«نیاز»، قصهای که نابود شد، نیازی که برآورده نشد
مجموعه تلویزیونی نیاز ساخته حسین سهیلیزاده که در شبهای قدر به جای سریال «پایتخت» روی آنتن شبکه یک سیما رفت، دارای سوژهای جذاب و جدید بود.
این قصه شاید برای نخستین بار مادری را نشان میداد که حرص و طمع مال دنیا بر احساسات و غریزه مادرانهاش غلبه کرده و کودک فلجش را دستاویزی برای رسیدن به اهداف کثیف مادی قرار داده بود؛ نکتهای که شاید در جامعه مابهازای بسیاری داشته باشد اما در سریالهای تلویزیونی هرگز به چنین موضوعی پرداخته نشده بود؛ شاید به واسطه حفظ حرمت جایگاه مادر.
میتوان گفت در مجموعه نیاز نوعی سنتشکنی صورت گرفته و مادری فاقد صفات مادرانه به تصویر کشیده شد.
قصه این سریال لحظههای فوقالعادهای داشت که متاسفانه کارگردانی ضعیف و ناتوانی کارگردان در گرفتن بازی از بازیگرانش موجب شد کار بسیار مصنوعی از آب در آید؛ لحظههایی که اگر به خوبی شکل میگرفت میتوانست بسیارتاثیر گذار باشد.
یکی از کلیدیترین این لحظات سکانسی بود که در قسمت پایانی مادر و دختر بر حسب اتفاقی همدیگر را پیدا میکنند اما کارگردان با طراحی و پردازش بسیار بد، این صحنه فوقالعاده را از بین برد، لحظهای که میتوانست سرشار از احساس باشد و مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد.
سکانسهایی مثل دادگاه، ربوده شدن کودک و همچنین گم شدن و پیدا شدنش در امامزاده و مواجهه با مادرش میتوانست بسیار پرهیجان و جذاب باشد که به راحتی و با بازی یخزده بازیگرانش از بین رفت.
با وجود اینکه سریال دارای قصه و سوژه درخور توجهی بود، اما پرداخت ضعیف و بازی ضعیفتر اکثر بازیگران این مجموعه در حقیقت سوژه را نابود کرد، سوژهای که میتوانست با توجه به حضور بازیگران توانمندی همچون پوراندخت مهیمن، عمار تفتی و حدیث میرامینی و با بازی حسی بهتر بازیگرانش به سریالی پرمخاطب و قابل توجه تبدیل شده و مورد استقبال قرار گیرد.
قصه این سریال لحظههای فوقالعادهای داشت که متاسفانه کارگردانی ضعیف و ناتوانی کارگردان در گرفتن بازی از بازیگرانش موجب شد کار بسیار مصنوعی از آب در آید |
حدیث میرامینی بازیگری است که بازی درخشانش را در فیلمهایی همچون «من و زیبا» و «ورود آقایان ممنوع» و همچنین در سریالهایی مانند «دلنوازان»، «همه چیز آنجاست»، «ستایش»، «زن بابا»، «خداحافظ بچه» و بسیاری از دیگر مجموعههای تلویزیونی شاهد بودهایم، اما انتخاب نادرست او در نقش مادری بیمار با روحیات و اعتقادات مذهبی که کودک فلجی را به فرزندی پذیرفته و پنج سال با وجود تمام مشکلات و گرفتاریهای مالی از این کودک نگهداری کرده و حالا این کودک توسط مادر واقعیاش ربوده شده، موجب شد این نقش بسیار مصنوعی و فاقد حس لازم ایفا شود.
شاید بهتر باشد میرامینی را همچون سایر آثارش در نقش دختر جوان بشاشی ببینیم که همواره پیامآور نشاط، سرزندگی و امید در فیلمها و سریالهای تلویزیونی بوده است.
همچنین پندار اکبری که ایفاگر نقش مردی است عاشق همسرش و بارها از او در برابر مادرش دفاع کرده پس از اینکه با دروغ و روی پلید این زن مواجه میشود برخوردی بسیار سرد و بی تفاوت دارد و تنها واکنشش به این اتفاق این است که بگوید «تو برای طلاق اقدام میکنی یا من؟».
و بازیگر اصلی فیلم شهرزاد کمال زاده که داشتن چنین نقشی میتوانست نقطه اوجی برای او باشد با بازی بی روح این امکان را از دست داد. صورت بیروح و بیاحساس کمند در مجموعه نیاز نه حس خباثت در نقش مادری فرصتطلب و سودجو را نشان میداد و نه زن و مادری مهربان که سعی داشت خودش را اینگونه نشان دهد؛ در حالی که چنین کاراکتری باید تمام حسش در صورتش پیدا باشد تا بتواند در فریب دادن افراد موفق عمل کند. چه زمانی که با دخترعمویش در حال توطئه چینی برای رسیدن به اهدافش است و چه زمانی که نقش همسر، عروس و مادری مهربان را ایفا میکند.
میتوان گفت تنها بازیگری که به خوبی از پس نقشش بر آمد، کیمیا ملاحی بازیگر خردسال سریال بود و بازیگران دیگری همچون پوراندخت مهیمن، آرش تاج تهرانی، رز رضوی، عمار تفتی و بهاره افشاری نیز بازی متوسطی ارائه دادند که بازی بی روح و غیر واقعی میرامینی، کمالزاده و اکبری موجب شد آنها نیز دیده نشوند.
انتهای پیام/