صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۲۰:۳۰ - ۱۳ اسفند ۱۳۹۶

۱۰ دلیل برای ترسیدن از وقوع زلزله در تهران

ساختمانی می‌ریزد، آتش‌سوزی رخ می‌دهد، در شهری زلزله‌ای می‌آید و بحث‌ها درباره خطرات مرگبار زلزله احتمالی تهران زیاد می‌شود. از یک شهروند عادی تا شهردار تهران همگی درباره مدیرت‌بحران، ایمن سازی ساختمان‌ها و ... صحبت می‌کنند اما چندی بعد ناگهان این موضوع فراموش می‌شود؛ انگار دیگر چون ساختمانی نریخته قرار نیست در تهران زلزله بیاید.
کد خبر : 265441

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، گسل‌ شمال تهران در ۳۰ هزار سال گذشته حدود هر ۳ هزار و ۵۰۰ سال یک لرزه حدود ۷ ریشتری داشته و آخرین زلزله ۷ ریشتری هم برای ۳۲۰۰ سال پیش است که گفته می شود تمدن قیطریه را از بین برده است و ما الان در محدوده زمانی گسیختگی مجدد گسل شمال تهران قرار گرفتیم. به گفته متخصصان این زلزله احتمالی پیامدهای بسیار مرگباری هم دارد، پیشبینی‌ها از مرگ ده‌ها هزار نفر تا میلیون‌ها نفر می‌گوید.


دکتر فریبرز ناطقی الهی مهندس زلزله و مقام‌سازی و استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی در این رابطه می‌گوید: در کشورهای مشابه و شهرهای لرزه‌خیز گویا راه برای بهبود و توانمند کردن شهر در برابر زلزله فراهم شده و در عمل هم جواب داده! حال چرا ما این مقدار عقب کشیده ایم و عملا، در حال تسلیم و انتظار فاجعه، ادامه حیات می دهیم، یک سوال کلیدی است.
برای این سوال کلیدی و علل آسیب پذیری تهران در زلزله که جوابش شاید بتواند موجب برنامه‌ای تازه برای مدیریت زلزله تهران شود؛ ناطقی خود پاسخی داده است:


۱- جمعیت - فقر و بیکاری - حاشیه نشینی


بعد از انقلاب و جنگ تحمیلی و تحریم ها، سه نوع مهاجرت به شهرهای بزرگتر از جمله تهران بصورت جدی در ایران آغاز شد؛ اول مهاجرت مردم جنگ زده، دوم مهاجرت مردمی که به دلیل تحریم ها و نبود رونق اقتصادی از شهر خود می‌رفتند و سوم سرمایه داران شهرها و روستاها که برای گم شدن در انبوه مردم و به چشم نیامدن در شهرهای کوچکتر، مهاجرت کردند.
گروه اول و دوم با امکانات کمتر جذب حاشیه نشینی و مهاجران نوع سوم به مناطق به اصطلاح شمال شهر کشیده شدند و حالا هر دو دسته اسباب آسیب‌پذیری شهر شدند؛ حاشیه نشینان با پناه بردن به بناهای فاقد هرگونه مقاومت در برابر زلزله و ثروتمندان مهاجر به مناطق شمالی شهر و ورود انبوه ثروت آنها به ساخت برج‌ها و رونق ساخت و سازها و اضافه کردن بر تعداد ساختمانهای گرانتر ولی بی کیفیت و جذب تعداد کثیری از جمعیت کشور به این ساختمانها منجر به در خطر افتادن شهر شدند.
اکنون در تهران ۴/۵ میلیون در حاشیه تهران زندگی می کنند، در منازلی که فاقد هرگونه مقاومتی است، به همین دلایل یک تکان بزرگ زمین در تهران آسیب‌پذیری سنگینی به ساختمانهای به اصطلاح مهندسی، سازه‌های بی‌کیفیت که در دوران رونق ساخت و ساز سریع تهران در سالهای پیشین ساخته شده‌اند، می توان متصور بود!
پس فقر، بیکاری و در مواردی ثروتمندی یکی از عوامل مستقیم و غیر مستقیم موجبات آسیب‌پذیری شهر را فراهم ساخت که در این امر عدم مداخله دولتمردان و شهرداری های وقت نیز خود به این امر دامن زد که حقیقتا نابخشودنی است


