صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۴:۰۹ - ۱۰ اسفند ۱۳۹۶
فرزندانمان را به امان خدا رها نکنیم

کودکم به من می‌گوید عمو!

معمولاً افرادی که حرف و نظر دیگران برایشان خیلی مهم است از هول حرف مردم در دیگ بدبختی می‌افتند.
کد خبر : 264593

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، معمولاً افرادی که حرف و نظر دیگران برایشان خیلی مهم است از هول حرف مردم در دیگ بدبختی می‌افتند. وقتی که هنوز زمان ازدواج آنها نیست ازدواج می‌کنند تا مبادا دیگران فکر کنند هیچ خواستگاری ندارند یا حتماً عیب و ایرادی دارند که کسی دخترش را به او نمی‌دهد. یا حتی وقتی که زمان بچه‌دار شدن نیست فقط به این دلیل که دیگران فکر نکنند آنها اجاقشان کور است صاحب فرزند می‌شوند. در حالی که هر کاری زمان خاص خود را دارد. ازدواج باید در سن عقلی هر فردی انجام شود و فرزنددار شدن هم باید در شرایط مناسب زوجین باشد. در غیر این صورت این امکان وجود دارد که هر نوع مشکلی در زندگی طرفین ایجاد ‌شود، به ویژه در موضوع فرزنددار شدن فراموش نکنیم که باید مسئولیت زندگی و آینده یک انسان را به معنای واقعی تقبل کنیم.


برای حرف مردم بچه‌دار نشویم


هر کدام از ما به دلیلی ازدواج می‌کنیم. ازدواج می‌کنیم تا خود را از تنهایی نجات دهیم و یک همدل و همسر و همراه برای خود داشته باشیم. ازدواج می‌کنیم تا به زندگی خود سر و سامانی بدهیم. در واقع با ازدواج زندگی خود را هدفمند می‌کنیم اما در این میان افرادی هستند که ازدواج می‌کنند تا دهان مردم را ببندند. همان مردمی که دخالت در زندگی دیگران و تصمیم‌گیری برای دیگران یکی از تفریحات زندگی‌شان است. افرادی هم که از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستند از ترس حرف مردم تن به ازدواج می‌دهند تا به همه اعلام کنند که من هم ازدواج کرده‌ام. شاید یکی از دلایل بالا رفتن آمار طلاق در کشور هم همین ازدواج‌های یکهویی باشد! زیرا همین افراد بعد از ازدواج وقتی چشم باز می‌کنند می‌بینند در چه مخمصه‌ای گیر افتاده‌اند که دیگر خیلی دیر است. با این ازدواج عجولانه خود، با فردی ازدواج کرده‌اند که حتی درباره ساده‌ترین موضوع هم نمی‌توانند با هم گفت‌وگو کنند. در چنین مواردی بسیاری از زوج‌ها بهترین گزینه را بچه آوردن می‌بینند تا به اصطلاح مشکلات خود را حل کنند. بدون شک هم ازدواج کردن خوب و ضروری است، هم فرزنددار شدن. هم هر دو این تصمیمات مهم نیازمند شرایط و ملازماتی است که بدون توجه به آنها خود را به چه خواهیم انداخت. سخن ما در این نوشته مشخصاً با زوج‌هایی است که برای فرزندان خود پدری و مادری نمی‌کنند.


