صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۱۱ - ۰۳ فروردين ۱۳۹۷

تلخ‌ و شیرین‌های ماموریت‌های نوروزی فرشته‌های نجات

وقوع حادثه می‌تواند برای همه ما تلخ باشد؛ به خصوص وقتی که آمادگی مواجهه با حادثه را هم نداریم و در بیشتر مواقع با دستپاچگی و از دست دادن کنترل خود، به پیشواز حادثه می‌رویم. اما کسانی هستند که همیشه برای مقابله با حوادث و نجات جان انسان‌ها آماده‌اند.
کد خبر : 268174

گروه اجتماعی خبرگزاری آنا- سارا امیری؛ تکنسین‌های اورژانس جزو دلیرترین مردانی هستند که با شجاعت و با شنیدن زنگ خطر سوار بر مرکب نجات می‌شوند و پا در راه خطر می‌گذارند.


تکنسین‌های اورژانس تمام طول شبانه‌روز، ایام تعطیل، نوروز و ... باید در محل خدمت، آماده خدمت‌رسانی در حوادث احتمالی باشند این در حالی است که تمام این ایام آحاد مردم با آرامش خاطر در کنار خانواده از شادی‌های زندگی و تعطیلات لذت می‌برند.


لحظه سال تحویل و تعطیلات نوروز برای تمام افراد جزو بهترین و شیرین‌ترین لحظات زندگی است؛ زیرا در این فرصت می‌توانند در جمع خانواده باشند و با لذت به صله رحم بپردازند. اما تکنسین‌های اورژانس حتی در این فرصت باید مشغول خدمت باشند. در واقع آنها در راه خدمت، خود را از خانواده محروم و وقف مردم کرده‌اند.


حادثه در اکثر موارد رد پایی از خاطرات تلخ را در ذهن ما برجای می‌‌گذارد اما در مواردی نیز می‌تواند شیرین و لذت بخش باشد برای مثال تولد یک نوزاد در آمبولانس و در آغوش تکنسین‌های اورژانس از جمله خاطرات شیرین کمک‌های امدادی است.


سکوتی که موجب نجات کودک 2 ساله شد


مجید قادری، کارشناس اورژانس که سال‌ها تجربه امدارسانی را دارد واژگونی یک دستگاه پراید در جاده مشهد و تجمع مردم در محل حادثه را جزو سخت‌ترین ماموریت‌هایش در ایام نوروز می‌داند که در نهایت با نجات جان مصدومان خستگی و رنج برایش فراموش می‌شود.


وی درباره این خاطره تلخ که نتیجه‌اش تلخی کامشان را شیرین کرد به خبرنگار آنا می‌گوید: ایام نوروز سال 1378 بود که من به همراه تعدادی از دوستانم در محور تهران- مشهد در پایگاه اورژانس مستقر بودیم. حوالی تاریکی هوا در نزدیکی شهر گرمسار حادثه واژگونی یک دستگاه خودروی سواری به ما گزارش شد و ما بلافاصله عازم محل شدیم. متاسفانه در راه به علت بارش باران و تجمع مسافران نوروزی برای مشاهده صحنه حادثه، مسیر مسدود و امکان تردد برای ما سخت شده بود تا اینکه با مشقت فراوان به محل حادثه رسیدیم.


این کارشناس اورژانس می‌افزاید: وقتی به محل حادثه رسیدیم سریعا اقدامات اولیه درمان را برای مصدومان انجام و آنها را با آمبولانس راهی بیمارستان کردیم اما طبق وظیفه ما باید اطراف محل حادثه را با چراغ، گشت‌زنی می‌کردیم تا مصدومی از خودرو به بیرون پرتاب نشده باشد. به دلیل تجمع مردم و هیاهوی بسیار هیچ صدای از گریه یا ناله مصدومی شنیده نمی‌شد و بارش باران نیز امکان امدادرسانی و گشت‌زنی در محل را کمی با سختی مواجه کرده بود اما ما طبق وظیفه حوالی محل حادثه را به دنبال مصدوم احتمالی می‌گشتیم و مردم نیز آرام آرام صحنه را ترک می‌کردند.


قادری می‌گوید: به محض آرام شدن نسبی فضا، صدای گریه بی‌‌جان کودکی از فاصله چندین متری محل حادثه شنیده شد و ما سریعا به دنبال صدا رفتیم و متوجه شدیم یک کودک 2 ساله هنگام وقوع حادثه دچار آسیب جزئی شده و از ترس محل حادثه را ترک کرده و به گوشه‌ای پناه برده بود که نیروهای اورژانس معاینه کودک را آغاز و وی را به آغوش خانواده بازگرداند.


