پاسخ سلیمینمین به روزنامه شرق درباره امیرانتظام
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، عباس سلیمینمین در یادداشتی توضحیاتی درباره انتشار مطلبی در روزنامه شرق با عنوان «امیر انتظام جاسوس نبوده است» داده است. متن کامل این یادداشت که خطاب به مدیرمسئول روزنامه شرق نوشته شده، به این شرح است:
باسمه تعالی
برادر عزیز جناب آقای رحمانیان
مدیر مسئول محترم روزنامه شرق
با سلام، به دنبال انتشار مصاحبه برنامه "خشت خام" با آقای امیر انتظام و ارائه مطلبی صد در صد خلاف مستندات تاریخی، حتی خلاف آن چه شخص ایشان به عنوان خاطرات در دو دهه قبل مکتوب و منتشر نموده بودند مطلبی را با عنوان "تحریف تاریخ" منتشر کردم. متعاقب آن سایت تاریخ ایرانی مصاحبه ای با آقای محسن میردامادی با این مضمون داشت که آقای امیر انتظام جاسوس نبوده است. روزنامه شرق این مصاحبه را در هفته گذشته منتشر کرد؛ لذا خواهشمند است به منظور تنویر افکار عمومی این سطور را در معرض قضاوت خوانندگان محترم خود قرار دهید.
هرچند آقای امیر انتظام محاکمه شده و به قول آقای عباس عبدی سزای اعمال خود را دیده است، اما با توجه به اینکه بعد از گذشت سالها (دو دهه) اراده ای را شاهدیم که سعی در دگرگون کردن ماهیت رخدادهای گذشته و تغییر جایگاه مجرم با بی گناه را دارد یادآوری نکاتی را ضروری میدانم. قبل از آن باید توجه داشت آقای امیر انتظام در واکنش به اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا و روابط غیر متعارفش با بیگانگان درقبل و بعد از انقلاب اسلامی ، توجیهات متناقضی داشته است که نباید از آنها غافل شد:
1-بر اساس خاطرات آقای امیر انتظام ،وی در نامهای به آقای خلخالی مینویسد:" جناب آیت الله خلخالی ،وکیل محترم مجلس شورای اسلامی! امروز نظریات جناب عالی را که در جلسه شورای اسلامی دوشنبه 23 تیر ماه مطرح کرده بودید در روزنامهها خواندم... آیا امکان ندارد که این اوراق موجود در سفارت آمریکا که از طرف کارمندان سفارت قبل از اشغال از بین برده نشد و صحیح و سالم در اختیار دانشجویان قرار گرفته برای این باشد که یک گروه از افراد وطن پرست و شرافتمند را ضایع کنند" (آن سوی اتهام، خاطرات عباس امیر انتظام،نشر نی،سال 81،صص2و131) در این روایت آقای امیر انتظام هم اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا را دارای بار مجرمانه علیه خود میداند، اما آن را ناشی از توطئه آمریکاییها برای بدنام کردنش عنوان میدارد؛به عبارت دیگر در این روایت پذیرفته میشود که اسناد نشان از داشتن روابط غیر متعارف با بیگانه دارد اما بر جا ماندن چنین اسنادی ناشی از رذالت آمریکاییها قلمداد میشود.
2-در جریان محاکمه امیرانتظام ادعای دیگری توسط وی و وکیلش مطرح میشود:" وکیل امیر انتظام در طول جلسات محاکمه وی به اتهام جاسوسی که از تلویزیون ایران پخش شد، ادعا کرد ترجمه اسناد مخدوش و معنای آنها کاملاً تحریف شده است، بنابراین دادگاه تصمیم گرفت محاکمه را برای انجام تحقیقات بیشتر درباره اسناد متوقف کند. از چندین متخصص درخواست شد ترجمه را دوباره ارزیابی کنند. این ارزیابی یک هفته تمام به طول انجامید و در پایان اعلام شد ترجمهها مطلوب و قابل استناد هستند. این برای ما آزمونی حساس بود. همگی نفس راحتی کشیدیم. عباس امیر انتظام به حبس محکوم شد و دوران محکومیت خود را آغاز کرد"(تسخیر،معصومه ابتکار، انتشارات موسسه اطلاعات، سال 79،ص135)
در این روایت آقای امیر انتظام هم صحت محتوای اسناد را میپذیرد و هم روال ثبت و ضبط آن را توسط عوامل سیا در سفارت، اما دانشجویان را به ترجمه غلط متن اسناد متهم میکند که در نهایت کارشناسان رسمی ترجمه ادعای مطرح شده در دادگاه علیه دانشجویان خط امام را مردود اعلام میکنند.
