازی‎های رمان به‎اندازه و کافی است؛ آن‎قدر که نتوانیم به آن ایراد وارد کنیم که چیزی کم دارد.


آرمین، رمان را از زبان دانای کلّ روایت می‎کند؛ مثل داستان یونس نبی (ع) که دانای کلّ آن را تعریف کرده است و از این نظر، بهترین زبانی که می‎شد انتخاب کرد، همین بود.


شباهت‎های یونس نبی و این روحانی جوان، زیباترین و دلنشین‎ترین قسمت کلِّ رمان است؛ هر دو برای تبلیغ می‎آیند، هر دو طرد می‎شوند، هر دو از اطرافیانشان دلگیر و خسته می‎شوند، هر دو عزم رفتن می‎کنند، برای هر دو قرعه می‎اندازند و قرعه به نام یونس می‎افتد. یونس نبی به دریا می‎رود و یونسِ طلبه به چاه؛ و این چاه، بی‎شباهت به شکم ماهی نیست! هر چند چاهی که یونس در آن می‎افتد، بیشتر از آن که گره‎ای از دغدغۀه داستان باز کند، به خودِ یونس کمک می‎کند و او را همان‎طور که پایین و پایین‎تر می‎رود، بالا می‎کشاند.


«به نام یونس» نمونه خوبی از رمانی است که می‎شود آن را پسندید و دوست داشت، امّا از شخصیّت اصلی‎اش تأثیر چندانی نپذیرفت. یونسِ طلبه، شخصیّت دوست‎داشتنی و دل‎نشینی نیست! مِهرش به دل نمی‎نشیند و به منِ مخاطب این اجازه را نمی‎دهد که بتوانم دوستش داشته باشم و یک قدم بیشتر به او نزدیک شوم؛ نه انسان خوش‎اخلاقی است و نه خوش‎زبان و شوخ. نه رفتار و سَکناتش انسان را به خود جذب می‎کند و نه لبخندی دارد که دل را به خود مایل کند. صرفاً به او نگاه می‎کردم چون گوشه‎ای از داستان زندگی‎اش روایت می‎شود و تمام! شخصاً، بیشتر از آن‎که همراهش باشم، دلم برایش می‎سوخت. همراه کردنِ مخاطب از روی همذات‎پنداری به‌مراتب سخت‎تر از همراه کردن از روی دلسوزی است. شاید اگر نامِ این طلبه، یونس نبود و نویسنده، شباهت‎های ذکر شده با داستان حضرت یونس را در کار نمی‎آورد، رمان، چندین پلّه نزول می‎کرد و نمی‎توانست در جایگاه معقول و پذیرفتنی کنونی قرار گیرد.


با این‎همه، خواندن «به نام یونس» را می‎توان به‎راحتی توصیه کرد. امید که اتّفاقات خوبی در نمایشگاه کتاب و جشنواره‎های امسال در انتظار این اثر باشد.


انتهای پیام/

ارسال نظر