تجمع مردم مانع امدادرسانی می‌شود


وی می‌افزاید: پس از حادثه بارها با خود تکرار می‌کردم که اگر مردم محل را ترک نمی‌کردند و بارش باران اجازه گشت‌زنی بیشتر در محل حادثه را نمی‌داد چه سرنوشتی در انتظار این کودک بود تنم به لرزه می‌افتد اما خوشبختانه این اتفاق رخ نداد و ثمره تلاش اورژانس لبخند را به آن خانواده بازگرداند.


این کارشناس اورژانس معتقد است اگر هنگام وقوع حوادث ترافیکی و غیرترافیکی مردم در صحنه تجمع نکنند، نیروهای امدادی راحت‌تر و با آرامش بیشتری به مصدومان امدادرسانی می‌کنند.


شهادت تکنسین اورژانس در ماموریت نوروزی


قادری در ادامه جان باختن یکی از همکاران اورژانس در ایام نوروز را جزو تلخ‌ترین خاطرات زندگیش می‌داند و می‌گوید: سال 1374 حوالی صبح حادثه‌‌ای مبنی بر تصادف مسافران نوروزی به ما اعلام شد. من و همکاران با دو دستگاه آمبولانس به محل حادثه اعزام شدیم که خوشبختانه به دنبال اقدامات به موقع اورژانس مصدومان به بیمارستان منتقل و از مرگ نجات پیدا کردند. وقتی از ماموریت بازگشتیم طبق روال صبحانه‌ مختصری آماده کردیم تا همکارانمان که مصدومان را به بیمارستان منتقل کرده بودند به پایگاه بازگردند اما یکباره تلفن به صدا درآمد و از بیمارستان اعلام کردند همکارانمان حین بازگشت دچار حادثه شده و به بیمارستان منتقل شدند.


وی می‌افزاید: آن روز را هیچ وقت نمی‌توانم فراموش کنم، من و همکارانم به محض شنیدن این خبر راهی بیمارستان شدیم و متاسفانه به ما اعلام کردند به دلیل شدت حادثه تکنسینی که راننده آمبولانس بوده مصدوم شده اما تکنسین دیگر به دلیل پرت شدن از شیشه اتومبیل و برخورد با اتوبوس جان خود را از دست می‌دهد.


قادری می‌گوید: این خبر خاطر تلخی را برای ما و خانواده‌اش رقم زد. زیرا همسر و فرزندان آن مرحوم همسر و پدر خود را در راه نجات دیگری از دست دادند و داغی در ایام نوروز بر دلشان نشست.


اگر دوباره متولد شوم «اورژانس» را انتخاب می‌کنم


وی با توجه به تجربه‌های تلخ بسیار و شیرینی‌های اندک امدادرسانی، اورژانس را بهترین شغل می‌داند و می‌گوید: اگر باز متولد شوم رشته تکنسین اورژانس را انتخاب می‌کنم.


از گذشته رسم بر این است که اعضای خانواده سفره هفت‌سین را با یکیدیگر بچینند و در گرد آن با قرائت قرآن توسط پدر منتظر لحظه تحویل سال ‌شوند چون این لحظات شیرین تنها یک‌بار و فقط در لحظه تحویل سال رخ می‌دهد، جزو شیرین و فراموش نشدنی‌ترین خاطرات هر خانواده است، اما خانواده آقای بی‌غم...یکی از تکنسین‌های اورژانس هیچ وقت این لحظات شیرین را تجربه نکرده‌اند و در تمام 31 سال خدمت پدرشان تنها و فقط همراه مادر بر سر سفره نوروز نشسته‌اند.


بی‌غم نبودن در کنار خانواده در لحظه تحویل سال را جزو سختی‌های شغلش می‌داند و می‌گوید: سال .... با همکارانم .....برای امدادرسانی در حوادث احتمالی ماموریت داشتیم. نزدیک سال تحویل بود و ما چیزی برای چیدن سفره هفت سین نداشتیم این مساله کمی برایمان ناراحت کننده بود تا اینکه تعدادی از همکارانم که عشق به خدمت در آنها موج می‌زد ابتکار عمل به خرج دادند و با هر آنچه در پایگاه داشتیم سفره هفت سینی از سنگ، سوزن، سماق، سیب، ساعت، سیب زمینی وسیگار چیدند. دوری از خانواده در چنین لحظاتی برای همکاران جوانمان سخت بود اما چون من در تمام طول خدمتم (31 سال) حتی یک بار در کنار خانواده نبودم به این مساله عادت کرده بودم.