۲- باورهای سنتی و اعتقادی


در طول تاریخ ایران و شکل گیری اعتقادات و باورها و با توجه به تاریخ پر تلاطم آن از سوی اقوام مختلف به هرحال باورها و عقایدی در فرهنگ جاری کشور شکل گرفته است. این باور در خصوص بلایا و حوادث درست یا غلط یک شکل تسلیم و زانو زدن شده و عملا متقاعد شدن به امر تسلیم، رنگ زیادی به خود گرفته است.
در عقاید مذهبی ما نیز علی رغم تسلیم در امر خالق جای نیامده که مثلا شما همه چیز را به امان خدا رها کنید! مثلا در مسیل رودخانه خانه بنا کنید و بعد بگوید تقدیر هر چه هست همان خواهد شد! بله در "نهایت" تقدیر بر تدبیر غلبه دارد ولی اینکه نهایت چیست، قابل تامل است، یا به عبارتی تقدیر همان نقطه تقدیر و تسلیم روز واقعه است نه جلوتر نه عقبتر و تا نرسد وجود فعلی ندارد.


۳- وسعت


آسیب‌پذیری در رابطه با زلزله بدون شک با وسعت و جمعیت منطقه مورد نظر رابطه مستقیم دارد. فرض کنید اگر شهر مورد نظر یک کیلومتر در یک کیلومتر باشد هم می‌شود آسیب‌پذیری دقیق ان را ارزیابی کرد هم می‌شود درمان را انجام داد و هم برنامه مقابله طراحی کرد. این در حالی است که اگر منطقه به ده کیلومتر در ده کیلومتر تغیر یابد مسلما این فرایند و مدیریت آن بصورت تصاعدی بالا رفته و مسایل دیگر ده برابر نخواهند بود بلکه صدها برابر خواهد شد.
حال تهران بزرگ را با ابعاد موجود فرض کنید از شرق به لواسانات و تا کم و بیش فیروزکوه، از جنوب تا پایینتر تا فرودگاه امام و از غرب به کرج و تا هشتگرد، امروزه وسعت پیدا کرده است. حقیقتا این وسعت با چه امکاناتی قابل مدیریت می تواند باشد؟
بسیاری از کارخانجات و کارگاه‌های شیمیای که ساخت انها به بیش از ۵۰ سال پیش بر می‌گردد، پالایشگاه تهران و ... بسیاری از بناهایی که ابتدای ترین موارد ایمنی را در برابر نه تنها زلزله بلکه یک سانحه کوچک را هم ندارند! حال باید سوال شود چرا اجازه بزرگ شدن تهران تا این حد داده شد و باید قبول کرد که این وسعت بزرگ شهری، خود یکی از مشکلترین عوامل آسیب‌پذیری تهران باید قلمداد شود.


۴- لرزه خیزی بالا


موقعیت قرارگیری تهران حقیقتا تمام مسایل زلزله را در خود جا می‌دهد؛ تهران اولیه شاید برای جمعیتی مثلا ۷۰۰ هزار نفر خوب بود ولی در زمان پهلوی برای شهری ۴ میلیون نفر نفر برنامه ریزی شد و سپس در اواخر دوران رژیم قبل و بعد از انقلاب به دلیل عدم درک و توجه مسئولان شهری ناگهان شهر وارد پهنه های خطرناک شد.
ساخت و سازها در عمل در محدوده گسل ها انجام شد. ۵-۶ گسل اصلی در شمال و جنوب تهران و به تازگی وسط تهران کنار برج میلاد و گسلهای پر اهمیت شرق و غرب تهران از فیروزکوه تا اشتهارد و بنا به گفته زمین شناسان ٦٠ گسل فرعی و تازه تعدادی ریز گسل و گسلهای ناشناخته در تهران وجود دارد، دقیقا مهمترین دلیل در آسیب‌پذیری تهران در برابر زلزله همین موقعیت جغرافیای آن می تواند محسوب شود. به عبارتی یا روی گسلی هستیم یا نزدیک گسل.
آسیب‌پذیری ساختمانها و مستحدثات تابع مسایل عدیده هستند که یکی از آنها فاصله با کانون زلزله، گسلش رخ داده، محتوی فرکانسی، بزرگی، مدت زمان و ... است. ولی به هر حال موجب اصلی و منشاء نیروهای ناخواسته بر مستحدثات، مردم و المانهای شهری است. از سوی دیگر باید دانست که این پهنه متاسفانه انقدر هم ارام نیست و فعالیت های لرزه ای زیادی در منطقه وجود دارد.
تصویر زیر نمونه فعالیت های لرزه ای در پهنه تهران بزرگ را نشان می دهد. دایره ها، زلزله و بزرگی دایره ها بزرگی زلزله ها را نشان می دهد که با یک نگاه می‌شود پی به فعال بودن پهنه برد و حقیقتا نگران آسیب‌پذیری سنگین آن بود.