3-در اردیبهشت سال 77 آقای امیر انتظام بعد از آزادی از زندان در مصاحبه ای میگوید:"اسناد فوق الذکر ساختگی است و در میان این اسناد گذاشته شده، به این دلیل که اساساً ماشینهای کاغذ خردکن اوراق، طوری اوراق را پودر میکند که هرگز امکان چسباندن مجدد آنها وجود ندارد. نامههایی که در کتاب شماره 10 وجود دارد قبلاً با دستگاه کاغذبری بریده شده، بعد چسبانده شده و سپس کاغذ را تایپ کردهاند. در حالی که اگر این کاغذها با دستگاه خرد کن بریده شده بود هرگز نمیشد حروف را به درستی خواند."(روزنامه جامعه،7 اریبهشت77) در این روایت هر چند ادعاهای دیگری نیز برای به زیر سؤال بردن اسناد مطرح میگردد.
اما اتهامی بزرگ به دانشجویان پیرو خط امام مطرح میزده و آن جعل اسناد است؛ به عبارت دیگر آقای امیر انتظام مدعی است اسنادی که مجرم بودن وی را ثابت میکنند توسط دانشجویان ساخته و پرداخته شده اند؛ ادعایی که در جریان محاکمه یا در نامه نگاریها هرگز مطرح نشده بود. این اتهام بزرگ موجب شد تا بلافاصله مرکز نشراسناد لانه جاسوسی(دانشجویان پیرو خط امام) با صدور بیانیهای به اظهارات امیر انتظام پاسخ گوید:"امیر انتظام مطالبی در مورد روشهای انهدام اسناد به صورت مغلوط نیز ابراز نموده است. اصولاً برای سفارتخانهای نظیر آمریکا با آن حجم وسیع فعالیت ،انهدام کلیه اسناد طبقه بندی شده هر چقدر هم که میزان آن کاهش یافته باشد در هنگام مواجهه با حادثهای که در 13 آبان 1358 روی داد امکان پذیر نیست.
در لانه جاسوسی آمریکا تعداد 2 دستگاه پودرکن کاغذ و میکروفیش و تعدادی دستگاههای رشته کاغذ وجود داشته است. در مدتی که عوامل سفارت با پرتاب گاز اشک آور در مقابل دانشجویان مقاومت میکردند برای جلب حمایت و توقف اقدامات دانشجویان با مراکز آمریکایی تماس میگرفتند و علی رغم تأکید آنها نسبت به انهدام اسناد مربوط به سازمان سیا به لطف الهی با عجلهای که به خرج میدهند و فشار زیادی به دستگاه وارد میکنند .به طور طبیعی دستگاه خراب و از کار باز میایستد و به ناچار بخشی از اسناد باقیمانده سیا را با دستگاههای رشته کن رشته کرده و بخش ناچیزی را نیز موفق نمیشوندکه منهدم نمایند... همانگونه که در خلال این اسناد مشاهده میشود عباس امیر انتظام به عنوان یک هدف تمام عیار عملیاتی سازمان سیا با کد و اسم رمز مبادرت به تبادل اطلاعات با مأمورین سیا مینماید و بر ماهیت این مراودات کاملاً اطلاع داشته و میدانسته که طرف گفت و گو نماینده سازمان جاسوسی آمریکا یعنی سیا میباشد. بهعلاوه امیر انتظام تصریح میکند که یکی از دلایل رفتن او به مأموریت سفارت ایران در سوئد آن است که مذاکره در خارج از تهران (ایران) آسانتر است."(اطلاعیه مرکز اسناد دانشجویان پیرو خط امام ،اردیبهشت 77)
در همه این تلاش ها و موارد دیگری که به منظور اجتناب از مطول شدن مطلب از ذکر آن در میگذریم یک مسئله از نظر آقای امیر انتظام مسجل است و آن مجرمانه بودن محتوای اسناد مربوط به وی است؛ بنابراین با وجود چنین اذعان غیر مستقیمی، آقای محسن میردامادی نمیتواند ادعا کند که اسناد نشان از روابط غیر متعارف ایشان با بیگانگان ندارد، مگر آن که بپذیرند اسناد توسط خودشان ساخته و پرداخته شده یا توسط آمریکایی ها کارسازی شده اند و...