وی می‌افزاید: جوان‌ترها بسیار ناراحت بودند و مداوم با خانواده‌هایشان تماس داشتند تا اینکه به یکباره صدای در پایگاه به صدا درآمد و دیدیم که همسر و فرزندان یکی از همکارانم به دلیل اینکه نتوانسته بودند لحظه سال تحویل بدون پدرشان باشند با سفره هفت سین به پایگاه‌ آمدند و ما سال را با آنها آغاز کردیم. اقدام بسیار خوب و شیرین خانواده همکارم آنقدر لذت بخش ‌بود که همه غم نبودن در کنار خانواده را فراموش کردند و گویی کنار فرزندان خود نشسته‌اند. آن روز ما به قدری خوشحال بودیم که هیچ وقت لحظات شیرین این خاطره را فراموش نمی‌‌کنم.



مرگ اعضای یک خانواده در لحظه تحویل سال


بی‌غم مرگ اعضای یک خانواده در حادثه واژگونی خودوری سواری را جزو یکی از تلخ‌ترین ماموریت‌های ایام نوروزش می‌داند و می‌گوید: سال .... دقایقی به لحظه سال تحویل مانده بود. من و همکارانم در پایگاهی مستقر در جاده مشهد منتظر تحویل سال بودیم تا اینکه از مرکز تماس گرفتند و اعلام کردند که یک دستگاه پراید در حوالی پایگاه واژگون شده است.


وی می‌افزاید: لحظه‌ای که تکنسین‌های اورژانس بر بالین مصدومان حاضر شدند سال تحویل شد اما متاسفانه این آغاز شیرین برای این خانواده پایان تلخی رقم زد، زیرا تمام اعضای خانواده به دلیل ضربه مغزی در لحظه تحویل سال جان خود را از دست دادند و اقدامات اورژانس برای آنها موثر نبود.


بازگشت نفس گرم پدر تلاش فرزند امدادگر


این تکنسین اورژانس می‌گوید: من و همکارانم در طول سال بارها شاهد چنین اتفاقاتی بودیم و خواهیم بود اما به دلیل اینکه این حادثه در لحظه تحویل سال جدید رخ داد تا پایان سال آن را فراموش نمی‌کردیم.


بی‌غم امدادرسانی را جزو مشاغل سخت اما شیرین می‌داند و معتقد است اگر کسی عاشق باشد، این راه سخت برایش تجربه‌های شیرین را به همراه خواهد شد. وی به نقل یکی از همکارانش می‌گوید که روزی برای امدادرسانی به محل حادثه اعزام شده بود. به محض حضور مشاهده می‌کند که تعدادی مصدوم و یک نفر نیز گوشه خیابان روی زمین افتاده و مردم پارچه سفیدی به نشانه مرگ روی آن کشیده بودند. تکنسین‌ها مشغول امدادرسانی به مصدومان می‌شوند و همکارم برای بررسی علائم حیاتی به بالین فرد فوت شده می‌رود به محض اینکه پارچه سفید را کنار می‌زند متوجه می‌شود که پدرش بر روی زمین آرمیده و سریعا احیای قلبی و ریوی را با خونسردی آغاز می‌کند.


وی می‌افزاید: همکارم دقایق طولانی به احیا ادامه می‌دهد تا اینکه به یکبار نفس گرم پدرش بازمی‌گردد و پس از دریافت خدمات درمانی به بیمارستان منتقل می‌شود. همکارم و پدرش این خاطره و تجربه تلخ را جزو شیرین‌ترین و لذت‌بخش‌ترین تجربه زندگی‌شان می‌دانند و که برای ما نیز شیرین بود.


مصدومی که یار شفیق شد


برخی حوادث گاه بسیار تلخ و ناخوشایند هستند اما ردپایی از یک تجربه شیرین را در ذهن ما برجای می‌گذارد که شاید تکنسین‌های اورژانس بارها در زندگی خود چنین حوادثی را تجربه کرده باشند.