۵- بافت های فرسوده


بافت فرسوده از دیدگاه معماران و شهر سازان یک معنی و از دیدگاه مهندسان سازه و زلزله یک تعریف دیگر دارد.
از نظر مهندسان زلزله، ساختمانی شامل بافت فرسوده می‌شود که فاقد ضوایط مقاومت در برابر زلزله باشد. مصالح بنا، نیمه اسکلت، اسکلت دار فاقد سیستم بار بر زلزله، سیستم های مختلط از مصالح گوناگون و... تماما در محدوده فرسوده قرار می‌گیرد. انچه در ادبیات امروزی برای بافت فرسوده در کشور استفاده می‌شود منطقه‌ای است که بناهای خشتی و گلی و یا بافت های حاشیه شهر را شامل می شود و امار ان مسلما زیاد است حتی بدون تعریف سازه‌ای آنها!
اگر ملاک را همان تعریف مهندسی سازه و زلزله فرض کنیم بدون شک آمار شامل بیشتر ساختمان‌های شهر می‌شود. این بناها عموما کوتاه قامت هستند و در امداد و نجات شاید بتوان فرض کرد دسترسی به آنها در کوچه های تنگ، با حداقل اوار برداری، کمی ساده تر باشد لذا باید قبول کرد تخریب و آسیب‌پذیری این بناها زیاد است، ولی از سویی شاید امکان نجات کمی بهتر از تخریب بلندمرتبه‌ها باشد. در ضمن توجه به امار زیاد اینگونه بناها انتظار می رود که در زلزله این بافت ها متحمل اسیب زیاد شوند و بدلیل عدم دسترسی ساده و سهل به انها از میان تخریب‌های منطقه‌ای آمار بسیار ناخوشایندی از آسیب‌پذیری در تهران رخ دهد


۶- بافت های جدید


شاید در نگاه اول تصور این باشد که بافت های جدیدتر حتما در مقابل زلزله در امان خواهند بود. همانگونه که قبلا بحث شد زلزله و لرزه خیزی منطقه و در همین وادی، خاک کانون زلزله تا ساختمان مورد نظر، نیز اثرات مستقیمی روی آسیب‌پذیری ساختمانها دارند. برای مثال اگر زلزله ای با فاصله ای کمی دورتر از شهر رخ دهد احتمال خسارات جدی به سازه های بلند مرتبه و بافت جدید شاید شدیدتر از بافت های فرسوده باشد!
مطلب دیگر در این بافت ها تعداد زیاد افرادی که در آنها سکونت می کنند و بدتر از همه آتش سوزی های بعد از زلزله به دلیل وجود گاز در شبگه گسترده سازه است. با یاداوری پلاسکو و نحوه امداد رسانی در این نوع سازه ها صد البته نگرانی های زیادی از این نوع سازه ها در زمان زلزله انتظار می رود. البته تصور بر این است که بدلیل مهندسی ساز بودن این نوع سازه ها و رعایت حداقل مهندسی در آنها می‌بایستی شرایط را بهتر کند.
البته آسیب‌پذیری این نوع بناها کاملا منوط به نظارت و مصالح مصرفی است که خود نگران کننده است. بخصوص اگر این ساختمانها در اوج رونق ساخت و ساز تهران مثلا طی ٢٠ سال گذشته ساخته شده باشد که حقیقتا بر اساس مطالعات دقیق، نظارت بسیاری کمی در مراحل ساخت انها شده است.
پس باید نتیجه گرفت که بافت های جدید که عموما یک حرکت به سمت تجاوز به حریم گسلهای شمال تهران را داشته اند نیز بدلیل مسایلی که بیان شد خود در آسیب‌پذیری مستقیم و بخصوص غیر مستقیم (آتش سوزی و امداد و نجات) یکی از عوامل آسیب‌پذیری تهران به حساب می آیند.


