صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۵:۲۹ - ۰۷ اسفند ۱۳۹۶
دکتر موسی نجفی*

حکمت «حکیم»‌ و برداشت «حاکم»

این روزها از یاداشت دکتر رضا داوری در مورد علوم انسانی اسلامی تفسیرهای فراوان و متناقضی می شود و این مهم تا آنجا ادامه یافته که از حوزه فلسفه و درس و بحث گذشته و به سخن دولتمردان و بالتبع محافل سیاسی و رسانه ها هم کشیده شده است . آنچه بیشتر از همه گفته می‌شود جدید و عحیب بودن این دیدگاه و مثلا تغییر فکری فیلسوف ضد غرب دهه های اخیر ایران یعنی دکتر داوری است !! در این زمینه تذکر چند ملاحظه و نکته  خالی از فایده نخواهد بود.
کد خبر : 263721

حوزه اندیشه خبرگزاری آنا، این روزها از یاداشت دکتر رضا داوری در مورد علوم انسانی اسلامی تفسیرهای فراوان و متناقضی می شود و این مهم تا آنجا ادامه یافته که از حوزه فلسفه و درس و بحث گذشته و به سخن دولتمردان و بالتبع محافل سیاسی و رسانه ها هم کشیده شده است . آنچه بیشتر از همه گفته می‌شود جدید و عحیب بودن این دیدگاه و مثلا تغییر فکری فیلسوف ضد غرب دهه های اخیر ایران یعنی دکتر داوری است !! در این زمینه تذکر چند ملاحظه و نکته خالی از فایده نخواهد بود:


دیدگاه مطرح شده از سوی استاد داوری مطلب جدیدی نیست و ایشان در سالیان اخیر بارها در این مورد سخن گفته اند ؛ یک نمونه آن مقدمه ای است که ایشان بر کتاب" فلسفه تحول تاریخ" زده اند و از دشواری این راه سخن گفته اند.


این گفته اخیر ایشان در مورد علوم انسانی اسلامی آنگاه بیشتر قابل فهم خواهد بود که در کنار سایر نظرات دکتر داوری راجع به غرب و تجدد و علم خوانده شود و البته گزینشی و ابتر نمیتوان از آن نتیجه گرفت.


هر چند فیلسوف عزیز ما در فهم سیاسی و تیز هوشی و قافیه را نباختن گوی سبقت را نه تنها از فلسفه خوانها بلکه از سیاستمداران معاصر هم ربوده ولی سیاسی جلوه دادن این دیدگاه و مهمتر از آن ابعاد سیاسی دادن به آن هم برای مصارف جناحی و حتی لیبرالیسم دولتی کاری شتابزده و نادرست و ناپخته است.


رعایت نکردن موارد مذکور و استفاده غیر علمی و ابزاری از این نقطه نظرات، مثل استفاده کردن سوار کار نابلدی است که سوار اسب به ظاهر رام ولی باطنا سرکش شده است و ادامه چنین سواری مسلما عافیت خواهی نخواهد بود.


دکتر داوری شان و ماهیت و جایگاه علوم انسانی را برای تجدد و دنیای مدرن مانند جایگاه "علم کلام" برای عالم اسلامی معرفی می کند و آن را متناسب با قدرت و نظم و تاریخ تجدد می داند. برای همین هم صفت اسلامی را برای علوم انسانی مدرن، با تردید و اشکال تلقی کرده راه احتیاط پیش می گیرد. از آن طرف در صحنه سیاست ، شیخ "صاحب منصب" در جشنواره خوارزمی درست بر عکس این دیدگاه از بی طرفی علم در اسلامی بودن یا نبودن سخن میگوید و روزنامه دیگر ذوق زده عکس و تیتری می زند که نصفش حکیم است و نیمه باقی مانده اش حاکم !!


هر چند عطف توجه دولتمردان و البته یک جناح سیاسی به نظرات دانشمندان و فیلسوفان را باید ارج نهاد و از این جنبه، کم توجهی جناح مقابل به اینگونه آراء، قابل انتقاد و حتی سرزنش و توبیخ است ؛ ولی اگر نظرات علمی دانشمندان و مردان فکر را دست مایه روزمرگی و شعارها و وزن کشی های سیاسی بنمائیم، این عمل می‌تواند به همان اندازه (نادیده گرفتن عالمان) نادرست و قابل سرزنش باشد!


البته در این میان جای یک سوال ! یا بهتر است بگوییم یک "شبهه " باقی می‌ماند؛ رویکرد اصلاح طلبانه به مردان علم و اندیشه مثل رفتن به سوپر مارکت نیست که هر از چند گاهی یکی را انتخاب و یکی را نادیده بگیرید؛ متفکران میوه های فصلی نیستند که هر کدام را در حال و هوای ماهی از سال میل بفرمایند و بعد فراموششان کنند ؛ از طرفی تناول توامان میوه ها نیز برای گوارش های ضعیف، «ثقل معده و روده» به همراه خواهد آورد. لذا سیر از عبدالکریم سروش تا رضا داوری و یا مصرف توامان و البته نیمه کاره و کال و ناپخته این آراء ممکن است تداعی ثقل مذکور برای هاضمه ضعیف باشد.


در پایان چند نکته دقیق و انذار علمی که دکتر داوری در ابعاد این بحث سال ۱۳۹۴ در مقدمه کتاب "فلسفه تحول تاریخ" مرقوم نموده اند را متذکر می شوم:


علوم انسانی و از جمله علم تاریخ و نه تاریخ نویسی که سابقه هزاران ساله دارد در جهان متجدد به وجود آمده اند و به این جهان مدرن تعلق دارند. همه علوم جدید ، علم عالم جدید و حامل روح تجدند.


علوم انسانی جدید همگی به عهد تجدد تعلق دارند و روح تجدد در آنها ساری است و از این جهت فیزیک و جامعه شناسی با هم تفاوت ندارند.


تاریخ نویسی دینی یک تصمیم سیاسی و حتی یک طرح پژوهشی نمی تواند باشد بلکه یک حادثه تاریخی است و جز در ضمن تجدید عهد دینی نمی تواند وقوع یابد.


اکنون چیزی که در مورد تاریخ معاصر اسلام و آینده آن اهمیت دارد انتظار گشایش افق دینی و بیداری اسلامی به صورت تفکر معنوی و طرح سیاست های خردمندانه و اخلاقی است و نه صرف تمنی و خواست و تصمیم های رسمی... اگر عهد دینی تجدید شود و امت و مجتمع دینی پدید آید صورت و غایت و حدود علم هم دگرگون می شود. رجوع به گذشته علم برای طراحی آینده آن کار مهم و در جای خود ضروری است و باید از اولین قدم هایی که در راه ایجاد تحول در علوم انسانی برداشته شده است استقبال کرد.



انتهای پیام/

ارسال نظر