البته جناب میردامادی بهخوبی واقفند که اظهارنظر ایشان در مورد روابط غیر متعارف آقای امیر انتظام با بیگانه ارزش تاریخی ندارد بلکه به سبب گرایش اخیر ایشان به سوی نهضت آزادی به نوعی دادو ستد تلقی خواهد شد، اما متأسفانه یک سویه؛ زیرا آقای امیر انتظام حتی در مصاحبه اخیرش با " خشت خام " از ادعاهایش علیه دانشجویان دست برنداشته است. حتی اگر متقابلاً امتیازی دریافت میداشتند شایسته تر آن بود که افرادی چون ایشان بعد از تغییر رویکردهایشان، از ارزشها واصول هزینه نکنند بلکه با اذعان به برخی تندروی ها در مقام دفاع از مصالح جامعه از خود هزینه کنند والا روابط غیر متعارف آقای امیرانتظام با بیگانه حتی براساس معیارهای دوستان جبهه ملی نیز قابل پذیرش نبوده است. ایشان علاوه بر ارتباط با ریچارد کاتم (مأمور برجسته سیا) در دهه سی از ابتدای دهه چهل با مأمور دیگری از سازمان اطلاعات امریکا به نام جرج کیو با اسم مستعار ادلیک پیوند میخورد. بعد از قیام سراسری ملت ایران که آقای امیر انتظام مجدداً در سر راه مهندس بازرگان قرار میگیرد سردمدار مرتبط کردن اعضای نهضت با عوامل سیا تحت عنوان فعالان حقوق بشراست؛ به نوعی که دکتر کریم سنجابی میگوید:" در همین ایام بود که از طرف سازمان حقوقدانان بین الملل، شخصی، به نظرم اگر اشتباه نکنم به نام ویلیام باتلر وارد ایران شد... متوجه شدم این آقای باتلر در جمع رفقای مهندس بازرگان بیگانه نیست و به اصطلاح "سلمان منا اهلبیت" است و با آنها از سوابق کارها و فعالیت مشترکشان صحبت میکند. از آنجا دریافتم که تشکیل جمعیت ما مرتبط با سوابقی است و با دستگاه های خارجی هم ارتباط دارد. و از آن تاریخ به بعد بنده در این جمعیت طرفداران حقوق بشر ایران شرکت نکردم."( خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، انتشارات صدای معاصر، سال 81 ،ص315).
البته آقای صدر حاج سید جوادی نیز در خاطراتش به رابط بودن آقای امیر انتظام با آمریکاییها اشاره دارد.(ر . ک به خاطرات صدر انقلاب، ص28) بر این اساس از یک سو استدلالهای بسیار ضعیف آقای امیر انتظام برای زیر سئوال بردن اسناد به دست آمده در سفارت و از دیگر سو دوری جستن بخش قابل توجهی از نیروهای نهضت آزادی از ایشان حتی قبل از دستگیری و کشف اسناد –که به دلیل فراگیری و کثرت مصادیق آن در خاطرات وی نیز قابل کتمان نبوده است-در مجموع مسائلی نیستند که بتوان بهسهولت آنها را نادیده گرفت. صدور اطلاعیه از سوی عدهای از اعضای نهضت آزادی علیه آقای امیر انتظام، اظهارات صریح آقای ابراهیم یزدی در مورد شخصیت ایشان و تاکید بر این که " اگر من جای نخست وزیر بودم هرگز شما را برای همکاری در دولت موقت دعوت به کار نمیکردم "و... جملگی به قبل از تصرف لانه جاسوسی و کشف اسناد مرتبطین با این سفارت باز میگردد.حتی مرحوم بازرگان نیز شرط همکاری آقای امیر انتظام با خود را در شهریور 57،منفک شدن وی از اشتغالات بازرگانی؟! اعلام میکند که متأسفانه این قول بر اساس مستندات خاطرات وی محقق نمیشود. بدون تردید آقای بازرگان با این شرط نمیخواسته راه امرار معاش امیر انتظام را سد کند زیرا اصولاً معلوم نبود چه زمانی انقلاب ملت پیروز خواهد شد؛ به ویژه در چارچوب مطالبات نهضت آزادی، اما زمانی دلیل این نگرانی مشخص شد که بعد از انقلاب مراودات پر مسئله وی برملاگردید. هر چند آقای امیر انتظام در خاطرات خود ارتباطات اقتصادی پرشائبه را نفی میکند، اما مشخص نمیسازد که دلیل تأکید آقای بازرگان بر این شرط چه بوده است.