۷- تاسیسات شهری فرسوده و توسعه شریانها بدون توجه به ساختار شبکه ای


بدون شک توسعه تهران هماهنگ با توسعه شبکه های ابرسانی، برق، گاز و... و. نبوده است. رشد سریع تهران طی چند سال کوتاه موجب شد تا مسئولین خدمات شهری بصورت موردی نسبت به تقاضای حاصله اقدام کنند. برای مثال اگر منطقه جدیدی احداث شد بدون توجه به تصویر بزرگ شبکه، بصورت مقطعی مثلا با احداث لوله ای این امر پاسخگویی شد غافل از اینکه سیستم شریانهای حیاتی یک شهر بزرگ باید در قالب یک شبکه دیده و توسعه بر اساس افت‌وخیزهای آن صورت پذیرد، متاسفانه شاید این اولین باری است که در کشور به این مهم بنده اشاره می کنم!
شرایط جریان و مدیریت جریان در داخل یک شبکه پیوسته بسیار متفاوت با وصل کردن چند لوله و انشعاب و افزایش لوله های گاز و... ایستگاه های افزایش یا تقلیل فشار در مناطق جدید است.
این امر بصورت جدی شریانهای حیاتی تهران را در زمان زلزله تهدید می نماید و بدتر از ان غافل بودن از عملکرد شبکه ای است که نزد مسیولان این خدمات، نادیده گرفته شده است. از سوی دیگر در قسمت های قدیمتر شهر بیشتر این شبکه ها قدیمی، فرسوده و خورده شده است که اصلا نیازی به زلزله برای نشت و تخریب ندارد. لذا در زمان زلزله، فرسوده بودن سیستم‌های حیاتی شهر در مناطق قدیمی و عدم نگاه شبکه ای به توسعه ان، هر دو منطقه قدیمی و جدید شهر را اسیب پذیر خواهد کرد.
تبعات بی‌گازی، بی‌برقی، و بی‌آبی و ... برای یک شهر زلزله‌زده با شرایط تخریب گسترده ساختمانها عملا یک فاجعه خودبه‌خودی است.


۸- تعدد ارگانهای تصمیم گیر


حادثه پلاسکو علی رغم اینکه منجر به کشته شدن افرادی شد اما درسی خوبی برای مسئولین و مردم بود. مسایل گوناگونی در تحلیل عملکرد و مدیریت بحران این ساختمان بیان شد که توجه خاص به تعدد نهادهای تصمیم گیرنده در یک امر ساده را به نمایش گذاشت.
تعداد زیادی ارگان بعد از حادثه شروع به ملامت دیگر ارگانها برای دوری از قبول مسیولیت شدند که درست یا غلط به هر حال حاکی از یک بی برنامگی در نهادهای تصمیم گیرنده بود. همانگونه که در کلیه فعالیت های کشور شاهد ان بوده و هستیم در قوانین ما یک هم پوشانی شدید بین ارگانی بصورت سیستماتیک همیشه از طرف قانون گذار اعمال شده است.
بنظر می رسد این امر طی سالیان بیشتر هم شده است و شاید قانون گذار از این اهرم برای کنترل بهتر کیفیت کارها خواسته بهره ببرد ولی در عمل در مسایل اورژانسی بخصوص، این مکانیزم کاملا سیستم را فلج و عملکرد را به حداقل سوق داده است. برای همین است که قوانین زمان اضطرار توسط کشورها همواره تدوین و بلافاصله در زمان بحرانها شروع به فعالیت می کند.
برای مطالعه بیشتر درباره قوانینی که در حال حاضز در کشور ما فاقد ان هستیم می توان به کتاب "مدیریت بحران زمین‌لرزه‌ها در ایران" تالیف سال ١٣٧٦ مراجعه شود.
بدون شک این تعدد ارگان‌ها و عدم تعریف بسیار دقیق محدوده فعالیت انها یکی از اصولی ترین عوامل آسیب‌پذیری شهر تهران در زمان زلزله است. نکته اساسی دیگر اختیارات زمان اضطرار در تهران و محدوده فیزیکی ان به شهردار تهران است که بنده هم سالها پیش خود به این موضوع اصرار داشتم، اما حوزه استحفاظی مناطق ٢٢ گانه تهران و کمی آن‌طرفتر که فرمانداری مسئول بحران آن است خود یک معضل سنگین در زمان بحران خواهد بود.
این موضوع باید بصورت کامل دیده شود و گرنه در تداخل امور و مرزبندی های فیزیکی در زمان بحران مشکل دو چندان شاید ده ها برابر خواهد شد و به آسیب‌پذیری غیر قابل تحمل شهر و حومه منجر خواهد شد. امیدوارم مسئولین این قسمت را دوبار مطالعه بفرمایند!


