ایموجی؛ زبانی جدید یا موجی گذرا؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، همراه با رشد و تغییر جوامع، زبان نیز تکامل می یابد. در این مقاله نویسنده ظهور ایموجی را به عنوان یک وسیله ارتباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. آیا ایموجیها به عنوان یکی از فرآوردههای این فناوری انقلابی آمده اند تا بمانند و همچنان شیوه ارتباطی ما را تغییر دهند یا به تدریج از جهان مجازی محو خواهند شد؟
انتخاب یک ایموجی در سال 2015 از سوی دیکشنری آکسفورد به عنوان «کلمه سال» (ایموجی صورتکی با دو قطره اشک شادی) عملا موجب باز شدن گارد همگان شد. این دیکشنری با ترجیح یک تصویر بر یک کلمه الفبایی، با ظرافت بر این نکته مهرتایید گذاشت که در شیوه نگارش و ارتباط انسانها با هم چیزی تغییری اساسی کرده است. معنای ضمنی این کار این بود که قطعا ما وارد عصر دیگری شده ایم؛ یک عصر پسا چاپ یا پسا الفبا. از آن زمان به بعد ایموجی نگاری ظاهرا به خودی خود به یک زبان تمام عیار تبدیل شده که نه تنها از طرف مردم عادی در توئیتهایشان، در صفحات فیس بوکشان، در اینستاگرامشان و از این قبیل مورد استفاده قرار می گیرد، بلکه از سوی هنرمندان، سیاستمداران، آگهی سازان و سایرین نیز به کار می رود. برگردانها یا ترجمههای ایموجی از ترانههای پاپ، رمانها و دیگر متون مورد علاقه مردم نیز به همین اندازه به همین ترتیب همه جا در حال ظاهر شدن هستند. همچنین یک فیلم ایموجی جدید نیز ساخته شده، با چهرههای ایموجی ای به عنوان شخصیتهای آن. نسخههای ایموجی شده متون مقدس یا شرعی مثل انجیل یا کتابهای لوئیس کارول برای کودکان نیز هم اکنون به تناوب در حال رخ نمایاندن هستند.
چه اتفاقی دارد می افتد؟ آیا ایموجی نگاری یک زبان بصری جدید را شکل می دهد که به جای گوش (کاری که متون الفبایی می کنند) از طریق چشم ارتباط برقرار می کند؟ با استفاده همواره در حال گسترش و در دسترس بودن فزاینده آنها در انواع و اقسام ابزارهای دیجیتال، اندک اندک دارد کاملا روشن می شود که قطعا اتفاقی در جریان است. دیکشنری آکسفورد توضیح داده است که دلیل انتخاب ایموجی از طرف این دیکشنری این بوده که «خصایل، حس و حال و دلمشغولیهای جامعه امروزی را در خود دارد.» آیا آن نوع سوادی که در گذشته در خدمت ما بوده ارزش و کارکردهایش را از دست داده است؟
بر خلاف دوران چاپ آنطورکه مک لوهان آن عصر را تبلور یافته در اختراع مطبوعات چاپی نامید که استفاده همه جانبه از نگارش الفبایی را در بیشترین اشکال ارتباط و دانش زایی تشویق و حتی تحمیل کرد، عصر فعلی اینترنت نیز حال و هواهای اشکال نگاری مختلفی را تشویق می کند که با متون الفبایی همزمان هستند. چندین الگوی مرتبط با سئوال بالا وجود دارد که در تحقیق انجام شده در سال 2015 مستند شده است:
اول آنکه تمام اشکال نگارشها مبتنی بر ایموجی نیستند، به خصوص در حوزههایی مثل کارهای دانشگاهی، علم، روزنامه نگاری، حقوق و از این قبیل. به عبارت دیگر ایموجی نگاری محدود به ثبت غیررسمی است و عمدتا برای انتقال یک حال و هوای دوستانه و مثبت در متنهای کوتاه، توئیتها و از این دست چیزها به کار می رود.
دوم آنکه ایموجی نگاری بستگی به فناوری دارد؛ تا دسترسی به شخصیتهای ایموجی یک کلیک راه است و بدون این دسترسی پذیری ساده، احتمال نداشت که ایموجی به این شکل گسترده گسترش بیابد. در واقع ایموجی نگاری امکان دسترسی به راهی ساده را برای افزودن حس و حالهای عاطفی از شادی تا خنده تا کنایه و انتقاد در پیامها فراهم می آورد. البته حس و حال را می توان از طریق کلمات و واریاتههای شکلی نیز انتقال داد، اما انجام این کار با انتخاب یک ایموجی از روی صفحه کلید، اپلیکیشن یا وبسایت به مراتب ساده تر است.
یک عامل سوم و بسیار مهم در رشد استفاده از ایموجیها عامل تاریخی است. در عمل اگر ذهن مدرن پذیرش آن را به عنوان یک محصول «طبیعی» انواع گرایشهای دیگر نمی پذیرفت، ایموجی نگاری گسترش پیدا نمی کرد. یکی از این گرایشها وجود کتابهای مصوراست که پیامها را با کلمات در چهارچوبی روایی درهم می آمیزد که بیشتر یادآور نگارش هیروگلیف وار است. همزمان جنبشهای هنری نظیر داداییسم، فوتوریسم و غیره نشان دادند که کلمههای (الفبایی) چاپ شده دریک مدل خطی قرار می گیرند که می توانند مسیر خود را ادامه دهند. اما حتی پیش از این قبیل جنبشها و گرایشهای قرن بیستمی، لوئیس کارول با چینش بصری نگارش، تجربیاتی انجام داده بود. «داستان موش» او یک بازی بصری بر سر «دم» است آنچنان که می توان در تنظیم کردن «قصه» دید (استفاده از دو واژهtail و tale.)
کارول از همان زمان احساس کرده بود که با حرکت به سمت قرن بیستم، شاید دوران الفبا رو به افول گذاشته بود. تلاشها برای بصری تر کردن نوشتهها را می توان در شماره سال 1881 مجله پوک نیز دید.
بنابر این بنیانهای نگارش بصری از مدتها پیش گذاشته شده بود. دسترسی سهل و فراگیر به فناوری دیجیتال، به سادگی ابزارهای فیزیکی تحقق این امررا فراهم کرده است. همانطور که درفیلم «ماتریکس»، محصول سال 1999 این تاکید را مشاهده می کنیم که عصر دیجیتال ضمایر ما را از نو شکل دهی کرده و ما مثل نئو قهرمان اصلی این فیلم، «در» و «میان» نمایشگرهای رایانه ای زندگی می کنیم. دخالت ما در واقعیت را عمدتا این نمایشگرها شکل داده اند که نام فنی آن «ماتریکس» است که به عنوان شبکه ای از مدارهایی که یک نمایشگر رایانه ای را شکل می دهند تعریف شده است. اما همین کلمه در زبان لاتین به معنای «زهدان» نیز هست. زیرنویس شفاف این فیلم این بود که با فراگیری عصر دیجیتال، نسلهای جدیدی از طریق دو نوع زهدان متولد می شوند؛ زهدان بیولوژیک و زهدان تکنولوژیک.
نویسنده: مارسل دانسی (Marcel Danesi) استاد مردم شناسی زبان شناختی در دانشگاه تورنتو
منبع: فارس
انتهای پیام/