حسن عباس، کارشناس اورژانس به خبرنگار آنا درباره یک یاز این تجربیات شیرین می‌گوید: نوروز 1374 وقتی در اورژانس شاهرود خدمت می‌کردم در ساعات پایانی نخستین روز سال حوالی ساعت 03:00 بامداد حادثه‌ای مبنی بر تصادف یک دستگاه خودروی سواری به مرکز اورژانس اعلام و بلافاصله دو دستگاه آمبولانس به محل حادثه اعزام شد.


وی می‌افزاید: در این شب سرد و برفی یک خانواده عازم مشهد بودند که در راه به دلیل بارش برف دچار حادثه می‌شوند. در این حادثه مادر و دو فرزند خانواده دچار مصدومیت جزئی و پدر خانواده از ناحیه پا دچار اسیب شدید شده بودند که من به کمک همکارانم این خانواده را به بیمارستان منتقل کردیم. مادر و فرزندان پس از معاینه اول ترخیص اما پدر خانواده باید به مدت 2 شب در بیمارستان بستری می‌ماند که من متوجه شدم این خانواده با توجه به شرایطی که داشتند نمی‌توانند به هتل بروند و از طرفی شهر را نمی‌شناختند که همان لحظه با منزل تماس گرفتم و به مادرم گفتم منزل را گرم کند که میهمان داریم.


عباسی می‌گوید: من مادر و فرزاندانش را نزد مادرم سپردم و راهی پایگاه اورژانس شدم. پس از 2 روز وقتی پدر خانواده از بیمارستان ترخیص شد متوجه شدم آنها زندگی عازم مشهد هستند و چند روز قبل اسباب زندگیشان را منتقل کرده‌اند . برای همین با تهیه بلیط آنها را راهی مشهد کردم و به آنها قول دادم خودرویشان را تعمیر و آماده کنم. آن خانواده یک ماه پس از حادثه مجدد به سبزوار آمدند و خودرویشان را تحویل گرفتند.


این کارشناس اورژانس می‌افزاید: از آن سال تاکنون با این خانواده رابطه بسیار خوبی داریم و آنها همواره از من به عنوان فرشته نجات یاد می‌کنند زیرا معتقدند اگر آن شب اورژانس به امداد آنها نمی‌رسید به دلیل جراحت و بارش برف حتما جان خود را از دست می‌دادند.


عباسی که این خانواده را جزو بهترین دوستان خود می‌داند، می‌گوید: روابط ما بسیار صمیمی است و هم‌چنان با هم در ارتباط هستیم در واقع یک حادثه تلخ برایمان نتیجه بسیار شیرین داشت.


اولین ماموریت؛ تلخ‌ترین تجربه


وی اولین ماموریتش در اورژانس را جزو تلخ‌ترین تجربیاتش می‌داند و می‌گوید: زمانیکه که دانشجو بودم برای دوره کارورزی به اورژانس 115 سمنان می‌رفتم که روز اول تصادف یک دستگاه ولوو با اتوبوس در پیچ جاده به اورژانس اعلام شد و بلافاصله نیروهای امدادی به محل حادثه اعزام شدند.


این کارشناس اورژانس می‌افزاید: این ماموریت نخسیت تجربه کاری من در صحنه حادثه بود. وقتی به محل حادثه رسیدیم تمام جاده آغشته به خون بود و شمار زیادی کشته و مصدوم شده و اکثر کشته شدگان دچار قطع عضو شده بودند. صحنه دلخراشی ایجاد شده بود، متاسفانه یک کودک که به شدت مصدوم بود روی دستان همکارم که او هم دانشجو بود جان باخت.


وی می‌گوید: اولین تجربه، تلخ‌ترین تجربه کاری من و سایر همکلاسی‌هایم بود بعد از آن حادثه تعدادی خواستند که تغییر رشته دهند اما من به دلیل اینکه سابقه حضور در میدان جنگ را داشتم و چنین تصاویری را بارها تجربه کرده بودم با همکارم صحبت می‌کردم و آنها را تشویق به ادامه تحصیل می‌کردم.


بر اساس این گزارش، اگر افراد و تمام مسافران نوروزی هنگام سفر قوانین و مقرارت را رعایت کنند کم‌تر شاهد وقوع حوادث تلخ برای خود و نیروهای امدادی اورژانس خواهیم بود. هم‌چنین باید بیاموزیم اگر در مسیر متوجه حادثه‌ای شدیم به جای تجمع و تماشا برای تردد خودروهای امدادی مسیر را مسدود نکنیم تا زمان امدادرسانی کوتاه شود و مصدومان از مرگ نجات پیدا کنند.


انتهای پیام/

ارسال نظر