بنابراین آقای امیر انتظام صرفاً با تندرویهای برخی از دانشجویان پیرو خط امام همچون آقای محسن میردامادی مواجه نیست که به سهولت بتواند آنان را به بیتجربگی، جوانی و غرضورزی سیاسی متهم کند و در نهایت آنان را به انفعال کشاند؛ زیرا بر اساس مستندات تاریخی در برخی از مواردی که به اینگونه تندرویها باز میگردد نیروهای تعیین کننده و فعال سیاسی وارد میدان شده و در مقام دفاع از فرد یا گروهی که به ناحق در موضع اتهام قرار گرفته برآمدهاند. به عنوان مثال، در مورد آقای ناصر میناچی که همزمان، به دنبال افشاگری دانشجویان پیرو خط امام دستگیر میشود به فاصله کوتاهی(چند ساعت) واکنشهای شدید همه سلایق سیاسی من جمله حزب جمهوری اسلامی منجر به آزادی وی میگردد، در حالیکه هیچکس، حتی نیروهای مجتمع در دولت موقت حاضر به دفاع از آقای امیر انتظام برای آزادیاش نشدهاند. این واقعیت در خاطرات امیر انتظام به کرات در قالب ناراحتی و گلایه از بیتفاوتی آنان ابراز شده است.
اینکه تصور شود بعد از چهار دهه واقعیتهای تاریخی در حافظه ملت کمرنگ شده و میتوان برداشتهای جدیدی را جایگزین کرد خیالی بیش نیست. افرادی چون آقای میردامادی میتوانند تغییر دیدگاه داشته باشند، اما منطقی نخواهد بود که برخی خطاهای خود همچون نگهداری آقای امیر انتظام در اقامتگاه دانشجویان خط امام را با دادن امتیاز به ایشان در مورد روابط غیر متعارفش با بیگانه جبران کنند.
هر یک از ما با هر سلیقهای میبایست حافظ منافع ملی باشیم و به اصول و مبانی پایبند بمانیم. حال آنکه آقای امیر انتظام علاوه بر روابط پر مسئله با بیگانگان در قبل از انقلاب،همواره قربانی کننده مصالح این مرزو بوم در پیش پای بیگانه بوده است و تاریخ این مرز وبوم از وی به عنوان فردی ناخلف یاد خواهد کرد؛ مگر اینکه آقای میردامادی بپذیرند اسناد لانه جاسوسی کار سازی شده دستهای مبارک خودشان است! این اتهامی است که آقای امیر انتظام برای رهایی از روابط مجرمانه منعکس شده در اسناد به دانشجویان نسبت میدهد. بر اساس گزارش سفارت آمریکا در تهران به سفیر واشنگتن در سوئد آقای امیر انتظام یکی از دلایل پذیرش مسئولیت سفارت ایران در استکهلم را داشتن آزادی بیشتر برای ارتباط با آمریکاییها قید میکند:" او(امیر انتظام) این جا به بعضی از ما گفته است که امکان دارد در استکهلم در موقعیتی بهتر از اینجا برای پاسخگویی به آن باشد. فرض بر این است که رفتن او لااقل تا اندازهای ناشی از پیچیدگیها و مانورهای حلقه داخلی انقلاب میباشد و این باعث شده که امیر انتظام احساس کند که در حال حاضر در خارج از ایران راحتتر خواهد بود."(اسناد لانه جاسوسی آمریکا ،کتاب اول،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ،ص539)
در گزارش اولین ملاقات سفارت در استکهلم با امیر انتظام به وزیر امورخارجه آمریکا در واشنگتن نیز میخوانیم:" در مراسم استقبال از انتظام در استکهلم کاردار ما او را از علاقه سفارت به حفظ همکاری نزدیک با هیئت او مطمئن ساخت و تأکید کرد که ما دوست داریم در مواقع لزوم کمک کنیم. انتظام گفت: ما از این ملاقات مقدماتی بسیار خوشحال شدیم و اظهار امیدواری کرد که ما مسائل خودمان را به او ارجاع کنیم...(همان،ص543)
آیا روابط عادی سیاسی ،در خارج ایران با آمریکاییها به ویژه با افسران بلند پایه سیا بهتر میتواند صورت گیرد یا روابط غیر متعارف؟ همچنین آیا اعلام آمادگی برای حل مسائل و پیشبرد تمایلات آمریکا در ایران امری عادی است؟ محتاطانهترین قضاوت در این زمینه آن است که آقای امیر انتظام دارای روابط غیر متعارف با بیگانه بوده و در مسیر تأمین نظرات آنان در ایران گام بر میداشته است. بنابراین به غلط پنداشته میشود که میتوان واقعیتهای تاریخ را وارونه ساخت.
منبع: مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
انتهای پیام/