فرزندمان را پس از تولد رها نکنیم


بسیاری از زوج‌ها وقتی تصمیم به فرزنددار شدن می‌گیرند سؤالات بسیار مهمی را بی‌جواب می‌گذارند. به چه دلیلی دوست دارید فرزندی داشته باشید؟ آیا می‌خواهید فرزندی داشته باشید تا در زندگی شما تحولی ایجاد شود؟ آیا می‌خواهید فرزندی داشته باشید تا در پیری عصای دستتان شود؟ آیا می‌خواهید فرزندی داشته باشید که نسلتان از انقراض نجات پیدا کند؟ آیا فقط می‌خواهید فرزندی داشته باشید تا دهان مردمان حراف بسته شود و خیال همه را راحت کنید که اجاقتان کور نیست؟ یا دوست دارید که زندگی شیرینتان با وجود یک فرزند شیرین‌تر شود؟ به هر دلیلی که فرزندی را با تصمیم و اراده خود به این دنیا می‌آوریم این را باید آویزه گوش خود کنیم که در برابر او مسئول هستیم. در واقع ما حق نداریم با خودخواهی‌های خود، زندگی فرزندمان را نابود کنیم. فرزند ما بیش از آنکه به پول و امکانات رفاهی نیاز داشته باشد، نیازمند محبت و توجه ماست. اگر قرار است فرزندی را به این دنیا بیاورید که مادربزرگ و خانم همسایه و پرستار کودک و در نهایت مهدهای کودک او را بزرگ کنند، لطفاً این جنایت را در حق یک موجود بی‌گناه انجام ندهید. فرزندانمان را پس از به دنیا آوردن به امان خدا رها نکنیم.


خانم دکتری که از درمان کودک خود عاجز بود


خانم دکتری را می‌شناسم که وقتی ازدواج کرد دانشجوی رشته پزشکی بود. بعد از چند سال صاحب یک فرزند دختر شد. خانم دکتر از آنجایی که به رشته پزشکی بیشتر از فرزندش علاقه داشت فرزند را به دست مادربزرگ سپرد و راهی دیار دور برای گذراندن طرح و مراحل دیگر پزشکی شد. دختر بی‌گناه به دور از مادر و مهر و محبت مادری بزرگ شد اما همچنان خانم دکتر تصمیم به بازگشت از دیار دور نداشت تا با فوت مادربزرگ مجبور شد به شهر خود بازگردد. اکنون او یک پزشک معروف است که همه برای طبابت او سر و دست می‌شکنند. او برای همه یک آشناست اما چه فایده که برای تنها فرزند خود یک غریبه است. او اکنون درد همه بیماران خود را درمان می‌کند اما عاجز از درمان درد تنهایی و افسردگی تنها فرزند خود است.


زن و مرد وقتی به رتبه پدر و مادری ارتقا پیدا می‌کنندباید اولویت اول زندگی آنها، فرزندشان باشد. نه کار و پول و شهرت. وقتی پدر خانواده صبح سحر تا آخر شب بیرون است و فرزند او فقط روزهای جمعه پدرش را می‌بیند، اگر پدرش را عمو خطاب کند چندان جای تعجب نیست! وقتی یک زن به منظور کار و فعالیت‌های اجتماعی وقت و زمان زندگی خود را تا پاسی از شب بیرون از خانه می‌گذراند به این معنی است که اکنون زمان مناسبی برای مادر شدن او نیست. فرقی ندارد که والدین آینده در چه جایگاه اجتماعی قرار دارند. یک استاد دانشگاه، یا یک پزشک یا یک کارمند ساده هستند. وقتی با اراده خود فرزندی را به دنیا می‌آورند در برابر زندگی و آینده او مسئول هستند. جنایت که فقط کشتن نیست وقتی با بی‌خیالی و بی‌توجهی فرزندان خود را رها می‌کنیم تا در دستان این و آن بزرگ شود در واقع یک جنایت بزرگ مرتکب شده‌ایم. در واقع ما باید فرزند خود را نه در حرف که در عمل دوست داشته باشیم. ما باید خودخواهی‌های خود را کنار بگذاریم و فرزندی را که با میل و اراده خود به این دنیا آورده‌ایم به امان خدا و به دست دیگران نسپاریم. این را نباید فراموش کنیم که هیچ کس برای فرزند ما مادر و پدر نمی‌شود و نمی‌تواند جای ما را بگیرد.


منبع: روزنامه جوان


انتهای پیام/

ارسال نظر