۹- مدیریت های کوتاه مدت شهری


در کناب مدیریت بحران "... و به حکم ریس جمهور مسیولیت این نهاد به عهده یکی از کارمندان عالی رتبه دولت با سوابق علمی و اجرای مناسب در زمینه حوادث گذاشته شود تا در صورت تغییرات هر چند سال یکبار در دولت، برنامه ریزی متوقف و یا دستخوش تغییرات سیاسی نشود-١٣٧٦" مکتوب است. متاسفانه در دوران مختلف بر اساس سیاست های حاکم در دولت ها، افراد در سمت ها جابجا می شوند.
شاید بر اساس آنچه دولتها برای آن فعالیت و هزینه کرده اند و بعد از تصاحب آن، توجیهی برای نصب افراد همسو با خود در مدیریت های مختلف قابل پذیرش باشد، اما مدیریت سوانح و بحران از این قانون باید مستثنی باشد. تغییر مدیران بحران با هر دولت یا در زمان های کوتاه مدت باعث سستی برنامه ها و گسسته شدن برنامه های طولانی مدت قبلی می‌شود و عملا تمامی هزینه های اجرا شده، در تغییرات از بین رفته و برنامه های دیگر با مقاصد دیگر بدون توجه به انچه انجام شده رخ می دهد که این یک بحران درون سازمانی به حساب می اید.
این موضوع بسیار پر اهمیت بوده و نقش بسزای در عملکرد میان مدت و طولانی مدت دارد. در کشورهای پیشرفته به اینگونه عمل نمی‌کنند. بهترین افراد را در ابتدا انتخاب و سپس به انها اطمینان و کارها را بطور کامل برای برنامه ریزی و اجرا به انها محول می‌کنند. البته یک سیستم نظارت فرا جناحی و متخصص برای کنترل و نظارت بر عملکرد تیم مدیریت بحران قرار می دهند.
متاسفانه مدیریت های کوتاه مدت در کشور ما و در زمینه بحرانها خود یک کتاب چند جلدی را می تواند شکل دهد و این امر باعث شده است که عملا سیستم مدیریت بحران کشور خود عاملی به عوامل آسیب‌پذیری بیفزاید. افراد ناوارد عملا از مشاوران ضعیفتر از خود بهرمند میشوند که در نتیجه سیکل باطل همچنان ادامه پیدا کرده و مشکلات به قوت خود باقی می مانند. این در جایی است که مدیران و مشاوران بحرانها باید از افراد نخبه جامعه بهره گیرند که توانایی شناسایی مسایل و دیدن افق های اینده را در مدیریت بحرانها داشته باشند.


۱۰ - عدم اراده و اعتقاد قلبی به امکان بهبود در مسئولین


خارجی ها مثلی دارند بر این معنا که اگر باوری هست راهی برایش پیدا می‌شود، حال این مثل در قالب کشور ما عملا کجا قرار می گیرد؟ با توجه به تمامی مواردی که در بند های بالا اشاره شد و بخصوص کوتاه بودن مدیریت ها عملا فقط قسمت اول کاهش آسیب‌پذیری که توان تولید درامد برای متولیان امور و هم تولید شاخصه های برای به نمایش گذاشتن تولیدات به عنوان افتخارات دوره مدیریت مطرح می‌شود.
این امر حادث از یک ناباوری برای کاهش آسیب‌پذیری ها و رویارویی با زلزله است که در طول سی سال گذشته عملا بنده کاملا در جلسات مختلف با ان روبرو بوده ام. روش حاکم در بهترین شرایط این بوده که «اگر امد، حالا یک کاری برایش میکنیم»!
این عامل خود به پیچیدگی مسایل عملا دامن زده و خود باعث عدم حرکت به سوی شهری ایمن‌تر منجر شده است. در حالی که کشور مکزیک بعد از زلزله ١٩٨٥ خود با اعتقاد و بهره گیری از یک تیم خبره و خوش ذوق و کار بلد کشور را به جایی رساندند که در زلزله چند ماه پیش در همان گستره عملا در رویارویی با زلزله نمره عالی و قابل تحسین دریافت کردند.
یا کشور های دیگر مثل ژاپن، آمریکا، شیلی و بولیوی که با توجه به ساختارهای اقتصادی ثروتمند تا فقیر بسیار از ما بهتر عمل کردند که این افسوسی است که ما از سالهای دهه ٧٠ تا به امروز می‌خوریم. سالهای طلایی زیادی را در امر شناسای آسیب‌پذیری و مقابله با آن را در کشور و تهران از دست داده ایم همه مقصریم! خداوند احد با ما در تهران تا به امروز مهربان بوده ولی امیدوارم، ان روزی نیاید که می تواند هر لحظه باشد را ببینیم یا بازماندگانمان ببینند که در تهران زلزله آمده باشد.


منبع: خبرآنلاین


انتهای پیام/

ارسال نظر